- خب؛ من یه INTP میباشم...
- یه درونگرایِ خجالتیِ روانشناسِ نویسندهیِ کتابخون، که مغزش پر شده از کلی افسانه'فکت'تئوری؛ لابهلای برگهای کتاب و نتهای آهنگاش زندگی میکنه و گاهیم راجب موضوعات موردعلاقش مقاله مینویسه!^^
- من آناهیتام و لطفا مخفف نکنید به آنا. ❰بجزدوسِتانم❱
——————————————
- کپی بشدتِ خیلی زیادی ممنوعه و برخورد بدی باهاتون میشه، چه در ایتا چه در برنامههای دیگه.
- - دیگه اینکه @ooooOPAL چنل ناشناسمون میباشد که لینکِ ناشناس توش هست.
- چنلِ تلگرام؛ https://t.me/oooOPAL
——————————————
- و اینم از همسایههای گرانقدرِ ما؛✨
@sister_march
@Persimmon_Garden
@anne_with_an
@gharch_vahshi2
@haiolayyan2
@my_nepenthe
@moon_starss
@the_end_ir
@NEW_EXPERIENCE
- فعلاهمسایهنمیخایم؛ نیازیهمبهفورنیست..
——————————————
بسی رگها...
آنان چه خیال کردهاند؟
مگر نمیدانند من ادامه ی شعرهای نگفتهات را می نویسم
و هزار بار هم از پلهها بیافتی
هزار درخت از سکوها بالا میرود
نقشی پنهان به جهان زدهای
پاک نمیشوی به هیچ حیلتی
که گفته بود مرگ یعنی نرفتن
غایب شدن یعنی نبودن
در پیش چشم حاضری اگر از نظرها غایبی
در دل ماندهای اگر از دیده رفتهای
به دشنه اگر گلو دریده اما آواز مانده است
پس چه خیال میکنند؟
من میخوانم همهی ترانههای نخوانده را
آذر ماه آخر تو نیست
ابتدای بهارهای نیامده است
چه کسی می گوید دختران خاموش ماندهاند
من هم هنوز آنقدرها پیر نشدهام
که مثل کودکی مداد در انگشتانم بلرزد
میتوانم با عصای قلم به خیابانها بروم
و شعرهایم را بر سینهی ساکت رهگذران بنویسم
تو در دل من ادامه مییابی
هر چند دل چاکیده به ساتوری اما فریاد مانده است
چه خیالی به سر دارند؟
تو با باد نیامدهای که بر باد بروی
من همیشه همسایه ی باران بودهام
چترم هماره خیس خورده
اما اجاق قلبم از شعر گرم...
دلواپس پاسها در سالهای سرد
رمز ماندگاری گیسویم همین بوده...
مگر نمیدانند در رنگین کمان، آدم جوان میماند
و پس پشت پلکهایت پرندههای بسیار پرپر میزنند
گورهای آماده هم فراوانند
اگر چه شاهرگ به تیغی بریده
اما بسی رگها بر جای مانده است...
1378/10/4
-کتابِ "من فقط گریهها یادم مانده است"
#Part_of_book
"اوپال؛ opal"
بسی رگها... آنان چه خیال کردهاند؟ مگر نمیدانند من ادامه ی شعرهای نگفتهات را می نویسم و هزار با
«اگرچهشاهرگبهتیغیبریده، امابسیرگهابرجایماندهاست»