eitaa logo
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
3هزار دنبال‌کننده
33هزار عکس
28.6هزار ویدیو
54 فایل
حتما روزیت بوده بیای📩 اینجا خدایی شو،🕊️ دلت روشن میشه🔆 ❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙باخدا باش وپادشاهی کن. 💜بی خداباش،هرچه خواهی کن 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّـدٍ وآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فرجهم🌤 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از گسترده چمران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙊‌ يكم بی ادبه🔞 ولی تَهِ خنده س 😂💦 https://eitaa.com/joinchat/1583809189C7f2a0cf05d https://eitaa.com/joinchat/1583809189C7f2a0cf05d 😈🔞👆 🙈با پستاش جــر وا جــر میشی از خنده😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهماندار بهشت رسول خدا (ص) فرمودند: «أَنَّ حَلْقَةَ بَابِ الْجَنَّةِ مِنْ یَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ عَلَى صَفَائِحَ مِنَ الذَّهَبِ فَإِذَا دُقَّتِ الْحَلْقَةُ عَلَى الصَّحِیفَةِ طَنَّتْ وَ قَالَتْ یَا عَلِی». وقتی بهشتیان وارد بهشت می‌شوند، کوبه در را می‌کوبند، به اصطلاح دق‌الباب می‌کنند؛ زیرا در زدن خود نوعی رعایت ادب برای مهمان است، کسی که به جایی وارد می‌شود گر چه در بسته نباشد، بهتر است در بزند. در بهشت باز است؛ ولی مؤمنان اهل بهشت که وارد می‌شوند، در می‌زنند. وقتی بهشتی کوبه در را می‌کوبد، این صدا شنیده می‌شود: یا علی یا علی! طنین کوبه «یا علی» است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خدایا خودت را به ما نشان بده، بگذار قلب ما دچار شما شود و غیر از دلمان برود. 👤میرزا اسماعیل دولابی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
🥀اِنّـا لِـلّـه وَ اِنّـا اِلَـیـهِ راجِـعُـونَ🥀 ⚫️ بــازیــگر خـــوب و مـــحـــبـــوب ایرانمون درگذشت😔😔🖤 🖤 بیقراری های خــانواده اش بعد اعــلام خبر فــوتش 😞 آخرین فیلم از لحظات پایانی عمرش👇👇 . https://eitaa.com/joinchat/847183978C6a7fe6f0ab https://eitaa.com/joinchat/847183978C6a7fe6f0ab ➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️
💥یک تصویر یک تامل •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀ای خالق من! ای که در زندگی ام امنیت خاطر ایجاد کردی، سایه رحمتت را بر سرم مستمر کن. یاریم ده که در پناه تو نیرومند شوم و این را بدانم که نیــروی اراده من بسیار ضعیف است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از سابقه گسترده سکه
♥️متن هاے زیبـــا وقشنگــــ وترانه هاو کلیپـــ های دلنشین قربون صدقه های باکلاس یاد بگیر دلبری کن👇 وبروز👌عاشقانه هایی که هرمردی رو جذب میکنــه👌👇 https://eitaa.com/joinchat/1770586169C51d5fe2418 https://eitaa.com/joinchat/1770586169C51d5fe2418 عاشقانه♥️غمگیـن💔رومانتیڪ♥️🖕👌
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
🛑 فوری 🛑 فوری 📖 آیه_درمانے ⚪️ بیقراری و بازگشت معشوق... 🟣 رزق و روزی... 🔵 دعای زبانبند .... 🟢 دعای بخت گشایی... 🟡 دعای چشم زخم 🟠 دعای عشق .. 🔴 دعای بچه دار شدن 🟤 دعای ازدواج آسان ⚫️ دعای بخت گشایی.... ♦️همین الان فوری مشکل تو حل کن💯 <*> 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2319515741C857173e5f1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خواندن 14بار این آیه در روز هرچی طلسم در زندگیتونه میشکنه! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
را ندیده میخرند ✨بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می‌رفت. در ساحل می‌نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می‌شست. اگر بیکار بود همانجا می‌نشست و مثل بچه ها گِل بازی می‌کرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می‌ساخت. جلوی خانه باغچه‌ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: «بهلول، چه می‌سازی؟» بهلول با لحنی جدی گفت: «بهشت می‌سازم.» همسر هارون که می‌دانست بهلول شوخی می‌کند، گفت: «آن را می‌فروشی؟!» بهلول گفت: «می‌فروشم.» زبیده خاتون پرسید: «قیمت آن چند دینار است؟» بهلول جواب داد: «صد دینار.» زبیده خاتون گفت: «من آن را می‌خرم.» ✨بهلول صد دینار را گرفت و گفت: «این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می‌نویسم و به تو می‌دهم.» زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت. 💫زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی‌رنگ به زبیده خاتون داد و گفت: «این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده‌ای!» وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. ☀️صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: «یکی از همان بهشت‌هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!» بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: «به تو نمی‌فروشم.» هارون گفت: «اگر مبلغ بیشتری می‌خواهی، حاضرم بدهم.» بهلول گفت: «اگر هزار دینار هم بدهی، نمی‌فروشم.» هارون ناراحت شد و پرسید: «چرا؟!» بهلول گفت: «زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می‌دانی و می‌خواهی بخری، من به تو نمی‌فروشم!» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•