eitaa logo
هواداران استاد دانشمند
50.7هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
4 فایل
ارائه گلچینی از بیانات؛ سخنرانی‌ها و کلیپ های جذاب استاد دانشمند 💠خادم کانال: @abozar_zaman این‌کانال توسط هواداران استاد اداره می‌شود 💠تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/2574319627C71f3adb31c
مشاهده در ایتا
دانلود
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حامل زباله نباش 🎙 استاد دانشمند ‌‌‌‌✅ کانال استاد دانشمند ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
✨﷽✨ ✳️ چرا برای رسیدن به آزادی‌ واقعی نیاز به محدودیت داریم؟ ✍ امتی که آن را پرورده و را به روش خاص خود به او بخشیده است، به‌رغم این پوشش ظاهری از آزادی، به‌هیچ‌وجه مالک نیست و نمی‌تواند بر وجود خود حکم براند؛ زیرا درون‌مایه‌اش آزاد نشده، بلکه زیر پوشش آزادی شخصی، تسلیم و شده و خود را در برابر آن شهوت‌ها و لذت‌ها از دست داده است. ... به محدود است که آن را با از بندگی شهوت‌ها و از پرستش بت‌ها هماهنگ می‌سازد. اسلام هرگز اجازه‌ی چنین آزادی‌ای (آزادی غربی) را نمی‌دهد؛ زیرا از سویی این کار نابود کردن عمیق‌ترین معانی آزادی انسانی است و از سوی دیگر، اسلام، آزادی را نه به معنای فراهم کردن میدانی برای در وجود انسان، بلکه جزئی از برنامه‌ی فکری و روحی کاملی می‌داند که باید براساس آن بنیان بگیرد. 👤 📚 از کتاب | گفتارها و نوشتارهای قرآنی 📖 صص 85-82 ‌‌‌‌✅ کانال استاد دانشمند ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
✍پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: أمّا علامةُ المُرائِي فَأربَعةٌ: يَحرِصُ في العَمَلِ للّه ِِ إذا كانَ عِندَهُ أحَدٌ ويَكسَلُ إذا كانَ وَحدَهُ، ويَحرِصُ في كُلِّ أمرِهِ على المَحمَدَةِ، ويُحسِّنُ سَمتَهُ بِجُهدِهِ براى رياكار، چهار نشانه است: ▫️در حضور ديگرى خود را بر طاعت خدا حريص نشان مى‌دهد؛ ▫️در تنهايى، سستى مى‌ورزد؛ ▫️در هر كارى شيفته ستايش است؛ ▫️و در ظاهرسازى مى‌كوشد. 📚 تحف العقول صفحه ۲۲ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💠 @ostad_daneshmaand
10.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥دوباره بوی باروت دوباره بوی خون 🎙قطعه با صدای شبزده ✋با شعار احترام به عقاید چادر از سر خواهرم کشید با شعار آزادی✌️ کشت و جونشو گرفت و پر کشید ... 🏴تسلیت میگم به شیراز 🏴تسلیت میگم به ایران 💠 @ostad_daneshmaand
✍امام صادق عليه السلام: من تَعَصَّبَ عَصَّبَهُ اللّهُ عزَّوجلَّ بِعِصابَةٍ مِن نارٍ هر كه تعصّب بورزد، خداوند عزّ و جلّ دستارى از آتش بر سر او ببندد. 📚 ميزان الحكمه جلد۷، صفحه ۴۱۹ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💠 @ostad_daneshmaand
✨﷽✨ ✍ چه اهمیتی دارد که بدنمان کجا خاک شود 🔹عارفی را گفتند: بدن ما به چه مانَد؟ 🔸گفت: باید بدن ما شبیه به یک بیل باشد که تا ۴۰سالگی دنیای خود و فرزندان خود می‌سازد و بعد از آن، دنیای خود در سرای دیگر را (با کار نیک) می‌سازد. 🔹گفتند: آیا از مرگ نمی‌هراسی؟ 🔸گفت: اگر بنای خود را در سرای دیگر ساخته باشم، دیگر بیل (بدنم) مرا چه کاری آید؟! چون هیچ‌کس بعد از ساختن خانه‌اش بیل را داخل ‌اتاق نمی‌گذارد و نیازی به بیل ندارد. 🔹اگر خانۀ خود در سرای دیگر با بیل وجودم در دنیا ساخته باشم از این‌که این بیل (تن) را کجا بیندازند (خاک سپارند) مرا ملالی نیست. ‌‌‌‌✅ کانال استاد دانشمند ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
✍ علامه طباطبایی (ره): هرگاه در میان مشکلات قرار گرفتید، سیل صلوات به راه اندازید، زیرا آن سیل حتما مشکلات را با خود می برد. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💠 @ostad_daneshmaand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پاکی های قدیم کجا رفت؟ 🎙استاد مهدی دانشمند ‌‌‌‌✅ کانال استاد دانشمند ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
✨﷽✨ 🌻 بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا 🌻 ✍خداوند در قرآن پر برکت می‌فرماید: "بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را" اما کسانی می گویند که ما بارها از خداوند خواسته‌ایم و پاسخی به ما نداده است. در لحظاتی که گمان می‌کنیم در حال دعا هستیم و خدا را می‌خوانیم، رنج‌هایمان را می‌خوانیم و تمرکز بر رنج می‌کنیم نه خداوند، در نتیجه وقتی شما رنج را می‌خوانید رنج در کنارتان می‌ماند. خواندن خدا یعنی در لحظه دعا چنان به ذات پاکش توجه کنی و چنان با او سخن بگویی که در دستانت که به سمت آسمان و به سمت اوست رهایی بخشش را حس کنی. چنان او را صدا کنی که گویی به خواسته ات عالی رسیده ایی و خداوند با لحنی آرام پاسخ میدهد: "بنده من! بنده من! چه می‌خواهی؟ " و هنگامی که خواسته‌ات را بگویی، سخنت که به پایان رسید صدای لبیک جانانه‌اش را بشنوی. این خداوند؛ خداوندی است که حضور دارد و در قرآن و قلبت با شما سخن می‌گوید و همواره با شماست. "هوالحی. و هو القیوم " ‌‌‌‌‌✅ کانال استاد دانشمند ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
✅ريا كار ✍عابدى گفت: سى سال نمازم را در صف اول جماعت بجا آوردم، ولى ناگزير همه را اعاده كردم. زيرا روزى دير به جماعت رسيدم و در صف اول جائى نيافتم. چون در صف دوم به نماز ايستادم، احساس كردم از اينكه در صف اول نيستم ناراحت و شرمسارم. در نتيجه هر طورى بود خود را در صف اول جاى دادم و نمازم را با آرامش خاطر خواندم. آن روز دانستم همه نمازهاى سى ساله‌ام به ريا آلوده بوده، چون مى خواستم خود رابه مردم بنمايانم كه پيوسته از نماز گزاران صف اول جماعت بوده‌ام و در اين امر از ديگران پيشى گرفته ام. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💠 @ostad_daneshmaand
🔺ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر فاسقی برایتان خبر آورد،نیک وارسی کنید مبادا به نادانی به گروهی آسیب برسانیدوازآنچه کرده اید پشیمان شوید... سوره حجرات آیه۶ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💠 @ostad_daneshmaand
✨﷽✨ ✍ هویت و ریشه‌ات را فراموش نکن 🔹چمدانش را بسته بودیم. با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود. کلا یک ساک داشت با یک قرآن کوچک، کمی نان روغنی، آبنات، کشمش و چیزهای شیرین برای شروع آشنایی. 🔸گفت: مادر جون! من که چیز زیادی نمی‌خورم. یک گوشه هم که نشستم. نمی‌شه بمونم، دلم واسه نوه‌هام تنگ می‌شه؟ 🔹گفتم: مادر من! دیر می‌شه، چادرتون هم آماده‌ست، منتظرن. 🔸گفت: کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمی‌شناسن! آخه اونجا مادرجون، آدم دق می‌کنه هاااا. من که اینجا به کسی کار ندارم. اصلا دیگه حرف هم نمی‌زنم، خوبه؟ حالا می‌شه بمونم؟ 🔹گفتم: آخه مادر من! شما داری آلزایمر می‌گیری. همه چیزو فراموش می‌کنی! 🔸گفت: مادر جون! این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول. اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترم؟! 🔹خجالت کشیدم. حقیقت داشت، همه کودکی و جوانی‌ام و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم. او بخشی از هویت و ریشه و هستی‌ام بود. راست می‌گفت، من همه را فراموش کرده بودم! 🔸زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمی‌رویم. توان نگاه‌کردن به خنده نشسته بر لب‌های چروکیده‌اش را نداشتم. 🔹ساکش را باز کردم. قرآن و نان روغنی و... همه چیزهای شیرین دوباره در خانه بودند! 🔸آبنات را برداشت و گفت: بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی. 🔹دست‌های چروکیده‌اش را بوسیدم و گفتم: مادرجون ببخش، حلالم کن، فراموش کن. 🔸اشکش را با گوشه روسری‌اش پاک کرد و گفت: چی رو ببخشم مادر؟ من که چیزی یادم نمیاد. شاید فراموش می‌کنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟! 🔹در حالی که با دست‌های لرزانش، موهای دخترم را شانه می‌کرد، زیر لب می‌گفت: گاهی چه نعمتیه این آلمیزر. ‌‌‌‌✅ کانال استاد دانشمند ┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅ http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863