eitaa logo
سبک‌ زندگی‌ انسانی
6.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
313 فایل
﷽ 🔹دفترنمایندگی استاد محمد شجاعی در یـزد 🔹خیابان حضرت‌مهدی‌عج کوچه۳۳ کوچه شهیداشترزاده۳_کوچه شهیدخورشیدنام پلاک۸۲ 📞۰۹۱۰۹۸۳۸۳۰۸ آقـایـان 📞 ۰۹۳۶۳۵۳۸۳۰۸ خانم‌ها ☎ ۰۳۵-۳۶۲۵۴۰۵۴ (۹الی۱۱ _۱۶ الی۱۸) ️🔹ارتباط‌باادمین: @zendegi_aram_shad
مشاهده در ایتا
دانلود
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۵ «عشق امام حسین به عبادت» امام حسین (ع) آن قدر به عبادت و ذکر پروردگار عشق می ورزید که در عصر روز نهم محرم به حضرت عباس(ع) فرمود: برو به سوی دشمنان و اگر توانستی تا بامداد فردا برای ما مهلت بگیر، باشد که ما امشب برای پروردگار خود نماز بخوانیم و دعا کنیم و در پیشگاه پروردگار آمرزش بخواهیم، خدا می داند که من نماز خواندن و قرآن خواندن و زیاد دعا کردن و استغفار کردن را بسیار دوست دارم. «ارشاد مفید، ص۲۱۲» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۶ «گریه حضرت آدم برامام حسین» در تفسیر قول خداوند: این گونه آمده است: حضرت آدم (ع) بر ساق عرش، نام های پیامبر (ص) و ائمه (ع) را مشاهده کرد و جبرئیل به او تلقین کرد که بگوید: «یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن و الحسین منک الاحسان» هنگامی که حضرت آدم (ع) نام امام حسین (ع) را بر زبان جاری ساخت، گریان شد و قلبش خاشع گردید. از جبرئیل پرسید: چرا پس از گفتن نام حسین، قلبم شکست و اشکم جاری گردید؟! جبرئیل خبر شهادت امام حسین (ع) و چگونگی مصائب او را تشریح نمود و هر دو چون مادر جوان مرده، عزاداری و گریه و ناله نمودند. «بحارالانوار، جلد۱» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۷ «سلام مقدم است» مردى به امام حسين عليه السلام رسيد و قبل از هرچيز گفت : حالت چطور است ، خداوند سلامتى دهد. امام عليه السلام فرمود: سلام كردن بر سخن گفتن مقدّم است . خداوند به تو سلامتى دهد. آنگاه فرمود: به كسى اجازه سخن دهید،که اول سلام كند. « تحف العقول» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۸ «فضیلت گریه بر امام حسین (ع)» هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم شهادت حسين عليه السلام و ساير مصيبت هاي او را به دختر خود، خبر داد؛ فاطمه عليهاالسلام سخت گريه نمود و عرض كرد: - پدر جان! اين گرفتاری چه زمانی رخ مي دهد؟ رسول خدا فرمود: - زمانی كه من و تو و علی در دنيا نباشيم. آن گاه گريه فاطمه شديدتر شد. عرض كرد: چه كسي بر حسينم گريه مي كند، و به عزاداري او قيام می نمايد؟ پيامبر فرمود: فاطمه! زنان امتم بر زنان اهل بيتم، و مردان بر مردان گريه مي كنند و در هر سال، عزاداري او را تجديد مي كنند. روز قيامت كه فرا رسد، تو براي زنان شفاعت می كنی و من برای مردان، و هر كه بر گرفتاری حسين گريه كند، دست او را می گيريم و داخل بهشت می كنيم. فاطمه جان! تمام ديده ها روز قيامت گريان است، مگر چشمي كه بر مصيبت حسين گريه كند! آن چشم برای رسيدن به نعمت های بهشت خندان است. « بحارالانوار،ج۱» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۹ «ترک درخواست از ديگران» مردى نزد امام حسين عليه السلام آمد و درخواستى كرد. حضرت در پاسخ او فرمود: درخواست كردن كار خوبى نيست، مگر براى پرداخت غرامت سنگين ، يابينوایى خاك نشين ، يا تعهد مالى سنگين . آن مردگفت : من هم جز به خاطر يكى از اين موارد نيامدم . آنگاه حضرت دستور داد صد دينار به او دادند. «تحف العقول» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۱۰ « پـل مـرگ» روز عاشورا چون جنگ شدت گرفت و کار بر حسین(ع) بسیار سخت شد، بعضی از اصحاب آن حضرت دیدند که سیدالشهداء و تعدادی از خواص یارانش، هر چه فشار بیشتر، و مرحله شهادت نزدیکتر می شود رنگ صورتشان درخشان تر گشته و سکون و آرامش بیشتر می یابند. آنها به یکدیگر می گفتند: به حسین نگاه کنید که ابداً از مرگ و شهادت باکی ندارد. امام حسین(ع) متوجه گفتارشان شده، فرمود: ای بزرگ زادگان قدری آرام بگیرید! صبر و شکیبایی پیشه کنید! چون مرگ پلی است که شما را از گرفتاری ها و سختی ها عبور داده و به بهشت های پهناور و نعمت های جاودانی می رساند. پدرم از پیامبر(ص) برایم نقل کرد، که می فرمود: «دنیا برای مؤمنان همانند زندان و برای کافران همانند بهشت است. و مرگ پلی است که مؤمنان را به بهشت ، و کافران را به جهنم می رساند.» «بحارالانوار، ج 6» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۱۱ «رحلت جانسوز زینب کبری(س)» ماجرای کربلا پایان پذیرفته، ولی غمهای زینب فراموش شدنی نیست. هر لحظهٔ او کربلا و عاشورا و اسارت و درد و رنج است. در مدینه، قحطی سختی رخ داده بود. عبدالله بن جعفر که بحر جود و کرم است و عادت بر بذل و عطا دارد، به دلیل اینکه دستش از سرمایه دنیا تهی گشته راهی شام می گردد و به کار زراعت مشغول می شود. ولی زینب، هر روزِ او گریه و داغ دل است. مدتی می گذرد که زینب بیمار می گردد و هر لحظه مریضی او شدت پیدا می کند، تا اینکه،یک روز نیمه ظهر به همسر خویش عبدالله می گوید: بستر مرا در حیاط به زیر آفتاب قرار بده. عبدالله می فرماید: او را در حیاط جای دادم که متوجه شدم چیزی را روی سینه خویش نهاده و مدام زیر لب حرفی می زند. به او نزدیک شدم دیدم پیراهنی را که یادگار کربلاست؛ یعنی پیراهن حسین را، که خونین و پاره پاره است، بر روی سینه نهاده و مدام می گوید: حسین، حسین، حسین!... لحظاتی بعد او وارد بر حریم اهل بیت النبوة گشت و کارنامه عمرش به خیر و سعادت ختم گردید. «عقیله بنی هاشم ص 57 و58» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۱۲ «خطابه حضرت زینب(س)» ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺯﻳﻨﺐ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﻳﺰﻳﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻳﻨﺐ (س) ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﻰ ﺷﺪﻳﺪﻯ ﺑﺮ ﺿﺪّ ﻳﺰﻳﺪ ﻭ ﻳﺰﻳﺪﻳﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻳﺰﻳﺪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻛﻨﻴﺰﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﻨﺸﺎﻧﻰ، ﻭﻟﻰ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠّﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﻴﺮ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﻫﻰ، ﺣﺮﻳﻢ ﭘﻮﺷﺶ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﻰ ﻭ ﻧﻘﺎﺏ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺩﺍﺭﻯ.» ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺟﺰ ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﻜﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻯ، ﺣﺘﻤﺎ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭ (ﻗﻴﺎﻣﺖ) ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ص) ﺑﺒﺮﻧﺪ، ﺑﺎ ﺑﺎﺭ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﮔﻨﺎﻩ، ﮔﻨﺎﻩ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﺧﻮﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﻭ ﻫﺘﻚ ﺣﺮﻣﺖ ﺁﻧﻬﺎ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺣﻖ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻋﺰّﺕ ﻣﺎ ﻭ ﺫﻟّﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺩﻳﺪ.» ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺪﺍﺳﺖ ﺣﺮﻳﻢ ﺣﺠﺎﺏ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺣﺴﺎّﺱ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻳﻜﻪ ﻫﺘﻚ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒِ ﺭﻳﺨﺘﻦِ ﺧﻮﻧﺸﺎﻥ، ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻰﺷﻤﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺫﻛﺮ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﻭﻗﺖ، ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻣﻰﻧﻤﻮﺩﻧﺪ. « ﺣﺠﺎﺏ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺯﻥ ﺻﻔﺤﻪ 118» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۱۳ «روش پند دادن گناه کار» جوانى خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت: «من مردى گناهکارم و نمى توانم خود را از انجام گناهان بازدارم، مرا نصیحتى فرما» امام حسین علیه السلام فرمود: پنج کار را انجام بده و آن گاه هرچه مى خواهى، گناه کن. اول، روزى خدا را مخور و هرچه مى خواهى گناه کن. دوم، از حکومت خدا بیرون برو و هرچه مى خواهى گناه کن. سوم، جایى را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هرچه مى خواهى گناه کن. چهارم، وقتى عزرائیل براى گرفتن جان تو آمد، او را از خود بران و هرچه مى خواهى گناه کن. پنجم، زمانى که مالک دوزخ، تو را به سوى آتش مى برد، در آتش وارد مشو و هرچه مى خواهى گناه کن. جوان اندکى فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت هاى طرح شده، چاره اى جز توبه نیافت. « بحار الانوار،ج۷۵» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۱۴ «رعايت شخصيت فقير» مردى از انصار به خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و از او در خواست كمك كرد. امام عليه السلام فرمود: اى برادر انصارى آبروى خود را از درخواست حضورى حفظ كن و حاجتت را در نامه اى بنويس. من انشا اللّه برآورده خواهم كرد به گونه اى كه شاد گردى . آن مرد هم در نامه نوشت : ای اباعبداللّه ! فلان شخص پانصد دينار از من طلبكار است و بر گرفتن آن اصرار مى ورزد، به او بگو به من مهلتى بدهد. امام علیه السلام نامه راخواند به منزل رفت و كيسه اى آورد كه هزار دينار در آن بود همه را به مرد فقير داد و فرمود: با پانصد دينار آن وام خود را بپرداز و باپانصد دينار ديگر زندگى خود را اداره كن و جز از يكى از اين سه نفر درخواست نكن. مرد ديندار،ياصاحب مروّت، يا شخص اصيل و خانواده دار. زيرا انسان ديندار به هنگام درخواست ديگران با كمك به آنها دينش راحفظ مى كند. و انسان با مروّت به خاطر مروّتى كه دارد از كمك نكردن شرم دارد. و انسان اصيل مى داند كه تو با درخواستى كه كردى از آبروى خود مايه گذاردى و با برآوردن حاجتت آبروى تو را حفظ مى كند. « تحف العقول» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۱۵ «دستيگرى از فقرا» وقتى امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد پینه هایى را بر پشت او مشاهده كردند. از امام سجاد عليه السلام پرسيدند كه اينها اثر چيست ؟ حضزت فرمود: از بس انبان هاى طعام را بر پشت خود مى گذارد و به خانه بيوه زنان و كودكان يتيم و فقرا و مساكين مى برد اين پينه ها در پشت او پديدار شد. « بحار الانوار،ج۴۴» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁° ✍ حکایت ۱۶ «علاقه و محبت حضرت زینب به امام حسین» سه روز از ازدواج حضرت زینب(س) و عبدالله جعفر گذشته بود، امیر مؤمنان(ع) برای باخبر شدن از حال دخترش وارد خانه او می شود، زینب(س) را در حال گریستن می بیند. می پرسد: «دخترم مگر از این وصلت ناراحت هستی؟» حضرت زینب(س) پاسخ می دهد: نه. امیر مؤمنان(ع) می پرسد: «پس چرا می گریی؟» زینب(س) می گوید: سه روز است که حسینم را که جان و روحم با او پیوسته است، ندیده ام و دلم برایش می تپد. امیر مؤمنان(ع) به خانه می رود تا محبوب زینب(س) را نزد خواهرش ببرد. می بیند حسین(ع) در صحن خانه زارزار می گرید و قدم می زند. می پرسد: عزیزم، علت بی تابی ات چیست؟ امام حسین(ع) پاسخ می دهد: سه روز است که مونسم، زینب(س) عزیز را که جای مادر من است، ندیده ام و دلم نزد اوست. «داستان هایی از حضرت زینب، ص 27 و 28» °❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁° مجموعه سبک زندگی انسانی @ostad_shojae_yazd