eitaa logo
عشاق شهادت:))🇵🇸
524 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
145 فایل
‹ ﷽ › شروع نوکریمون: 1403/3/3 تجربہ‌بہم‌یا‌دداده‌ڪہ... برا؎اینڪه‌طلب‌شہادت‌ڪنۍ، ‌نبایدبہ‌گذشتہ‌خودت‌نگاه‌ڪنۍ...! راحت‌باش!نگران‌هیچۍنباش!!🌙💔 کپی حلاله مومن😎 مدیر ارتباطات: @Reyhaneh_Zahra3 ناشناسمون: https://harfeto.timefriend.net/17227708314898
مشاهده در ایتا
دانلود
خود را به سختی به عقب رساندیم و مهدی و تعدادی دیگر از شهدا همانجا ماندند و به رسم تأسی گمنامان پیوستند و دشمن تکفیری پیکرهای آن را مبادله نکرد و تحویل نداد. دلنوشته‌ای زیبا از همسر شهید مدافع حرم مهدی ثامنی‌راد به نام خدایی که مرگ را همچون زندگی حق انسان قرار داد و با شهادت مرگ را زیبا ساخت. شهادت هدیه‌ایست زیبا و ارزشمند از جانب خدا به بهترین و برگزیده‌ترین بنده‌اش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
7- از همه كسانيكه به هر عنوان از جانب من ناراحتى شامل آنها شده, حلاليت بطلبيد و از مردم هميشه در صحنه خواهشمندم كه احترام و قدر رزمندگان را در زنده بودنشان داشته باشند و در هنگام اعزام ودر بازگشت از جبهه از آنها بدرقه و استقبال كنيد . همچنين احترام خانواده هاى شهداء مفقودين ، اسراء و معلولين اين جنگ تحميلى را داشته باشيد .التماس دعا . بهرام شيخي🌷🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدی که خدا را عاشق خود کرده بود.❤️ لحظات حیرت انگیز کلیپ زیر تقدیم به همه دوستداران شهید وشهادت 🌷🕊🤍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
وقتی از دلتنگی‌هایش شب تا صبح در کوره می‌سوزد، وقتی دخترمان با بهترین نمرات کارنامۀ خود را برای امضای پدر می‌آورد؛ یا آن زمان که بر سرسفرۀ عقد اجازۀ پدر را می‌خواهند ولی ایمان دارم که در تمام آن لحظه‌های دشوار در کنارم هستی، اینکه تو از هر پدر زنده‌ای هم برای دختر یکی یکدانۀمان زنده‌تری و من به همین حضورت قانع هستم و خدا را بخاطر این امتحان سخت شکر می‌کنم و اینکه در تمام لحظه‌های دشوار این مصیبت حضور خدا را در تمام وجودم حس کردم. اینکه می‌گویندخدا در دل‌های شکسته است برایم بهترین صبر است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مهدی عزیزم! امیدوارم من و یادگارت فاطمه سلمای عزیزمان با راهنمایی‌های تو در راه اسلام و ولایت قدم برداریم و ادامه دهندۀ راه تو باشیم تا تو به ما افتخار کنی و همنشینت در بهشت باشیم. مهدی جانم! پیش سالار شهیدان از من و یادگارت هم یادکن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🕊 ✅️چرا شهید قرنی را در جوار حضرت معصومه سلام الله علیها دفن کردند؟؟✨️ ☑️سرهنگ زمانی از امرای ارتش درباره شهید قرنی گفته است: «می‌دانید که حضرت امام خمینی (ره) از هیچکس بی‌جهت تعریف نکرده‌اند، 🌱 تنها کسی را که نزدیک ۱۰ بار از او تعریف کرده‌اند تیمسار قرنی بوده است. وقتی به شهادت رسید و پیکر او را به بهشت زهرا (س) می‌بردند که دفنش کنند، من همه کاره مراسم بودم. امام (ره) به یکی از مقامات روحانی می‌فرمایند او را یک راست به قم ببرید و در صحن حضرت معصومه (س) در کنار آیت‌الله حائری یزدی (ره) دفن کنید».❣️
خیلی‌ها می‌گفتند: «اجازه نده بره سوریه.» من جواب می‌دادم: «دلیلی نداره اجازه ندم، دوست داره بره و می‌ره.» او اگر برای انجام کاری مصمم بود حتماً انجام می‌داد. آن طور نبود که اگر من بگویم نرو ایشان قبول کند و نرود. می‌گفت: «بیست هزار شیعه، چهار ساله که در محاصره‌ان، ما باید بریم و نجاتشون بدیم.» وقتی ساکش را می‌بست چیزی نگفتم و سخت‌گیری نکردم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اولین باری که اعزام شد دوازدهم مهر بود. نیمه‌های شب رفته بود و روی درب کاغذی چسبانده بود و تنها یک وصیت کرده بود: «مسجد یادتان نرود.» تماس که می‌گرفت طوری وانمود می‌کرد که هیچ خبری نیست! همیشه می‌گفت: «ما از میدان نبرد و جنگ فاصلۀ زیادی داریم، تو خودت رو ناراحت نکن.» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هر شب 2 رکعت نماز می‌خواند، وقتی جواب خواستگاری مثبت شد از من هم خواست این 2 رکعت نماز را بخوانم. گفت این نماز به نیابت از حضرت زهرا علیهاالسلام برای سلامتی حضرت صاحب الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف است که اگر این را بخوانی شبت را با آرامش به صبح می‌رسانی. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خیلی شغلش را دوست داشت. زمانی که در سوریه جنگ شد کاملا در جریان اوضاع آنجا بود و خیلی دوست داشت سوریه برود. زمانی هم که تصمیمش را برای رفتن قطعی کرده بود، همۀ اطرافیان و دوستانش گفته بودند که تو یک دختر هفت ماهه داری، حتی فرمانده‌اش نیز گفته بود که با وجود دخترت نرو، اما مهدی در جواب گفته بود برای مواظبت از بچۀ من، مادرم و همسرم هستند ولی مثل بچۀ من در سوریه زیاد هستند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
عاشق شهدا و شهادت بود. می‌گفت: «دوست دارم تا می‌تونم خدمت کنم و بعدش خدا مرگم رو در شهادت قرار بده.» واقعاً لایق شهادت بود. تنها چیزی که می‌توانست مزد آن همه خوبی باشد شهادت بود. رابطه‌اش با شهدا و خانواده‌های آنها عالی بود. هر جا خانواده شهیدی می‌دید بسیار تکریم می‌کرد و برایشان ارزش احترام زیادی قائل بود. پدربزرگ و مادربزرگم که پدر و مادر شهید بودند، آنقدر این سال‌ها از مهدی محبت دیده بودند که الان می‌گویند داغ مهدی برای ما خیلی سنگین‌تر از داغ پسر خودمان است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
زندگی نامه شهید مدافع حرم مهدی ثامنی‌راد شهید مهدی ثامنی‌راد، فرزند داود در 23 بهمن 1361 در شهر ری متولد شد و ساکن ورامین بود. تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ادامه داد و در هفتم آذر 1388 ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک فرزند دختر به نام «فاطمه سلما» بود. شهید ثامنی‌راد یکی از رزمندگان فاتحین لشکر 27 محمد رسول الله تهران بود. او در 22 بهمن 1394 در سن 33 سالگی در جنوب حلب در سوریه به شهادت رسید، اما پیکر مطهرش در منطقه ماند و در شمار شهدای مفقودالاثر جای گرفت. تا اینکه بعد از گذشت سه سال و اندی از شهادتش پیکر مطهر این شهید مدافع حرم در یکم تیر 1398 به میهن بازگشت. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شهید مهدی ثامنی‌راد همواره در اردوهای جهادی حضوری فعال داشت. همواره تلاش داشت تا خانواده‌های معظم شهدا را به سفر راهیان نور ببرد؛ زیرا می‌گفت که پدران و مادران شهدا علاقه دارند تا محل شهادت فرزندان خود را ببینند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شهید اسماعیل خانزاده (متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۳ در روستای زنگی کلا دابو شهرستان محمودآباد متولد شد. شهید اسماعیل خانزاده خادم افتخاری آستانۀ مقدسۀ امامزاده عبدالله علیه‌السلام بود. این امامزاده در ۱۲ کیلومترى جنوب غربى آمل و در روستاى اسکومحله قرار دارد. این زیارتگاه مبارکه از شاخص‌ترین و پر زائرترین زیارتگاه‌های ایران به شمار می‌رود. این شهید عزیز در سن ۳۱ سالگی، در ۲۹ آذر ۱۳۹۴، همزمان با شب شهادت امام حسن عسگری علیه‌السلام در منطقۀ حلب سوریه در درگیری با اشرار داعش به شهادت رسید و از این شهید گرانقدر یک فرزند دختر به نام نرگس به یادگار مانده است. این شهید عزیز نخستین شهید مدافع حرم شهرستان محمودآباد بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خدایا خسته ام، شکسته ام، دیگر آرزویی ندارم جز شهادت. احساس می کنم که این دنیا دیگر جای من نیست. از عالم و عالمیان می گریزم و به سوی تو می آیم. تو مرا در رحمت خود سکنی ده. به گزارش خبرنگار مهر، در مستند لشکر زینبی پدر شهید اسماعیل خان زاده درباره فرزند شهید گفت که در یکی از دست نوشته‌هایش به دیدار این شهید با حضرت ولیعصر اشاره کرد. شهید مدافع حرمی که در شب یازدهم ماه مبارک رمضان، توفیق تشرف به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را پیدا کرده بود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اسماعیل خانزاده پاسدار مدافع حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در تاریخ ۲۹/‏۰۹/‏۹۴‬ توسط تروریست‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسید. اسماعیل خانزاده در روستای زنگی کلاً دابو شهرستان محمودآباد متولد شد و در سن ۳۱ سالگی در ۲۹ آذر ماه همزمان با شب شهادت امام حسن عسگری بازدهمین اختر تابناک امامت در منطقه حلب سوریه در درگیری با اشرار داعش به شهادت رسید و از این شهید گرانقدر یک فرزند ۵ ساله به نام نرگس به یادگار مانده است. این شهید نخستین شهید مدافع حرم شهرستان محمود آباد بود.اسماعیل خانزاده خادم افتخاری آستانه امام زاده عبدالله علیه السلام بود.این امامزاده در ۱۲ کیلومتری جنوب غربی آمل و در روستای اسکومحله قرار دارد. این بقعه‌ی مبارکه، از شاخص ترین و پر زائرترین زیارت گاه‌های ایران به شمار می‌رود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
چند سال پیش عکس نرگس خانوم دختر شهید که بر سنگ مزار پدر خوابیده به پربیننده‌ترین عکس در فضای مجازی تبدیل شد. ماجرا هم از این قرار بود که عکاسی آمده بود تا از اولین روز مدرسه رفتن نرگس عکاسی کند. نرگس پیشنهاد داد اول بروند سر مزار پدرش. وقتی رفتند، نرگس طوری دراز کشید که انگار مزار پدرش را در آغوش گرفته است.   نرگس خانوم دوبار بعد از شهادت پدرش دوبار آرامش را تجربه کرد. یک‌بار وقتی بود که حاج قاسم را دید و یک‌بار دیگر ملاقات با رهبری بود.   همسر شهید چنین ماجرای دیدار با رهبری را نقل می‌نماید: «یک روز از دفتر رهبری تماس گرفتند و پرسیدند تمایل دارید به دیدار آقا بیایید؟ گفتیم بله ما از همه همین درخواست را داشتیم. تاریخی را معین کردند و رفتیم. قابل وصف نیست و نمی‌شود مقایسه کرد دیدار سردار را با آقا، اما در هر دو آرامشی بود که به زبان وصف نمی‌آید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نرگس نامه‌ای نوشت برای آقا و ایشان خواستند نرگس خودش نامه را بخواند. آقا پرسید: تو همان دختری هستی که سر مزار پدرت خوابیدی؟ گفت: بله. نرگس گفت چند ساله منتظر دیدار شما هستم. نرگس دوست داشت برود در بغل حضرت آقا اما دو هفته قبلش به سن تکلیف رسید. گفت: من اصرار داشتم پیش از سن تکلیف به دیدارتان بیایم و شما را ببوسم. آقا خندیدند و گفتند: ببخشید تو به سن تکلیف رسیدی و نمی‌توانم در آغوشت بگیرم. نرگس هم خیلی ناراحت بود. آقا مجدد گفتند: شرمنده نتوانستم تا حالا دیدار کنم. عبا و انگشترشان را دادند به نرگس و گفتند حالا که نتوانستم بغلت کنم این هدیه‌ها از طرف من برای تو.» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نتایج اولیه آزمون رتبه بالای ایشان را نشان می‌داد؛ رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل در دانشگاه‌های مطرح تهران را در لیست انتخاب رشته خود قرار داد. گفته بود وقتی نتایج نهایی کنکور اعلام شد، برای ثبت نام به تهران می‌آیم و ترم اول را مرخصی می‌گیرم و به سوریه برمی‌گردم، چون آنجا سرمان شلوغ است.. ولی نتایج کنکور زمانی اعلام شد که در دانشگاه عشق، تحت نظارت و راهنمایی استادش عباس (ع)، با پایان نامه «دفاع از حرم» رتبه برتر را کسب کرده بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بخش‌هایی از سخنان سردار شهید: «من از خداوند شهادت رو زمانی که در مقابل اسرائیل یعنی در مقابل دشمن حقیقی ما، صهیونست‌ها، می‌خوایم بجنگیم، اونجا ان شاءالله... یعنی من بزنم صهیونست‌ها رو بکشم و اونجا خداوند ان شاءالله توفیق شهادت به من بده که حداقل بگم آقا من تونستم اونهایی که کینه آقا امیرالمومنین(ع) رو تا الان تو دل مردم کاشتن که همین دسیسه صهیونست‌ها بوده، ما فکر می‌کنیم مثلاً معاویه کار کرده، اینا دسیسه یهودی‌ها و صهیونیست‌های اون زمان بوده؛ حالا الان اسمش صهیونیسته اینا یهودی‌ها بودن دسیسه کردن، این جبهه رو ایجاد کردن، بتونیم ان شاءالله یه مرهمی بزاریم به دردهای آقا امیرالمؤمنین(ع)، دردهای خانم حضرت زهرا(س) و به قول همون جمله معروف که زمان جنگ خودما بود که ما اومدیم انتقام سیلی زهرا بگیریم... حالا ان شاءالله خدا توفیق بده این مسیر ادامه پیدا کنه و حتی اگه ان شاءالله لیاقت داریم در رکاب فرزند برومندش صاحب الامر(عج) ان شاءالله وایستیم و دفاع بکنیم و به قول معروف ادای دین بکنیم ان شاءالله...» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
در سال 1391 و بعد از آغاز جنگ ناجوانمردانه علیه مردم مظلوم سوریه برای کمک به آنها به صورت داوطلبانه به سوریه عزیمت نمود و با توجه به تجربه بالای نظامی به آموزش و مشاوره نیروهای مردمی سوری اقدام کرد. فعالیت‌ها و تلاش‌های این بزرگ مرد در تاریخ 28 مردادماه 1392 به ثمر نشست و در منطقه حلب سوریه شهد شیرین شهادت را نوشید و بعد از سالها دوری در نهایت به دوستان شهیدش پیوست. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نتیجه نهایی آزمون کارشناسی ارشد 92 که در تاریخ 5 شهریور آن سال، یعنی یک هفته بعد از شهادت شهید «اسماعیل حیدری» اعلام شد. با وجود اینکه دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته اطلاعات استراتژیک از دانشگاه امام حسین(ع) بود، به دلیل علاقه بسیار زیاد به کسب مدارج بالا، کتابهای تست و کنکور رشته علوم سیاسی را تهیه کرده بود و با خود به سوریه برد؛ بهمن 91 بود که برای شرکت در کنکور به تهران بازگشت و در آزمون سال 92 شرکت کرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹وداع دردناک پدر سرباز شهید پارسا سوزنی با پیکر فرزندش؛ شهید سوزنی در حمله تروریست های جیش العدل به خودروی مرزبانی به شهادت رسیده بود. ‌‌‌ یادشهدا با صلوات✨🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سردار شهید حاج «اسماعیل حیدری» در دوم اسفند ماه 1347 در شهر آمل دیده به جهان گشود و در تاریخ 28 مردادماه 1392 در منطقه حلب سوریه شهد شیرین شهادت را نوشید و بعد از سالها دوری به دوستان شهیدش پیوست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
زندگی‌نامه شهید: سردار شهید حاج «اسماعیل حیدری» در دوم اسفند ماه 1347 در شهر آمل دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرسیو آمل سپری کرد. با شروع جنگ تحمیلی و با وجود سن کم به جبهه‌های جنگ شتافت و در طول 15 ماه سابقه حضور در جبهه از نواحی مختلفی مجروح شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌