eitaa logo
استاد مددی
3.3هزار دنبال‌کننده
66 عکس
94 ویدیو
72 فایل
نشر نکات علمی آیت الله سید احمد مددی (زیدعزه) در موضوعات فقه و اصول، تاریخ، کتابشناسی، رجال و... این کانال ارتباط رسمی با بیت معظم له نداشته و توسط یکی از شاگردان ایجاد شده است. ارتباط با مدیر کانال: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
💢نظام قانونی فقه و اصول [21] 💠 تأثیر مذاهب کلامی بر ادبیات عرب لغت و ادبیات عرب بعد از نزاع‌های مذهبی میان شیعه و سنی نوشته شد. ‏برخی گفته‌اند که در اسلام در هیچ مسئله‌ای همچون امامت خون و خونریزی ‏نشد. (‎ ‎‏أعظم خلاف بين الأمة خلاف الإمامة اذ ما سلّ سیف فی الاسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سلّ ‏علی الامامة فی کل زمان؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص20‏)‏ ‏ به همین دلیل صرف و نحو که از قرن دوم شروع می‌شود تحت تأثیر ‏مذاهب بود. کوفه به طور کلی شیعه بود و بصره به طور کلی سنی بود. مثلاً ابن ‏هشام چون اشعری است و قائل به وعد و عید نیست در معنای معاوضه آیه «إِنَّ ‏اللَّـهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...»‏ ‎ ‎‏. _(التوبة: ١١١‏)‏ می‌گوید: باء برای ‏سببیت نیست؛ معتزله می‌گویند: هست!.‏ ‏1️⃣ همچنین معنای باء را در آیه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم‏ وَ أَرْجُلَکمْ»‏ (المائدة: ٦‏)‏ به گونه‌ای معنا ‏کردند که با فتوای خودشان سازگار باشد.‏ 2️⃣‏. ‏در روایات ما آمده است؛ «فَعَرَفْنَا ‏حِینَ قَالَ: «بِرُؤُسِکمْ» أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ؛ لِمَکانِ الْبَاء»3️⃣ چون ماده «مَسَحَ» ‏نیازی به باء ندارد و خودش متعدی می‌شود: «وامسحو رئوسکم»؛ اینجا که باء ‏آمده است باید نکته‌ای باشد و آن اینکه مسح بخشی از سر مراد است، بلکه ‏وقوع مسح علی الرأس مراد است. نظر به ایقاع المسح است نه اینکه تمام سر ‏مقصود باشد لذا آمده است «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم‏ وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَین‏» غیر از ‏‏«فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکم‏» است که کل آن باید شسته شود. در تیمم هم باء ‏آمده است که نکته هردو یکی است؛ «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیدِیکمْ مِنْهُ» ( النساء: ٤٣‏)‏ ‏.‏ 1️⃣ ‏.««ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ» النحل: ٣٢، و انما لن نقدرها باء السببیه کما قال المعتزله و ‏کما قال الجمیع فی: «لن یدخل احدکم الجنه بعمله» مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج2، ص133‏ 2️⃣‏. «الحادی عشر: التبعیض ... قیل و منه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم» و الظاهر ان الباء فیهن للالصاق، و ‏قیل: هی فی آیه الوضوء للاستعانه، و إن فی الکلام حذفاً و قلباً، فان «مسح» یتعدّی الی المزال عنه ‏بنفسه، و الی المزیل بالباء، فالاصل: امسحوا رئوسکم بالماء» مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج2، ‏ص140 3️⃣‏«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ؛ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً، عَنْ حَمَّادِ بْنِ ‏عِيسی‏، عَنْ حَرِيزٍ، عَنْ زُرَارَةَ، قَالَ‏: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع): أَ لَاتُخْبِرُنِي مِنْ أَيْنَ عَلِمْتَ‏، وَ قُلْتَ: «إِنَّ ‏الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ، وَ بَعْضِ الرِّجْلَيْنِ؟».‏ فَضَحِک، ثُمَّ قَالَ: «يَا زُرَارَةُ، قَالَ‏ رَسُولُ اللَّهِ (ص)، وَ نَزَلَ بِهِ الْکتَابُ مِنَ اللَّهِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- يَقُولُ: ‏‏«فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ» فَعَرَفْنَا أَنَّ الْوَجْهَ کلَّهُ يَنْبَغِي‏ أَنْ يُغْسَلَ‏، ثُمَّ قَالَ: «وَ أَيْدِيَکمْ إِلَی الْمَرافِقِ‏» ثُمَّ فَصَّلَ ‏بَيْنَ الْکلَامِ‏، فَقَالَ: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ» فَعَرَفْنَا حِينَ قَالَ: «بِرُؤُسِکمْ‏» أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ‏؛ لِمَکانِ ‏الْبَاءِ، ثُمَّ وَصَلَ الرِّجْلَيْنِ بِالرَّأْسِ، کمَا وَصَلَ الْيَدَيْنِ بِالْوَجْهِ، فَقَالَ: «وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَيْنِ» فَعَرَفْنَا حِينَ ‏وصل‌ها بِالرَّأْسِ أَنَّ الْمَسْحَ عَلی‏ بعض‌ها، ثُمَّ فَسَّرَ ذلِک رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِلنَّاسِ، فَضَيَّعُوهُ‏، ثُمَّ قَالَ: «فَلَمْ ‏تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَيْدِيکمْ مِنْهُ» فَلَمَّا وَضَعَ الْوُضُوءَ إِنْ لَمْ تَجِدُوا ‏الْمَاءَ، أَثْبَتَ بَعْضَ‏ الْغَسْلِ مَسْحاً؛ لِأَنَّهُ قَالَ: «بِوُجُوهِکمْ‏» ثُمَّ وَصَلَ بِهَا «وَ أَيْدِيَکمْ» ثُمَّ قَالَ: «مِنْهُ‏» أَيْ مِنْ ‏ذلِک التَّيَمُّمِ؛ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ ذلِک أَجْمَعَ‏ لَمْ يَجْرِ عَلَی الْوَجْهِ؛ لِأَنَّهُ يَعْلَقُ‏ مِنْ ذلِک‏ الصَّعِيدِ بِبَعْضِ الْکفِّ، وَ ‏لَايَعْلَقُ بِبَعْضِهَا، ثُمَّ قَالَ: «ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ‏ عَلَيْکمْ‏ مِنْ حَرَجٍ» وَ الْحَرَجُ الضِّيقُ». کافي، ج‏5، ص: 96‏ ادامه دارد👇 🏠@ostadmadadi
💠 نظارت و سلطنت روایات امامیه نسبت به عامه از شاگردان مرحوم بروجردى نقل کرده اند که ایشان فرموده فقه شیعه و روایات شیعه مثل حاشیه است و لذا روایات اهل سنت مثلاً متن مى شود. حالا نمى دانیم چرا تعبیر به حاشیه کرده اند! استاد ما آقاى سیستانى نیز به (مهیمن) بودن قرآن اشاره مى کند و مى فرماید همان طور که قرآن بر تورات و انجیل ناظر است, روایات ما هم بر روایات عامه مهیمن هستند. البته من تعبیر سلطان را بیشتر مى پسندم; زیرا روایات ما بر روایات سنیها سلطنت دارند. این دو تعبیر از قرآن استفاده مى شود. 📚جایگاه قرآن در فقاهت تقریرى از درس آیت اللّه مددى(حفظه اللّه) 🏠@ostadmadadi
برخی اقدامات رضا شاه پهلوی.pdf
9.9M
💢 برخی اقدامات رضا شاه پهلوی در جهت دشمنی و مخالفت با اسلام و روحانیت با نیم نگاهی به بیانات و خاطرات ارزشمند آیت الله استاد سید احمد مددی به همراه تصاویر ویژه وکمیاب تألیف و تدوین: سید محمد علوی 🏠@ostadmadadi
3⃣اسماعیلی ها - بر فرض که یک فرقه باشند- ظاهرا یک حرکت مخفی بوده که بیشتر به دنبال حرکت مسلحانه بودند و ‏کارهای تشکیلاتی داشتند. صحبت دین و فقه و حدیث و رجال و علم و این ها مطرح نیست، فقط کتاب دعائم از آنها ‏است. لذا در این فتره ای که به حکومت می رسند یعنی بعد از مرگ محمد ابن اسماعیل تا سال 300، 297 در مصر به ‏حکومت می رسند، یک اصطلاحی دارند به این مجموعه ائمه ستر می گویند که بچه های محمدند. اسماعیلی ها در وجود ‏سه امامشان بعد از محمد شک است. در کتاب های رسمیشان هم نوشتند که: قیل که اسماعیل نمرده بود، بعد از چند سال ‏در بصره دیده شد! وقتی در خود اسماعیل شک می کنند، بقیه به طریق اولی مشکوک اند. بین محمد بن اسماعیل (پسر ‏اسماعیل) و بین عبید الله مهدی که در مصر قیام کرد سه تا امام است، حدود 140-130 سال فاصله است، که اصطلاحا به ‏آن ها ائمه ستر (امامان مخفی و پنهان) می گویند. در وجود این ائمه ستر شک است که اصلا وجود خارجی دارند یا وجود ‏خارجی ندارند.‏ راجع به این ها هر اطلاعاتی نقل شده و می گویند، فقط خودشان گفتند، هیچ کس راجع به آن ها اطلاع ندارد. در تاریخ ‏اسماعیلی ها یک برهه ای در حدود 150 سال، 130 سال، کلا مبهم و تاریک است. حتی بعضی از بزرگانشان در کتب ‏اسماعیلی ها نوشتند: اسماعیل فوت نکرد و در بصره دیده شد! حالا این چه ارزش وجودی دارد؟ چطور می شود امام ‏بشود؟! یا این عبدالله ابن میمون قدّاح که در عبارات هست این همان اسماعیل است! همه این حرف ها بی اساس است.‏ من هنوز نفهمیدم «قرامطه» دقیقا چکاره اند، می گویند جز اسماعیلی ها هستند و بعد می گویند از اسماعیلی ها جدا شدند ‏اما فکر نمی کنم. ما خیال می کنیم که هر کسی که یک کاری کرد حتما یک فکر و برنامه ای دارد. به نظر می آید یک ‏مشت لات و لوت بودند جمع شدند به اسم قرامطی! کارشان آدم کشی بوده است. این ها قابل تحلیل نیستند که بنشینیم ‏وقت خودمان را برای تفسیر حرکت قرامطه تلف کنیم. ‏ کتاب روضه التسلیم که خواجه دارد در اثبات مذهب اسماعیلی است و ظاهرش اینست که اسماعیلی بوده است. خواجه در ‏قلاع اسماعیلی بوده است و بعد از سقوط آنها به هلاکو ملحق شده است و شرح تجرید او در مذهب امامی است و ظاهراً ‏بعد از خروج از قلاع الموت اثنی عشری شده است. خواجه در قلاع قهستان بوده است. علامه در وصف خواجه می گوید: ‏خواجه در معقول و منقول اعلم افراد روی زمین است. ‏ ناووسیه مذهب ناووسی هم معلوم نیست و اصل و اساسش محل تردید است، ناووس نام غلام حضرت صادق (ع) بوده است.‏ قیام محمد نفس زکیه در قیام مسلحانه محمد نفس زکیه، اسم موسی بن جعفر (ع) هست که ایشان هم مسلحانه شرکت کردند لکن در روایات و ‏کتب اصحاب ما احدی این مطلب را ذکر نکرده است. از مصادر قدیمی الافاده فی تاریح ائمه و... هردو دارد که حضرت ‏موسی بن جعفر (ع) شرکت کرده اند، چون امام صادق (ع) می فرمایند: من خودم سنی از من گذشته نمی توانم ولی دو ‏فرزندم شرکت می کنند. این هم در عبارات و روایات اصحاب ما و در کتب تاریخ ما نیست. ‏ 🏠@ostadmadadi
2⃣فطحیه می گویند عبدالله افطح نامی بود که 70 روز بعد از شهادت امام صادق (ع) مرد و برخی ها برگشتند به موسی بن جعفر ‏ع. ابن فضال پسر ظاهرا فطحی بود، در عبارت آمده: کان فطحیا یقول بذلک. من اصلاً ضبط کلمه اش را نمی فهمم: فَطْحیه ‏بخوانیم، فَطَحیه بخوانیم، این کلمه یعنی چه؟ عبدالله افطح را می گویند پایش یا انگشتش چطور بوده، افطح الرجلین. اصلا از ‏عبدالله ما هیچ اطلاعاتی نداریم، یک چیزی نقل شده که در باب زکات یک فتوای مسخره ای را ایشان گفته، هیچ کس از ‏اصحاب ما نگفته، هیچ کس از سنی ها هم نگفته، یک چیز عجیب و غریبی نقل شده! می گویند: هفتاد روز بوده و بعد هم ‏فوت کرده! من هنوز هم شک دارم به صحت این نقل ها، همه اش قیل و قال بعضهم است. ریشه های این داستان همگی ‏محل کلام است. ‏ اسماعیلیه عده ای از این فرقی که به شیعه نسبت دادند اصل ثبوتشان روشن نیست، عده ای هم که اصل ثبوتشان روشن است مثل ‏فطحیه، حقیقت مبنایشان روشن نیست. از اسماعیلیه، هیچ اطلاعای به درستی نقل نشده است. اسماعیل پسر امام صادق ع ‏و محمد ابن اسماعیل که در مذهب اسماعیلیه برای ایشان خیلی ارزش قائلند. برای محمد ابن اسماعیل یک اصطلاحی ‏دارند که هر دوری را هفت تا می دانند، محمد ابن اسماعیل خاتم دور است، شانش مثل رسول الله (ص) است یعنی محمد ‏ابن اسماعیل را در شان رسول الله (ص) می دانند! هیچ اطلاعاتی هم از ایشان نداریم، فقط یک نقلی شده که ایشان پیش ‏هارون نمامی کرد راجع به موسی ابن جعفر (ع) و حضرت فرموده بودند: «وَ لَا تُؤْتِمْ‏ أَوْلَادِي».‏ ‏ چون اسماعیل دو پسر ‏معروف دارد: محمد و علی، این قصه گاهی به علی نسبت داده می شود گاهی به محمد. ‏ در کل کتب رجال سنتاً و شیعتاً و زیدیاً و در کل کتب رجال ما یک نفر نداریم که درباره اش گفته باشند: اسماعیلی. زیدی ‏و فطحی و... داریم، اما اسماعیلیون نداریم. این سرّش این بود که اصل مذهب روشن نبوده است. دیدم بعضی از این آقایان ‏نوشتند که جریان اسماعیلی، اسماعیل جریان نداشته و فرد عادی بوده. اگر اینکه مثلا - خدای نکرده- نبیذ می خورده یا ‏شراب می خورده، آن ها هم درست نباشد فوقش یک فرد عادی بود و نکته خاصی نداشت و اگر این کارهای زشت ثابت ‏شود، فرد فاسدی بوده است. بله گفته شده که توسط مفضل با ابوالخطاب رابطه داشته، ابوالخطاب شدیداَ ملعون است، کرارا ‏از طرف امام صادق لعن شده و خطابی ها، مثل بعضی اسماعیلی های فعلی معروف است که نماز نمی خواندند، روزه نمی ‏گرفتند، محرمات را انجام می دادند. الان قسمتی از اسماعیلی ها که اصطلاحاً «بُهره» می گویند، مقیدند و نماز می خوانند، ‏روزه می گیرند. اسماعیلی ها دو دسته هستند: یک دسته آقاخانی که اصلا اهل احکام نیستند، ولی اسماعیلی های بُهرة ‏مقیدند که صاحب دعائم، قاضی القضاة آنها بوده است. ‏ خیلی تعجب¬آور است که اسماعیلی¬ها میراث علمی و حدیثی ندارند و آنچه در «دعائم» آمده را اغلب از ما گرفته است. ‏وی از نظر تاریخی بین کلینی و صدوق است و «دعائم» فقط کتاب حدیث است و مهم این است که صلاحیت اجرایی و ‏حکومتی دارد، بر خلاف «من لا یحضر» که فقه شخصی است. یک کتاب فقهیِ مبنی بر احادیث اهل بیت است و در عین ‏حال حکومتی هم هست. بهره ها کتاب منحصرشان دعائم است و کتاب فقهی دیگری ندارند. یکی از بهره ها به من گفت ‏که این کتاب به سفارش عبیدالله مهدی امام اول آنها نوشته شد ولی صحیح نیست، این کتاب در زمان معز خلیفه چهارم ‏نوشته شده است و در زمان او قاضی نعمان از دنیا می رود. کتابی هم در شرح حال او دارد.‏ اطلاعاتی که درباره اسماعیل هست این هاست، ارتکاب بعضی از محرمات و ارتباط با ابوالخطاب. هیچ نکته علمی، فنی، ‏مسئله ای، ذوقی، ورعی، تقوایی، علمی، فقهی، اصولی، حدیثی، یک مورد حدیث هم از ایشان نقل نشده است.‏ ‏«باطنیه» به نحله ای از اسماعیلیه می گویند که سران حاکم را ترور می کردند. در یک فصل از کتاب فضایح الباطنیه نوشته ‏شده است که باید این ها را بکشیم و توبه هم از اینها قبول نمی شود. از کفار می شود برده گرفت ولی از اینها نمی شود، ‏فداء هم قبول نیست. (فداء چیزی مثل خرید سربازی بوده است) فقط باید آنها را کشت، بچه ها را باید نگاه داریم تا بالغ ‏شوند، اگر راه پدر را رفتند باید آنها را نیز کشت!‏
1⃣💠 جریان های سیاسی اجتماعی عصر امام موسی کاظم علیه السلام مقداری از روایات موسی بن جعفر (ع) از ربیع است که وزیر دربار منصور بوده است و قطعه زمین بزرگی را منصور به او ‏داد و شهرکی ساخت و به قطیعه ربیعه معروف شد، یعنی شهرک ربیع و این محله ای در بغداد است. در ذیل عنوان فضل بن ‏شاذان در نجاشی دارد که در قطیعه الربیع بودند که این همان شهرک ربیع است. پسرش هم فضل بن ربیع از بزرگان دربار ‏هارون است. ‏ جمع خمس از سوی امام از واضحات تاریخ این است که ائمه (ع) وکلایی داشتند که از سوی آنها خمس جمع می کردند و اموال کثیری نزد این وکلا ‏ذکر شده است و ادعا شده انحراف واقفیه برای مسائل مالی بوده است. نقل شده که – به حسب اختلاف در نقل- محمد ‏بن اسماعیل یا علی بن اسماعیل به هارون می گوید: خلیفتان یجبی لهما الخراج و اینگونه نزد هارون از امام سعایت می ‏کند. یعنی خمسی که امام جمع می کند را با اموال کثیر هارون مقایسه می کند. عالم اسلامی در زمان هارون به حدی ‏رسیده بود که پیش از آن نرسیده بود واموالی که به بغداد می رسید در آن زمان بسیار زیاد بود، با این وجود خمس امام را ‏با آن مقایسه می کند.‏ به نظر می رسد از زمان امام صادق (ع)، ائمه (ع) تصدی امور اجتماعی را بر عهده گرفتند و می دانید که خراج گرفتن از ‏شئون خلیفه بوده است. از زمان امام صادق (ع) خمس گرفته شد و ایشان وکیل نداشتند. از زمان امام هفتم وکیل در اخذ ‏خمس داشتند و زمان امام رضا (ع) و امام جواد (ع) و امام هادی (ع) و عسکری (ع) وکالت هست. دو امام هادی و ‏عسکری (ع) که در حصر خانگی بودند، توسط وکلای آنها که راس آنها ابو علی حسن بن راشد قزوینی بوده است که مرد ‏بزرگی است و خمس اخذ می شده است. از زمان امام صادق (ع) تا امام جواد (ع) در حدود غنمیت اختلاف است و باید ‏این را با حکم ولایی حل کرد و آنچه داریم بعد از امام هادی (ع) است. ‏ علی بن مهزیار جنبه وکالت داشته و نامه های زیادی دارد و نقل کرده که: کتب الیه ابوجعفر و قرات ... . در مکاتبه عادتاً ‏خوف تقیه بشتر است و ممکن است، آن مکتوب به دست دشمن بیفتد و لذا احتمال تقیه بیشتر است. ‏ فعالیت سیاسی امام کاظم (ع) و واقفیه عجیب این است که ما تصور می کنیم امام کاظم (ع) از مسائل اجتماعی دور بودند، درحالیکه ایشان بیش از دیگران به ‏امور سیاسی پرداختند، لذا گفته شد امام کاظم (ع)، امام مهدی (عج) هستند و ایشان نمرده اند. این به دلیل حرکت امام و ‏انتظار شیعه است که جریان واقفیه پدید آمد.‏ میراث حدیثی واقفیه روایتی که می گوید امام حسن (ع) - نعوذ بالله- مطلاق بودند و تعداد زیادی زن گرفتند از نسخ واقفیه بما رسیده است. از ‏طریق سماعه از محمد بن زیادست و این روایت را اصحاب ما نیاوردند. صاحب مدراک روایت واقفیه را - به دلیل انحراف ‏عقیدتی شان- قبول ندارد و مثل محقق خویی که قائل به حجیت خبر ثقه است قبول می کند. ما اضافه بر جانب وثاقت ‏راوی جهت فهرستی را هم آوردیم که این حدیث از ابن ابی عمیر به نسخه واقفیه است و اگر منفرد باشد و جای دیگری ‏نیاید یعنی این فقط در نسخه واقفیه است. برخی از کتب مشهور اصحاب با نسخه واقفی رسیده است. ما گفتیم مثل ابن ابی ‏عمیر که از اجلاست و کتاب نوادر او تا زمان مرحوم صدوق بوده است چرا در نسخه معروفش این روایات نبوده ولی در ‏نسخه واقفیه بوده است؟ شبهه ما بیشتر اینست که کسی از بزرگان مذهب ما کتاب مشهوری دارد ولی در نسخ مشهوری که ‏داریم نیست ولی در نسخ واقفیه هست. من احتمال می دهم ائمه متاخر که روایات ما را پالایش کردند این روایات را از ‏کتب حذف کردند ولی واقفیه چون آنها را قبول نداشتند بدان ها رجوع نکردند و لذا این روایات در نسخ واقفیه ماند ولی از ‏نسخ شیعه حذف شد.‏ علی بن یقطین در روایت دارد که علی بن یقطین اموال شیعیان را می گرفت ولی شبانه بر می گرداند. ایشان وزیر بود و در اموال، تصرف ‏می کرد. پانصد نفر را از طرف خودش به حج می فرستاد. به هر نفر بین پانصد درهم تا ده هزار درهم می داده است. پول ‏این پانصد نفر که بالاخره از اموال بیت المال بوده است؟ نهایتش این است که این حج، مستحب است ولی عمل مستحب با ‏اموال حرام که نمی شود. ‏
خُلُقٍ عَظِيم: استاد سید احمد مددی مباحثی پیرامون حدیث «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» رابطه فقه و اخلاق رابطه اخلاق و حکومت دینی 🔗https://www.aparat.com/v/gZAnk 🔗https://www.aparat.com/v/5Nrt2 استاد مددی در این جلسه، به دنبال ارائه برداشتی امروزین و تصویری کلی از پیام پیامبر اکرم (ص) در حدیث ثقلین هستند. ایشان به پاسخی برای این پرسش‌ها می‌پردازند: -از نظر پیامبر اکرم (ص) چه نکته‌ای موجب تاکید بر ثقلین شده بود؟ - در زمانه ما حدیث ثقلین چه پیام اخلاقی و اجتماعی برای جامعه دارد؟ - پیروی از ثقلین در مسائل فردی و اجتماعی جامعه امروز چه معنایی دارد؟ 🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21] ادبیات قانونی/ ادبیات عرب 🔸تفاوت مکتب کوفه و بصره در مجموع کوفیون حرفشان واقعی تر است تا بصریون. بصریون دنبال ‏قواعد عقلی مثل علیّت و... بودند. نحوی که الان موجود است 95 درصدش ‏بصری است و در برخی مباحث - مثل اعراب اسماء سته (آب و آخ و...)- رأی ‏کوفیون جاری شده است. بر اثر اختلافات مذهبی که بود شیعه در نحو ‏نتوانست مستقل شود و این کتبی که خوانده می‌شود نحو بصره است. اصولاً ‏مکتب بصره سعی می‌کند لغت را منسجم و قانونی کند، اما مکتب کوفه روی ‏موارد استعمال ولو شاذ هم که باشد حساب می‌کند. تکامل بیشتر مکتب بصره ‏در مکتب بغداد است و مثل ابوعلی فارسی و ابن جنی بزرگانی هستند که در ‏مکتب بغداد تأثیرگذار بودند. مکتب کوفه عمدتاً شیعه و مکتب بصره عمدتاً ‏سنی بودند، در مکتب بصره، اخفش شیعه است، لذا غالباً می‌گویند: «قال ‏البصریون إلا الاخفش»، و یا «قال الکوفیون و الاخفش من البصرین».‏ ‏ ‏1⃣ 🔸فاصله زمانی و مکانی تدوین لغت از نزول قرآن زبان عربی قبل از اسلام تدوین نشد و اولین مرتبه قرن دوم هجری تدوین ‏شد، اما در آن زمان امور بسیاری تغییر کرده بود. زبان قرآن بر اساس زبان اهل ‏حجاز است اما تدوین لغت بر اساس زبان اهل عراق (بصره و کوفه) صورت ‏گرفته است. کسائی و سیبویه و... در تدوین لغت دو مشکل داشتند؛ اول، اینکه ‏آن‌ها حداقل در قرن دوم هستند که از زمان نزول قرآن بسیار دور هستند. دوم، ‏در عراق بودند نه حجاز. مکه و مدینه به لحاظ ادبی و لغوی و استعمالات، جو ‏خاصی داشتند، ولی وقتی بنا شد این‌ها را تعریف و محدود کنند - که مثلاً ‏‏«صعید» شامل چه می¬شود؟- به قول لغوی تبدیل شد و تدوین آن در کوفه در ‏قرن دوم صورت گرفت. سال 170 ـ 180 در کوفه کجا و مکه و مدینۀ صدر ‏اسلام کجا؟!‏ براین اساس باید ملاحظه شود که زبانی که تدوین شده است غیر از زبان ‏نزول قرآن است. اگر بخواهیم در تدوین زبان عربی دقت کنیم جا برای مناقشه ‏بسیار است. لهجه‌ها از یک روستا به روستای دیگر مختلف است چه رسد به ‏عراق و حجاز. مضاف بر این¬که در اثنای آن برخی اصطلاحات و حتی متون ‏قانونی وارد اسلام شد. احتمالاً خیلی از این متون از رم و یا ایران که دارای ‏تمدن و قانون و فرهنگ بودند وارد شد و چون خیلی از آن‌ها عقلایی بود در ‏میان مسلمین جا افتاد. اگر ادبیات قرآن نبود، زبان عربی باقی نمی‌ماند.‏ است.»‏ ‏1⃣«البته سه نفر به عنوان اخفش داریم - مجموعاً اخافش دوازده نفر هستند که سه نفر ‏مشهورند- کبیر و متوسط و صغیر، مراد از این اخفش متوسط است که مشهور است و علی الاطلاق ‏مراد است.»‏ ‎ ‎‏. «در همین لسان العرب از قول شَمِر نکاتی را نقل می‌کند. البته ایرانی‌ها که همه شِمْر ‏می‌خوانند! ضبطش «شَمِر» است، همان شمر معروف هم شَمِر است، لذا غیرمنصرف است مثل عمر. ‏هر دو مثل هم‌اند و هر دو غیر منصرف‌اند، انصراف یکی از عامر است و دیگری از شامر. مراد از ‏شمر که در کتب لغت آرای ایشان نقل می‌شود شمر ابن حمدویه است. لفظ «حمدوَیه» یا «سیبوَیه»، ‏ضبط صحیحش «حمدویه» و «سیبویه» است، مثل خالویه. این «اویه» که در آخر می‌آید یا کرسی ‏است، یا یائاً للکرسی زادوا للنصب، مثل بغدادی که «بغدادویه» می‌گفتند، این فارسی سره است؛ ‏‏«خالویه» یعنی دایی، «قولویه»، گل لویه بوده، یعنی شبیه گل، «سیبویه» یعنی شبیه سیب، مثلاً شبیه ‏سیب، سرخ و سفید بوده است. شمر ابن حمدویه از بزرگان اهل لغت است.»‏ 🏠@ostadmadadi
✳️ جامعه مهدوی ‏ اعتقاد به حضرت مهدی (عج) دو نکته دارد : 1. جامعه مهدویت و 2. شخص مهدی. جامعه مهدویت جامعه ای است دارای ‏خصوصیاتی که ذکر شده است که درآن ظلم و فساد نیست و... و دوم، شخصی که می خواهد این کار را انجام دهد. ‏جامعه مهدویت [در مراحل فلسفه تاریخ]، شبیه کمون آخرین [در فلسفه تاریخ مارکسیسم] که مثل کمون اولیه است و ‏جامعه بی طبقه است. تحقق جامعه مهدویت در کل کره زمین است. کسانی که فلسفه تاریخ نوشته اند برخی جامعه ‏مهدوی را قبول ندارند و معتقدند زمین همین گونه بوده است. برخی هم معتقدند حرکت تاریخ هیچ نظمی ندارد بالا و ‏پایین می رود. یک صحبت این است که در این مساله تاریخی ، نظر اسلام چیست؟ نظر اسلام این است که جامعه ‏مهدوی داریم؛ ما معتقدیم «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ‏ جَوْراً وَ ظُلْما» طبیعت جامعه بشری رو به این ‏جامعه ایده آل است. این یک منحنی دارد که همیشه رو به بالا نیست فراز و نشیب دارد ولی در نهایت رو به بالا است.‏ علاوه بر این، در روایات شیعه شخص مهدی مطرح است. لذا مثلا اگر علی محمد باب می گوید من مهدی هستم، نیازی به ‏بحث با او نیست، سوال کنید آیا جامعه مهدوی را ایجاد کرد؟ شخص مهدی هم مشخص است که فرزند حضرت ‏عسگری است که با علی محمد باب نمی سازد. ‏ 📚‏26/2/96‏ 🏠@ostadmadadi
💢برشی از پرسش و پاسخ ها 💠 ابن عربی و مهدی نوعی نسخه فتوحات به خط ابن عربی موجود هست که وقف مقبره مولانا بوده ولی الان برده اند استنابول که 37 جلد است. ‏ترکیه اجازه داد که یک نسخه فتوکپی به عثمان یحیی بدهند. او فرزندی هم داشت به اسم محی الدین و تمام عمرش را ‏برای ابن عربی گذاشت. دکتر یحیی علوی از قول عثمان یحیی برای من نقل کرد که در چاپ 25 جلدی آمده است: ‏‏«من نسل الحسین». اخیراً وصیت نامه ای هم از صدرالدین قونوی شاگرد ابن عربی چاپ شده است. پدر صدرالدین ‏قونوی از مادرش جدا شد و ابن عربی مادرش را گرفت و فرزند خانده ابن عربی شد. عده ای هم از کتابهای ابن عربی را ‏به خط خودش نوشته است. وصیتی دارد که اخیراً چاپ شده است نسخه ای از آن در کتابخانه های ترکیه بوده است. ‏آنجا هم تعبیر غریبی دارد که من توصیه می کنم در عرفان دنبال کسی نروید چون در نهایت کسی نیست این ها را حل ‏کند، بعد از من از کسی سوال نکنید «الا من لقی المهدی فمن لقیه فلیبلغه سلامی» و مسائل توحید رو از او سوال کنید. ‏واقعاً [حضرت] مهدی (عج) ما مراد بوده است؟ برخی گفته اند: مهدی نوعی است. ‏ سوال: مولوی که مهدی نوعی را قبول دارد ؛ خواه از نسل عمر خواه علی. ملاهادی تصریح دارد که مولوی مهدی نوعی را ‏قائل هستند. ‏ بین اهل سنت مهدی نوعی قائل اند ولی برخی همان را هم انکار می کنند ولی کم است مثل ابن خلدون در مقدمه ‏کتابش. سیوطی هم کتاب دارد. کسانی که ملاحم و فتن نوشته اند غالباً روایت مهدی درآن هست. ‏ مولوی آیا شیعه زیدی بوده یا باطنی اسماعیلی بوده نمی دانیم. شیعه اثنی عشری که بعید است. پدرش که سنی بوده. ‏سنی های ماوراء النهر غالباً متعصب اند، مثل خوارزمیان. جامعه اش که سنی بوده است. از طرفی هم تأویل زیاد دارد ‏که شبیه اسماعیلی ها است. در عباراتش کاملاً عرفان ابن عربی متجلی است. مولوی را کسی می فهمد که حرفهای ابن ‏عربی را مسلط باشد. تأویل های او به اسماعیلی می خورد لکن زمان ایشان اسماعیلی مصر کلا از بین رفته بود. بعدها ‏اسماعیلی ایران هم از بین رفت ولی اینکه در قونیه تأثیر داشته باشد معلوم نیست. ‏ 🏠@ostadmadadi
🔸حضور آیت الله نجم الدین طبسی در جلسه تکریم آیت الله کلباسی صاحب دائرة المعارف امام حسین علیه السلام در منزل آیت الله سید احمد مددی 🆔 @velaseddighah