eitaa logo
عُرف عرفان ( حکایت عارفان )
1.1هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.9هزار ویدیو
79 فایل
نشر معارف اهل بیت مصطفی علیهم صلواه الله . ترویج عرفان حقیقی شیعه و علمای عامل و اساتید بنام حوزه های علمیه جعفریه و احادیث .
مشاهده در ایتا
دانلود
👀 من در آنجا 💠 استاد صمدی آملی در کنگره علامه حسن زاده آملی در قزوین نقل کردند : 👀 یکی از اوتاد درس استاد علامه حسن زاده آملی ره در آمل می فرمود که سال اولی که ایشان ملبس به لباس روحانیت در مسجد جامع آمل به دست آیت الله غروی شدند، در مسجدی منبری می رفتند و من و یکی از دوستانم به جلسه ی منبر ایشان رفتیم، دیدیم طلبه ی جوانی آمد بالای منبر نشست و از اول تا آخر منبر سرش را پایین گذاشت و منبرش را رفت بدون اینکه از اول تا آخر جلسه به احدی نگاه بکنند. جلسه تمام شد، و دوست ما فرمود مثل اینکه ایشان تازه منبری است و مطالبی را حفظ کرده و برای اینکه مبادا یادش برود در هنگام جلسه به کسی نگاه نکردند تا بتواند محفوظاتشان را بگویند. من به دوستم گفتم اگر ایشان حفظ هم می کرد و به این شکل صحبت می کرد باز هم خیلی هنر کرده اند. بعد از جلسه رفتم خدمت آیت الله گفتم : آقا شما امروز از اول تا آخر جلسه به هیچ جا نگاه نکردید... چرا ؟ دیدم که ایشان سکوت کردند ! استاد صمدی گفتند: این مطلب را 21 سال قبل این بزرگوار به بنده فرمودند... گذشت تا اینکه چند سال قبل در روستای اَهلُم مدرسه ای ساختند به اسم مبارک استادمان، بعد از اینکه در افتتاح آن مدرسه استاد شرکت فرمودند، و بنده همراه آن مرد الهی برگشتیم به منزل آملشان ! نشستیم و صحبت های مختلف و مطالب گوناگون پیش آمد... این بزرگوار که شاید بیش از 40 سال از آن واقعه ی منبر گذشته بود یک دفعه در وسط صحبت ها به آقا عرض کردند: 👀 نظر شریفتان هست که سال اولی که معمم شدید و آمدید در فلان مسجد منبر رفتید به این کیفیت و بعد از منبر من از شما پرسیدم آقا چرا هیچ جا را نگاه نفرمودید؟ و شما جوابی ندادید! آقا چه بود جریان جلسه آن روز ؟ استاد علامه حسن زاده آملی فرمود که : آقا آن موقع نمیتوانستم به شما جواب بدم ... اما الحمد الله الان مرد شده ای و راه رفته ای، می توانم آنچه را که آن روز گذشت به شما بگویم.. 👀 و دلیلش این بود که آن روز من تا نگاه کنم..... https://eitaa.com/orfeerfan 🌷 کانال عرف عرفان 🌷
💠 استاد صمدی آملی در کنگره علامه حسن زاده آملی در قزوین نقل کردند : 👀 یکی از اوتاد درس استاد علامه حسن زاده آملی ره در آمل می فرمود که سال اولی که ایشان ملبس به لباس روحانیت در مسجد جامع آمل به دست آیت الله غروی شدند، در مسجدی منبری می رفتند و من و یکی از دوستانم به جلسه ی منبر ایشان رفتیم، دیدیم طلبه ی جوانی آمد بالای منبر نشست و از اول تا آخر منبر سرش را پایین گذاشت و منبرش را رفت بدون اینکه از اول تا آخر جلسه به احدی نگاه بکنند. جلسه تمام شد، و دوست ما فرمود مثل اینکه ایشان تازه منبری است و مطالبی را حفظ کرده و برای اینکه مبادا یادش برود در هنگام جلسه به کسی نگاه نکردند تا بتواند محفوظاتشان را بگویند. من به دوستم گفتم اگر ایشان حفظ هم می کرد و به این شکل صحبت می کرد باز هم خیلی هنر کرده اند. بعد از جلسه رفتم خدمت آیت الله گفتم : آقا شما امروز از اول تا آخر جلسه به هیچ جا نگاه نکردید... چرا ؟ دیدم که ایشان سکوت کردند ! استاد صمدی گفتند: این مطلب را 21 سال قبل این بزرگوار به بنده فرمودند... گذشت تا اینکه چند سال قبل در روستای اَهلُم مدرسه ای ساختند به اسم مبارک استادمان، بعد از اینکه در افتتاح آن مدرسه استاد شرکت فرمودند، و بنده همراه آن مرد الهی برگشتیم به منزل آملشان ! نشستیم و صحبت های مختلف و مطالب گوناگون پیش آمد... این بزرگوار که شاید بیش از 40 سال از آن واقعه ی منبر گذشته بود یک دفعه در وسط صحبت ها به آقا عرض کردند: 👀 نظر شریفتان هست که سال اولی که معمم شدید و آمدید در فلان مسجد منبر رفتید به این کیفیت و بعد از منبر من از شما پرسیدم آقا چرا هیچ جا را نگاه نفرمودید؟ و شما جوابی ندادید! آقا چه بود جریان جلسه آن روز ؟ استاد علامه حسن زاده آملی فرمود که : آقا آن موقع نمیتوانستم به شما جواب بدم ... اما الحمد الله الان مرد شده ای و راه رفته ای، می توانم آنچه را که آن روز گذشت به شما بگویم.. 👀 و دلیلش این بود که آن روز من تا نگاه کنم..... https://eitaa.com/orfeerfan
💠 استاد صمدی آملی در کنگره علامه حسن زاده آملی در قزوین نقل کردند : 👀 یکی از اوتاد درس استاد علامه حسن زاده آملی ره در آمل می فرمود که سال اولی که ایشان ملبس به لباس روحانیت در مسجد جامع آمل به دست آیت الله غروی شدند، در مسجدی منبری می رفتند و من و یکی از دوستانم به جلسه ی منبر ایشان رفتیم، دیدیم طلبه ی جوانی آمد بالای منبر نشست و از اول تا آخر منبر سرش را پایین گذاشت و منبرش را رفت بدون اینکه از اول تا آخر جلسه به احدی نگاه بکنند. جلسه تمام شد، و دوست ما فرمود مثل اینکه ایشان تازه منبری است و مطالبی را حفظ کرده و برای اینکه مبادا یادش برود در هنگام جلسه به کسی نگاه نکردند تا بتواند محفوظاتشان را بگویند. من به دوستم گفتم اگر ایشان حفظ هم می کرد و به این شکل صحبت می کرد باز هم خیلی هنر کرده اند. بعد از جلسه رفتم خدمت آیت الله گفتم : آقا شما امروز از اول تا آخر جلسه به هیچ جا نگاه نکردید... چرا ؟ دیدم که ایشان سکوت کردند ! استاد صمدی گفتند: این مطلب را 21 سال قبل این بزرگوار به بنده فرمودند... گذشت تا اینکه چند سال قبل در روستای اَهلُم مدرسه ای ساختند به اسم مبارک استادمان، بعد از اینکه در افتتاح آن مدرسه استاد شرکت فرمودند، و بنده همراه آن مرد الهی برگشتیم به منزل آملشان ! نشستیم و صحبت های مختلف و مطالب گوناگون پیش آمد... این بزرگوار که شاید بیش از 40 سال از آن واقعه ی منبر گذشته بود یک دفعه در وسط صحبت ها به آقا عرض کردند: 👀 نظر شریفتان هست که سال اولی که معمم شدید و آمدید در فلان مسجد منبر رفتید به این کیفیت و بعد از منبر من از شما پرسیدم آقا چرا هیچ جا را نگاه نفرمودید؟ و شما جوابی ندادید! آقا چه بود جریان جلسه آن روز ؟ استاد علامه حسن زاده آملی فرمود که : آقا آن موقع نمیتوانستم به شما جواب بدم ... اما الحمد الله الان مرد شده ای و راه رفته ای، می توانم آنچه را که آن روز گذشت به شما بگویم.. 👀 و دلیلش این بود که آن روز من تا نگاه کنم..... https://eitaa.com/orfeerfan