هدایت شده از 🗞️
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستانـــ
💐نزد حضرت علی (ع) کودکی را آوردند
که در بازی با پرتاب چوبدستی دندانِ
همبازی خود را شکسته بود.
💐حضرت از خود ڪودڪ و سایر ڪودڪان
پرسیدند، آیا قبل از پرتاب چوب دستی
اعلام خبر کرده بودند؟
💐گفتند: بلی داد میزد که مواظب باشید
من پرتاب میکنم.
💐حضرت قصاص را از او برداشت و فرمودند: کسی که موقع ورودِ خطر هشدار و پیشآگاهی دهد، از قصاص معذور است.
هدایت شده از 🗞️
باز مشغول ڪاری با لبخند..😔
#مهدیرسولی
#ایامفاطمیه
•
🥀🍂شهادت #حضرت_زهرا علیهاسلام تسلیت باد🥀🍂
🥀🍂اجرک الله یاصاحب الزمان عج😔🥀🍂
هدایت شده از 🗞️
📌📖 #درمحضرقرآن #تمثیلات 📌
وَ.....فَلا تَقُل لَهُما اُفٍ وَ لا تَنهَر هُما وَ قُل لَهُما قَولاً کریماً..... (سوره اسراء/23)
📍مهربان باش!📍
یک سنگ ریزه از اسمش پیداست، یعنی ریز است، ناچیز است. اما اگر همین سنگ در جوراب یا کفشت باشد.
تو را از رفتن و حرکت باز می دارد.
بعضی چیزها ریز است نا چیز است. اما انسان را از حرکت در راه خدا و به سمت خوبی ها باز می دارد. یکی ازآنها نامهربانی نسبت به پدرومادراست، هرچند کم باشد و درحد گفتن اُف باشد. این حرف خداست که فرمود:
لا تَقُل لَهُما اُفٍ؛ به پدر و مادر خود، اف هم نگو.
📚سی تدبر،سی تلنگر،محمدرضا رنجبر
#مولاتی_یافاطمه_بنت_محمد_صلوات_الله_علیهما
#صلوات_حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها
◻️رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) در بیان منقبتی از مناقب ذاتی دخترشان حضرت صدیقه الکبری فاطمة الزهراء (علیها السلام) فرمودند:
▫️إنَّ فَاطِمَةَ لَيْسَتْ كَنِسَاءِ الْآدَمِيِّين
▫️دخترم فاطمة (علیها السلام)، همچون زنان آدمیان نیست
📔بحار الأنوار ؛ ج۳۷ ؛ ص۶۵
📔عوالم العلوم و المعارف ج۱۱ ؛ ص۳۷
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطمهَ و اَبیها و بَعلِِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُک
نـــشـــرش صـــدقـــه جاریــــه اســــت
🔴انسان در عالم برزخ همسر و خانواده خود را می شناسد؟
✍هنگامی که خدا روحی را قبض میکند ، روح را به شکلی همانند آنچه در دنیا داشته ،به بهشت میفرستد.
علامه طباطبائی در کتاب حیات پس از مرگ از قول شیخ مفید در کتاب امالی حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نقل فرموده:
هنگامی که خدا روحی را قبض میکند ، روح را به شکلی همانند آنچه در دنیا داشته ،به بهشت میفرستد. این ارواح در آن جا میخورند و مینوشند. هنگامی که شخصی بر آنان وارد میگردد، آنها را به همان شکلی که در دنیا داشته اند میشناسند.
آیت الله دستغیب در کتاب معاد، ص 60 در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که ارواح با صفات اجساد در بستانی از بهشت قرار دارند. یکدیگر را میشناسند و از یکدیگر سؤال میکنند . هنگامی که روح تازه ای بر آن ها وارد میشود میگویند: او را رها کنید زیرا از هول عظیمی به طرف ما میآید (یعنی از وحشت مرگ) سپس از وی میپرسند: فلان کس چه شد؟ اگر بگوید : زنده بود، اظهار امیدواری میکنند (که نزد آن ها بیاید) ولی اگر بگوید: از دنیا رفته بود، میگویند :سقوط کرد (اشاره به اینکه به دوزخ رفته است) .
البته این روابط بسته به میزان آزادی عملی است که در برزخ به اموات داده می شود که آن هم رابطه مستقیمی با اعمال و رفتارهای انسان در دنیا دارد. اگر دو نفر هر دو در دنیا از جمله نیکوکاران و مومنان باشند ، در برزخ (قبر) امکان ملاقات آن ها بسیار است .در هر حال باید گفت امکان این امر با توجه به برخی شرایط و ویژگی ها وجود دارد .
📚منبع: حیات پس از مرگ، ص 44
هدایت شده از 🗞️
🍃🍂 بحث امروز راجع به «حسادت» است؛
این صفت رذیلهای که همه دارند. کم پیدا میشود کسی حسود نباشد. مبارزههای دینی میخواهد، خودسازیها میخواهد تا انسان بتواند این درخت رذالت حسادت را از دل بکند و به جای آن درخت فضیلت عاطفه و رأفت به یکدیگر را غرس و بارور کند و از میوۀ آن استفاده کند.
به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام، چهل سال خون جگر میخواهد تا انسان بتواند بگوید من حسود نیستم.
#آیت_الله_مظاهری
#حدیث_سرو
✉️🕊
✉️🕊
هدایت شده از 🗞️
به خدا متوجه شوید، تا دل ها به تو متوجه شود.
#امام_خمینی_ره
#حدیث_سرو
━✉️🕊┓
هدایت شده از 🗞️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 ( وقتی عظمتی بر زمین می خورد )
♦️ حقیقتی که باید بفهمیم این است: وقتی عظمتی خرد می شود،خیلی بزرگتر از زمانیست که سرپا ایستاده!!
♦️ #نفس_حق
هدایت شده از 🗞️
🔰#زیارت_مجازی🔰
📌زیارت مجازی مزار پاک شهید حاج قاسم سلیمانی
🔰از طریق لینک زیر :
☘️ https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=https://tour.soleimany.ir/&ved=2ahUKEwjqrPCAy_DtAhVRQxUIHcADDlIQFjANegQIERAB&usg=AOvVaw2SknZSE1sXLaKZ0QtnNK_c&cshid=1609155634831
📆 ۵ روز تا سالروز شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی
#زیارت_مجازی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🕊🌷🕊 🌷 📕رمان عاشقانه،اعتقادی #من_مسلمانم 🕊 📝نویسنده : بانو الف_صاد🌷 ⚜ #قسمت_چهل_یکم حسن
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊
🌷
📕رمان عاشقانه،اعتقادی #من_مسلمانم 🕊
📝نویسنده : بانو الف_صاد🌷
⚜ #قسمت_چهل_دوم
عصر راس ساعت چها و نیم حاضر و آماده رفتم جلوی در حیاط ساختمون وایسادم و منتظر دوقلو ها شدم.یکی دو دقیقه ای جلوی در رژه رفتم که در ساختمون باز شد و امیرحسین از راهرو اومد بیرون.
برای سلام کردن پیش قدم شد و منم جوابشو دادم که گفت:
+بفرمایید ماشین تو کوچس...
_مگه شما هم...
خنده ی کوتاهی کرد و گفت:
+بله منم میام!مرکز خرید از اینجا دوره درست نیس سه تا دختر این موقع روز خودشون تنها تو کوچه خیابون راه بیفتن!اینه که...
پوزخندی زد و ادامه داد:
+این توفیق اجباری نصیبمون شده!
از لحن حرفاش که با حرص قاطی بود خندیدم و گفتم:
_بله حق هم دارین اینطور بگین.منی که یه دخترم از خرید بدم میاد دیگه چه برسه به شما که ...
+واقعا؟از خرید بدتون میاد؟مگه میشه یه دختر از خرید بدش بیاد؟!امکان نداره!
شونه ای با بی تفاوتی انداختم بالا و گفتم:
_ولی من بدم میاد!
+چه متفاوت!
فرصتی برا جواب دادن نموند چون همون لحظه در خونه باز شد و اسما و حسنا اومدن بیرون و رفتیم سمت مرکز خرید...
🍃
یک ساعتی بود که داشتیم تو یکی از بزرگترین مرکز خرید های شیراز رژه میرفتیم و به هیچ نتیجه ای نمیرسیدیم.بیچاره امیرحسین هم پا به پای ما داشت میومد.معلوم بود داره عذاب میکشه.منم دست کمی ازش نداشتم.همیشه از خرید بدم میومد.دلم میخواست تو اولین مغازه ای که پا میزارم همه ی چیزای مورد نظرمو بخرم و نخوام انقدر راه برم!
حلقه های بدل اونایی که قشنگ بود و کمتر بدل بودنش معلوم بود که خیلی گرون بود و ارزوناشم معلوم بود بدله!
کلافه گفتم:
_أه بسه دیگه.جونم بالا اومد!نیس آقا ندارن!حلقه نیس!اصن من غلط کردم فردا میرم مث بچه آدم به همکارام میگم من غلط کردم من بی کس و کارم!
به خاطر غرغرایی که میکردم یک قدم از دوقلو ها که مشخص بود دارن کمال لذت رو از قدم زدن در پاساژ میبرن عقب افتاده بودم و تقریبا دوشادوش امیر حسین بودم.بعد از تموم شدن حرفم صدای آهسته امیر حسین رو شنیدم که گفت:
+هنوزم باورم نمیشه!
شک کردم با من باشه به خاطر همین متعجب نگاش کردم که دستاشو کرد تو جیب شلوار کتون کرمی رنگش و شونه ای بالا انداخت!
تیپ امیرحسین همیشه من رو یاد رایان مینداخت و عذابم میداد!هردوشون همیشه تیپ اسپرت میزدن!
وقتی بی توجهی دوقلو ها رو نسبت به اعتراضم دیدم قدم تند کردم تا برسم بهشون و وقتی رسیدم معترض گفتم:
_هووووی اصن شنیدین من چی گفتم؟!بابا پاهام تاول زد!شماها دیگه چه جون سختایی هستین که هنوز دارین با لذت ویترینا رو دید میزنین!
حسنا پوفی کشید و دستمو گرفت کشید و گفت:
+ماشالا!یکم غر بزن گل من!چه خبرته؟خوب که داریم برا تو خرید میکنیم!راه بیا خب!
نخیر اعتراض فایده ای نداشت!بنابراین دیگه چیزی نگفتم و با اخم دنبالشون راه افتادم...
در حال گشت زدن بودیم که یهو یه حلقه ی خوشکل نظرمو جلب کرد.ساده بود اما خوشکل بود.اسما و حسنا که از توقف من متوجه شده بودن چشمم چیزی رو گرفته مشتاق پرسیدن کدومش و من با انگشت نشونشون دادم.همینطور که وارد مغازه میشدیم تو دلم خدا خدا میکردم که ارزون باشه و بتونم بخرمش.
وقتی انگشتر مورد نظر رو نشون مغازه دار دادم و از خواستم برام بیاره گفت چند لحظه ای منتظر باشم.اسما و حسنا گفتن تو وایسا ما بریم این مغازه بغلی تیشرتاش خوشکله شاید خریدیم.سری به نشونه باشه تکون دادم و اونا رفتن.یک دقیقه بعد مغازه دار انگشتر رو آورد.با این که بدل بود ولی مثل یه طلای واقعی میدرخشید.انگشتر رو برداشتم و کردم تو انگشتم.دست چپمو که انگشتر داخلش بود رو آوردم بالا و مقابل صورتم قرار دادم.از نظر خودم عالی بود.انگشتای دستم کشیده بودن و انگشتر خیلی بهش میومد.انقدر از انگشتر خوشم اومده بود که دوس داشتم همه تاییدش کنن و همه بگن قشنگه!دستمو طوری گرفتم بالا که کف دستم رو به صورتم بود بعدم بی هوا چرخیدم و با لبخند بزرگی گفتم:
_چطوریاس؟
&ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊📚🌷❣🌷📚🕊🕊🕊🕊
📢 کپی رمان های کانال بدون اجازه ممنوع می باشد 📛
❣خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
@khodaya_1
هدایت شده از 🗞️
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌨🌨 #به_وقت_حرم
توی این هوای برفی
زائرها، کبوترها، خادمها
💫 همه با هم،
یه طور خاص، مهربونترین
🌴 #فاطمیه 🌴
هدایت شده از 🗞️
چادرت را بتکان روزی مارا بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست...
🖤یا زهرا سلام الله علیها🖤
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
#فاطمیه