eitaa logo
358 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
94 ویدیو
40 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
#پنجشنبه_هاے_شهدایے💔🕊 دلٺ ڪهـ گرفٺ💔 بغض راه نفس ٺو را بسٺ، فقط برو بهـ میعادگاه عشق... ٺنها جایے ڪهـ مطمئنے مےشود دلٺ را بهـ آنجا گره بزنے، گره ڪور عاشقے مزار #شهداسٺ...♥️ #بطلب_ڪه_بیام_برادر😭🥀 #یادشهدا_باصلوات📿 @shoghe_vesal74
#قرار_روزانه 🌺یک صفحه قران ب نیت شهدا جهت تعجیل درامرفرج🌺 هدیه به روح مطهر #شهیدمحمدرضادهقان 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @shoghe_vesal74
5ba7a4030038b77c982a483b_1695741386218654211.mp3
786.1K
#صوتی قرآن کریم صفحه۵۶۰📖 @shoghe_vesal74
#قرار_عاشقی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج یک نفر مانده ازین قوم که برمیگردد 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 @shoghe_vesal74
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💛بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم💛ْ
#منتظرانهـ💔 سختے مسیر با تو آسان بشود روزے ڪویرِ خشڪ باران بشود اے منجے عالم به خداوند قسم با آمدنت جهان گلستان بشود🌸 #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج #صبحتان_مهدوے✨ @shoghe_vesal74
💖سالروز ازدواج ✨حضرت محمد(ص) 💖وحضرت خدیجه(س) ✨مبارڪ باد محمد(ص) را نڪو همسر خدیجه(س) عزیز قلب پیغمبر خدیجه(س) یقین باشد، پس از زهرا(س) و زینب(س) بود از هر زنے برتر، خدیجه(س)♥️ @shoghe_vesal74
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.
♥️بسم رب الشهدا♥️ برگے از خاطرات 📚 شانه هاے همیشه گرمش یخ ڪرده بودند. از پدرش قول گرفته بودم ڪه دو ساعت با جنازه اش توے خانه تنها باشم. حرف داشتم با او...😔 قرار دو ساعته شد نیم ساعت،آن هم توے معراج...💔 بعد از نود و نه روز باید براے همیشه با چشمهایش، موهایش، خنده ها، اشڪ ها و انگشتانش خداحافظے میکردم!😭 براے همیشه توے این پنج سال و چند ماه چقدر اسیرش شده بودم. ڪاش صدایش را فقط یڪبار دیگر مےشنیدم ڪاش با لبخندش به من مےفهماند ڪه هنوز هم،سایه بالا سر دارم... دلداده ے ارباب درِ تابوت را باز ڪردند این آخرین فرصت بود... بدن را برداشتند تا بگذارند داخل قبر؛بدنم بےحس شده بود، زانو زدم ڪنار قبر دو سه تا ڪار دیگر مانده بود. باید وصیت هاے📝 را مو به مو انجام مےدادم. پیراهن مشڪے اش را از ڪیف درآوردم. همان ڪه محرم ها مے پوشید.🏴 یڪ چفیه مشڪے هم بود،صدایم مےلرزید. به آن آقا گفتم ڪه این لباس و این چفیه را قشنگ بڪشد روے بدنش،خدا خیرش دهد توے آن قیامت؛پیراهن را با وسواس ڪشید روے تنش و چفیه را انداخت دور گردنش... جز زیبایے چیزے نبود براے دیدن و خواستن! به آن آقا گفتم: مےخواست براش سینه بزنم، شما مےتونید؟ یا بیاید بالا خودم برم براش سینه بزنم بغضش ترڪید😭 دست و پایش را گم ڪرد.نمےتوانست حرف بزند.چند دفعه زد رو سینه . بهش گفتم: نوحه هم بخونید برگشت نگاهم ڪرد. صورتش خیس بود.نمےدانم اشڪ بود یا آب باران. پرسید:چےبخونم؟ گفتم:هرچے به زبونتون اومد. گفت:خودت بگو نفسم بالا نمےآمد...😭💔 انگار یڪے چنگ انداخته بود و گلویم را فشار مےداد، خیلے زور زدم تا نفس عمیق بڪشم گفتم: از حرم تا قتلگاه زینب(س) صدا مےزد حسین(ع) دست و پا مےزد حسین(ع) زینب(س) صدا مےزد حسین(ع) سینه مےزد براے شانه هایش تڪان مےخورد... برگشت بااشاره به من فهماند همه را انجام دادم، خیالم راحت شد...💔🕊 همسربزرگوار 🌹 🕊 📿 @shoghe_vesal74
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا