💢رگِ پیشانی تو تا که تَوَرم می کرد
💢لشگر انگار که با مرگ تکلم می کرد
🔰 شعری زیبا در وصف #حضرت_عباس علیه السلام
#قسمت_دوم
رگِ پیشانی تو تا که تَوَرم می کرد
لشگر انگار که با مرگ تکلم می کرد
دست و پا را نه فقط راهِ نفس گُم می کرد
بیرقت در وسطِ دشت تلاطم می کرد
چقدر سر زِ سرِ تیغِ تو سرگردان است
تو سلیمانی و تختت وسطِ میدان است
می کِشی تا وسطِ معرکه ها طوفان را
بند آورده نگاهت نَفَسِ میدان را
تا که ارباب بگیرد به سرت قرآن را
میدرد نعره ی تو زَهره ی سرداران را
شورِ آن قُله که آتش فوران کرد تویی
آن کماندار که اَبروش کمان کرد تویی
سایه بان دلِ زینب دلِ ما هم با توست
حاجتی گرچه نگفتیم فراهم با توست
ماهِ شب هایِ محرم تویی و دَم با توست
ای علمدارِ ادب شورِ مُحرم با توست
دستِ ما نیست که در پای غمت می گِرییم
لطف زهراست که زیر عَلمت می گِرییم
بی تو از چشمِ حرم خونِ جگر می ریزد
خون از ساقه ی صد تیر و تبر می ریزد
وَ رُباب اشک به لب های پسر می ریزد
خیز از خاک و ببین خاک به سر می ریزد
اَبرویت بندِ دلش بود که از هم وا شد
وای بر حال سکینه که سرت دعوا شد
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🍃 عاشقان حضرت عباس
🆔@oshagholabaas 👈