eitaa logo
حامیان استاد رائفی پور
69.6هزار دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
25.2هزار ویدیو
1هزار فایل
🌹 سلام دوستان ما به نهادی وابسته نیستیم و #آتش_به_اختیار فعالیت می کنیم در راستای #جهادتبیین از کانال استاد لفت میدی؟😔🖐 @masaf ⏰ شمارش معکوس ظهور ⏰ فقط تبلیغات 👇 @tabligh_z
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ============================== خودم را می‌کِشم سویت دو پایِ ناتوان را نَه غمم از یاد بُردم   طعنه‌های کودکان را نَه سرِ تو رفت و قولت نه   یقینم بود می‌آیی به عمه صبر دادی  دخترِ شیرین‌زبان را نَه تمام دختران خوابند زیرِ چادرِ عمه یتیمت را ببر  سربارم  اما  عمه‌جان را نَه خداصبرت دهد دیدی که می‌خندند بر وضعم که بر هر زخم طاقت داشتم  زخم زبان را نَه شنیدم غارتت کردند و عُریانت  به خود گفتم که دزدان را نمی‌بخشم  خصوصا ساربان را نَه حلالت می‌کنم ای تازیانه سنگ خاکستر حلالت می‌کنم ای خار  اما خیزان را نَه همینکه چوب می‌خوردی لبانم چاک می‌خوردند به او گفتم بزن من را  ولیکن آن دهان را نَه طنابی در تمام شهر دورِ گردنِ ما بود فقط گفتم بکش مویم  ولی این ریسمان را نَه گذشتم با مکافات از حراجیِ یهودی‌ها من عادت داشتم بر درد ، درد استخوان را نَه به من برمی‌خورَد ما سفره‌دارِ عالمی هستیم بیاندازید سویم سنگ  اما تکه نان را نَه اگرچه کودک و پیرش هولم دادند و مو کندند پدر بخشیدم آنان را   ولی پیرِزنان را نَه ✍شاعر:
کاش اِمشب بود قَدری گیسوانم بیشتر تا کُنَم‌ فَرشِ‌ مَسیرِ میهمانم بیشتر از سَرِ بازار یِک هِدیه بَرای دیدَنَت... ...می خَریدَم، بود اَگَر قَدری زَمانَم بیشتر این یَتیمی دَردِسرهای بَدی دارد پِدر من نمی خواهم دگر زِنده بمانم بیشتر اَهلِ ویرانه مَرا خِیلی تَحَمُّل کَرده اَند باعِثِ زَحمَت شُدَم، بَر عَمّه جانم بیشتر روز از گَرما مریضَم، تازه شَبها می شَوَد... ...دَر هَوای سَرد، دَردِ اُستُخوانم بیشتر چون نِمی خواهَم تو ناراحَت شَوی، ساکِت شُدَم! بینِ صُحبَت می شَوَد لُکنَت زَبانم بیشتر آن شَبِ غارَت هَمه دَر دود و آتَش سوختیم سوخت اَمّا موی من اَز خواهَرانم بیشتر صُبح تا حرفِ کَنیز آمَد وَسَط، اُفتاد زود... ...لَرزه بَر جانِ هَمه، اَمّا به جانم بیشتر بَر لَبِ تو بوسه زَد هَم سَنگ هَم نِیزه وَلی عُقده دارِ بوسه های خِیزَرانم بیشتر ✍شاعر:
بشنوند امروز دختردارها.. قصه غمگین کوثردارها از روی نیزه بیا بوست کنم رفته ای بر نیزه با سردارها به علی اکبر بگو سنگم زدند سنگ خوردم از برادردارها زجر که تنها به دنبالم نبود در پی ام بودند لشکردارها! معجرم را دستگردان میکنند گوشه ی بازار، معجردار ها نیشخندی زد به گوش پاره ام این هم از آداب زیوردارها حرف خدمتکار پیش من زدند.. من که خود هستم ز نوکردارها ✍شاعر:
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت کربلا از من عموی مهربانم را گرفت وقت دلتنگی همیشه او کنارم می‌نشست بی‌وفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت... روز عاشورا چه روزی بود؟ حیرانم هنوز جانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگ درد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید! «آن مَلک» آهی کشید و بعد جانم را گرفت ✍شاعر:
چرا ای میهمان لعل لبی چون ارغوان داری گمانم كه نشان ازبوسه هاى خيزران داری چرا همرنگ پیشانی عمه شد جبین تو مگرباباتوهم زخمی زسنگ کوفیان داری تركهاى لبت رابوسه دادم سوخت لبهايم به لب سرّ مگوى غربت لب تشنگان دارى شبی کنج تنورخولی و روزی به تشت زر بمیرم من که روزوشب زدشمن میزبان داری دل این دخترت تنگ است ازهجر عزیزانش بگو آیا خبراز اصغرشیرین زبان داری؟ برای شستن اين صورت غرق به خون تو زچشم دختر دردانه ات سیل روان داری سر عباس روى نى سر من زير كعب نى به طعنه گفت نامردى عموى پهلوان دارى رخم تصوير ياس وپيكرم تفسيركوثر شد شبيه مادرخود دخترى قامت كمان دارى ✍شاعر: