eitaa logo
استاد محمد شجاعی
307.5هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
851 فایل
گروه رسانه منتظر رسانه رسمی استاد محمد شجاعی استاد و پژوهشگر بین‌المللی «انسان شناسی الهی» 👤 پشتیبان @poshtiban_pasokhgoo 📞 روابط عمومی ۰۲۱۵۵۹۶۱۴۱۲ ۰۲۱۵۵۹۰۸۰۳۸ 🌐 سایت montazer.ir 📢 جهان خبر @jahan_khabar 📥 آرشیو مباحث @archive_ostad_shojae
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جهان خبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ صحبت‌های خاخام "الحنان بک" مدیر سازمان ناتورای کارتا در خصوص زندگی مسالمت آمیز یهودیان و مسلمانان قبل از صهیونیسم 🔻 "به دور دنیا سفر کنید و در نهایت خواهید دید که امروز اسرائیل خطرناک ترین مکان برای یک یهودی است." ✍ ♨️ کانال جهان خبر 📡 @jahan_khabar
※  بِسْــمِ اللهِ الرَّحْــمٰنِ الرَّحیـــمْ ※
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه توی هر کدوم از سیاره های منظومه شمسی باشیم خورشید رو چجوری میبینیم ؟ @ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: « عشق قدرت مدیریت تمام بحرانهای یک فرد، خانواده و اجتماع را بتنهایی داراست » ✍ ایستاده بود و داشت بامحبّت و دقتِ تمام گوش می‌کرد به حرفهای یکی از بچه‌ها. چیزی که همیشه میان خودم و او نیز جریان دارد. • جنس این عشق را خوب می‌شناختم، نه طعم زمین می‌داد و نه طعم تعلّق! چیزی شبیه نور، شبیه آب، شبیه بی‌وزنی! چیزی شبیه خُـــــدا .... هر چه این مکالمه و مِهر که از دور تماشاگرش بودم، طولانی‌تر می‌شد، قلبم هم مچاله‌تر می‌شد! و اینجا بود که بوی چرک «مَــن» به مشامم رسید. با خودم گفتم: عشق که تعداد و نفر ندارد، تاریکی ندارد، قبض ندارد، تنگی ندارد، اگر از جنس نور باشد. اساساً نور که بتابد می‌تواند همه‌ چیز را در شعاع خودش روشن کند بی‌آنکه سهمی از کسی کم شود. هر کس به میزانی از این نور بهره می‌گیرد که به منبع نور نزدیک‌تر است. و هر کس به میزانی از یک عشق نورانی بهره می‌برد که به مرکز شبیه‌تر است. فاصله گرفتم و رفتم دورتر و جایی نشستم! یاد یک فراز از دعاهای صحیفه افتادم، یادم نیست کدام دعا : «خدایا مرا حفظ کن که اینکه محبتم به کسی، علّت ذلت درونی‌ام شود!» با خودم این جمله را تکرار کردم و گفتم: عشق اگر عشق باشد و از جنس نور، حتماً چهارچوب ندارد،  بی نهایتی را می‌تواند سیر کند! حسادت طغیان نفس است، تنگی نفس است، حد و حصری است که راه دریافت را می‌بندد، باید این طغیان‌های نفس را بی‌اعتبار کرد و محل نداد، تا مدام نخواهند سر بلند کنند و مرا ببلعند. @ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبت واجب.mp3
10.9M
بعضی از رفتارهای بظاهر ساده ما واجبترین نیازهای عزیزان ماست که دریغ می‌کنیم و آسیبش تمام خانواده را تحت تاثیر خویش قرار می‌‌دهد! | @Ostad_Shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📋 دوره مقدماتی/ کلاس اول/ درس هفتم ● قدیما زندگیا شیرین‌تر بود، آروم‌تر بود، لذّت‌بخش‌تر بود... با اینکه پول‌ کمتر توی دستمون بود، و زرق و برق و امکانات زندگی‌هامون خیلی کمتر بود! درس هفتم از کلاس اول دوره مقدماتی مدرسه انسان شناسی، درمورد ـ آسایش‌های بدون آرامش ـ و بحران‌هایی که آرامش آدما رو می‌گیرند حرف میزنه. این مبحث در لینک زیر (درس هفتم از کلاس اولِ دوره مقدماتی) بلاگ تخصصی استاد محمد شجاعی قابل مطالعه است👇 🌐 blog.montazer.ir/peace-or-comfort/ @ostad_shojae | blog.montazer.ir
استاد محمد شجاعی
※ سلام / شب‌بخیر فایل سخنرانی استاد شجاعی در همایش دیروز (پیام ریپلای شده) یکی از درخواست‌های پرتکرار بود که توسط تیم پشتیبانی صفحات مجازی ایشان گزارش شد. اولین همایش «شیوه‌ی صحیح انتقال مفاهیم انسانی به کودک و نوجوان» در جمع فرهنگیان استان تهران.
مهندسی فرهنگی.mp3
28.91M
※ سخنرانی در همایش «روشهای صحیح انتقال مفاهیم انسانی به کودک و نوجوان» گردهمایی مدیران و معاونان پرورشی دبستان‌های استان تهران | ۱۰ دی۱۴۰۲ @ostad_shojae | montazer.ir
※  بِسْــمِ اللهِ الرَّحْــمٰنِ الرَّحیـــمْ ※
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری‌های دیشب اینستاگرام دقایق آخری هست که رسانه رسمی استاد شجاعی داره تولید جدیدترین مستند خودش رو با محوریت «حضرت زهرا سلام الله علیها در ادیان مختلف» به پایان میبره. @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: «خانواده داری آموختنی است.» ✍️ عادت داشتم به سحرهای حرم. اما بعضی روزها را که حس می‌کردم بچه‌ها روز قبل هنوز از بودنم در کنارشان تأمین نشدند، می‌ماندم و در اتاقِ خودشان نماز صبح و تعقیبات می‌خواندم، بعد هم صبحانه‌ای متفاوت که برایشان جذاب باشد، آماده می‌کردم و بیدارشان می‌کردم تا هم نماز بخوانند و هم صبحانه بخوریم همه باهم! • این نکته را باباجانم یادم داده بود! «که مراقب باش تا بچه ها را از محبت سیراب نکردی، دنبال سیر شدن معنوی خودت نرو، چون هرگز چیزی دستگیرت نخواهد شد.» •بچه‌ها اسم این روزها را که بیشتر باهمیم گذاشته‌اند «روز خانواده» و اگر نیاز داشته باشند به حضور بیشترِ ما در خانه‌، اعلام می‌کنند که می‌شود آیا فردا هم روز خانواده باشد؟ که عموماً این اتفاق می‌افتد. • چند روز پیش، پسر کوچکترم با پدرش قرار داشتند دوتایی بروند هیئت که از هفته پیش برای این مراسم که گردهمایی چندین مداح نامی بود، لحظه‌شماری می‌‌‌کرد. • از قضا من این قصه را فراموش کرده بودم و زودتر رفتم منزل و یک شام حسابی درست کردم و منتظرشان ماندم تا از کلاس زبان برگردند. • در باز شد و بوی غذا او را کشاند به آشپزخانه، در قابلمه را برداشت و از دیدن غذای مورد علاقه‌اش هم خوشحال شد و هم ناراحت! گفت : مامان چرا وقتی ما نیستیم خانه، این غذا را درست کردی؟ تازه یادم آمد که امروز همان سه شنبه مورد انتظار اوست! گفتم : من فراموش کرده بودم مامان، اصلاً یادم نبود که تو امروز با بابا قرار هیئت داری. حالا اشکالی ندارد، دو تا حالت که بیشتر نداریم، یا شما بروید هیئت و بیایید و آخر شب غذا بخورید. یا اینکه بمانید و یک «روز خانواده» خوب برای هم بسازیم. • گفت : دومین حالت که اصلاًااا ... و یک نق ریزی زیر لبش زد و با حالت کلافگی رفت داخل اتاقش. • نمی‌دانم چه در اتاق گذشت، چون هر از گاهی صدای اوف و اَه و نُچ از اتاقش می‌آمد. • یک ساعتی گذشت و اذان مغرب شد، از اتاقش آمد بیرون و کنار سجاده من نشست... گفت : مامان من خیلی با خودم فکر کردم، در روزهایی که در خانه «روز خانواده» داریم، شما هم از عشقتان که سحرهای حرم است می‌گذرید تا کنار ما باشید و آن روزها بهترین روزهایی است که ما باهم کیف می‌کنیم. با خودم گفتم مامان برای «روز خانواده» از عشقش می‌گذرد، من هم باید همینکار را کنم پس. ✘ من این هیئت را نمی‌روم و امشب می‌مانیم خانه و باهم غذا می‌خوریم. √ از این نتیجه‌ای که گرفته بود شگفت‌زده شدم، اما از اینکه توانست از این میلِ بشدت عمیق بگذرد برای خانواده، بی‌‌نهایت خوشحال شدم. سرش را روی سینه گذاشتم و فشردم و گفتم: تو باعث افتخار مامانی! من مطمئنم بعدها پسر و دختر خودت، هم به تو افتخار میکنند و هم در آغوشت امنیت را می‌نوشند. @ostad_shojae | montazer.ir