eitaa logo
عشاق شهادت:))🇮🇷🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
8.4هزار ویدیو
379 فایل
‹ ﷽ › شروع نوکریمون: 1403/3/3 تجربہ‌بہم‌یا‌دداده‌ڪہ... برا؎اینڪه‌طلب‌شہادت‌ڪنۍ، ‌نبایدبہ‌گذشتہ‌خودت‌نگاه‌ڪنۍ...! راحت‌باش!نگران‌هیچۍنباش!!🌙💔 کپی حلاله مومن ناشناسمون: https://daigo.ir/secret/8953055305
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 🌷 پاسدار شهید چهارسوقی ▫️ تاریخ تولد: 10 / 3 / 1340 ▫️ نام پدر: علی ▫️ شهرستان: اهواز ▫️ تحصیلات: دیپلم ▫️ شهادت: 16 دی 1359 – کربلای هویزه ▫️ محل آرامگاه: زیارتگاه شهدای هویزه-ردیف دوم- قبر سوم 🔹 روایت عاشقی: باور کردنی نبود. 3 سال و یک ماه از شهادتش می گذشت، اما موهای سرش، سالم مانده بود و دست نخورده! سر از تن جدا را با احتیاط برگرداندم ببینم صورتش هم سالم است یانه؟ استخوان شده بود... همین که سر را جای اولش گذاشتم، به یاد خواب دیشب خواهرش افتادم. زهره، محسن را خواب دیده بود:« زهره! لباس هایم را خوب ببین. به شوهرت بگو من این لباس ها را پوشیده ام.» صبح که خواب را برایم تعریف کرد، خیلی جدی نگرفتم. می گفت: محسن، لباس خاکی رنگ ارتش را روی گرمکن ورزشی اش پوشیده بود. اصرار داشت تو این را بدانی. سر در نیاوردم چه می گوید، ولی حرف هایش را خوب به خاطر سپردم... رفتم به محل تفحص بچه ها در مقتل الشهدای هویزه. لحظه شناسایی وقتی همان لباس ها را بر باقیمانده استخوان های پاک محسن دیدم، خشکم زد. انگار محسن هم از گمنامی خسته شده بود و می خواست خودش را نشان مان بدهد. کلیدهای زنگ زده خانه که در جیبش پیدا شد، دیگر هیچ شکی باقی نماند که محسن برگشته است. 26 بهمن 62 بود. سید محمد حسین علم الهدی، فرخزاد سلحشور و جمال دَهِش ور هم با او برگشته بودند. 👤 راوی: برادر و همسر خواهر شهید غدیریان