4_5852701373904193011.mp3
2.69M
#لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمة_الزهرا
ز غربت و غم،عزیزِ دلم،پر مکش ز برم
بمان تو دمی، کنارِ علی، بی تو خون جگرم
گنجینۀ زندگیِ من
با رفتنت میکُشی تو مرا
رحمی نما بر حالِ من
باور ندارم فراق تورا...
با قلب خسته، پهلو شکسته، زهرا مرا با خود ببر
بی تو غریبم، من بی حبیبم، تنها مرا با خود ببر
زهرایِ من، زهرایِ من...
___
گُلم تو بگو، شدی ز چه رو ،ناتوان و حزین
شد از چه کبود، رخت مَهِ من،گشته ای تو غمین
نیلوفرِ پر پر من،وای من از زخم روی تنت
جانی نماده برایِ علی،برگو چگونه کنم کفنت...
آه ای نگارم، صبر و قرارم، برگرد و بی تابم نکن
خیلی غریبه، ماهِ مدینه، از غصه ات آبم نکن
زهرایِ من، زهرایِ من...
___
دعایِ شبم، نوایِ لبم، ذکرِ یازهراست
بیا و ببین، چگونه علی، بعد تو تنهاست
آرامشِ لحظه های من،دلخوشیِ روزگارِ علی
ای قُوَّتِ بازوهایِ من،یا فاطمه ذوالفقارِ علی
بشکسته بالم، آشفته حالم، یا فاطمه یا فاطمه
ماه هِلالم، بنما حَلالَم، یا فاطمه یا فاطمه
با قلب خسته، پهلو شکسته، زهرا مرا با خود ببر
بی تو غریبم، من بی حبیبم، زهرا مرا با خود ببر
زهرایِ من، زهرایِ من...
#سینه زنی سنگین ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها
#کربلایی_جواد_مقدم
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
Babolharam _ Narimani.mp3
3.18M
چشمای کم سوتُ نبند ، الهی دردت به سرم
تو خستهای آره ولی ، من از تو هم خستهترم
الهی دردت به سرم ، خونجگری خونجگرم
دیدم تو خواب تابوتتُ ، رو شونه دارم میبرم
میخوای ، پاشی نمیتونی
برای کی داری ، لالایی میخونی؟
یه روسری بستی دورِ سرت
درد داره کمرت، سوخته بال و پرت، زهرا
سه ماهه که، افتادی نیمهجون
با یه قدّ کمون؛ پیرهنت پرِخون، زهرا
« گریه نکن دنیامُ غم میگیره
الهی که علی برات بمیره »
کاش میتونستی سرتو، بذاری رو شونهی من
وخیمه حالت فاطمه، که تر شده گونهی من
علیِ مظلومُ ببخش ، نگار دردونۀ من
که خونۀ امنی نبود ، برایِ تو خونۀ من
اشکهات ، دلم رو خون کرده
دلم پُر از غصّه ، دلت پر از درده
تو رو خدا با غما خو نگیر
از علی رو نگیر؛ دست به پهلو نگیر، زهرا
به جز تو دردم رو به کی بگم؟
حالا داری تو هم، رو میگیری ازم، زهرا
« گریه نکن دنیامُ غم میگیره
الهی که علی برات بمیره »
علیکَ بِالغریب میگی، داری وصیت میکنی
خوب میدونم دربارۀ ٫ چی داری صحبت میکنی
باشه تا زندهام عزیز ٫ هوای زینبُ دارم
هر شب بالاسر حسین ٫ یه کاسۀ آب میذارم
واسهم، روضه نخون جونم
منم شبیه تو، روضهشُ میدونم
میخوای بگم کربلا سرشو
از کجا سرشو، از قفا سرشو، زهرا
رو نیزهها میبَرَن سرشو
میبُرن سرشو؛ میشکنن سرشو، زهرا
« گریه نکن دنیامُ غم میگیره
الهی که علی برات بمیره »
#سینه زنی سنگین زیبا ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها تقدیم به روح شهید والامقام سردار دلها #حاج_قاسم_سلیمانی و یاران باوفایش
#سید_رضا_نریمانی
#فارسی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
#روضه_حضرت_زهرا
خلقت شیعه برای فاطمه است
عزت شیعه ولای فاطمه است
جاویدان گردیدن نام علی
زیر دین ناله های فاطمه است
هرکجا پرچم زدی سینه زدی
شک مکن انجا سرای فاطمه است
ایام فاطمیه عزای بی بیه دوعالم
خانم فاطمه زهرادی
خانم زینبین یامان گونلریدی
حسنینین اغلار قالان گونلریدی
التماس دعا
هر ننه اولا اخرین لحظه لرینده
دنیادن گیدنده بالالارین جمع ایلر دوره سینه
هریه بیر نوع وصیت ایلر
خانم فاطمه زهرا
شیشه عمری دگن وقتیده رحلت داشینا
ایریلان لحظه یغوبدور بالالارین باشینا
امام حسنه بیر نوع وصیت ایلدی
امام حسینه بیر نوع وصیت ایلدی
ائله کی هر کسه بیر نوعی وصیت ایلدی
زینبه گوشه غمخانه نی خلوت ایلدی
اوغول حسن اوغول حسین گیدون پیغمبر قبرینه
بالالار گیتدی زینب قالدی جوان اولن ننه
گوزی یاشلی خانمون رنگینه دقت ایلدی
دئدی زینب اناون زکر خدا ازبریدی
منی اف ایله قزیم عمرومون اخر لریدی
اوبالاجا اللرین سالدی ننه نین بوینونا
ننه باشوا دولانیم ای ننه
الی اغوشه الین چکدی اونون تلرینه
بالا جا الرینی الدی سنان الرینه
قول بویون اولدی خواتین جنان ناله کنان سورا بیر بوخچانی زهرا قزنا وردی نشان
دوردی زینب گتیریب بوخجانی زهرا یانینا
هیجان دوشدی او دریای وقارین جانینا
اشدی زهرا اونی تا قدر ولایت تانینا
لذت اهوسینی صیاد او مکانه سو رودی
اچیلوب بوخجا ائوی جنتین عطری بورودی
گوردی زینب بوکولوب بوقچیا اوچ تازه کفن
قوی آرام اوخیوم
مریضون وار التماس دعا
دردون وار التماس دعا
زینب باخدی گوردی اوچ دنه کفن وار
تک به تک هراوچونه آد یازیلوب فاش و علن
باخدی بیری به نام علی
یاالله
اگر بو مجلسده آتاسیز بالا وار
ننه سیز بالا وار منی باغیشلالار
بیری حیدر بیری زهرا بیرینه مظلوم حسن
ننه بوکفنلر نه کفنیدی ننه
دیدی حضرت بولاری پیک رسالت گتیروب
بیزه جبریل امین گویدن امانت گتیروب
قیزیم بو زهرا کفنی
بو اتون علینین کفنی
بودا قارداشون حسنین کفنی
گوردی منظره نی زینبین اسدی بدنی
دئدی فاش ایله ندن
ننه اوز کفنوی ویردون ننه
اتامم علینون کفنین ویردون ننه
قارداشیمحسنون کفنین ویردون ننه
زهرا بویورور گوردوم بالام اللرین قوزادی گو عالمنه دعا ایلور
قیزیم بو نه دعاسیدی
اتون علی ئولر
قارداشین حسن ئولر
ننن زهرا جوان ئولر
دیدی ننه شکر ایدرم اللهه ننه
حسینیمین جنازه سین گورمرم ننه
یوخدی حسینون کفنی
بویوروب اچما سوزون اوستونی یاندیرما منی
کهنه بیر پیرهنی جنگیده تنن سویولار
ننه سی ئولسون اونون قبره کفن سیز قویولار
قد رعناسی اونون کرب و بلاده بوکولر
نه من اولام نه اتام اوستونه لشگر تولکولر
او قدر یاره دگر تنده لباسی توکولر
اورگینن وریلا اوخ کورگینن قان اخار
پیکرین قانه بویالار قانی هر یاندان اخار
ویردی بیر کوینگی ارتیردی اونون حسرتینی
ظاهره سالمادیدی قلبیده چک محنتینی
هاردا احساس ایلدون رایحه رحلتینی
ترک ایدور خیمه لری ایریلیقین لحظه سیدی
وئر بوپیراهنی سویله ننمه مین هدیه سیدی
اوندافاش ایله دینن قلبینی داغلاردی ننم
قاپونی قلبی یانان لحظده باغلاردی ننم
منیلن خلوت ایدر دی سینه داغلاردی ننم
قلبوه اوخ ویراناسوز باشی لعنت اوخیوب
ئوزی بو پیرهنی کرببلایه توخیوب
التماس دعا
آقاایستدی خیمه لردن ایرلاَ.گوردی بیرسس گلیرحسین مهلامهلاگیتمه
دایان یاابن الزهراحسین باشوادولانیم
قارداش بیرلحظه دایان قارداش آقابیر
لحظه دایاندی گوردی زینب اللرروئن باشینداحسین دئه گورم بیرده خیمه لره
دونرسن آقااشاره ایلدی باجی گیده
بالالاری یغ باشوا زینب دای خیمه دونمرم
دئه دی قارداش دایان حسین دایان قارداش ننه امین وصیتین عمل ایلیم
آقاگوردی زینب گلدی قاباقا گولارین
سالدی قارداش بویننا ایله دوداقلارین
قویدی حسینن بوغازینه هربوسه وراندا
دیر جوان اولن ننه بالالارینن دوی میان ننه ننه گل بالو یولاسال آی ننه
ننه گل قارداشیمی یولاسالا ای وای جوان اولن ننه گئجیه انن قبرگئدن ننه وای ننه جوان ننه مظلوم ننه
رضا:
#روضه حضرت زهرا س
#کربلایی یحیی طالبی
#فاطمیه
#ترکی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
4_5818876139921212921.mp3
6.31M
ضمن عرض تسلیت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله
تا دقیقه 6 #آواز_دشتی است
بقیه در #دستگاه_همایون
#استاد حاج اسماعیلی
#شام شهادت حضرت زهرا س
#فارسی😭😭😭
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
شفیعه ا ی که شفا می دهد، جواب شده است
فَلَک به رویِ سَرِ مرتضی خراب شده است
نفس کشیدنِ زهرا، چقدر قیمتی اَست
که قَدرِ جانِ علی، هر نفس حساب شده است
*گفتم:بابا! مادر مُرد...روای میگه: از خونه تا مسجد راهی نبود،اصلاً تو هم بوده،هی علی می خورد زمین، هی بلند میشد...وارد حجره ی فاطمه شد،دید پارچه ای کشیدن رو صورتِ زهرا...زینبین هر کدوم گوشه ای نشستن،زینب و اُم الکلثوم دارن میلرزن...اومد بالا سر زهرا نشست،پارچه رو کنار زد...فاطمه جان!...*
برای صورتِ او بَرگِ گُل ضرر دارد
همان کسی که به او حورا خطاب شده است
از امام صادق علیه السلام پرسیدند:آقاجان! چرا به مادرِ شما گفتند: اِنسیَّةَ الحورا ؟ فرمود: حوریه توی بهشت اگر برگ بهشتی از درخت جدا بشه،تو آسمون بچرخه...از کنارِ صورتِ حوریه رد بشه،صورت حوریه کبود میشه...
چقدر لطیفِ...اون وقت اون نامرد سیلی هاش مشهور بوده،در عرب میشناختنش،اون وقت شما تصور کنید این نانجیب،دست های بلند،قلبش پر از کینه، حالا زهرا رو تنها گیر آوُرده...*
مهریه ی فاطمه را شَرمِ مرتضی پرداخت
برای دادن مهرش، چقدر آب شده است
دلیل شرم علی، بال زخمی زهراست
دلیل شرم علی، قصه طناب شده است
#شاعر محسن حنیفی
*همچین که پارچه رو کنار زد،زینب داره می بینه،دو تا دستای کوچیکش را گذاشت رو صورتِ مادر تا بابا صورت رو نبینه،هفتاد و چند روزِ زهرا رو گرفته...دستای کوچیک زینب رو علی گرفت،عزیزِ دلِ بابا، تو فکر کردی بابا خبر نداره؟
علی سَرِ فاطمه رو گذاشت رو زانوش،دخترِ رسول الله! دید جواب نمیآد...مادرِ حسن و حسین! دید جواب نمیآد...رمز و کلیدِ قفلِ زبون فاطمه یه کلمه است،زهرا! من علی ام....تا گفت: من علی ام،چشمای زهرا باز شد...دید علی نشسته،قطره قطره اشک های چشمِ علی رویِ صورت فاطمه...زهرا با همون دستِ شکسته، که جون نداره بالا بیاره،هی دست رو میخواد بالا بیاره،اما دست می اُفته،بار دوم،بار سوم،امیرالمؤمنین فرمود: فاطمه! میخوای چه کنی؟ این دستِ شکسته رو اینقدر بالا نیار...دست رو برد زیرِ دست زهرا،دست رو بالا بیاره...اینقدر زهرا خانومِ،اینقدر علی دوستِ،یه بار نگفت:علی تو صورتت رو پایین بیار،اصلاً نمیخوام ببینم سرت پایین باشه،علیِ من همیشه باید سرش بالا باشه،دستِ زهرا رو آورد بالا،بالا،مقابل صورت،یه وقت امیرالمؤمنین دید انگشتای بی رمق زهرا حرکت کرد،اشکایِ صورتِ علی رو پاک کرد،علی جان!جلویِ من اینجور گریه نکن...
شبِ شهادتِ مادرِ،اما بی حسین نمیشه،بی کربلا نمیشه،رفقا وقتی علی گفت:زهرا! من علی ام،زهرا چشماش رو باز کرد،شروع کرد با علی حرف زدن،اما " لا یوْمَ کیوْمِک یا ابا عبدالله " ابی عبدالله هرچی صدا زد:علی اکبر! من باباتم...*
ای پسر من پدرِ پیرِ تو هستم
پدرِ پیر و زمین گیرِ تو هستم
سخنی گوی دلم را خوش کن
تو که آتش زده ای خاموش کن
#حاج_حسن_خلج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
46.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شور ترکی
#ویژه_ایامفــــاطمیه
(علینی آز نار هجریده یاندیر...)
بامداحی: #حاج_مهدی_قـــربانــی
https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
#روضه_فاطمیه
وقتی حضرت زهرا(س) از دنیا رفته بود
و جنازه ایشان روی زمین بود، «لَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ(س) قَامَ عَلَيْهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع)» آنگاه که زهرا درگذشت، امیرالمؤمنین کنار جنازه اش ایستاد. «وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي رَاضٍ عَنِ ابْنَةِ نَبِيِّكَ» اینطور دعا کرد:
خدا! من از دختر پیغمبرت راضی هستم.
«اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ أُوحِشَتْ فَآنِسْهَا»؛
خدا! اکنون که فاطمه تنها شده، تو خودت همدم او باش.
«اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ هُجِرَتْ فَصِلهَا»
خدایا! فاطمه جدا شد، ولی تو وصلش کن.
آخرین جمله اش اینست: «اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ ظُلِمَتْ فَاحْكُمْ لَهَا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ»[1]
خدایا! به فاطمه ستم شد، خودت دادِ او را بستان که تو بهترین دادستانی.
علی چه میخواهد بگوید؟ یک ستم این بود که فدکش را غصب کردند. اما ستم بالاتر چه بود؟ ستم بالاتر روایتی است که از خود فاطمه(س) نقل شده است.
میگوید: من پشت درب بودم، درب خانهام را آتش زدند؛ شعله آتش زبانه میکشید؛ «وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَيَّ»؛ چنان لگدی به این درب نیم سوخته زد که این درب روی من افتاد؛ «وَ أَنَا حَامِلٌ»؛ در حالی که من باردار بودم؛ «فَسَقَطْتُ لِوَجْهِي »[2] با صورت به زمین خوردم... در این حال فاطمه دو نفر را صدا کرد. اوّل گفت: «يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ»؛
ای پدر، آیا با دخترت اینطور رفتار میکنند؟!
نفر دوم فضّه بود؛ گفت: «آهِ يَا فِضَّةُ إِلَيْكِ فَخُذِينِي! فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْل»[3]
فضه بیا، محسنم را کشتند..
پی نوشت :
[1].بحارالأنوار، ج 100،ص 256 .
[2].بحارالأنوار،ج 30،ص 349.
[3].بحارالأنوار،ج 30،ص 293.
#روضه_فاطمیه
سفارشهای حضرت فاطمه(س) به امیرالمؤمنین(ع):
وقتی حضرت احساس کرد که دیگر هنگام رحلتش فرا رسیده، ام ایمن و اسما را دنبال امیرالمؤمنین(ع) فرستاد و امیرالمؤمنین حاضر شدند. ایشان به حضرت عرضه داشتند: احساس میکنم که خدا دیگر مرا دعوت کرده و دیگر همین ساعتها به پدرم ملحق میشوم.
اموری را در قلب و سینه خودم نگه داشتم که میخواهم آنها را با شما در میان بگذارم.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:
"دختر رسول خدا، آنچه در دل داری، با من در میان بگذارید و وصیتهایتان را بفرمایید."
نقل است: «فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ كَانَ فِي الْبَيْتِ ثُمَّ قَالَتْ يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي فَقَالَ ع مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَكِ بِمُخَالَفَتِي».[1]
برای اینکه حضرت اسرار را میخواهند بگویند، بالا سر فاطمه زهرا نشستند.
آخرین ساعات بی بی دو عالم است و هر که در اتاق و خانه بود، بیرون فرستادند.
فاطمه زهرا(س) به امیرالمؤمنین(ع) عرضه داشت:
«يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي».
تو در دوره ای که با من بودی، مرا دروغگو نیافتی. من به تو خلاف نگفتم. در حق تو خیانت نکردم. در هیچ امری با تو مخالفت نکردم.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: همسر عزیزم، به خدا پناه میبرم، این حرفها چیست که میزنید؟
«فَقَالَ ع مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَكِ بِمُخَالَفَتِي».
دختر رسول خدا، خداشناستر از این حرفها و متقیتر از این درجات هستی. درجات تو بالاتر از اینهاست. تو گرامی هستی نزد خدا و خائف درجات تو بالاتر از اینهاست که من بخواهم فردای قیامت از تو حساب بکشم و بگویم: چرا با من مخالفت کردی و شأن شما رفیعتر از این حرفهاست که بخواهی من از تو راضی شوم.
بعد امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
«قَدْ عَزَّ عَلَيَّ مُفَارَقَتُكِ وَ تَفَقُّدُكِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَيَّ مُصِيبَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُكِ وَ فَقْدُكِ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِيبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِيبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِيَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَكَيَا جَمِيعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلَى رَأْسِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أُوصِينِي بِمَا شِئْتِ».[2]
جدایی تو برای من خیلی سخت است. مصیبت پیغمبر با رفتن شما دوباره برای من زنده شده است. مصیبتی که برای امیرالمؤمنین فاجعه آمیز و ناگهانی است. چقدر تلخ و سخت است. کسی جز خدا نمیداند سختی این مصیبت را. چقدر این مصیبت مرا غصهدار کرده. این مصیبتی است که نمیشود جبران کرد.
ساعتی امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا در این خلوت گریستند. امیرالمؤمنین سر فاطمه را از روی بستر برداشتند و به سینه چسباندند. بعد فرمودند: فاطمه جان! هر وصیتی داری، بفرما. اگر چه من مأمور به صبرم، ولی خواهی دید که وصیت تو را عملی میکنم. در این امر مأمور به صبر نیستم. هر چه وصیت کنی، وفا میکنم. بعد بی بی دو عالم وصیت کردند و فرمودند: علی جان! برای من تابوتی درست کن و بدن مرا در تابوت قرار بده. بعد شکل تابوت را ترسیم کردند. شاید برای این بود که این پیکر نحیف و چیزی که جز یک سایه از آن نمانده، مقابل چشم امیرالمؤمنین(ع) و عزیزانش قرار نگیرد. بعد فرمود: علی جان! وصیت من این است که آنهایی که ظلم کردند، نباید در تشییع جنازه من حاضر شوند. شبانه خودت مرا غسل بده و خودت مرا کفن کن و مخفیانه بدن مرا بردار و خودت مرا در قبر بگذار. وقتی روی قبر مرا پوشاندی، مقابل صورت من بنشین و در تاریکی شب برای من قرآن تلاوت کن. بعد فرمودند:«وَ أَنَا أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ تَعَالَى وَ أُوصِيكَ فِي وُلْدِي خَيْراً ثُمَّ ضَمَّتْ إِلَيْهَا أُمَّ كُلْثُومٍ».[3] تو را به خدا میسپارم. مراقب فرزندان باش. ایشان دختر کوچکش را در آغوش گرفت و آخرین وداع را با این دختر کرد و فرمود: علی جان! وقتی این دخترم به سن رشد رسید، آنچه در منزل دارم، به این دخترم بسپارید.
سپس امیرالمؤمنین و حسنین را به مسجد فرستاد. در بعضی مقاتل هست که خودش با حسنین به مسجد النبی رفت و دو رکعت نماز خواند. روز آخر حضرت از جا برخاستند و بعد به حسنینش فرمود: عزیزانم! شما پیش پدرتان بمانید. و خودش به منزل برگشت. ایشان به اسما فرمود: من داخل حجره میشوم.
در بعضی نقل ها دارد که نماز مغرب را خواند و فرمود: اسما من داخل حجره میشوم. بعد از ساعتی بیا و مرا صدا بزن. اگر دیدی که جواب ندا
دم، علی(ع) را خبر کن. اسما میگوید: ساعتی گذشت و وارد خانه شدم و دیدم حضرت پاهای خود را به سمت قبله دراز کرده و روپوشی روی خود انداخته و هر چه صدا زدم، جوابی نشنیدم. روپوش را کنار زدم و دیدم بی بی دو عالم دست را زیر صورت گذاشته و روحش با عالم بالا مفارقت کرده است. کسی را دنبال علی(ع) فرستادم. وقتی امیرالمومنین(ع) خبر را شنید، به صورت روی زمین آمد و در فاصله کوتاه مسجد و منزل، هی مینشست و بر میخاست.
ای گل صد برگ من پر پر مشو/ شمع من خاموش وخاکسترمشو / از حدیث کوچه غرقِ آتشم / فاطمه، از توخجالت میکشم..
پی نوشت :
[1].بحارالأنوار، مجلسی، ج43، ص 191، باب 7، ما وقع عليها من الظلم و بكائها...، ص155.
[2].همان .
[3].بحارالأنوار، مجلسی، ج79، ص27، باب 12، الدفن و آدابه و أحكامه ...، ص14.
#روضه_فاطمیه
وقتي از بزرگی سوال شد بنظر شما شب اول قبر و قیامت چه چیزی بین این همه عباداتی که کردید دستتان را میگیرد که اگر آن عمل را نشان بدهی خدا بفرماید:
من این را خیلی قبول دارم.
پاسخ داد : من خیلی دلم به اعمالی که انجام دادم خوش نیست. شب اول قبر اگر خدا بفرماید: چی آوردی؟ میگویم: محبت حضرت زهرا(س) را آوردم. برای این خانم گریه کردم.
حضرت زهرا سفره خصوصی است.
امام باقر(ع) فرمود: مادرمان حضرت زهرا روز قیامت میآید از صحرای محشر عبور بکند، مثل مرغی که دانه را از خاک جدا میکند شیعیانش را جدا میکند. اما نمیدانم داغ حضرت زهرا(س) با امیرالمومنین و بچههایش چه کرد! با زینب چهار ساله چه کرد. امیر المومنین وقتی پیامبر(ص) را از دست دادند آن قدر بیتابی نمیکردند، اما در شهادت فاطمه زهرا(س) فرمود: دیگر اندوه من دائم است. دیگر شبهای علی به بیداری سپری میشود. دیگر فاتح بدر و خیبر خانه نشین شده، زانوهای غم را بغل کرده است. من نمیدونم آن شب وقتی بدن آزرده حضرت زهرا(س) را توی قبر گذاشت، چه حالی داشت. این صورت آزرده فاطمه زهرا(س) را باز کرد، روی خاک گذاشت. فاطمه جان علی را حلال کن. خیلی برای امیرالمومنین سخت بود.
بند کفنت را به لحد بگشودم
رویت که نشان من ندادی دیدم
صورت زهرا(س) را روی قبر گذاشت.
وقتی که دستهایش را از روی قبر تکان داد، همه غمهای عالم به دل علی هجوم آورد. رو کرد به قبر رسول الله(ص) خطبه طولانی خواند. اما دل آقا آرام نشد. اما یک وقت دیدند آقا خم شد و صورت روی خاک زهرا...
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»[1]
[1] . الكافي/شیخ کلینی/1/230/باب ما أعطي الأئمة ع من اسم الله ...ص:230