شاید توش اسپویل داشته باشه. اگه کتابو نخوندید این پیامو نخونید زیاد درمورد عقایدش مطمئن نیستم. چون هم کتابو کامل نخوندم هنوز، هم اینکه به نظرم طرف منفعل‌تر از اینا بود که بخواد بر اساس یه عقیده همچین عملی رو انجام بده و بعدم اونطور پشیمونیشو بکشه.. قبلا یه بار گفتم ولی چون در جواب ناشناس بود پاک کردمش؛ اینکه دیدید یه وقتایی پیش خودمون می‌گیم کاش می‌شد فلانی رو فلان کنم. چمی‌دونم یه بلایی سرش بیارم یا هرچی.. اما بعدش فراموشش می‌کنیم. و اون فکر تبدیل به یه جرقه برای انجام یک عمل نمی‌شه. منتها درمورد راسکلنیکف اینطور نبود. اون هر جا می‌رفت از اون شخص یه اثری بود. انگار کائنات دست به دست هم داده بودن که اون افکار تبدیل به یه جرقه بشن. یه جرقه‌ی قوی برای انجام دادن یه عمل. اما بدون هیچ هدف و قصد خاصی.. یه چیزی شبیه به جنون لحظه‌ای.. اما مال راسکلنیکف لحظه‌ای نبود. این افکار یه جورایی به جنون کاملش ختم شدن. و نتیجه‌ش شد جنایت و مکافاتش..

و از امیرالمومنین یه حدیثی داریم که می‌گن: آنکه در گناهان، بسیار اندیشه کند، این کار او را به گناه می‌کشاند. که به نظرم خیلی قشنگ توی این کتاب قابل رویت بود. انگار با زیاد فکر کردن به یه جنایت، قبحش تو ذهن آدم می‌ریزه. و حالا اگه به طور اتفاقی توی شرایط انجام اون کار قرار بگیره، انجامش می‌ده!

یارالی زهرا.. گت سنی تاپشیردیم آلاها :) ___ گورخورام سنن سورا دونیاده چوخ عمر الیم اولمرم بو صبر و طاقت که منیم وار فاطمه..

- گرم و دِنج

کاش جای اون فنجونه بودم. کاش یکی همینطوری محکم و امن بغلم می‌کرد :)

ما عشق را پشت در این خانه دیدیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت..!