eitaa logo
عُرف عرفان ( حکایت عارفان )
1.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
11.4هزار ویدیو
86 فایل
نشر معارف اهل بیت مصطفی علیهم صلواه الله . ترویج عرفان حقیقی شیعه و علمای عامل و اساتید بنام حوزه های علمیه جعفریه و احادیث .
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا چو علی؛ شاهِ نجف، شاه ندارد زیباییِ او را به خدا، ماه ندارد گفتم به قلم شمّه‌ای از فضلِ علی گو گفتا: سوی او عقلِ بشر راه ندارد ای شعر! بدان وصفِ علی کارِ کمی نیست او غیرِ خدا، شاعر و مداح ندارد هرکس که شود، مستِ تمنای نگاهش دیگر خبر از شام و سحرگاه ندارد گفتند: دراز است سرِ رشته‌ی این عشق پس رشته‌ی حبّش، سرِ کوتاه ندارد در سینه‌ی این مرد، چه داغی‌ست، خدایا! هم‌ناله و هم‌راز، به جز چاه، ندارد : خوشیم تا که ولای علی به دل داریم ز پیروان کثیف سقیفه بیزاریم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هرکس که در این میکده نوکر شده باشد ننگ است که دلواپس محشر شده باشد بی ساغر و می مست شود در همه ی عمر با یار اگر عمر کسی سر شده باشد من معتقدم خوبتر از مرغ بهشت است هرکس که درین بام کبوتر شده باشد این چشم طمع داشتن ما فقرا هست زیر سر لطفی که مکرر شده باشد دنیا و قیامت گره ی کور ندارد هر مرد و زنی سائل این در شده باشد حاجت نگرفتن ز خداوند حرام است روزی که صاحب دختر شده باشد جن و ملک و انس شد آواره ی عالم همه پروانه ی گهواره ی زینب : چه چیز بهتر از این در ستایشت بانو که بعد مـادر خود سرور زنانی تو... سلام و عرض ادب، صبحتون بخير، و مبارک باد.❤️
عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت اصلا دلیل خلق، تماشای فاطمه ست باشد به زیر سایه ی مهرش تمام خلق هـرذره ای کـه زیر قدمـهـای فاطمه ست هاجر که زمزم از قدم کودکش شکفت در آرزوی بوسه ای از پای فاطمه ست عیسی که مرده از نفسش جان گرفته بود در آرزوی فـیـض نـفـس هـای فـاطـمـه ست موسی که با عصاش دل بحر می شکافت بی بادبان فـتـاده به دریـای فـاطـمه سـت مـریـم کجا و رسیدن بر گرد پای او مریم کنیز زینب کبرای فاطمه ست او زن بُــوَد ولـی بــه خـداونـد تا به ابد مردانگی خلاصه ی معنای فاطمه ست امـا بـه جـز علی که سزاوار مدح اوست؟ آری فقط علیست که همتای فاطمه ست رخسار نیلی و قدِ خم، بازوی كبود اینها همه نشان ز تولای فاطمه ست : هرچه دارم همه از عطر لب مادرم است عوض قصّه به بالین سرم گفت ❤️ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، سالروز میلاد خجسته ی حضرت سلام الله علیها، سرور بانوان جهان و مبارک باد.
باز حسرت به دلم ماند و نیامد یارم او چه کرده است ندانم همه شب بیمارم نیت روزه نمودم که به مِی لب نزنم یاد رخساره ی تو شد سبب افطارم گر بُود صفحه ی روشن به کتاب عمرم لحظاتی ست که خرج تو شده ای یارم بس که از وصف تو گفتم همه مشتاق تواَند لیک پرسند چگونه است رخ دلدارم کاش تصویر گناهم به دو چشم تو نبود تو به رویم نزدی من خجل از کردارم گر نشانی ز تواَم بود همه رفت از دست کاروان رفته و من گمشده ی دیدارم از تو دلگیر شوم گر به سرایم آیی خواب باشم بروی و نکنی بیدارم آرزویم همه این است که در خیمه ی تو بنگـرم از کـرمت بنده ی خدمتکارم : مثل هر جمعه دلـم حس عجیبی دارد حس دیدار تو این جمعه کمی بیشتر است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
آن خدایی که شما را به دو عالم بخشید از زیادی گِـلَـت نیز به بخشید طلب آب هر آنکس که از این درگه کرد صاحب خانه به او چشمه ی زمزم بخشید ای گـرانـقـدر، ندانست کسـی قـدر تو را بس که دست تو به ما رزق فراهم بخشید شب میلاد تو مـادر به همه عـیـدی داد و به ما سینه زنان خیمه و پرچم بخشید کرمی را که به آن حاتم طایی شهره ست شیرخوار تو کرم کرد و به حاتم بخشید نشده، راه گـدایی این نیست عیب از توست اگر دوست به تو کم بخشید رمـضـان کار خودش را کرد و آخـرش شـاه مرا مـاه بخشید پیرمردی وسط روضه مان گفت حسین من نگفتم، ولـی مـرا هم بخشید : ❤️ اینکه خندانیم و گریانیم در میلاد تو  می‌کند ثابت، گِل ما از زمینِ کربلاست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، میلاد علیه السلام و مبارک 🌺
رسیدنش نفسی تازه داده دنیا را همان مسیح که احیا کند مسیحا را همان که یوسف کنعان به شوق دیدارش شده‌ست مشتریِ پا به قرص بازارش همان که چهره‌ی او نور فاطمی دارد کنار گونه‌ی خود، خال هاشمی دارد خدا کند بپذیرد مرا به خادمی‌اش سپیدبخت شوم مثل خال هاشمی‌اش سلام یوسف زهرا! خوش آمدی آقا امید آخر دنیا! خوش آمدی آقا سلام یوسف زهرا! تورا صدا کردم برای آمدنت آمدم دعا کردم نگو که فاصله‌ی ما هزار فرسنگ است ببین که مادر پیرم چقدر دلتنگ است عزیز فاطمه عمریست بی تو دربدریم هزار جمعه گذشت و هنوز بی خبریم عزیز فاطمه آقا! کجاست خانه‌ی تو؟ گرفته است دل تنگ ما بهانه‌ی تو تو آخرین پسر خانواده‌ی ماهی تو آبروی زمینی، : ز شوق دیدن تو ای ستاره ی سحری فضای سامره غرق سرور و شیدایی ست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر، ولادت با سعادت بقیة الله الأعظم، صاحب العصر و الزمان بر همگان مبارک🌸 📜 شعر وارده
نوکری کار من و کار تو ذاتا کرم است خار هم بین گلستان شما محترم است بی نیـازم ز همــه عالــم و آدم زیـــرا لطف سرشار شما سایه ی روی سرم است اینکـه هر روز فقط از تو سخـن میگویم اثـر لقمــه ی پـاک پـدر و مــادرم است حسنی زاده شـــدم، پس حسنی میمیرم گُــل ذکر تو فقط در نفس آخــرم است من به انـدازه ی یک عمر، بدهکار توام نامتان ذکر طپشهـای دل مضطرم است حــرم خاکی تو غصه برایم شده است فکر و ذکرم به خدا ساختن یک حرم است : روی قبر خاکی ات طرح ضریحت می کشد آرزوها دارد این نـوکـر برایت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
دوباره قلقله در عرش کبریا افتاد عزیز فاطمه ابن الرضا ز پا افتاد اگر غلط نکنم این حسینِ دیگر بود ولی نگفت کسی، زیر دست و پا افتاد ز صدرِ زین نه، ولی بر زمین بصورت خورد به روی چهره ی او مثل پنجه، جا افتاد همین که زهر اثر کرد زانویش خم شد میان حجره ی دربسته بی صدا افتاد ز سوز تشنگی آهسته گفت یا جدّاه بیا که بر جگرم آتشِ جفا افتاد نه گیرِ شمرِ لعین، گیرِ اُمِ فضل اینبار به شعله های عطش، حجت خدا افتاد میان هلهله ها، ناله های او گم شد و ظرف آب ز دست کنیزها افتاد به روی بام، تنش را کشان کشان بردند و بارها سرش از ‌پِلّه، بی هوا افتاد کبوترانِ حرم، خوب سایه گستردند ولی حسین به گودالِ پر بلا افتاد کفن به پیکر بابای خویش، چون پوشاند نگاهِ هادیِ دین سوی کـربلا افتاد نداشت خواهری از غصه اش بمیرد باز هزار شعله ز داغش به جان ما افتاد : .. تنت میسوخت روی بام زیرِ آفتاب آقا دلم آتش گرفت و یاد شاهِ بی کفن افتاد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، شهادت نورچشم ولی نعمتمان (ع) تسلیت باد.🏴 😭
شکر خدا که نور ولایت به ما رسید الطاف خاندان کرامت به ما رسید وقتی برای خون خدا نوحه خوان شدیم بالاترین مقام عبادت به ما رسید اسلام را محرم او زنده کرده است این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید روز ازل که موسِم تقسیم رزق بود از آن میانه، ذکر مصیبت به ما رسید اشکی چکید و این دل تیره شفا گرفت تا قطره ای ز زمزم تربت به ما رسید ذکر لبان ما صف محشر بوَد: حسین بعد از هزار سال که نوبت به ما رسید ما نوکران فاطمه ایم و عجب مدار روزی اگر مقام شفاعت به ما رسید مَستیم ما ز باده ی "احلی من العَسل" اینگونه شد که شهد شهادت به ما رسید از ناله ی یتیم حسن زیر سمّ اسب راز وفا و عزّت و غیرت به ما رسید : 💔 تو مقتدای منی پـس مرا هراسی نیست که گردوخاک همین دشت می شود کفنم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر، روزتون معطر بنام
سپردمت به خدا و به ريگهاي بيابان سپردمت به غبار به خارهاي مغيلان سپردمت به وحوش،به شيرهاي درنده به مردمان دهاتي به آهوان پريشان به گوش خاک سپردم تورا بپوشاند بد است اينكه ببيند كسي تورا عريان به باد گفتم اگر شد مرتبت بكند که پاره پاره نبیند تن تو مادر گریان عزیز فاطمه بودی ولی چرا حالا فتاده جسم تو آقا به خاک و خون غلطان سپردمت به هر انچه كه هست، اما تو سپرديم به كه رفتي؟به دلقكان به كنيزان؟ سپرديم به دوصد چشم هيز نامحرم؟ به شمر و خولی و اخنس به حرمله به سنان؟ مسير راه به سمت خرابه هاست برادر خدا كند ببرندم به سوي كشور ايران : 💔 ای بی کفن رها شده ی دشتِ کـربلا ما را به حالِ خود، تو نکردی رها حسین سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر، روزتون معطر بنام
ای سر ‌که در مقابل چشمان زینبی داغِ نشَسته بر دل سوزان زینبی ای سر بریده‌ای که تنت روی خاکهاست تو کشته‌ی غریب بیابان زینبی ای سربریده! بی‌سروسامانی‌ام ببین می‌بینمت که بی‌سر وسامان زینبی از چشم نیمه‌باز تو ای غیرت‌خدا معلوم شد هنوز نگهبان زینبی با اینکه نیزه‌ای به گلویت نشسته است اما هنوز قاری قرآن زینبی گیسوی درهمت سر نی فاش می‌کند آشفته‌ی رباب و پریشان زینبی پایین نی، مراقب طفلان تو منم بالای نی، مراقب طفلان زینبی : 💔 از سر نیزه بخوان آیه‌ای از کهف که هست خواهر خسته‌ات از ره به صدایت دلخوش سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دستی از راه رسید و به رُخت جا انداخت پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت یک‌نفر که دلش از بُغض علی می‌جوشید ضربه‌ای زد به درِ خانه و دَر را انداخت آتشی را به در "خانه‌ی آب" آورد و بین دیوار و درِ سوخته دعوا انداخت ضربه‌ی پایِ دَر و بی ادبی‌هایِ غلاف بازویت را دو سه ماهی ز تقلّا انداخت گره انداخت به کار همه دنیا آن‌که ریسمان گردن مولای دو دنیا انداخت در قیامت جلوی چشم همه میاُفتد آنکه در کوچه تورا بین تماشا انداخت : کوچه مقدّم است به گودال قتلگاه زیرا مدینه نقطه ی آغاز کربلا است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام