eitaa logo
استاد سید رضا موید
1.4هزار دنبال‌کننده
12 عکس
2 ویدیو
2 فایل
کانال اشعار مرحوم استاد سید رضا موید رضوان الله تعالی علیه ارتباط با ادمین 👈 @seromo
مشاهده در ایتا
دانلود
صلی الله علیه و آله ای مکه خلیل دیگر آوردی! نِیْ نِیْ ز خلیل بهتر آوردی ای مکه ز ریگ زار بُهت آلود سرچشمه‌ی ناب کوثر آوردی رخشنده‌تر از تمام شب‌هایی کآیینه‌ ی حُسنِ داور آوردی مجموعه‌ ی تامِ هر چه خوبی را ای مرکز وحی، در بر آوردی ای مکه بناز چون که در دامان محبوب‌ ترین پیمبر آوردی ای مکه ز خاندان عبدالله عبدی به صفاتِ داور آوردی از کوه ابوقُبِیْس بر کیوان گل بانگ محمدی بر آوردی ای چرخ تو هم به یُمن میلادش گردیدی و تازه اختر آوردی فریادِ «که هان ستاره‌ ی احمد» از سینه‌ ی کاهنان بر آوردی ای آمنه دامنت همه سر سبز کاین دسته گلِ معطّر آوردی ماهی که فروغ بخشِ خورشید است طفلی که بُوَد پیمبر آوردی او چون سر و انبیا همه جسم‌اند بر پیکر انبیا سر آوردی ای ختم رسل به شام میلادت بس معجزه‌ها مکرّر آوردی شامات ز جلوه‌ی تو روشن شد همراه مگر چه گوهر آوردی آذرکده‌ها خموش شد یعنی بر خرمن کفر، آذر آوردی بشکستنِ طاقِ کاخِ کسری را مانند شکستِ قیصر آوردی جوشیدنِ آبِ ساوه را بُرهان بر دولت عدلْ‌محور آوردی تا جامعه‌ی بشر، بَشر گردد فرمان زخدای اکبر آوردی در عالم شکّ و جهل، دل‌ها را در زیر لوای باور آوردی بر لشکرِ شرک و کفر تازیدی فتح از پیِ فتحِ دیگر آوردی در مکتب عشق و حکمت و توحید سلمان پرورده، بوذر آوردی ناخوانده کتاب و خلق را سرمشق از علمِ لدُن به دفتر آوردی بر امّتِ خویش ای همه رحمت رحمت پیِ رحمت از در آوردی دادی به زن ارزش الهی را چون فاطمه‌ تا که دختر آوردی در جای تو تا به عدل برخیزد مانند علی تو، رهبر آوردی ای دُرّ یتیم هستی از دامن دریا دریا تو گوهر آوردی قانون برادری چو فرمودی خود را به علی برادر آوردی گفتی که ملاک برتری تقواست ز آن نامِ بلال برتر آوردی افسوس که امت از نظر افکند عمری که به خونِ دل سرآوردی ای آنکه به یک نگاه و یک ایما بس حاجت دوستان برآوردی بنواز به لطف خود "مؤید" را آن لطف که بر ابوذر آوردی مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام اى نفس صبحدم! دعاى که دارى؟ بوى خدا مى‌‏دهى، صفاى که دارى؟ عطر بهشتى، ز خاک پاى که دارى؟ مژده چه آوردى و براى که دارى؟ تا بفشانیم جان، تو را به خوش آمد ماه ربیع است و نوبهار کرامت ماه شکوفایى کمال و شهامت در تن هستى دمید، روح سلامت از برکات طلوعِ روز امامت‏ باز گشودند باب لطف مجدّد صبح دلان صبح صادق است ببینید باغ بهشت از شقایق است ببینید جلوه ی رب‌المشارق است ببینید روز تجلّاى خالق است ببینید وز رخ زیباى جعفر بن محمد... نور ولایت دمیده از نظر او چشمهٔ کوثر رهین چشم تر او باقر دریاى علم و دین، پدر او هم پدر او امام و هم پسر او نور دل حیدر است و وارث احمد نهضت علمى که آن امام به‌ پا کرد کارى چون خون سیدالشهدا کرد از سر اسلام دستِ فتنه جدا کرد آنچه رسالت به عهده داشت ادا کرد شاهد حُسن ازل نشست به مسند گر همه عالم قلم به دست برآرند تا به قیامت مدیح او، بنگارند یک ز هزاران فضیلتش نشمارند آن که به شاگردی‌اش چهار هزارند جمله به فقه و کلام و فلسفه، ارشد ز آن همه یک چند چهره‌‏هاى درخشان عالم و آگاه در معارف قرآن مؤمن طاق و هشام و جابر حیّان زادهٔ مسلم، دگر مفضّل و صفوان کان همه بودند چون زراره سرآمد... من که به لب، نغمه ی ثناى تو دارم هر چه که دارم من از عطاى تو دارم دست به زنجیره ی ولاى تو دارم پاى به زنجیرم و هواى تو دارم دست برون آور و بگیر مرا یَد... مرحوم @ostad_moayed
سلام الله علیها در محفلِ عاشقان بخوان مهدی را تبریک بگو از دل و جان مهدی را در سجده پس از ولادتش دخت نبی می گفت که یارب برسان مهدی را ..... امشب که نبی خنده به لب ها دارد دامان خدیجه عطر زهرا دارد می بوید و می بوسدش و از همه بیش بوسیدن دست او تماشا دارد ..... جبریل به عرش، نقش کوثر زده است طوبی گل تسبیح به پیکر زده است از خانه ی کوچک محمد امشب خورشید زمین و آسمان سر زده است ..... امشب که خدیجه روی خندان دارد از عالم قدس، چهار مهمان دارد زهراست به دامنش وَ یا در دل شب خورشید درون خانه پنهان دارد ..... امشب همه آیات جلی سجده کنند بر درگه لطف ازلی سجده کنند از بعد ولادتش به شکرانه ی دوست زهرا و محمد و علی سجده کنند ..... هر دل پیِ دل سِتان خود می گردد هر كس پیِ هم زبان خود مي گردد روزی كه كند پدر فرار از پسرش زهرا پیِ دوستان خود می گردد ..... ای آنکه خدایت ز هواداران است نازل به جهانْ فیض تو چون باران است یا فاطمه مِهر تو بوَد روح نماز مهر تو شفاعت گنهکاران است ..... ای روی تو جلوه گاه سرمد زهرا وی سینه ی تو بهشت احمد زهرا عید تو بوَد، ببخش عیدی ما را زان دست که بوسیده محمد، زهرا مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام از افق تابید ماه مرحمت بر همه شد باز باب مغفرت آمده دریای بخشایش به جوش تا در این دریا بشویندت، بکوش خیز و راهی جانب یزدان بجوی با سرشک توبه، جان و دل بشوی قُرب حق جوی و قِرابت را نگر در دعا کوش و اجابت را نگر چون که این ماهی عطاگستر بُوَد ماه شعبان، ماه پیغمبر بُوَد ماه غفران خواستن از هر خطاست ماه جبران کردن بُگْذشته‌ هاست ماهِ پشت پای بر دنیا زدن دست خود در شاخه‌ی طوبی زدن ماه رفتن بر سر خوان حسین دست افکندن به دامان حسین ماه تقوا و تقدّس یافتن حکم آزادی چو فطرس یافتن ماه مُحرم در حریم دل شدن بنده‌ی کوی ابوفاضل شدن ماه مولانا علی بن الحسین انس بستن با علی بن الحسین ماه پرچم های نصر افراشتن جشن میلاد سه مولا داشتن ماه میلاد سه مرد روزگار در دبستان خِرد، آموزگار ماه میلاد سه روح انقلاب فُلک هستی را سه نوح انقلاب ماه میلاد سه خوش رفتار عشق دلبر و دل داده و بیمار عشق ماه میلاد سه نور عالمین سیّد سجّاد و عبّاس و حسین هر سه مست از باده‌ی "قالوا بلا" هر سه جان باز قیام کربلا از پیِ سرکوبی کاخ فساد هر سه را تا پای جان، عزم جهاد با اسارت، با شهادت، هر چه هست باید آخر داد دشمن را شکست گر شدندی یا اسیر و یا شهید عاقبت کندند بنیاد یزید در ره قرآن، ابوالفضل و حسین از شهادت خوش ادا کردند دیْن آن که بر پایش سعادت بوسه زد بندبندش را شهادت بوسه زد وز پی آنان پی احیای دین شد اسارت، سهم زین العابدین تا نماند دِیْن دین در گردنش گردنش را بست در غُل، دشمنش آن که او را هر نفس معراج بود از عبودیّت به فرقش تاج بود در نیایش باز فتح باب کرد تشنگان فیض را سیراب کرد در مصاف کربلا بیمار شد آن توان‌بخش جهان، تب‌دار شد آتش تب شعله زد بر پیکرش وز عطش می‌سوخت جان اطهرش آن خلیلِ عصرِ عاشورای عشق سوخته در آتش سودای عشق با بیانش کوفه را محکوم کرد حقّ خود را بر جهان معلوم کرد آن سکوت مرگ را در هم شکست پرده‌ی اوهام را از هم گسست خطبه‌ها در مسجد و بزم شراب خوانْد و برْانگیخت مردم را ز خواب خلق را آگاه کرد از مکتبش گاه گاهی او و گاهی زینبش در مسیر آن خدایی انقلاب ملّت ما راه او کرد انتخاب مرد آزادی ز نسل آن امام داشت بر دوشش لوای این قیام خلق را عشق حسینی زنده کرد مُلک را عزم خمینی زنده کرد آن که چون دریا برآوردی خروش تا صدای ظالمان سازد خموش از خدا خواهد "موید" هر زمان تا برآید سربلند از هر امتحان مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام چراغِ دامنِ محرابِ عشق من تا اوست مرا به سینه نهان و به دیده پیدا اوست دل شکسته ی خود را به دست او دادم که اوست دلبر من، اختیار من با اوست به دیده خاک رهش می کِشم که می دانم یگانه ای که بُوَد قبله گاه دل ها اوست امید بسته ام امشب به رحمت عامش که ماه پنجم شعبان ز چهرِ زیبا اوست امام زهد و نماز و دعا که در عالم به هر کجا که زند عشق خیمه، مولا اوست مدینه را ز جمالش ستاره باران کرد که یادگار منا و صفا وبطحا اوست ز آسمان امامت دوباره کرد طلوع مهی که آینه دار علی اعلا اوست ولیّ چارم یزدان کز آدم و عالم تمامْ بنده ی فرمان بَرند و مولا اوست فروغ دیده ی عُبّاد، حضرت سجاد کسی که ترجمه ی آیه های تقوا اوست حدیث ماهی و نان های خشک و دُرّ و نمک بُوَد عجیب ولیکن بر آن توانا اوست جمال پنج تن اَر جویی اندر او بنگر حسن، حسین، محمد، علی و زهرا اوست کسی که زهد از او کسب می کند "یحیی" کسی که ناز لبش می کشد مسیحا اوست کسی که یوسفِ صدیّق را رهایی داد به یک شهادتِ طفل از کف زلیخا اوست کسی که کرد عصا را چو مار، وز نظرش دوباره مار عصا شد به دست موسی اوست به جز به "اشهدُ اَن لا اله الّا الله" کسی که هیچ نیاورده بر زبان "لا" اوست کسی که حال نمازش به نیشِ مُهلِک مار نیافت هیچ تزلزل، نداشت پروا اوست سفیرِ عشق در احیای انقلابِ حسین امامِ خَلق به فرمان حق تعالی اوست کسی که کشتی در خون نشسته ی دین را فکند باز بر امواجِ سبزِ دریا اوست کسی که پرچم خونْ رنگِ دشتِ "ماریه" را به دست همت خود داشته است برپا اوست بگو خلیل که یک جا اگر در آتش رفت خلیلِ در دلِ آتش فتاده، صد جا اوست اگر به مصلحتی بود مدتی بیمار حیات بخشِ قلوب و طبیبِ جان ها اوست گل عشيره ی عشق و گلاب عاشورا که دل نواز ترین عطر لاله ها با اوست گهی به اشک و دعا، گاه با نماز و پیام نگاه داری اسرار کربلا با اوست شنیدى اَر عظمت های صبر زینب را امام زینب کبری، ولی والا اوست به قتلگاه خرید اَر چه جان او زینب به هر بلیّه، دل عمّه را تسلّا اوست دلیل دفن، تنِ بی سر شهیدان را کفیلِ قافله در سایبان سر ها اوست میان آن همه مردان کربلا، مردی که ماند و دادِ شهیدان گرفت، تنها اوست نثار کردن خون با برادرانش بود خراب کردن کاخ یزیدیان با اوست بنای ظلم و ستم از کلام او بشکست اگر اسیر ولیکن امیر دل ها اوست به رغم نرمی آهن به پنجه ی "داوود" کسی که بسته به زنجیر شد سراپا اوست به دست، سلسله دارد که که این رضای خداست کسی که سلسله جنبان امر دنیا اوست ز خطبه خواندن او کوفه کرد یادِ علی کیانِ کوفه به حیرت که این علی یا اوست هنوز از در و دیوار مسجد اُمَوی رسد ندا که چراغ حریم طاها اوست به وقت خطبه ی او از اذان خصم چه غم؟ که شامیان همه دانسته اند مولا اوست مگو موذّن مسجد! اذان بی هنگام که مفتخر به اذان و اقامه تنها اوست عزا برای شهیدان، میان کاخِ ستم کسی که کرد به شام این حماسه اجرا اوست اگر یزید بپرسد ز چوب منبر هم کند خروش که او بر حق است و حق با اوست از این زیاده "موید" توان مدحش نیست که طبع ما چو یکی قطره است و دریا اوست سلام ما به حریم مقدسش به بقیع! که در مدینه یکی قبله ی دل ما اوست شب بقیع به چشم فرشتگان،روز است در آن حریم که "والشمس" و هم "ضحاها" اوست مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام آفتابی کز تجلی بی قرینش یافتم در فَلک می جستم اما در زمینش یافتم ماه من تا پرده از رخسار نورانی گشود مهر را شرمنده ی نور جبینش یافتم خرمن گیسو پریشان کرد و من عشاق را چنگ ها بر تار زلف عنبرینش یافتم کیست این محبوب دل، آرام جان، روح روان کآفرینش را به ذکر آفرینش یافتم این محمد صورت و سیرت، علیّ اکبر است آنکه حق را در جمال نازنینش یافتم جان پیغمبر حسین و او بُوَد جان حسین در دلِ دریای دین دُرّ ثَمینش یافتم زاده ی لیلا و مجنونش دلِ هر عاقلی است وارث طاها، سلیل "یا و سین" ش یافتم گرچه نامش در شمار چارده معصوم نیست لیک در انگشتر عصمت نگینش یافتم در وجاهت، در بلاغت، در ملاهت، در کمال یادگار "رحمةٌ للعالمین" ش یافتم در شجاعت چون علی و در سخاوت چون حسن در عبادت هم چو زین العابدینش یافتم هاشمیّ و در جلالت بی نظیرش دیده ام فاطمیّ و با امامت هم نشینش یافتم گر نبود او را شهادت، بود امامت را سزا کز ولایت چون امیرالمؤمنینش یافتم چون ادب پرورده ی دامان علم و حکمت است با علومِ اولین و آخرینش یافتم کیست موسی در حضورش بنده ى خدمت گزار کیست عیسی اندر اینجا خوشه چینش یافتم می ستاید دشمنش در همت و آزادگی همت او را ز عزم آهنینش یافتم از نبرد کربلایش با چنان اِستادگی دست و شمشیر علی در آستینش یافتم در مسیر کربلا کز "لانُبالي" گل فشاند پای تا سر عشق و سر تا پا یقینش یافتم از اذانش صبح عاشورا برای اهل بیت موج تسکین در صدای دل نشینش یافتم تا زبان بنهاد مولا در دهان اکبرش با چنان لب تشنگی، "ماء معین" ش یافتم هم پدر شد تازه جانش هم پسر جان یافت باز هر یکی را مظهر جان آفرینش یافتم شد روان بر رزم و با او شد روان روح حسین این حقیقت در وداع آخرینش یافتم من که سرتا پا گناهم دست حاجت می برم در حضورش چون "شفیع المُذْنبین" ش یافتم درگهش بوسم که خاکش توتیای دیده هاست دامنش گیرم که من "حبل المتین" ش یافتم من کجا و مدح آن مولا؟ که در توصیف او این همه گفتم ولی بهتر از اینش یافتم ای "موید" عزت و آزادی اخلاص را از رسول الله و آل طاهرینش یافتم مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام منت خدای را که شب غم سر آمده صبح وصال با همه خوبی بر آمده در مشرق جلالتِ خورشید کربلا ماهی ز آفتاب فروزانتر آمده خورشید هم به گَرد شکوهش نمیرسد این ماه کز حریم حسینی بر آمده زیبا رخی که آمده درخانه ی حسین پیغمبر است یا که علی اکبر آمده درخَلق و خُلق و صورت و سیرت چنان نبی باور کن ای مدینه که پیغمبر آمده تبریک بر حسین که امشب پدر شده لیلا _عروس فاطمه_ هم مادر آمده سرچشمه ی جدا شده از کوثر بهشت آئینه ی تمامِ پیام آور آمده دارد حسین، شوقِ مضاعف که بهر او تنها نه یک پسر که بر او یاور آمده نام علی برای حسین است افتخار این افتخار با پسرش اکبر آمده آن خال هاشمی که ز زینب ربوده دل سیرابِ بوسه ی پدر و مادر آمده عشق مجسم است که در دیده جلوه کرد روح مجرد است که در پیکر آمده گیسوی او روایت "حبل المتین" کند ابروی ذوالفقاری او صفدر آمده کمتر گلی به خوبی او دیده شهر وحی گل خانه ای که آن همه گل پرور آمده زیباییِ جمالِ علی را نداشته است هرجا مَلک به صورت انسان در آمده یوسف که دلبرانه دل از مصریان ربود دیوانه ی کرشمه ی این دلبر آمده قرآن کند وجاهت یوسف بیان ولی یوسف بیا ببین ز تو زیباتر آمده اکبر که حُسن، از رخ او وام بُرده است اکبر که چرخ، در بر او اصغر آمده از منطقش مپرس که چون مصطفی بُوَد از صولتش مگوی که چون حیدر آمده انگشتر رسالت "خیرالانام" را از مخزن مشیّت حق گوهر آمده بهر دفاع از حرم قدس کربلا این تک سوار عشق، به جان و سر آمده شش گوشه قبر حضرت او عقل دید و گفت جانم! که پیش پای پدر با سر آمده از ما سلام باد به شش گوشِ مرقدش آنجا که قبله ی حرم داور آمده فردا بهشت، عاشق و مشتاق زائری است که امروز عاشقانه سوی این در آمده منت خدای را که "موید" دوباره هم مدحت گر حسین و علیْ اکبر آمده مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام گفتم:ای دل! به جان رسیدم، گفت: زچه؟ گفتم: از آن چه دیدم، گفت: ز چه خم گشته قامتت، گفتم: از غم هجرِ او خمیدم، گفت: تو کجا و غمش کجا؟ گفتم: حق به این فطرت آفریدم، گفت: خوش بلایی است عشق او، گفتم: این بلا را به جان خریدم، گفت: عجب از اشک و آه تو! گفتم: به خدا! زین دو رو سپیدم، گفت: با گناهان چه می کنی؟ گفتم: که علی می دهد نویدم، گفت: به که دل بسته ای؟ بگو؛ گفتم: کشته ی عشق آن شهیدم، گفت: دیده ای کربلای او؟ گفتم: این بُوَد منتها امیدم، گفت: درمدیحش بگو سخن، گفتم: من ز پیر خِرد شنیدم، گفت: که در او بین جلال سَرمد را صورت و سیرت محمد را دل ز دنیا گسسته ام امشب خوش از این دام رَسته ام امشب تا شود خانه ی محبت دوست دل ز دنیا گسسته ام امشب پیِ تجدیدِ عهد با جانان همه عهدی شکسته ام امشب درهوای طواف کعبه ی عشق باز اِحرام بسته ام امشب مژده آمد که می رسد از راه آن نگار خجسته ام امشب به امیدی که دست من گیرد سر راهش نشسته ام امشب تا ز دیدار او صفا یابد این دل و جان خسته ام امشب ارمغانم به آستانه ی او بُوَد این گل که بسته ام امشب که در او بین جلال سر مد را صورت و سیرت محمد را عقل کُل را نظیر می آید عشق کُل را وزیر می آید نهر دیگر جدا شد از کوثر یا که خیر کثیر می آید بارش رحمت خدا امشب بر کبیر و صغیر می آید امشب از توده ی گنه کاران ناله ی "یا مجیر" می آید هردم از بندگان خاک نشین بانگ "نِعمَ الاَمیر" می آید ز سرا پرده ی جلال حسین طُرفه ماهی منیر می آید کز تجلّای روی زیبایش مهر گردون، حقیر می آید پسری داده برحسین، خدا که پدر را نظیر می آید اوست روح کرامت و کرمش خلق را دستگیر می آید شیری از بیشه ی علی برخاست که چو او شیرگیر می آید خونِ خونِ خداست دربندش که چنین دل پذیر می آید او علی اکبر است و در مدحش نغمه از عقل پیر می آید: که در او بین جلال سرمد را صورت و سیرت محمد را چرخ دین،جلوه ای دگر دارد ماهی از مِهر، خوب تر دارد آسمان را بگو برون آرد ماه از این خوب تر، اگر دارد پسری در کمال زیبایی جای در دامن پدر دارد شد ز لطف خدا حسین، پدر پسرت یا علی! پسر دارد جای زهرا در این میان خالی است کز رخ طفل، بوسه بردارد نیست زهرا ولی بُوَد زینب که چو جان طفل را به بر دارد دید حق، برحسین و داغ دلش کز غم "سَیدُ البَشر" دارد خواست کز خاطرِ خطیر حسین این غم جان گداز بردارد داد او را یگانه فرزندی که نشان از پیامبر دارد می کند یاد جدّ اَطهر خویش تا به رخسار او نظر دارد او علی اکبر است و در وصفش این سخن را مَلَک ز بر دارد: که در او بین جلال سرمد را صورت و سیرت محمد را مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام به جهان بار دگر لطفِ دگر داده خدا تا که بر دوحه ی دین باز ثمر داده خدا قمری سر زده از بُرج ولایت کامشب جلوه بر دَهر از این طُرفه قمر داده خدا شب میلاد علی‌اکبر و زهرا شاد است که به نور بصرش نور بصر داده خدا به حسین‌بن‌علی داده خداوند علی پسر فاطمه را نیز پسر داده خدا پدری هم چو حسین و پسری هم چو علی گهری پاک به این پاک‌ْگهر داده خدا به تو یا فاطمه تبریک و تحیّت بادا که به فرزند تو فرزند دگر داده خدا رحمت و مَکرمت و علم و حیا، فضل و کمال این همه حُسن به این تازه پسر داده خدا "اَشبَه‌ُالنّاس" به پیغمبر و ماتم که مگر باز پیغمبر دیگر به بشر داده خدا؟ صاحب شوکت و فَر، اوست که مُلک دین را از شکوه قدمش شوکت و فَر داده خدا ای که "قَد قامتِ" عشاق بُوَد قامت تو! ز قیامت به قیام تو خبر داده خدا خُلق و خَلق نبوی، علم و کمال علوی ای علی جان! همه را بر تو مگر داده خدا؟ در شجاعت چو حسین و به صبوری چو حسن ارث بر تو ز عمو و ز پدر داده خدا حکم‌ْ بردار تو گردیده قضا هم چو قدر آری‌ آری به تو این گونه هنر داده خدا ناصرِ دین خدایی تو و دین خود را به فداکاری تو فتح و ظفر داده خدا شاهد زنده ى جانبازی تو کرب و بلاست بر تو میراث شجاعت ز پدر داده خدا بهتر از دولت مِهر تو و آبائت نیست هر متاعی که بر اَبناءِ بشر داده خدا همه دردی به دوا می‌رسد از خاک درت وه که در خاک تو این قدر اثر داده خدا من تو را فطرسم ای آن‌ که ز مَهد پدرت! باز بر فطرس پر سوخته پر داده خدا از دو عالم به تو دل بستم و دارم ز تو چشم حَمدُلِله به من این حُسن نظر داده خدا دست از دامن لطفت نکشم تا به ابد که مرا مهر تو در عالم ذَر داده خدا این هم از نعمت شیرینی تمجید شماست که سخن‌های مرا شهدِ شکر داده خدا بر "موید" ز غم عشق تو همچون "خسرو" سینه ی سوخته و دیده ی تر داده خدا بهر مدّاحیِ اجدادِ گرام تو بُوَد طبع وارسته که بر این دو نفر داده خدا مرحوم @ostad_moayed
عج الله تعالی فرجه می دهم از خبری خوش، خبرت، یازهرا! که بُوَد مرهم زخم جگرت، یازهرا! شد شب نیمه ی شعبان که کُند جلوه گری به جهان طلعت آخر قمرت، یازهرا! بهر خون خواهیِ خونِ تو و هم محسن تو می رسدمهدی قائم، پسرت، یازهرا! مَقدم مهدی موعود مبارک باشد بر تو و همسر و آل و پدرت، یازهرا! مژدگانی من این است که خواهم همه وقت برنگیری ز "موید" نظرت، یازهرا! @ostad_moayed
عج الله تعالی فرجه سلام ما به تو ای حجت خدا، مهدی! که جز تو نیست کس امروز یار ما، مهدی! به بوی لطف تو در این زمان مَفسَده خیز بُوَد خروشِ دل و جان شیعه: یا مهدی! در آرزوی جمالت نشسته شیعه هنوز که او ظهور تو را خواهد از خدا، مهدی! در آستانه ی جشن ولادتت مولا! طلب کنیم همه رحمت تو را، مهدی! شکوهِ جشن تو هر چند بیش تر باشد شکسته تر شود آیینه ی ریا، مهدی! تو خود اجازه بفرما که دوستان تو نیز کنند لطف و عنایت به جشن ما، مهدی! کسی که با قدمی یا که دِرهَم و دِرَمی شود ز انجمن ما گره گشا، مهدی... نموده سعی به ویرانی بهائیّت فکنده دست به دامان اولیا، مهدی! الاکه منتظر یک نگاه مولایی! دوباره عهدِ محبت ببند با مهدی به جشنِ نیمه ی شعبانِ او کمر بَر بَند به هرچه هست، شود شاد از تو تا مهدی به هر چراغ که روشن کنی تو در این جشن دهد تو را به قیامت چراغ ها، مهدی مرا که هیچ نبود، این قصیده شد تقدیم که یار، همچو "موید" شودمرا، مهدی مرحوم @ostad_moayed
عج الله تعالی فرجه امشب از باد صبا بوی کسی می شنوم هر نَفَس بوی مسیحا نفسی می شنوم مژده ی آمدن داد رَسی می شنوم اندر این بادیه، بانگ جرسی می شنوم حَمدُ لِلّه! که از آهِ اثر کرده ی ما خبری می رسد از یار سفرکرده ی ما شب قدر است، شبِ نیمه شعبان، آری ریزد امشب به جهان رحمت یزدان، آری می دمد روح دگر در تن ایمان، آری می رسد مُصلِح کُل، منجی انسان، آری لِیْله ی نیمه ی شعبان، سحری خوش دارد سحر نیمه ی شعبان، اثری خوش دارد دولتِ بختِ من امشب به کنار آمده است طالعِ سَعْد به سودای نگار آمده است نخله ی گلشن امید به بار آمده است عاشقان! گِرد هم آیید که یار آمده است کوری دیده ی بابیّون، هم دهریّون مهدی منتظر آمد ز پس پرده برون امشب اندر همه شوق دگری می بینم درفضا جلوه ی رخشنده تری می بینم پسری را به کنار پدری می بینم پدری محو جمال پسری می بینم آن پدر، یازدهم حجت سرمد باشد وین پسر، منتقم آل محمد باشد مَدَنی ماه من از سامره پیدا شده است که جهان، روشن از آن طَلعَت زیبا شده است نور حق ز آن رخ تابان، مُتَجلّی شده است ز آن گل فاطمه، آفاق،مصفّا شده است مرحبا نیمه ی شعبان و چنین مولودش! وَه ز مولود و گرامی قدم مسعودش! به شب نیمه ی شعبان، شب میلاد، سلام! به مهین مادر این کودک نوزاد سلام! به ولیْ امرِ زمان، رهبرِ آزاد سلام! به حضورش ز ملائک ز خدا باد سلام! به جمالش که بُوَد تالی احمد، صلوات هم به نامش که بُوَد نام محمد، صلوات خبر آمد، خَلَف عترت طاها آمد مژده ی منتقِم حضرت زهرا آمد بندگان! خاک ببوسید که مولا آمد گو به فرعون زمان، ثانی موسی آمد آن که رَسمِ ستم از روی زمین بردارد که به عالم، اثر از جور و جفا نگذارد غیر از او نیست کسی رهبر و سرور، ما را لطفِ او سایه ای انداخته بر سر، ما را رسد از میمنتش رزق مقدّر، ما را آید از مَرحَمتش رحمت داور، ما را قلب عالَم بُوَد و زنده همه عالم از اوست چشمه ی رحمتِ گل زارِ جهان، خرم از اوست یک زمان گیتی اگر خالی باشد ز امام می بَرد اَرض فرو اهل زمین را در کام مدّعی گفت‌ که با این خبر از "خیرُ الاَنام" ز چه خوانید "بِحَولِ اللهْ" در حال قیام؟ پاسخش گفتم از این نکته که بس دل خواه است صاحبِ عصر و زمان معنی "حَولُ الله" است این شبِ تیره به پایان رسد، ان شاء الله یوسف از مصر به کنعان رسد، ان شاء الله درد ها را همه درمان رسد، انشاءالله چون که آن حجت یزدان رسد، ان شاءالله اندر آن روز که او سر ز یهودان گیرد شیعه ی بی سر و سامان، سر و سامان گیرد یارب! آن منتظَر اهل ولا را برسان یارب! آن منتقِم خون خدا را برسان یا رب! آن زنده کن صدق و صفا را برسان یارب! آن ریشه کَن ظلم و جفا را برسان برسان آن که بُوَد مبتکر صلحِ جهان تا از او، روی زمین پُر شود از اَمن و اَمان در غم دوست، دل پُر شرری ما را بس شاهدِ مهر و وفا، چشم تری ما را بس گر دهد دست ز رویش نظری، ما را بس ز آن خبر دار دو عالَم، خبری ما را بس ماکه دور این همه از فیض حضور افتادیم به پیامی و کلامی هم از او دل شادیم روزگاری است که تا عشق وِیْ آموخته ام با غم دوری او ساخته گر سوخته ام در ره او همه شب دیده به ره دوخته ام دامنی پُرگهر از اشکِ غم اندوخته ام روز وصلش چو دهد دست، منِ سوخته را خود نثارش کنم این گوهر اندوخته را ای که اکناف جهان، سفره ی عام تو بُوَد! رَشحه ی فیض ابد، ریزش جام تو بُوَد مُصلح کُل تویی و صلح به نام تو بُوَد رجعت آل علی بعد قیام تو بُوَد این تویی آن که جهانت همه تسخیر شود دولت آل علی از تو جهان گیر شود جلوه ی صبح ازل از مَهِ رخسار تو بود اولین دورِ فلک، گردش پرگار تو بود بعثت جمله رسولان، پیِ اظهار تو بود راز هر عصر و زمان، غیبت و دیدار تو بود گرنبودی تو عدالت نه سرِ پا میشد زحمت خیل رسولان همه خنثی می شد ای نظام دوجهان بسته به تار مویت! اُنس بگرفته دل ما به سر گیسویت دیده گر قابل آن نیست که بیند رویت سوی عالَم نظری، ای دل عالم سویت! ازهمه عالم و آدم به خیال تو خوشیم درشب هجر به امیّد وصال تو خوشیم ای علی خو که صفاتت متعالی باشد! نام تو روح تَقدّس وَ تعالی باشد جشن میلاد تو ای دوست! چه عالی باشد! اندر این جشن ولی جای تو خالی باشد امشب ای ماه! بیا جلوه دراین محفل کن شادی ناقص ما را ز وفا کامل کن به خدا! بار فراق تو کشیدن سخت است جرعه ای از مِیِ وصلت نچشیدن سخت است هر سخن جز سخنی از تو شنیدن سخت است همه را دیدن و روی تو ندیدن سخت است ای ز نور تو دل و دیده فروزان ما را! درغم خویش از این بیش مسوزان ما را ای همه ناز که خود، قبله ی رازی ما را! معنی روزه و معراجِ نمازی ما را جای این کز غم هجران بگدازی ما را خوش بُوَد گر به نگاهی بنوازی ما را شادکن این دل سودا زده، گاهی گاهی به پیامی، به کلامی، به نگاهی، گاهی ادامه شعر صفحه بعد ...