#داستان
#جالب
تسخیر جن توسط شیخ جعفر مجتهدی
عارف کامل شیخ جعفر مجتهدی حتی در نوجوانی ، اجنه را تسخیر می کرده و خوده ایشان نقل کرده اند در همان آغاز نوجوانی شروع به تهذیب نفس و خود سازی و تقویت اراده نمودم و در قبرستان متروکه ی شهر تبریز که یکی از قبرستان های بسیار مخوف ایران به شمار میرود و رعب وحشت عجیبی بعد از استیلای شب به خود می گیرد ، قبری حفر نموده و در آن شب را تا به صبح به اعمالی که در فکر و ذهن خلاصه می شد سپری نمودم و چون بسیار دوسن داشتم به بینوایان و مستمندان کمک کنم و زندگی آن ها را از فقر و تنگ دستی نجات بخشم .
سعی و تلاش بسیاری می نمودم تا معمای لاینحل کیمیا به دست من حل گردد ،لذا قسمتی از سرمایه ی پدری را در این راه صرف نمودم ولی به نتیجه ای نرسیدم اما چون این کوشش من همرا با توسلات شدید بود ، یک روز هنگامی که مشغول انجام ترکیبات شیمیایی بودم ناگهان سروش آسمانی به من نداء در داد (( جعفر ! کیمیا ، محبت ما اهل بیت است ، اگر به دنبال آن هستی قدم بگذار و ثابت باش . ))
با شنیدن آن ندای غیبی هدف و مسیر زندگی ام به کلی دگرگون شد و بر آن شدم تا به جای تسخیر جن و انس و ملک و... و اکتساب کیمیا و علوم غریبه و کشف نیروهای نامرئی به دنبال حقیقت همیشه جاوید و پاینده یعنی محبت و دوستی ائمه ی اطهار بروم .
تا آن روز و قبل از شنیدن آن هاتف غیبی و ندای ملکوتی موفق شده بودم بسیاری از نیروهای طبیعت را تحت فرمان درآورم ، به طوری که در هر محولی حضور داشتم ، عده ای از جنیان حاضر بودند و دستوراتی که یه آن ها می دادم اطاعت می کردند .
در آن ایام در یکی از اتاق های طبقه ی فوقانی منزل پدرم در شهر تبریز زنگی می کردم ، در آن اتاق ، ظروف قدیمی زیادی وجود داشت ، از جمله دو عدد ظرف مرغی عتیقه شبیه به هم و بسیار گران قیمت که در دو طرف آن ، آینه قرار داشت ، یک روز که از خانه خارج شده بودم ، مادرم برای نظافت و سر و سامان دادن وارد اتاق شده و متوجه می شود که یکی از ظرف های کنار آینه نیست ! او گمان می کند که من آن ظرف را به خاطر تهیه مواد شیمیایی جهت به دست آوردن کیمیا فروخته ام ، هنگامی که به منزل باز گشته ام ، با لحنی شدید به من گفت : جعفر ! چرا اسباب منزل را می فروشی ؟
در جواب گفتم من چنین کاری نکرده ام !
مادرم گفت : یکی از ظرف های کنار آینه نیست ! به ایشان گفتم شاید ظرف را در جای دیگر قرار داده باشم ، سپس به اتاق رفتم و دیدم که یکی ا ظرف ها در جای خودش نیست ، فهمیدم که ناپدید شدن ظرف توسط اجنه انجام گرفته ، لذا فورن مامور و موکل مخصوص جنی را احضار کردم و از او پرسیدم کاسه ی مرغی را به کجا برده ای ؟
او در تعجب گفت اوصاف این یک جفت کاسه ی قدیمی را برای پادشاهمان بیان کرده بودیم و او علاقه ی شدیدی به دیدن آن ها پیدا کرد ، لذا امر کرد یکی از آن ها را نزدش ببریم و بعد از مشاهده بر گردانیم .
به او گفتم : یک نماز مستحبی دو رکعتی می خوانم . اگر تا پایان نماز ، ظرف در جای خود نباشد شما را به شدت تنبیه کرده و خواهم سوزاند . مشغول نماز شدم ، در تشهد نظر به طاقچه انداختم و دیدم ظرف در جای خود قرار گرفته است ، آن گاه مادرم را صدا کرده و گفتم ظرف ها که در جای خود می باشند.
#جن
🆔 🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
✾ ✾ ✾ ══════💚══
#فرازی_از_خطبه_غدیر
#مبلغ_غدیر_باشیم
بار الها دوست بدار هر که علی را دوست بدارد، دشمن بدارهر که علی را دشمن بدارد، دور گردان از رحمت خود آنهائی که انکار کنند پیشوائی او را غضب فرما بر کسانی که غصب کنند حق او را.»
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
من که جا مانده ی آن خار و خسم میدانم
من که از دود گرفته نفسم میدانم
که چه دردیست به صحرا غم بی بابایی
غم گهواره ی خالی و غم لالایی
#شهادت_امام_محمد_باقر(ع)🥀
#تسلیت_باد🏴
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
باقر بہ علم شهره هرخاص وعام شد
مسموم زهر ڪینہ ڪور هشام شد
هر چند زهر ڪین بشد اسباب مرگ او
مرگش زڪربلا برایش پیام شد
🏴 #شهادت_امام_محمد_باقر علیه السلام تسلیت باد 🏴
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
3.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ #دعوت_به_نماز
🔺 برخی علل بی نمازی #جوانان 🔺
💥 اسلام به ذات خود ندارد عیبی
💥 هر عیب که هست از مسلمانی ماست
🎤استاد_رفیعی
موعظه کوتاه👇👇👇
🌺🌺🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
@mahdidaneshmand1105_6136301736656109647.mp3
زمان:
حجم:
6.14M
#دقایق دلنشین
#با استاد دانشمند
موعظه کوتاه👇👇👇
🌷یا امیرالمومنین حیدر🌷
https://eitaa.com/oramiralmumininhaidar
.
در جدا نبودن #دین از #سیاست همین بس
که سیاسیترین حادثه #تاریخ_اسلام
مهمترین #عید اسلامی است.
#غدیر یعنی اسلام با #حکومت_اسلامی
به #کمال میرسد ...
این عماریون
علائم ظهور
🌹امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
⭐️نشانه آن هنگامی است که مردم #نماز را بمیرانند، #امانت را ضایع گردانند، #دروغ را جایز بشمارند، #ربا خواری کنند، #رشوه بگیرند، #بناها را محکم و مرتفع بسازند، #دین را برای دنیا بفروشند، #سفیهان را به کار بگیرند، با #زنها مشورت کنند، #قطع رحم نمایند، از #هوای نفس پیروی کنند، #خونها را سبک بشمارند، #شهادتهای دروغ آشکار شود، #فحشا معمول گردد، #گناه، #بهتان و #مرزشکنی رائج شود
📖الزام الناصب،ص١٨٠
#علائم_ظهور
انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا
👤 اهل شام بود و زیاد به محضر #امام_باقر صلواتاللهعلیه شرفیاب میشد.
روزی در محفل حضرتش گفت: سوگند به خدا حضور من در خدمت شما به جهت محبّت به شما نیست، در روى زمين كسى را بيش از شما خانواده دشمن نمیدارم، بلکه فقط به خاطر #فصاحت و #دانش شماست که در این محفل حاضر میشوم!
🔆 امام علیه السلام تبسمی نمود و چیزی نفرمود.
🤒 چند روزی گذشت و خبری از جوان نشد؛ حضرت جویای حال آن جوان شد؛ شخصی گفت: او بیمار است.
⚰️ در این حین شخصی وارد شد و گفت: ای فرزند رسول خدا! جوان شامی که در مجلس شما حاضر میشد از دنیا رفت؛ او وصیّت کرده که شما بر جنازهی او نماز بخوانید.
❇️ امام باقر علیهالسلام فرمود: وقتی او را غسل دادید، بگذارید روی سریر باشد و کفن نکنید تا من بیایم.
📿 آنگاه حضرتش برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و دعا نمود، سپس سر به سجده گذاشته و سجده را طول داد، بعد برخاست و ردای #رسول_خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را بر تن کرد و نعلین بر پا نمود و به سوی او رفت.
👈🏻 وارد خانه شد، آنگاه وارد اتاقی شد که او را غسل میدادند، او را غسل داده روی سریر گذاشته بودند؛ حضرت با نامش او را صدا زد و فرمود: ای فلانی!
✋🏽 ناگاه آن جوان پاسخ داده و لبّیک گفت و سر بلند کرد و نشست؛ حضرت شربت سویقی خواست، به او خورانید.
⁉️ آنگاه پرسید: چه شده به تو؟
🎶 گفت: قبض روح شدم؛ وقتی روح از بدنم خارج شد صدای دلنشینی را شنیدم که تا بحال نیکوتر از آن نشنیدهام که گفتند: «ردّوا إلیه روحه، فإنّ محمّد بن علیّ قد سألناه»؛ روح او را باز گردانید، زیرا #محمد_بن_علی او را از ما خواسته است.
📚 اقتباس از کتاب الثاقب فی المناقب، ص۳۶۹، ح۲.
◼️ #حکایت #امام_باقر علیهالسلام
💠