✹﷽✹
═══════ ೋღ🕊
ღೋ═══════════
#مـردیدرآینــه♡
#نوشتهشهیدمدافعحرمطاهاایمانی
#قسمتپنجاهویکم
سوال هام رو يكي پس از ديگري مي پرسيدم ...
آشفته و دسته بندي نشده ...
ذهن من، ذهن يک مسلمان نبود ...
و نمي تونستم اون سوالات رو دسته بندي كنم ...
نمي دونستم هر سوال در كدوم بخش و موضوع قرار مي گيره ...
گاهي به ايدئولوژي هاي خداشناسي ...
گاهي به نظريات نظام اجتماعي و جهان بيني ... و گاهي ...
اون، روي نيمكت كنار فضاي سبز جلوي كليسا نشسته بود ... و من مقابلش ايستاده...
درونم طوفان بود و ذهنم هر لحظه آشفته تر مي شد ...
هر جوابي كه مي گرفتم هزاران سوال در كنارش جوانه مي زد ...
چنان تلاطمي، كه نمي گذاشت حتي سي ثانيه روي نيمكت بشينم ... و هي بالا و پايين مي رفتم ...
تضاد انديشه ها و نگرش هاي اسلامي برام عجيب بود ...
با وجود اينكه كلمات و جملات ساندرز سنجيده و معقول به نظر مي رسيد ... اما حرف هاي مخالفين و ساير گروه هاي اسلامي هم ذهنم رو درگير مي كرد
...
نمي تونستم درست و غلط رو پيدا كنم ...
انگار حقيقت ، خط باريكي از نور بود كه در ميان اون همه شبهه و تاريكي، گم مي شد ...
يا شايد ذهن ناآرام من گمش مي كرد ...
ساندرز داشت به آخرين سوالي كه پرسيده بودم جواب مي داد ...
اما به جاي اينكه اون از سوال پیچ
شدن، خسته شده باشه ... من خسته و كلافه شده بودم ...
بي توجه به كلماتش، نشستم روي نيمكت و سرم رو بردم عقب ...
سرم ار پشت، حال نيمه آويزان پيدا كرده بود ...
با ديدن من توي اون شرايط، جملاتش رو خورد و سكوت كرد ...
فهميد ديگه مغزم اجازه ورود هيچ كلمه اي رو نميده ...
ساكت، زل زده بود به من ...
چند لحظه توي همون حالت باقي موندم ...
- اين كلمات به همون اندازه كه جالبه ... به همون اندازه گيج كننده و احمقانه است ...
گیج كنندگيش درسته ... چون تازه است و بهم پيچيده ... اما احمقانه ...
سرم رو آوردم بالا ...
- همين كلمات، حرف ها و مباني رو توي حرف تروريست ها هم خوندم ...
مباني تون يكيه ...
اما عمل تون با هم فرق داره ...
چطور ممكنه از يک مبنا و يك نقطه ... دو مسير كاملا متفاوت به اسم خدا منشا بگيره؟
...
هر لحظه، چالش و سوال جديد مقابلش قرار مي دادم ...
سوال ها و پيچش ها یكي پس از ديگري ...
التهاب درونم دوباره شعله كشيد ... از جا پريدم و مقابلش ايستادم ...
و اون همچنان ساكت بود ...
- علي رغم اينكه به شدت احمقانه است ... ولی باید بپذیریم كه خدايي وجود داره ... و ممكنه از یه
ایدئولوژي چند مسیر منشأ بشه ... و بپذیریم كه فقط يه مسير، مسير صحيح و اسلامه ...
از كجا مي دوني اون چيزي رو كه باور داري از طرف خداست و بايد بهش عمل كرد ...
مسير اونها نيست
... و تو بر حقي؟ ...
كمي به جلو خم شد ...
آرنجش روي زانوهاش قرار گرفت و براي لحظاتي سرش رو پايين انداخت ...
سكوت عميقي بين ما شكل گرفت ... سكوتي كه چندان طول نكشيد ...
سرش رو بالا آورد و با لبخند به من نگاه كرد
- بيا مسيرهاي آشفته و متفاوت ما مسلمان ها رو كنار بذاريم ...
بحث اینكه چي می شه كه آدم ها همه از یه نقطه شروع مي كنن؛ اما از هم فاصله مي گیرن ...
و گروه يشون كلا از مسیر اصلي دوران مي كنن ... رو فعلا بهش كاري نداشته باشیم ...
خدا خودش، بيش از هزار سال پيش ... در قرآن ... به سوال امروز تو جواب داده ...
اول از همه ... بيان كرده كه راه هاي بسياري هست ... سوره حمد ... آيه 6 ... "ما را به مسير صحيح هدايت كن" ...
قرآن، كتابي نه براي مردم زمان پيامبر ...
كه براي همه انسان هاي تا پايان دنياست ...
اين يعني تا پايان جهان، هر راه و هر مسيري ... با هر اسم و عنواني كه مطرح بشه ... چه نام خدا بر اون باشه ... چه غير از خدا ... فقط يكي از اونها مسيرها صحيحه و مستقيم به خدا ميرسه ...
خدا مي دونسته روزي ميرسه كه مسيرها به حدي بهم نزديک ميشه كه ما ، اين قدرت رو از دست ميديم ...
تا بتونيم خودمون اون رو پيدا كنيم ... باطل، لباس حق رو بر تن مي كنه ...
و چشم ها قدرت پیدا كردن و
دیدن حق رو از دست ميدن ...
براي همين در قسمت بعد ميگه ...
"مسير اونهايي كه در پيش تو مقرب و برگزيده هستند" ...
و ما براي تشخيص اينكه چه كسي در برابر خدا مقرب و انتخاب شده است ... بايد به پيامبر نگاه كنيم ...
چون پيامبر كسي هست كه توسط خدا انتخاب و تاييد شده ...
پس اون اولین مقرب و برگزيده است ...
هر كسي به لحاظ علم و ايمان به پيامبر نزديک تر باشه ... مصداق آيه ديگري از قرآن قرار مي گيره ...
"اي كساني كه ايمان آورده ايد، از خدا، رسولش و اولي الامرهاي (in authority* among you) خود اطاعت كنيد" ...
#ادامهدارد....
═══════ ೋღ
🕊ღೋ══════
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313