Saeid Dini:
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۱/۲۶
#جلسه_۹۲
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#بررسی_ادله
سوال: آیا حجیّت ظواهر الفاظ مقیّد به عدم وجود ظن به خلاف است یا خیر؟
شیخ و آخوند و بسیاری از بزرگان علم اصول. قائل به این قید نیستند. و مختار استاد هم این قول است. سه دلیل در باره اثبات عدم لزوم قید ظن به خلاف اقامه کرده اند.
#دلیل_اول: مرحوم اصفهانی در نهایه الدرایه جلد دوم در ذیل بحث حجیّت ظواهر می¬فرماید: نسبت بین ظواهر و ظن به خلاف یکی از دو چیز است:
أ. یا نسبت آن نسبت مقتضی به مقتضا است. یعنی ظواهر زمانی مقتضی حجیّت است که ظن به خلاف اش نباشد. این صورت غیر ممکن است زیرا عدم وجود ظن به خلاف نمی¬تواند در ظواهر موثر باشد زیرا عدم تأثیری ندارد. تمام تأثیر برای وجود است.
ب. یا نسبت بین ظاهر و ظن به خلاف نسبت مقتضی و مانع باشد. یعنی ظن به خلاف مانع اقتضای حجیّت ظواهر است. این صورت هم غیر ممکن است. برای اینکه ظن به خلاف دلیل اعتبار ندارد و چیزی که دلیل اعتبار ندارد لا حجت است و لا حجّت که نمی¬تواند مانع باشد. پس ظواهر الفاظ بدون هیچ قید و شرطی حجت است.
به نظر استاد هر دو شق استدلال ایشان مخدوش است:
1. شق اول درست نیست زیرا رابطه بین ظواهر و حجیّت رابطه حکم و موضوع است. یعنی حجیّت از احکام وضعیه است. حکم شرعی چه تکلیفی و چه وضعی موضوع می¬خواهد. موضوع حجیّت ظواهر الفاظ کتاب و سنت است.
2. شق دوم نیز مخدوش است زیرا در برخی از موارد لا حجیّت را مانع گرفته است مثل دوران بین متبانین. اگر عامی داشته باشیم و لکن نسبت به افراد عام شک داریم. شک ما دوران بین متباینین است. تمسُّک به عام جایز نیست چون افراد عام مبهم است و ابهام لا حجّت است جلوی ظهور عام را می¬گیرد. حتی در بحث استصحاب هم اگر حالت سابقه اش مبهم بود استصحاب جاری نیست. پس اجمال و ابهام جلوی ظهور عام را می¬گیرد با اینکه لا حجّت است.
آقای خویی و آقای وحید در جواب شق اول فرموده اند اینکه می¬گویم عدم تأثیری ندارد مربوط به تکوینیات است نه علوم اعتباری در حالی که بحث ما در علوم اعتباری است. لا موثر فی العدم برای تکوینی ها است نه اعتباری ها.
#دلیل_دوم: ظواهر حجت است و مقید به عدم وجود ظن به خلاف نیست. به دلیل آیات ناهیه عمل به ظن. مثلا آیه و لا تقف ما لیس لک به علم شامل می¬شود ظن بخلاف ظاهر الفاظ قرآن و روایات را فرمود: مراد از ( فتیمموا صعیدا طیبا ) فقط خاک است نه سنگ. اما قول لغوی صعید را به معنی مطلق وجه الارض معنی می¬کند لذا از قول لغوی ظن به خلاف حدیث پیدا می¬شود. در این صورت آیه ( و لا تقف ما لیس به علم ) می¬فرماید به حدیث عمل کن زیرا ظاهر حدیث حجت است. اما قول لغوی دلیل اعتبار ندارد.
این دلیل از نظر استاد مخدوش است: اگر بین آیات ناهیه عمل به ظن و اثبات ظهور ملازمه ای باشد حرف شما قبول است. یعنی لازمه عقلی یا عرفی نهی از عمل به ظن این است که ظاهر آن آیه و روایت اثبات شود در حالی که چنین ملازمه ای نداریم. استلزامات کبرای قیاس است. اگر کسی بخواهد قیاسی را انجام دهد باید کبری قیاس اثبات شود آن حدی که دلالت ( و لا تقف ما لیس لک به علم ) است این است که عمل به ظن غیر معتبر نکنید. اما به چه دلیل لازمه اش اثبات ظواهر برای الفاظ است؟ چه بسا عمل به این ظن جایز نباشد در عین حال این ظن مانع ظهور الفاظ می¬شود؟
#دلیل_سوم: شیخ و آخوند از سیره عقلاء استفاده کرده اند. مثال: اگر فرمانی از مولی بیاید و عبد عمل نکند به اعتبار اینکه ظن به خلاف داشت او را توبیخ می¬کنند. و عذر او را نمی¬پذیرند و او را مواخذه می¬کنند که چرا به ظاهر کلام مولی عمل نکره ای؟ پس عمل به ظواهر حجت است. چه ظن به خلاف باشد چه نباشد.
اشکال این است که این سیره مقبول نیست چون سیره در اقاریر و وصیت نامه ها و وقف نامه ها برعکس است. ظاهر وصیت نامه چیز می¬گوید اما شهرت علیه این وصیت نامه است. یا در دادگاه ها اگر قاضی از اقرار ایشان ظن به خلاف پیدا کرد در حالی که ظاهر اقرار چیز دیگری است و لکن قاضی ظن به خلاف پیدا کرد اینجا به علم قاضی عمل می¬شود؟
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
دینی سعید:
Sim Hedye 2:
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۲/۸
#جلسه_۱۰۱
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#حجیت_قول_لغوی
#دلیل_دوم: اتفاق عقلاء بر مرجعیت قول لغوی است. این دلیل هم برای ما ثابت نیست. زیرا حرمت عمل به ظن دارای آیات و روایات است و باید تخصیص بخورد. آن حدی که دلالت آیات و روایت ناهیه عمل به ظن تخصیص می¬خورد نقل موثق است. باید خبر ثقه ناقل حکمی را موضوعی باشد اما نمی¬توان اتفاق عقلاء را مخصص گرفت زیرا ممکن است عقلاء به قول لغوی عمل کنند مطلقا چه لغوی موثق باشد چه نباشد. و بحث ما بر حجیّت مطلق قول لغوی نیست پس این این دلیل هم کنار می¬رود.
#دلیل_سوم: رجوع به خبره یا رجوع به متخصص است. لغوی در تشخیص معانی متخصص است ( صغری ) و قول لغوی مرجعیّت دارد ( کبری ) پس قول لغوی حجّت است ( نتیجه ) ما در کبری مشکلی نداریم. ما قبول داریم قول خبره و متخصص مرجعیت دارد. لکن در سیره دو چیز لازم است الف: تحقق سیره ب: امضاء سیره. اصل تحقق سیره پذیرفته است زیرا بناء مردم و سیره مردم در امور مختلف رجوع به متخصص است. و اگر روی حرف خبره شک می¬کردند. اعتنا به این شک نمی¬کردند. لکن تعبد به غیر خبره نیست زیرا تعبد در عبودیّت و مولویّت است. عمل به رأی خبره از باب عمل به کارشناس است لذا ممکن بود به نظر کارشناس عمل کند و ممکن بود عمل نکند. لذا تعبد نبود که اگر کارشناس گفت من باید عمل کنم. وضعیت این سیره تا زمان ائمه علیهم السلام ادامه دارد و ائمه علیهم السلام نیز رد نکرده اند. پس ما هم تحقق سیره را قبول داریم و هم امضاء ائمه را قبول درایم. لکن مشکل در صغری است. آیا صغری در تشخیص معنی حقیقی خبره لغوی است ؟ یا اینکه لغوی موارد استعمال لغت را بیان می¬کند ؟ همین اندازه که مردد شدیم نیازمند به اثبات هستیم. زیرا بحث ما بحث اصولی است. اصول به دنبال اثبات و دلیل است. لذا ما باید دلیل اقامه کنیم که لغوی معنی حقیقی را بیان می¬کند. تا بتوانیم به قول لغوی مراجعه کنیم.
#دلیل_چهارم: ( تمسک به دلیل حجیّت قول ثقه در موضوعات ) مثلا در تشخیص مفهوم غنا مشکل داریم. یکی از لغوی های شیعه امامی یا سنی دارای توثیق معنی غنا را مثلا بیان کرد. دلیل حجیّت قول ثقه طبیعة قول لغوی موثق را حجّت می¬کند. زیرا قبلا بحث شد که دلیل حجیّت قول ثقه مخصص ادله حرمت عمل به ظنون است. لکن مربوط به اخبار از احکام بود. دامنه دلیل را توسعه می¬دهیم که شامل اخبار از موضوعات هم بشود. پس قول ثقه هم در احکام و هم در موضوعات حجت است.
در اینجا دو مبنا است:
1. مبنا برای مشهور است. مشهور می¬گویند. قول ثقه در موضوعات حجت نیست در احکام حجت است. لذا قول لغوی هم و لو ثقه باشد حجت نیست.
2. مبنای دوم که مختار ما است. حجیّت قول ثقه در موضوعات است. دلیل ما اطلاق حدیث مسعده بن صدقه است ( و الآشیاء کلها علی هذا حتی تستبین او تقوم به البینه ) کلمه اشیاء مطلق است. عام است. هم شامل احکام و هم شامل موضوعات می¬شود. لذا بر ظهور اصلی خودش باقی است. مگر دو چیز بیاید آن را از اصلش بردارد. یکی علم که فرمود ( تستبین ) و دیگری قیام بینه عدلین.
مشهور فقها و اصولی ها عموم و اطلاق را نمی¬پذیرند زیرا بیّنه یعنی عدلین. فقط در احکام شرعی است و ربطی به موضوعات خارجی ندارد. اما این نظر مانع دارد.مانع این نظر سیره عقلاء است زیرا سیره قطعیه عقلائیه بر حجیّت ثقه در موضوعات است پس مبنای مشهور مخدوش شد. گرچه مستند روایت است اما سیره بر علیه مشهور است.
اما مبنای دوم ( هو المختار ) ما می¬گوییم بیّنه دو اطلاق دارد:
أ. اطلاق همان متعارف شرعی است. پیامبر ص فرمود ( انما اقضی بینکم بالبیّنات و الأیمان ) ایمان یعنی به سوگند. مراد از بینه اینجا متعارف شرعی است.
ب. اطلاق بینه به متعارف لغوی. در متعارف لغوی بینّه یعنی ما یُبیِّنُ الشیء نه شهادت عدلین و این اطلاق در قرآن هم آمده است. ( قد جائتکم بیّنه من ربِّکم ) به این اعتبار اگر ما حدیث را معنی کنیم شامل موضوعات هم می¬شود.و لکن ما از راه این حدیث نمی¬آییم زیرا این حدیث نمی¬خواهد متعارف لغوی را بیان کند اما سیره عقلاء دنبال مبیِّن است. عامّه مردم به دنبال مبیِّن هستند در موضوعات خارجیه به دنبال ما یبیّن الشیء هستند و این سیره هم امضاء شده است. لذا به نظر ما اقتضای سیره بر حجیّت قول لغوی است.زیرا قول لغوی مبیِّن است از باب مبیِّن قبول داریم لکن دو مانع بزرگ داریم.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️
@ostadahadi
🍏🍎🍎🍎🍎
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃🍇
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۷/۲۲
#جلسه_۱۲
#شهرت_فتوایی
#اشکال_استدلال
اشکالات استدلال به آیه نبأ:
أ. آیه در مقام بیان حکمت است.
ب. آیه موضوع شهرت را مشخص نکرد آیا شهرت اصابه به جهل است یا نه؟
ج. آیه نمیتوتند اثبات کند شهرت، ظن خاص است تا مخصِص ادله ناهیه شود.
#دلیل_دوم_شهرت: مرفوعه زراره « خذ ما اشتهر بین اصحابک» به دو وجه به این روایت استدلال میشود:
الف: اطلاق آن هر سه شهرت را میگیرد.
ب: از قاعده تعلیق حکم بر وصف مشعر علیت است استفاده میکنیم چون شهرت علت برای وجوب اخذ میشود پس باید به آن عمل کرد.
#اشکال_استاد_بر_استدلال:
1- روایت مرفوعه است.
2- روایت برای مرجحات در خبرین متعارضین است.
إن قلت: خذ بما اشتهر در مورد شهرت روایی است اما میشود در هر سه شهرت جاری کرد.
قلتُ (جواب) اگر مولا بگوید أکرم زیداً فإنه عالم؛ موضوع اکرام خاص است اما دلیل عالم بودن عام است لذا میتوان توسعه داد.
اما اگر مولا بگوید اکرم زیداً العالم که هم مورد خاص و هم وصف خاص است و نمیتوان مورد را توسعه داد مورد روایت از قسم دوم است.
#دلیل_سوم: مقبوله عمر بن حنظله «
قال: فقال: «يُنْظَرُ إلى ما كان من روايتهم عنّا في ذلك الذي حَكَما به المُجْمَعُ عليه من أصحابك، فيؤخذ به من حُكمنا، ويُتْرَكُ الشاذُّ الذي ليس بمشهور عند أصحابك؛ فإنّ المُجْمَعُ عليه لا ريب فيه، وإنّما الامور ثلاثة: أمرٌ بيِّنٌ رُشْدُه فَيُتَّبَعُ، وأمرٌ بيّنٌ غَيُّه فيُجْتَنَبُ، وأمرٌ [مشكلٌ] يُرَدُّ علمُه إلى اللَّه وإلى رسوله صلى الله عليه و آله؛ قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: حلالٌ بيِّنٌ، وحرام بيِّنٌ، وشبهاتٌ بين ذلك، فمن تَرَكَ الشبهات نجا من المحرّمات، ومن أخذ بالشبهات ارتكب المحرّمات وهلك من حيث لا يعلم _الذريعة إلى حافظ الشريعة (شرح أصول الكافي جيلانى) / ج1 / 96 / وتنقيح المقام يقتضي بسطا في الكلام: ..... ص : 83». یعنی در کل مشهورها نباید شک شود و یکی از آنها شهرت فتوایی است.
لا ریب فیه: حقیقی و اضافی است.
🌾🌷🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🔴
🎈🎈🎈🍇🍇🍇🍇🍇
🍏🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍏🍏🍏
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_فقه_دو_شنبه_97/12/6
#جلسه_82
#فصل_فی_النجاسة_بررسی_نجاست_برخی_طوایف_
@ostadahadi
حکم طهارت و نجاست فرق شیعه
#مرحوم_خوئی 3 دلیل از قائلین به نجاست نقل می کند که ما دلیل اول را ذکرکردیم:
#دلیل_دوم: روایاتی اند که مخالف شیعیان و ائمه عهم را ناصبی می خواند مثل روایت امام صادق ع فرمود لیس الناصب من نصب لنا اهل البیت ناصبی فقط انهائی نیستند که نصب مخالفت و عداوت برای اهل بیت و ائمه می کنند ولکن الناصب من نصب لکم ناصبی ان کسی است که برای شما شیعیان مخالفت و دشمنی راه می اندازد و هو یعلم انکم تتولونا و تبرئون عن اعدائنا در حالی که می دانند شما مارا دوست دارید و از دشمنان ما بیزاری می جوئید یا وقتی از امام هادی ع دربارۀ ناصبی پرسیدند ایا انهائی که به دنبال جبت و طاغوت اند کنایه از اولی و دومی و پیروانش که خلفا هستند و مقتد به امامتشان هستند امام فرمودند که هرکسی براین عقیده باشد ناصبی است منکان علی هذا فهو ناصب وقتی صغری ثابت شد که مخالفین ما ناصبی اند کبرای نجاست ناصبی و غلات براین صغری حمل می شود نتیجه اش این است که مخالفین ما نجس اند
جواب ما این است که قبلا گفتیم ناصبی 6 قسم است کسانی که ائمه را لعن می کنندودستور به لعن می دادند. 2کسانی که نسبت گناه کبیره به ائمه می دهند 3/ کسانی که منکر فضائل ائمه هستند فقط این 3 قسم نجس اند 4 کسانی اند که قائل به برتری عمروابابکر بر علی ع هستند 5 منکرین امامت علی ع 6دشمنان شیعه این 3 قسم اخر حکم به نجاست نمی شود چون اقرار به شهادتین دارند و ائمه عهم حکم به توارث و جواز نکاح ومحقون الدم کردند که همگی از احکام مسلمین است لذا نمی توانیم دلالت روایت مخالف را بر نجاست بپذیریم. روایت امام هادی صرفا صغروی بحث کرد اما نجاست انها را مطرح نکرد.
#دلیل_سوم: نجاست مخالفین ما از باب این است که مستلزم انکار ضروری دین اند یعنی ولایت ع را منکر اند و انکار ضروری مستلزم کفرونجاست است
جواب ما این است که اگر انکار ضروری مستلزم انکار پیامبراکرم ص شود موجب کفرونجاست است در حالی که مخالفین ما اظهار به محبت اهل بیت می کنند و منتهی خلافت و امامت را منکرند نه از باب انکار رسالت بلکه از باب عدم اثبات امامت ائمه عهم برای انهاست معتقدند که امامت علی ع و ائمه ثابت نشده لذا امامت از ضروریات مذهب است نه از ضروریات دین و از اصول دین. روایات توارث و جواز نکاح و ...تایید می کند که انها پاک اند و نجس نیستند ونیز روایاتی که فرق بین اسلام و ایمان را مطرح می کند انها را مسلمان میداند و شیعیان علی ع را مومن می داند .کافی ج2 ص 24 حدیث 1و4و5.
#دلیل_چهارم: فخرالمحققین ولد علامه در کتاب ایضاح الفوائد ج 1 ص 27 از مرحوم سید مرتضی نقل می کند که سید مرتضی مخالفین اهل بیت را نجس می داند به دلیل ایات قران. مثل ایه 125 انعام کذلک یجعل الله الرجس علی الذین لا یومنون افرادی که ایمان ندارند پلیدند و نجس اند و مثل ایه 79 انعام که ومن یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه سید مرتضی گوید که معنای ایه این است که فمن لیس بمومن لیس بمسلم هرکسی که مومن نیست مسلمان هم نیست از نظرایشان ایمان و اسلام یکی است و فرقی ندارند و جداسازی نباید کرد لذا ناصبی ها مومن به اهل بیت یستند پس مسلمان هم نیستند و نجس اند .
فخرالمحققین جواب می دهد که: لیس بجیّداینکه بگوئیم من لیس بمومن لیس بمسلم مخالف با ظاهر ایه شریفه است قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا ولکن قولوا اسلمنا منافقین گفتند که ما ایمان اوردیم ایه امد که نگوئید امنا بلکه بگوئید اسلمنا پس ایمان و اسلام فرق دارد و نباید گفت که هرکس مومن نیست مسلمان هم نیست باهم کاملا فرق دارند علاوه براینکه علی ع فرمودند انقدر برگردن مشرکین می زنم تا بگویند لا اله الا الله محمد رسول الله ولکن ادامه نداد که بگویند علی والله . در اخر می نویسد که ایمان خاص است و اسلام عام است عموم مسلمین مسلمان هستند ولی خواص از انها مومن اند و در قران هم می فرماید ورحمتی وسعت کل شیئ اول رحمت را عام می داند بعد خاص می داند که وساکتبها للذین یتقون.
درپایان این مساله مرحوم سید می فرماید که: کسانی که از مخالفین ما هستند و نصب عداوت می کنند یا دشنام می دهند ائمه را انها مثل سائر نواصب اند یعنی نجس اند
از نظرما نواصب اقسامی داشت 3 قسم ان نجس بود نه همه انها. واما الصاب از نظرما نجس اند و ریختن خونشان هم مباح است به دلیل روایت هشام بن سالم قال قلت لابی عیدالله ع ما تقول فی رجل صبّابة لعلی ع در حق مردی که به علی ع فحش میدهد چیست فرمود که حلال الدم والله به خدا قسم ریختن خونشان حلال است گرچه همه عامه از او برائت نجویند
دلالت این حدیث بر نجاستش نیست بلکه براباحه قتلش هست ما نجاست را قبلا ثابت کردیم و گفتیم که لا اشکال فی نجاسظ الغلات و النواصب و الخوارج
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_فقه_دو_شنبه_97/12/20
#جلسه_90
#فصل_فی_النجاسة_بررسی_عصیر_عنبی _ _
@ostadahadi
بحث ما پیرامون ادلۀ نجاست #عصیر_عنبی قبل از ذهاب ثلاثین است یکی شهرت بود که رد کردیم
#دلیل_دوم: روایات نجاست مسکرات : این روایات مطلق است حتی عصیرعنبی جوش امده را هم شامل می شود
مرحوم صدوق در من لا یحضره لفقیه ج4 ص 40 باب11حد شرب خمر حدیث 3 دارد که: اعلم ان اصل الخمرمن الکرم اذا اصابته النار او غلی من غیرعن تمسه النارفیصیراسفله اعلاه فهو خمر یعنی خمراز غوره انگوربه دست می اید گاهی اتش اورا به جوش می اورد و گاهی هم خودش به جوش می اید بدون اینکه اتشی با او تماس پیدا کند وقتی جوش امد بالا و پایین به هم می ریزد همین خمراست . وقتی عصیرعنبی جوش امد و غلیان خورد خودش خمر می شود
به نظرمی رسد که صدق اسم خمر برعصیرعنبی با تعابیرفقها کاملا مخالفت دارد چون فقها دربارۀ نوشیدنی می گویند دو قسم است یک نوشیدنی مسکر دو نوشیدنی غیرمسکر. عصیرعنبی را داخل در قسم دوم می دانند درحالی که روایات نجاست مسکرات قسم اول نوشیدنی را شامل می شود لذا برداشت مرحوم صدوق را فقها نپذیرفتند و قبول نکردند
#دلیل_سوم: برنجاست عصیرعنبی روایات نفی خیراست . در روایت دارد که هیچ خیری در نوشیدن عصیرعنبی نیست و نفی خیرمطلق است هم حرمت و هم نجاست عصیررا شامل می شود وقتی می گوید خیری نیست معنایش این است که حرام و نجس است مثلا وقتی می گویند لارجل فی الدار یعنی هیچ جنسی از مرد داخل خانه نیست کوچک و بزرگ را شامل می شود .
#نقد_استاد_احدی: دراینجا دوقرینه دارم براینکه نفی خیر و نفی حلیت است و اثبات حرمت نوشیدن عصیرعنبی است"
1- قرینه اول قرینۀ داخلی است یعنی در خود حدیث هست می فرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ وَ قَدْ سُئِلَ عَنِ الطِّلَاءِ فَقَالَ إِنْ طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ مِنْهُ اثْنَانِ وَ يَبْقَى وَاحِدٌ فَهُوَ حَلَالٌ وَ مَا كَانَ دُونَ ذَلِكَ فَلَيْسَ فِيهِ خَيْرٌ. (الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج6 ؛ ص420)
ابی بصیرقال سمعت ابی عبدالله ع و سال عن الطّلا. عصیر جوش امده را فرمود ان طبخ حتی یذهب منه اثنان و یبقی واحد فهو حلال فرمود اگر 2ثلثش برود و یک ثلثش بماند حلال است انگاه فرمود و ما کان دون ذلک فلیس فیه خیر اگر غیرازاین بود دران خیری نیست . خود کلمه قبل از حلال می رساند که منظور از نفی خیر نفی حلیت است .
2- واما قرینۀ خارجیه: یعنی از عصیرعنبی سایرانتفاعات معقول نیست مثلا شستن دست یا مثلا طهارت حدث اکبربه اصغر یا مثلا شستن لباس کسی که لباسش را با اب انگورنمی شوید پس خود همین ها قرینه می شود که منظوراز فلیس فیه خیر اطلاق ندارد چون اطلاق دارای افراد است و هیچکدام از این انتفاعات افراد عصیرعنبی نیست مثلا لابیع الا فی ملک خیلی افراد دارد شامل بیع فضولی و ربوی و مجهول المالک و بیع ولی و بیع صبی و وکیل و ... این اطلاقش شامل همه افراد می شود لکن دراینجا که افرادی ندارد پس اطلاق را از کجا بدست اوردید؟
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴