eitaa logo
پایشگر
436 دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
17.4هزار ویدیو
429 فایل
☫ ﷽ ☫ رسالت ما : انتقال سریع اخبار یک خطی، صحیح ، کوتاه و دقیق با ما، هیچکس بی خبر نیست کانال نظارت بر مسوولان 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/onlin313 @ONLIN313 گلچینی از داغ ترین و بهترین خبر ،فیلم و تحلیل های مطالبه گران
مشاهده در ایتا
دانلود
‏با توجه به اسنادی ‌که از تحرکات مالی برخی ثروتمندان بزرگ بعدی ایران در زمان جنگ جهانی دوم موجود است ، احتمالاً باید اسنادی باشد که بتواند اطلاعات دقیق‌تری‌ از ⁧ ⁩ و شرکایش و سازوکار مالی ایشان ، به دست دهد و یادداشت‌های عین‌السلطنه را مستند و کامل کند ‏حاج علینقی کاشانی در سال‌های پسین می‌کوشید مانند سایر ثروتمندان بزرگ از این قماش آن‌گونه که هم در ایران و هم در غرب مرسوم است برای خود وجاهت کسب کند به این دلیل زمانی که به ثروت انبوه رسید کار خیر نیز می‌کرد و به علمای بزرگ وقت مانند آيت‌الله‌ بروجردی وجوهاتی می‌داد . ورّاث مادی و معنویِ این‌گونه ثروتمندان معمولاً فقط این بخش از شخصیت ایشان را برجسته می‌کنند و دربارهٔ منشاء و سازوکار ⁧ ⁩ خاندان خود ‌سکوت می‌کنند ! ✍️نهان خانه 📡@News_Fath
🔴معمای حاج میرزا ⁧ ⁩ [ پدربزرگ ⁧ ⁩ ] و میر علینقی کاشانی ؛ هردو یک نفر ؟! ‏📌 آن‌گونه که عین‌السلطنه نوشته ، او در سال‌های ۱۳۲۰-۱۳۲۴ در زمانی که ایران تحت اشغال ارتش‌های متفقین بود از طریق بحران مالی زمان جنگ ثروتی انبوه به دست آورد ‌ عین‌السلطنه در ۵ تیر ۱۳۲۴ حدود دو ماه قبل از پایان جنگ دوم جهانی مینویسد : ‏📝 باغ مرحوم نبیل‌السلطنه ، که چهار هزار ذرع است جنب باغ من و رعیتی است عمارت مختصری دارد ، ⁧ ⁩ به مبلغ یکصدوپنجاه هزار تومان خریداری و نزدیک چهارصد هزار تومان خرج بنای عمارت نموده هیچ بنایی را به این مفصلی و به این سرعت من ندیده بودم به اتمام برسد [ ! ] این کاشانی از دولتِ سرِ یک کارخانه‌ی نخ‌ریسی در سمنان کارش به اینجا رسیده که ذرعی چهل تومان باغ تجریش بخرد . در حالی که این باغ پس‌کوچه [ است ] و آب روان هم ندارد ... این قبیل تجّار تازه چرخ [ تازه به دوران رسیده ] زیاد شده [اند] و بی‌محابا بدون تعمّق ملک می‌خرند ، عمارت می‌سازند و تا دهن باز کنی فلان باغ ، خانه ، ملک ، دکان فروشی است ، مثل ریگ پول می‌دهند ... ‏📄 روزنامه خاطرات عین‌السلطنه ، جلد ۱۰ ، صفحه ۸۰۶۷ و در ۴ مرداد ۱۳۲۴ افزود : ‏📝 گفتند ، در روزنامه هم بود ، همسایه‌ی شمیران من «حاجی ⁧ ⁩» در این ایام که ⁧ ⁩ به‌هم خورد پانصد هزار تومان منافع برد . [ باغ به این گرانی نخرد !؟ ] ‏باز همسایه‌ی دورتر من ⁧ ⁩ ، سال قبل در دو معامله‌ی کتیرا و چای از هریک ششصد هزار تومان برد [ !!! ] تا امسال چقدر برده باشد خدا عالم است [ ! ] ‏قمار هم بین این‌ها از زنانه و مردانه رواجی دارد که شبی پانزده و شانزده الی سی هزار تومان برد و باخت می‌شود . شبی یک‌هزار و دویست تومان به صاحب‌خانه و مجلس می‌دهند بساط را راه بیندازد توپ پانصد و هزار تومان می‌بندند . عبدالعلی خان [ خواجه‌نوری ] می‌گفت در کلوپ ایران شبی صد هزار تومان بردوباخت می‌شود . ‏📄 روزنامه خاطرات عین‌السلطنه ، جلد ۱۰ ، صفحه ۸۰۷۳ توپ پانصد و هزار تومان می‌بندند . عبدالعلی خان [ خواجه‌نوری ] می‌گفت در کلوپ ایران شبی صد هزار تومان بردوباخت می‌شود . ‏📄 روزنامه خاطرات عین‌السلطنه ، جلد ۱۰ ، صفحه ۸۰۷۳ ‏📌 فروشندهٔ باغ فوق به ⁧ ⁩ ، که پس‌کوچه و بدون آبِ روان و با قیمتِ بالا بود ، به‌نحوی که عین‌السلطنه را متحیّر کرد ، ‌« میرزا ابراهیم‌خان نبیل‌السلطنه » است که بعدها پسرش ، فضل‌الله نبیل رئیس دفتر ⁧ ⁩ شد و دخترش ، زهرا نبیل سناتور . ⁧ ⁩ و فرزندانش از ⁧ ⁩ سرشناس بودند . این نوع معاملات مشکوک [خرید ملک به قیمتی بسیار بالاتر از قیمت متعارف‌] در زمان جنگ جهانی دوم ، و بحران‌های مالی که قوانین نظارتی شدید وجود دارد به معاملات صوری به‌منظور تبادل غیرقانونی پول ‌[ ⁧ ⁩ ] شبیه است ... ⁧ ⁩ بخش مهمی از ثروت پیشین خود را از طریق کارخانهٔ ریسمان‌ریسی سمنان به دست آورد . او احداث کارخانهٔ فوق را در سال ۱۳۰۵ در زمینی که ⁧ ⁩ ، بزرگ طایفه فامیلی سنگسر و سمنان ، در اختیارش گذارد [ مجانی یا با قیمت نازل ] شروع کرد . کارخانه ریسمان‌ریسی سمنان در شهریور ۱۳۱۰ با حضور ⁧ ⁩ افتتاح شد احداث این کارخانه در سمنان به دلیل کشت وسیع پنبه در اراضی بین آرادان و ⁧ ⁩ بود که در آن زمان ‌مرغوب‌ترین پنبه ایران به‌شمار می‌ر‌فت. بخش مهمی از ‌زارعین این اراضی از طوایف شبان ⁧ ⁩ بودند که از زمان صفویه به‌تدریج به سُرخه و آرادان مهاجرت کردند و شیوهٔ زیست و معیشت خود را از دامداریِ کوچنده به زراعت و یکجانشینی تغییر دادند ... ‏📌 عین‌السلطنه در همان یادداشت ۵ تیر ۱۳۲۴ افزوده است : ‏این آدم [ حاج ⁧ ⁩ ] پنبه را از دولت [ انحصار بود ] به لطایف‌الحیل ارزان خرید و به هر قیمت دلش خواست فروخت [ ! ] سی و سه سال قبل در دوران احمدشاه قاجار ⁧ ⁩ می‌نویسد : ‏📝 شش ساعت از دسته گذشته ، شاه‌آباد رسیدیم . اسب‌ها رمق ندارند و خیلی آرام حرکت می‌کنند . باد می‌آمد و سرد بود ؛ عکس ⁧ ⁩ [ ⁧ ⁩، سومین شخصیت محوری ⁧ ⁩ ] در صدر اطاق آویخته بود از وقتی که « میر [ ؟ ] ⁧ ⁩ » مدیر این راه بود تمام عمله‌جات را از ⁧ ⁩ گرفته بود . حالیه هم باز همان‌ها هستند . به این جهت است که عکس عباس افندی در اطاق‌ها است . ‏📄 روزنامهٔ خاطرات عین‌السلطنه ، جلد ۵ ، صفحه ۳۸۰۹ گمان می‌رود منظور از « میر ⁧ ⁩ » فوق‌الذکر همان « حاج علینقی کاشانی » است که در جوانی «میرزا علینقی» خوانده می‌شد
❗‏محمد مسعود ؛ روزنامه نگار بی‌پروا و شجاع که در روزنامه « مرد امروز » از مفاسد اقتصادی گسترده ‎ پدربزرگ ‎ پرده برداشت و چند ماه بعد از این دست ‎ ها در مقابل محل کارش به قتل رسید. @twovadeh