eitaa logo
عُرف عرفان ( حکایت عارفان )
1.2هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
10.4هزار ویدیو
83 فایل
نشر معارف اهل بیت مصطفی علیهم صلواه الله . ترویج عرفان حقیقی شیعه و علمای عامل و اساتید بنام حوزه های علمیه جعفریه و احادیث .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🪔 حکایت غسل جمعه آقای 📜 شیخ نقل کرد : پدرم نقل کرد : که روز جمعه ای به منزل آقای قاضی رفتم، بعد از اتمام روضه چند نفری نشستند و مشغول صحبت شدیم نزدیک زوال که شد آقای قاضی فرمود : ببخشید، اگر اجازه بدهید من یک غسل جمعه ای بکنم ، چون ملتزم به انجام آن هستم و پس از آن بلند شد و در ایوان منزل عریان شده و لنگی به کمر بست و یک پارچ کوچک را که در حدود دو لیوان آب می گرفت پر از آب کرده و در کنار خود گذاشت سپس پارچه ای را داخل پارچ کرده و خیس نمود و با آن سر خود را مرطوب کرد پس از آن صورت بعد بدن و بالاخره تمام بدن را خیس کرد و سپس با حوله پاک نمود و لباسهایش را پوشید و نزد ما آمد و نشست گفتیم : آقای قاضی غسل شما این بود؟! قاضی فرمود : بلی این غسل سنت است که در آن نباید اسراف بشود و ما از این رفتار بی آلایش و بدون تکلف ایشان بسیار تحت تاثیر قرار گرفتیم 📚 اسوه عارفان ، ص ۱۷۴ https://eitaa.com/orfeerfan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 عذاب_قبر تجاوز كننده به ناموس_مردم حضرت عيسي (ع) از گورستانی گذر مي كردند گوری را ديدند كه از آن شعله ور می شود. حضرت دو ركعت نماز به جاي آوردند و عصا بر گور زدند گور شخص_ را در ميان آتش ديدند. حضرت گفتند: ای مرد چه كرده ای كه به اين گرفتار شدي؟ آن مرد گفت يا روح الله من مردی بودم كه به تجاوز می كردم چون وفات كردم و مرا دفن كردند از حضرت حق خطاب رسيد كه وی را . از آن روز تا كنون مرا می سوزانند. حضرت نگاهی كردند و عظيم الجثّه در گور وی ديدند. پرسيدند: كه با اين مسكين چه مي كنی؟ آن مار گفت: تا وی را دفن كردند از وی غايب نبودم همراه با كه اگر قطره ای از آن به رود نيل و فرات بريزد جمله آب قاتل شود. شخص معذب گفت: يا روح الله از حق تعالی در خواست كن تا بر من رحم نمايد. حضرت نيز از خداوند طلب رحمت نمودند. خطاب رسيد كه هر كس از پس رود ما او را عذابی كنيم كه كس ديگر را چنين عذابی نكرده باشيم. امّا چون تو از ما در خواست رحمت كردی ما او را به تو بخشيديم. حضرت عيسی(ع) به آن مرد گفتند: می خواهی كه با من باشی؟ مرد گفت: يا روح الله عاقبت چه چيز است؟ حضرت فرمودند: عاقبت است. مرد گفت: نمی خواهم زيرا است كه مرده ام امّا هنوز تلخی جان كندن در كام من است. 📚 داستان عارفان ص 214 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/3388473549Cfb19e9e285
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا