#ذکر_یونسیه
🌸✨آیت الله ڪشمیرے ؛
براے برآورده شدن حاجت ها چهل
روز بعد از هر نماز چهل بار
《ذڪر یونسیہ》را در
سجده بگوید✨
📚 نور علی نور ۱۳۲
https://eitaa.com/orfeerfan
#ذکر_یونسیه...>>
آقای قدوسی نجفی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی یکی از اساتید حوزه علمیه برای من نقل کرد :
💠 روزی به بیت علامه رفتم و درخواست کردم ذکری به من ارائه کنید که در سلوک خودم استفاده کنم و ایشان #ذکر_یونسیه را به من تعلیم داد من گفتم این ذکر را میدانم یک ذکر دیگر هم بفرمایید ایشان فرمودند باید به این ذکر عمل کنید و زمانی که آثارش پدیدار شد بیایید ذکر دوم را بگویم
من سوال کردم آثار آن باید چگونه پدید آید ؟!
که من متوجه شدم؟
ایشان فرمودند:
در همین خیابان صفائیه که قدم میزنی باید صدای تسبیح درختان را بشنوید هر زمان شنیدی بیا ذکر دوم را برایت بگویم.
#ذکر_یونسیه👇
【بر شما باد به مداومت 🍀 سجدۀ یونسیّه🍀 و گفتن ذکر یونسیّه: «لا إلهَ إلا أنتَ سُبحانکَ إنی کُنْتُ مِن الظالمین】
https://eitaa.com/orfeerfan
#ذکر_یونسیه:
#چشم_برزخی
💠 مداومت تا یک سال و درک لیله القدر برای باز شدن #چشم_برزخی؛ 400 بار در
🔻سجده #بعداز_نمازصبح
# ذکر :
⚘لآ اِلهَ اِلآ اَنتَ سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظالِمینَ⚘
https://eitaa.com/orfeerfan
#چله_ترک_گناه
#چله_نشینی
#چله_ارتباط_با_خدا
#جوان_عاشق
#عشق_واقعی
#بانو_گوهرشاد واقف مسجد گوهرشاد مشهدالرضا
كنار مرقد مطهر حضرت ثامن الائمه، به منظور عبادت زائران و طاعت مطيعان و تدريس مدرسان به مسجدي نياز بود تا اينكه خانمي دين دار، موسوم به گوهرشاد، همسر شاهرخ ميرزا به اين فكر افتاد. او تمام خانه ها و زمين هاي اطراف را براي ساختن مسجد خريد و تنها يك پيرزن حاضر نشد محل مسكوني خود را بفروشد. گوهرشاد خانم از خريدن آن منصرف شد؛ زيرا نمي خواست در ساختن مسجد به احدي كمترين ظلمي شود. پس از ساخته شدن مسجد، آن پيرزن هم خانه خود را به عنوان محل عبادت وقف كرد و ساليان دراز در وسط مسجد گوهرشاد، مسجد پيرزن تجلي داشت.
از طرفي دستور داد در آوردن مصالح ساختماني، كسي حق ندارد حيوان باركشي را تند براند يا با تازيانه و چوب بزند همچنين دستور داد با كارگران و زيردستان در كمال محبت رفتار كنند و به زيردستان خود در برنامه كار تحكم نكنند و سعي كنند كارگران را در كميت كار آزاد بگذارند. ازاين رو، اين مسجد يكي از پربركت ترين مساجد روي زمين است و ساعتي در شبانه روز نيست كه در اين مسجد عبادت و نماز و قرآن و دعا و تعليم و تعلم برپا نشود.
ساختن مسجد شروع شد و گوهرشاد خانم هر چند روز يكبار جهت سركشي به ساختمان به محوطه كار مي آمد و دستورهاي لازم را به معماران و استادكاران مي داد. روزي براي سركشي ساختمان آمد، باد مختصري وزيدن گرفت گوشه چادر خانم به وسيله باد كنار رفت. يكي از عمله ها چهره او را ديد و دل باخته آن زن شد. جرئت اظهارنظر براي او نبود؛ زيرا بيم آن داشت كه او را اعدام كنند. عمله و اظهار عشق به ملكه مملكت!!
دو سه روزي نگذشت كه آن كارگر مريض شد. پرستارش تنها مادر دردمندش بود. طبيب از علاج او عاجز شد، مادر مهربان كنار بستر تنها فرزندش گريه مي كرد. فرزند چاره اي نديد جز اينكه دردش را به مادر اظهار كند. مادر ساده دل، براي رفع اين مشكل به گوهرشاد خانم مراجعه كرد و درد فرزندش را با او در ميان گذاشت و علاج آن را از آن زن بزرگوار خواست و به او گفت اگر اقدام نكني، تنها پسرم از دستم مي رود و در قيامت، دامن تو را جهت خون خواهي فرزندم خواهم گرفت.
گوهرشاد خانم از اين داستان بسيار ناراحت شد و به آن مادر دل سوخته گفت: چرا اين مشكل را زودتر با من در ميان نگذاشتي تا بنده اي از بندگان خدا را از گرفتاري نجات دهم. آن گاه گفت: اي مادر به خانه برو و سلام مرا به او برسان و بگو من حاضرم با تو ازدواج كنم، ولي شرطي را بايد من رعايت كنم و شرطي را بايد تو رعايت كني. شرطي كه من بايد رعايت كنم، جدايي از شاهرخ است، ولي شرطي كه تو بايد رعايت كني، پرداختن مهريه من است و آن مهريه اين است كه چهل شبانه روز در محراب زير گنبد مسجد نماز بخواني و ثوابش را به عنوان مهريه من قرار دهي.
مادر به خانه برگشت و تمام مسائل را با پسر خود در ميان گذاشت. پسر از شدت تعجب خيره شد و از اين خبر چنان شادمان شد كه به زودي از بستر رنج برخاست و با كمال اشتياق، پرداختِ اين مهريه را به عهده گرفت و پيش خود گفت، چهل روز كه چيزي نيست. اگر چند سال به من پيشنهاد مي شد، حاضر به اجراي آن بودم. در هر صورت به محراب عبادت رفت و چهل شبانه روز براي رسيدن به وصال گوهرشاد خانم عبادت كرد، ولي به تدريج، به توفيق حضرت الهي به راه ديگر افتاد.
پس از چهل شبانه روز، نماينده گوهرشاد خانم به محراب عبادت آمد تا از حال او خبردار شود چون با او سخن گفت، ديد اهميتي نمي دهد. گفت من نماينده گوهرشاد هستم و جهت خبر گرفتن از حال تو و گزارش به خانم آمده ام. گفت: به خانم بگو من نمي توانم براي رسيدن به وصال تو از محبوبِ واقعيِ عالمِ حقيقي جهان دست بردارم، برو به او بگو:
اگر لذت ترك لذت بداني
دگر لذت نفس، لذت نخواني
https://eitaa.com/orfeerfan