:
بگو
ڪدام
گوشهٔ قلبم نشستهای ؛
که اینگونه تعادلم را برهم زدی . . .
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#رفیق_جانمـ
بهش گفتم: راضی ام شهید شوی ،ولی الان نه! توی پیری.
محمدحسین گفت: لذتی که #علی_اکبرِ امام حسین علیه السلام بُرد ،حبیب نبُرد...
#خاطره🌱
مرامهای خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون بود و خط قرمز داشت و یکی از آن خط قرمزها این بود: محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشمخورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس شهدا تعلق میداد و تو باید قبول میکردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی
قرارداد که تمام میشد و خانه را که میخواستیم عوض کنیم بعضأ عکسها هم نو میشد، یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد که عکسهای بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی♥️
راوی: همسر شهید
#تلنگرانه ✨
میگفت:
میدونۍڪِۍ
ازچشمِخدامیوفتۍ؟!
زمانۍڪهآقاامامزمان
سرشوبندازهپایینو
ازگناهڪردنتوخجالتبڪشہ
ولۍتـوانگارنـہانگار..!
رفیق...
نزارڪارتبـہاونجاهابرسـہ!!🚶🏻♀
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
بسم رب الزهرا سلام الله علیها
عاشق حضرت زهرا (س) بود.
روضه های فاطمیه را خیلی با سوز میخواند.
یک وقت هایی هم آخرشب زنگ میزد میگفت باهات کار دارم.
حالا دو تا هیئت رفته. هم مداحی کرده هم روضه خوانده و هم گریه کرده و سینه زده.
اما آخر شب میگفت بیا یک روضه چند نفری بخونیم و گریه کنیم.
میگفت هرچی برای مادر گریه کنیم کمه.
خط خوبی هم داشت.
همیشه کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسماء متبرک اهل بیت را با خط خوش می نوشت.
وزیباترینش هم نام مبارک فاطمه زهرا (س) بود.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فاطمیه
#شهیدانه
آرزوم اینه که آقا...
شهدا رایادکنیم باذکرصلوات
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#اللَّھُـمَعجِّـلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج
◎🌱🌷◎
✍ خدا هم مشڪی پوش حسیـنه
دو تایے بار اولمان بود مے رفتیم مڪہ؛ برای برآورده شدن سہ حاجت شرعے مان در اولین نگاه بہ ڪعبہ سجده ڪردیم....
او زودتر از من سرش رو آورد بالا....
بہ من گفت: "توی سجده باش! بگو خدایا! من و ڪل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت ڪن، خرج امام حسین(ع) ڪن!"
وقتی نگاهم بہ خانہ ڪعبہ افتاد، گفت: "ببین خدا هم مشڪے پوش حسینه!"
خیلی منقلب شدم حرفهاش آدم رو بہ هم مے ریخت...
✍ راوی: همسرشهید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌹🕊
#عمار_حلب
#شهیدانه
┈──• ⸼࣪ ⊹🪴⊹ ⸼࣪ •──┈
-
'. همیشہمےگفت:
. واسہکےکارمیڪنے؟
. میگفتم:امامحسین!
. مےگفت:پسحرفهاروبیخیال:)
. ڪارخودتروبکن
. جوابشباامامحسین . . .
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهیدانه
تصـور نمیکردم حـزب اللهۍهـا ایـن قـدر شـاد و شنـگول بـاشنـد. اصـولـاً آدمهـای ریـشورا که میدیـدم، تصـور مۍکـردم دپـرس وافـسرده ومـدام دنـبالغـموغـصه هـسـتند. محـمدحـسین یک مـیز تنیس گذاشته بـود تـوۍ خانه دانشجـویۍاش.
وارد که میشـدیم، بعـد از نماز اولوقـت، بـازی ومسخـره بازۍ شـروع میشـد. لذت مۍبـردم ازبـودن در ڪنارشـان. ازشـادی مۍتـرکیدی بـدون ذرهاۍ گنـاه.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید
#شهدا
#مرگ_براسرائیل