🔮 مجموعه پیامهای مکتب عاشورا
♨️ پیام هفدهم: اثر لقمهی حرام، قطع امید امام‼️
✅ لقمهی حرام کاری میکند که انسان، نه تنها امام زمانش را کنار بگذارد و در مقابل او بایستد، و نه تنها به سخنان امام زمانش گوش ندهد، بلکه حتّی اجازهی سخن گفتن هم، به امام زمان خود ندهد!
#شعور_عاشورایی
#نشر_حداکثری
KayhanNews759797104121485451100301.pdf
9.93M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات روزنامه کیهان
امروز پنجشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۱
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🔴 شوخی با نامحرم ممنوع
امروزه در فضای مجازی شاهد تشکیل #گروه_های_مختلطی هستیم که به گفتگو های سیاسی و دینی و اجتماعی می پردازند و متاسفانه در این بین #گروه_های_مذهبی با نام اهل بیت(ع) و شهدا دیده می شود که دختران و پسران انقلابی بدون هیچ محدودیتی با هم به #گفتگو_و_شوخی می پردازند. این آسیب بسیار جدیست. عده ای در تلاش هستند این مرزهای حد و حدود شرعی را جابجا کنند و #شوخی_با_نامحرم را در جامعه عادی سازند.
⭕️از این جهت بر برادران و خواهران مومن و انقلابی لازم است مسئله #نهی_از_منکر را فراموش نکنند و به افراد #تذکر_لازم را بدهند.
در مورد شوخی با نامحرم به این روایت توجه کنید..👇👇
ابوبصیر می گوید:
در کوفه برای زنی قرآن می خواندم، یک بار در موردی با او #شوخی کردم.
بعد از مدّتی خدمت امام باقر (علیه السلام) رسیدم،امام مرا مورد مؤاخذه و سرزنش قرار داد و فرمودند:
«کسی که در خلوت مرتکب گناه شود، خداوند به او نظر لطف نمی کند، چه سخنی به آن زن گفتی؟؟!!
وی می گوید:از شرم و خجلت سر در گریبان افکندم و #توبه_کردم.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«شوخی با زن نامحرم را #تکرار_نکن.»
📗بحارالانوار ج۴۶ ص۲۴۷ | کانال دلدادگی
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت 19)
🔵قطعه آتش
☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند.
⚡️ با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد.
🌹در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟
نیک جواب داد:
افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند.
🍃نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد....
❄️پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم.
رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت..
🌼نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود.
⁉️پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ...
✅دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم.
🔥آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند.
🔥همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان آنها زده شده بود و میسوختند.
☄اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند.
🍂عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود.
🍂گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند.
🍂برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند.
💥آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند...
🔵گذرگاه مرصاد
♦️براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد . وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت.
✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند.
هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد.
♻️آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است.
گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟
گفت: محل رسیدگی به حق الناس...اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود...
❎بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند.
عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند.
🌀عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند.
🔆هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد.
🌷نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم.
با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟
نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد...
✍ادامه دارد..
♡••࿐
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#رفیق_آسمانی | تشخیص درست هدف
🔹طرف هدف را درست تشخیص داده، به این فتنههای آخرالزمان رسیده و میگوید: «من الان جایم اینجا نیست. من الان باید حلب باشم.» میگوید: «من الان باید خانطومان باشم، باید در سامرا باشم تا آنجا باقی بماند. اصلاً من باید بروم تا در اینجا، حیثیت و آبرو و ناموس حفظ شود.»
🔸داعش رفته آنجا و دارد مردم را به رگبار میبندد، ناموس مردم را به کنیزی میبرد، سر میبُرد، وسط شهر میز گذاشته و دست قطع میکند، آدمها را به صلیب میکشد. شهدا میگویند: «اگر من نروم آنجا بجنگم، مملکتم همین طور میشود.» میدانید که هدف اصلی همۀ آنها ایران است.
ـ - - - - - - - - -
🇮🇷 شهید مدافع حرم مرتضی کریمی
🔅 ولادت: ۲۵ دی ۱۳۶۰
❣️شهادت: ۲۱ دی ۱۳۹۴
📍محل شهادت: منطقه خانطومان
🕌 آرامگاه: بهشت زهرا تهران
ـ - - - - - - - - -
🔺 یادواره شهدای مدافع حرم
📥 لینک دانلود سخنرانی