#گپ_روز #موضوع_روز : ستون‌های قدرت ما در جهان درون. ✍️ ساعت حوالی ۹ صبح بود، نشسته بودم در صحن پشتیِ حرم «سیدعلاءالدین حسین» در نزدیکی‌های حرم شاهچراغ. • بالای یک قبر، زمین‌گیر بودم و چشمانم قدرت نداشت باز بماند. هی سنگین می‌شد و روی هم می‌افتاد، ولی من می‌فهمیدم قلبم کشش دیدن صحنه‌هایِ درجریان را ندارد، و سعی میکند درب چشمانم را قفل کند. • کسی داشت شانه‌های او را تکان می‌داد، و کسی هم این بالا، کنار من داشت می‌گفت؛ «عطیه» یادت بماند، فرشته‌های خدا که آمدند سراغت، بگو : «الله رب من است» «قرآن کتاب من است» «محمد صلوات‌الله علیه نبی من است» و ... «علی و حسن و حسین و ......علیهم‌السلام امام من هستند» • او این اسامی را می‎‌گفت و من با او سفر می‌کردم به خاطرات عطیه! آن موقع‌ها «استدیو انسان تمام» نداشتیم که برای طرح‌های ایام شهادت یا ولادتِ هر کدام از اهل بیت علیهم‌السلام مقاله‌ی لازم را از واحد محتوا تحویل بگیرد و بر اساس محتوا بصورت تیمی پوستر طراحی کند. • آن موقع‌ها چند گرافیست افتخاری داشتیم که از راه دور گرافیک صفحات استاد را پشتیبانی می‌کردند و عطیه یکی از آنها بود. دختری 28 ساله از شیراز که تمام وقت و بصورت جهادی با ما کار می‌کرد. و علی بن ابیطالب امامی / و حسن بن علی امامی / و حسین بن علی امامی / و ......... • او می‌گفت و من یکی یکی یادم می‌آمد عطیه چند ماه قبل از شهادت‌ها و ولادت‌ها زنگ می‌زد به من و می‌گفت؛ من پوستر شهادت امام رضا جانم را می‌زنم، من پوستر ولادت امام هادی جانم را طراحی می‌کنم و ... و تمام آنچه در چنته داشت را برای این پوسترها می‌‌ریخت وسط میدان ! • با خودم گفتم این حاج‌آقا که نمی‌داند برای تو اینها اسامی نیستند که بخواهد یادآوری کند تا فراموششان نکنی! او نمیداند این اسامی در قلب تو حیات داشته‌اند، نبضشان درون سینه تو می‌زده، این اسامی دارایی‌هایی‌اند که قبل از ورود تو به این خانه‌ی تنگ، درون تو خانه کرده‌اند. چطور آدم چیزی که درونش خانه دارد را فراموش می‌کند؟ • به خودم آمدم ... بابا داشت با چشمانت خداحافظی می‌کرد و مامان با صدای بلند «ربّنا فتقبّل مِنّا هذَا القُربان» می‌خواند. قد و قامتشان را نگاه کردم، راست بود و سربلند! ✘ ریشه‌ی عشق درون عطیه را در سروقامتی این پدر و مادر داغدار اما آرام پیدا کردم! عاشقی یاد بچه‌شان داده بودند.... مرحبا از همان عاشقی‌ها که امروز علّت آرامش خودشان بود. (چنانچه مایلید می‌توانید از طریق هشتگ #عطیه_عباسی درمورد ایشان بیشتر بدانید.) @ostad_shojae | montazer.ir

#کلیپ | #استاد_شجاعی ✘ آدمای خیلی خوب و بزرگی که بهشت نمی‌رن! @ostad_shojae | montazer.ir

#استوری | #استاد_شجاعی ✘ فقط یه دسته از آدما، پشیمونی سراغشون نمیاد! @ostad_shojae | montazer.ir

#پادکست_روز ✘ چرا احساس کمبود، احساس تنهایی، احساس حقارت و پوچی، بعضی از زمانها سراغمون میاد؟ #استاد_شجاعی|#آیت‌الله_دارستانی @ostad_shojae | montazer.ir

#معرفی_کارگاه « تصویر باطن انسانی » ✍ گوشه‌ای از ذهن خیلی از ماها گاهی مشغول می‌شود به تصویر باطن‌مان! • کوچکتر که بودیم دنبال کسی می‌گشتیم که چشم برزخی داشته باشد..، بگوید باطن‌مان چه شکلی است! • و کاش زودتر قوانین باطن‌سازی و باطن سنجی را می‌دانستیم، و خودمان را اسیر توهمات نمی‌کردیم. ✘ همین الآن اگر قوانین و شرح حال باطن انسانی را بیاموزیم در هر لحظه قادر به ارزیابی باطن‌مان خواهیم بود. کارگاه ۹ ساعته‌ی «تصویر باطن انسانی»، ما را یاری می‌کند در کشف تصویر باطنی خودمان و حرکت در مسیر اصلاح ضعف‌ها. کارگاه « تصویر باطن انسانی» استاد شجاعی در وب سایت مدیا منتظر منتشر شده و بصورت رایگان در دسترس شماست : 👉 media.montazer.ir/?p=36327 منتظر | رسانه رسمی استاد محمد شجاعی @ostad_shojae

※  بِسْــمِ اللهِ الرَّحْــمٰنِ الرَّحیـــمْ ※

#استوری_مداحی چادر خاکی یعنی پرچم عزت، چادر خاکی یعنی درد ولایت، چادر خاکی یعنی عطر شهادت. چادر خاکی | محمد حسین پویانفر @ostad_shojae