#تاریخ_ائمه_اطهار
#امام_علی
📌 مظلومیت امیرمؤمنان(ع)/ گریه حضرت و صدا کردن «عمار»
🔹 هر روز خبر حملات بنی امیه به حضرت علی(ع) میرسید، یمن، انبار، مکه، مدینه و شهرهای دیگر، یکی پس از دیگری مورد هجوم عمال معاویه قرار میگرفت. آرام آرام پهنه حکومت حضرت رو به ناامنی میرفت.
🔹 پس از حمله به انبار و در پی اعلان عمومی حضرت، عدهای با اکراه، داوطلب مقابله با مهاجمان شدند. اما وقتی به انبار رسیدند که افراد معاویه خود را به شام رسانده بودند.
🔹 پس از غارت مکه و مدینه، حضرت دوباره مردم را جمع کرد ولی نتیجهای نداشت. حضرت فرمود: دیگر نمیتوان بر شما مردم حکومت کرد؛ چرا که حکومت بر شما مثل لباس کهنهای است که با دوختن هر سوی آن، سمت دیگرش دچار آسیب میشود.
🔹 حملات ادامه داشت و حضرت هر جمعه فرمایشهای خود را تکرار میکرد و آنها نیز پاسخهایشان را یک بار میگفتند: خسته شدهایم و توان جنگ کردن نداریم؛ بار دیگر میگفتند: الان وقتش نیست.
🔹 حضرت در جواب فرمود: اگر خستگی وجود داشته باشد، برای دشمن شما نیز هست. ما در مواضع تدافعی قرار گرفتهایم و این باعث میشود که تمام گزینهها علیه ما باشد.
🔹 دفاع، راه حل نیست و تا زمانی که مرکز فتنه و مغز آشوبها فعال است، نباید انتظار بهبود اوضاع را داشت. ما باید اصل را بزنیم تا فروع از کار بیفتند.
پاسخ آنان سکوت بود.
🔹 مردم نباید جواب میدادند، چون آنها تابع بزرگانشان بودند و بزرگان قوم و خواص هم جواب حضرت را با سکوت میدادند؛ سکوت تلخی که نشان از تنهایی حضرت داشت.
🔹 نقل شده است که حضرت در حالی که میگریست، شروع کرد به صدا زدن شهدا؛ عمار کجاست؟! مالک کجاست؟! ابوالهیثم کجاست؟! چه شدند مردانی که هرگاه آنها را صدا میکردم، شمشیر به دوش آماده بودند.
🔹 در سخنرانی دیگر نیز فرمودند: خدایا! این مردم از من خسته شدهاند، من هم از اینها خسته شدهام؛ علی را از اینها بگیر.
📚 منبع: تبار انحراف صفحه 15 الی 17
🌐 کانال تاریخ بصیرتافزا
http://eitaa.com/joinchat/1594753028C349cce3301
🎯 آدرس سایت: https://www.tarikh.org/
🇮🇷 با ما همراه باشید.