Saeid Dini:
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۱/۲۶
#جلسه_۹۲
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#بررسی_ادله
سوال: آیا حجیّت ظواهر الفاظ مقیّد به عدم وجود ظن به خلاف است یا خیر؟
شیخ و آخوند و بسیاری از بزرگان علم اصول. قائل به این قید نیستند. و مختار استاد هم این قول است. سه دلیل در باره اثبات عدم لزوم قید ظن به خلاف اقامه کرده اند.
#دلیل_اول: مرحوم اصفهانی در نهایه الدرایه جلد دوم در ذیل بحث حجیّت ظواهر می¬فرماید: نسبت بین ظواهر و ظن به خلاف یکی از دو چیز است:
أ. یا نسبت آن نسبت مقتضی به مقتضا است. یعنی ظواهر زمانی مقتضی حجیّت است که ظن به خلاف اش نباشد. این صورت غیر ممکن است زیرا عدم وجود ظن به خلاف نمی¬تواند در ظواهر موثر باشد زیرا عدم تأثیری ندارد. تمام تأثیر برای وجود است.
ب. یا نسبت بین ظاهر و ظن به خلاف نسبت مقتضی و مانع باشد. یعنی ظن به خلاف مانع اقتضای حجیّت ظواهر است. این صورت هم غیر ممکن است. برای اینکه ظن به خلاف دلیل اعتبار ندارد و چیزی که دلیل اعتبار ندارد لا حجت است و لا حجّت که نمی¬تواند مانع باشد. پس ظواهر الفاظ بدون هیچ قید و شرطی حجت است.
به نظر استاد هر دو شق استدلال ایشان مخدوش است:
1. شق اول درست نیست زیرا رابطه بین ظواهر و حجیّت رابطه حکم و موضوع است. یعنی حجیّت از احکام وضعیه است. حکم شرعی چه تکلیفی و چه وضعی موضوع می¬خواهد. موضوع حجیّت ظواهر الفاظ کتاب و سنت است.
2. شق دوم نیز مخدوش است زیرا در برخی از موارد لا حجیّت را مانع گرفته است مثل دوران بین متبانین. اگر عامی داشته باشیم و لکن نسبت به افراد عام شک داریم. شک ما دوران بین متباینین است. تمسُّک به عام جایز نیست چون افراد عام مبهم است و ابهام لا حجّت است جلوی ظهور عام را می¬گیرد. حتی در بحث استصحاب هم اگر حالت سابقه اش مبهم بود استصحاب جاری نیست. پس اجمال و ابهام جلوی ظهور عام را می¬گیرد با اینکه لا حجّت است.
آقای خویی و آقای وحید در جواب شق اول فرموده اند اینکه می¬گویم عدم تأثیری ندارد مربوط به تکوینیات است نه علوم اعتباری در حالی که بحث ما در علوم اعتباری است. لا موثر فی العدم برای تکوینی ها است نه اعتباری ها.
#دلیل_دوم: ظواهر حجت است و مقید به عدم وجود ظن به خلاف نیست. به دلیل آیات ناهیه عمل به ظن. مثلا آیه و لا تقف ما لیس لک به علم شامل می¬شود ظن بخلاف ظاهر الفاظ قرآن و روایات را فرمود: مراد از ( فتیمموا صعیدا طیبا ) فقط خاک است نه سنگ. اما قول لغوی صعید را به معنی مطلق وجه الارض معنی می¬کند لذا از قول لغوی ظن به خلاف حدیث پیدا می¬شود. در این صورت آیه ( و لا تقف ما لیس به علم ) می¬فرماید به حدیث عمل کن زیرا ظاهر حدیث حجت است. اما قول لغوی دلیل اعتبار ندارد.
این دلیل از نظر استاد مخدوش است: اگر بین آیات ناهیه عمل به ظن و اثبات ظهور ملازمه ای باشد حرف شما قبول است. یعنی لازمه عقلی یا عرفی نهی از عمل به ظن این است که ظاهر آن آیه و روایت اثبات شود در حالی که چنین ملازمه ای نداریم. استلزامات کبرای قیاس است. اگر کسی بخواهد قیاسی را انجام دهد باید کبری قیاس اثبات شود آن حدی که دلالت ( و لا تقف ما لیس لک به علم ) است این است که عمل به ظن غیر معتبر نکنید. اما به چه دلیل لازمه اش اثبات ظواهر برای الفاظ است؟ چه بسا عمل به این ظن جایز نباشد در عین حال این ظن مانع ظهور الفاظ می¬شود؟
#دلیل_سوم: شیخ و آخوند از سیره عقلاء استفاده کرده اند. مثال: اگر فرمانی از مولی بیاید و عبد عمل نکند به اعتبار اینکه ظن به خلاف داشت او را توبیخ می¬کنند. و عذر او را نمی¬پذیرند و او را مواخذه می¬کنند که چرا به ظاهر کلام مولی عمل نکره ای؟ پس عمل به ظواهر حجت است. چه ظن به خلاف باشد چه نباشد.
اشکال این است که این سیره مقبول نیست چون سیره در اقاریر و وصیت نامه ها و وقف نامه ها برعکس است. ظاهر وصیت نامه چیز می¬گوید اما شهرت علیه این وصیت نامه است. یا در دادگاه ها اگر قاضی از اقرار ایشان ظن به خلاف پیدا کرد در حالی که ظاهر اقرار چیز دیگری است و لکن قاضی ظن به خلاف پیدا کرد اینجا به علم قاضی عمل می¬شود؟
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴