eitaa logo
نشر آثار استاد حسین عشاقی
649 دنبال‌کننده
29 عکس
3 ویدیو
80 فایل
📚 پایگاه اطلاع رسانی آثار استاد حسین عشاقی ✅ ارائه کتاب ها، مقالات، دروس و يادداشت هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين استاد حسين عشاقي زيد عزه 🔸 متخصص در فلسفه و عرفان اسلامي 🔸 مدرس اسفار و فصوص الحكم @oshaghierfan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 حدوث زمانی عالم و ارزیابی آن: در این که اجزائی از عالم، حادث به حدوث زمانی‌اند بین عموم متکلمان و فلاسفه اتفاق نظر هست؛ مثلا کره زمین روزگاری نبوده است و سپس از زمان خاصی این حقیقت موجود گشته و ادامه موجودیت داده است؛ 🔶 اما اینجا این پرسش هست که آیا ، حادث به است یا خیر؟ 🔸 یعنی آیا زمان گذشته عالم بی‌نهایت است به‌گونه‌ای که اگر به هر مرحله‌ای از گذشته عالم برگردیم باز هم قبل از آن مرحله، بخش‌هایی از این جهانی در زمان قبل تری موجود بوده و هیچگاه به مرحله‌ای نمی‌رسیم که زمانهای گذشته خاتمه یابند؟ 🔸 یا این که زمان گذشته عالم، محدود است به‌گونه‌ای که اگر به مراحل قبلی برگردیم، به آن و لحظه‌ای می‌رسیم که زمانهای گذشته خاتمه ‌می‌یابند؟ 🔷 عموم ، جهان آفرینش به معنای «ما سوی الله» را حادث به می‌دانند؛ آنها می‌گویند زمان گذشته عالم، بی‌نهایت نیست بلکه در طرف گذشته عالم به آن، و لحظه‌ای می‌رسیم که قبل از آن، همه این جهان معدوم بوده است و فقط خداوند موجود بوده است و هیچ شیء دیگری با او موجود نبوده است؛ و بعد از معدومیت کلی عالم در آن مرحله، از لحظه و آنِ خاصی جهان به تدریج موجود گشته است و ادامه یافته است. 🔷 اما عموم فلاسفه به _فیض_الهی قائلند؛ آنها می‌گویند گذشته عالم به‌لحاظ زمانی، است؛ و همواره در زمان گذشته، موجوداتی از عالم امکانی به افاضه و ایجاد خداوند، محقق و موجود بوده‌اند؛ و زمانی نبوده و نیست که هستی، بکلی از موجودات امکانی خالی باشد؛ 🔸برهان دیدگاه فلاسفه از نظر فلاسفه اگر زمانی موجود بوده باشد که همه ماسوی الله معدوم باشد محال لازم می‌آید؛ چون خود از موجودات امکانی و از ماسوی الله است و گزاره «زمانی بوده است که هیچ حقیقت امکانی موجود نبوده است» مشتمل بر نفی و اثبات زمان است؛ 🔸زیرا هم قبول کرده‌‌ایم زمانی موجود بوده که ظرف و بستر معدومیت همه حقائق امکانی باشد؛ و هم خود زمان یکی از حقائق امکانی است که موجودیت همة آنها نفی شده است. 🔷اشکالی بر دیدگاه فلاسفه ممکن است کسی بگوید: معدومیت ماسوی الله شامل خود نیز هست و ما نمی‌گوییم زمانی بوده است که در آن زمان، ماسوی الله معدوم بوده است بلکه می‌گوییم در زمان گذشته به و می‌رسیم که هیچ موجود امکانی و از جمله زمان، موجود نبوده است؛ تنها چیزی که موجود است فقط خداوند است؛ و در این صورت مذکور لازم نمی‌آید. 🔶پاسخ فلاسفه به اشکال پاسخ این است که مجموعه ماسوی الله به‌لحاظ زمانی آیا آنِ ابتداء و لحظه شروعی داشته است یا نه؟ 🔻اگر آنِ ابتداء و لحظه شروعی نبوده است پس مجموعه ماسوی الله در زمان گذشته است و هر چه به عقب برگردیم باز قطعه‌ای از ماسوی الله در زمانی بوده است و این حالت هیچ‌گاه پایانی ندارد؛ در این صورت و بی‌انتهائی عالم امکانی پذیرفته شده است؛ 🔻و اگر آنِ ابتداء و لحظه شروعی بوده است پس باید یک مرحله قبلی، سابق بر لحظه و آنِ شروع داشته باشیم تا بگوییم در آن مرحله، مجموعة ماسوی الله از طرف گذشته امتداد نداشته است؛ ولی این باز به منجر می‌شود؛ زیرا باز، هم مرحله‌‌ای هست که ظرف و بستر معدومیت مجموعه ماسوی الله است؛ و این مرحله قبلی هر چه باشد از ماسوی الله است؛ و هم باید با انتفاء مجموع ماسوی الله خود این مرحله هم منتفی باشد؛ پس این مرحله هم و هم هر دو پذیرفته شده و به تناقض منجر می‌گردد. ✳️ به عبارت دیگر ثبوت مرحله معدومیت قبل از آنِ ابتداء، لازمه فرض ثبوت آنِ ابتداء برای عالم امکانی است؛ 🔸زیرا اگر هیچ مرحله زمانی، که عالم امکانی در آن معدوم باشد ثبوت نداشته باشد؛ پس همواره در زمانهای گذشته عالم امکانی موجود بوده است و آنِ ابتداء و لحظه شروعی در کار نبوده است و در این صورت عالم امکانی به لحاظ زمان گذشته بی‌پایان و نامحدود خواهد بود نه حادث به حدوث زمانی؛ 🔹بنابراین کسی می‌تواند برای عالم امکانی ادعای آنِ ابتداء و لحظه شروع داشته باشد که ثبوت مرحله معدومیت عالم امکانی قبل از آنِ ابتداء را پذیرفته باشد ولی این فرض، طبق بیان قبلی، مشتمل بر بود و نبود مرحله سابق بر آنِ ابتداء است که متناقض و باطل است؛ 💐 نتیجه بحث: بنابراین نظر متکلمان به این که عالم امکانی به این نحوه حادث است، صحیح نخواهد بود. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: فرازی از درباره : 🔸در بخشی از خطبه 186 امير المومنين عليه السلام چنین می‌خوانیم: 🌸«إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَعُودُ بَعْدَ فَنَاءِ الدُّنْيَا وَحْدَهُ لَا شَيْ‏ءَ مَعَهُ كَمَا كَانَ قَبْلَ ابْتِدَائِهَا كَذَلِكَ يَكُونُ بَعْدَ فَنَائِهَا بِلَا وَقْتٍ وَ لَا مَكَانٍ وَ لَا حِينٍ وَ لَا زَمَانٍ عُدِمَتْ عِنْدَ ذَلِكَ الْآجَالُ وَ الْأَوْقَاتُ وَ زَالَتِ السِّنُونَ وَ السَّاعَاتُ فَلَا شَيْ‏ءَ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ الَّذِي إِلَيْهِ مَصِيرُ جَمِيعِ الْأُمُورِ؛ بِلَا قُدْرَةٍ مِنْهَا كَانَ ابْتِدَاءُ خَلْقِهَا وَ بِغَيْرِ امْتِنَاعٍ مِنْهَا كَانَ فَنَاؤُهَا»🌸 🔹 ترجمه به اجمال: 🌺«خداوند سبحان بعد از فنای ما سوا، به یگانگی (وجودی) باز می‌گردد؛ یعنی همانگونه که قبل از آغاز آفرینش، او تنها موجود بود بعد از فنای ما سوا نیز این گونه خواهد بود؛ بدون این که وقتی و مکانی و هنگامی و زمانی موجود باشد؛ أجل‌‌ها و وقتها معدوم می‌گردند و سالها و ساعت‌ها زوال می‌پذیرند؛ بنابراین (بعد از فناء) هیچ شیئی جز خداوند واحد قهار، موجود نیست، خداوندی که همه امور در صیرورت به سوی او هستند؛ شروع آفرینش آنها وابسته به قدرتی از ناحیه آنها نبود؛ و فنای آنها نیز مواجه با امتناعی از ناحیه آنها نیست»🌺. 🟢 در توضیحات معانی و لوازم این فرمایش آن حضرت به نکاتی اشاره می‌کنم. 🔹 1: کلمه گاهی مقابل بکار می‌‌رود و گاهی مقابل خداوند، و به معنای است؛ در جمله «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَعُودُ بَعْدَ فَنَاءِ الدُّنْيَا وَحْدَهُ لَا شَيْ‏ءَ مَعَهُ» به معنای دوم است؛ زیرا با فناء چنین دنیایی هیچ چیز دیگری باقی نمانده و همراه خداوند نخواهد بود «لَا شَيْ‏ءَ مَعَهُ». 🔸 2: جمله «كَمَا كَانَ قَبْلَ ابْتِدَائِهَا كَذَلِكَ يَكُونُ بَعْدَ فَنَائِهَا» مفادش در قرآن بارها آمده است مثل «يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلينَ» (104 انبیاء) روزی، آسمان را در هم می‌پیچیم، همچون در هم پیچیدن طومار نسبت به نوشته‌هایش؛ و آنگونه که در آغاز (بدون وجود چیزی)، اولین مخلوق را شروع کردیم، را به همان حالِ بر می‌گردانیم؛ 🔸این وعده‌ای است بر عهده ما و ما قطعا این امر را می‌کنیم؛ و نیز مثل «إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُه» (4 یونس)؛ و «قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُه» (34 یونس)؛ و «اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُون» (11 روم)؛ و «كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلين» (104 أنبیاء)؛ 🔹بنابراین طبق مفاد این جمله حدیث و نیز طبق مفاد آیات ذکر شده همانگونه که هنگام آغاز آفرینش، خدا بود و هیچ موجود دیگری نبود، بعد از ما سوا نیز خدا خواهد بود و هیچ موجود دیگری نخواهد بود و بساط همه برچیده می‌شود. 🔸 3: این که در جمله «بِلَا وَقْتٍ وَ لَا مَكَانٍ وَ لَا حِينٍ وَ لَا زَمَانٍ...» به شدن زمان و مکان تصریح شده است بخاطر این است که در جملة «كَمَا كَانَ قَبْلَ ابْتِدَائِهَا كَذَلِكَ يَكُونُ بَعْدَ فَنَائِهَا» سخن از قبل و بعد آمده بود و گفته شده «قبل از آغاز» و «بعد از فناء»؛ و این تعبیر موهم این است که زمان و مکان فناء، مشمول فناء نگردند؛ لذا برای رفع این توهم، به خود و تصریح شده است. (ادامه 👇🏿👇🏿) @oshaghierfan &
🔸 5: از مسئله فناء روشن می‌شود که مسئله در بهشت و جهنم که در آیات فراوانی به آن اشاره شده است به معنای زمان بهشت و جهنم نیست؛ 🔹زیرا با درستی این جمله که هر چیز به فناء خواهد رسید باید پذیرفت انسانها نیز چه بهشتی و چه جهنمی نیز خواهند شد و بی‌پایانی زمانی، نه برای انسانها خواهد بود و نه برای خود بهشت و جهنم؛ مخصوصا که آن حضرت نسبت به خصوص زمان و مکان تصریح به فنا‌ء می‌کند و می‌فرماید: «بِلَا وَقْتٍ وَ لَا مَكَانٍ وَ لَا حِينٍ وَ لَا زَمَانٍ، عُدِمَتْ عِنْدَ ذَلِكَ الْآجَالُ وَ الْأَوْقَاتُ وَ زَالَتِ السِّنُونَ وَ السَّاعَاتُ» 🔸 پس با فنای زمان و مکان، هیچ زمانی و هیچ مکانی نیست تا ، به معنی بی‌پایانی زمانی، و در مکانی مثل بهشت یا جهنم، شکل گیرد، و انسانها در بهشت یا در جهنم جاودانگی زمانی داشته باشند؛ و ازین‌رو است که در قرآن به این و بهشت و جهنم و اهل آنها توجه داده شده است آنجا می‌گوید: «فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فيها زَفيرٌ وَ شَهيقٌ - خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُريدُ - وَ أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» (106- 108 هود)؛ 🔹در این آیات خلود و خلود مقید به قید «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» شده بنابراین استمرار بهشت و بهشتی‌ بودن، و جهنم و جهنمی بودن تا جایی است که ما سوا به مرحله فناء نرسیده باشند؛ اما طبق آیه «يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلينَ» (104 انبیاء) بساط زمین و آسمان مثل همه ما سوا برچیده می‌شود؛ و با فنای ما سوای ذات حق، همه چیز و از جمله و بهشتیان و و جهنمیان و نیز هر و زوال خواهند پذیرفت؛ و لذا به معنای بی‌پایانی زمانی، باطل و منتفی است. 🔸 6: در ادامة خطبه فوق با فاصله چند سطر، آن حضرت به مسئله اشاره می‌کنند آنجا که می‌فرماید: «ثُمَّ يُعِيدُهَا بَعْدَ الْفَنَاءِ مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَيْهَا وَ لَا اسْتِعَانَةٍ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهَا عَلَيْهَا...» يعنی سپس خداوند موجودات فانی شده را دو باره باز می‌گرداند بدون این که خداوند به آنها نیازی داشته باشد و از آنها کمکی طلب کند؛ 🔹این مرحله ظاهراً همان چیزی است که در لسان عرفا از آن، با عنوان یاد می‌شود که در سفر سوم، سالکین الی الله به آن نائل می‌گردند؛ در این مرحله، سالک باقی به بقاء الله است نه باقی به ابقاء الله؛ زیرا طبق فرمایش آن حضرت که در بالا توضیح داده شده با فناء فی الله همه ما سوا و از جمله انسانها رجوع الی الله می‌‌کنند و به او یافته و او می‌گردند «إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُون» 🔸بنابراین اگر چیزی باقی است شیء دومی نیست که به خدا نیاز داشته باشد بلکه هر چه هست به عین وجود حق، موجود است، و به عین بقاء او باقی است و هویت غیر اویی ندارد. @oshaghierfan &