بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانهای
چشمها چیزی نمیبینند جز ویرانهای
زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری اینجا نخواهد خورد آبودانهای
سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش
کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانهای
روضه ممنوع است، حتی بیصدا و زیر لب
پاسخش چوبست وقتی که بجنبد چانهای
کافران مأمور اجرای امور دین شدند
قبله باز افتاده در دست بتِ بیگانهای
روز و شب گرم طواف قبلههای خاکیاند
با دوچشم کاسهی خون، دستهی پروانهای
عاقبت یکروز خواهد ساخت روی این قبور
گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانهای
عاقبت یکروز این غمخانه إحیا میشود
صاحب ایوانطلاها و حرمها میشود
✍ #مجتبی_خرسندی
غمخوار من به خانهی غمها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ میزنند
میبینمت برای تماشا خوش آمدی
راه نجات از شب گیسوی دوست نیست
ای من، به آخرین شب دنیا خوش آمدی
پایان ماجرای من و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیریام سخنی بیش از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی!
فاضل نظری
گشته دامانش زیارتگاه قرص آفتاب
سایه از بال و پر روحالأمین دارد بقیع
هشتم شوال؛ سالروز تخریب حرم مطهّر ائمه مظلوم #بقیع علیهمالسلام
السَّلامُ عَلَیکمْ أَئِمَّةَ الْهُدی، السَّلامُ عَلَیکمْ أَهْلَ التَّقْوی، السَّلامُ عَلَیکمْ أَیهَا الْحُجَجُ عَلی أَهْلِ الدُّنْیا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب حمله چقدر شیرین بود
گنبد آهنینتان این بود؟
تازه آن گنبد آهنینی که پشت سرش
انگلیس و پاریس و برلین بود.....
عجب شعری خوند محمد رسولی👌
آیات ابراهیم
به منبر میرود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمۀ اسلام بردارید
مبادا از قلمها جا بیفتد واژهای، اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید
«سلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز
بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید
الا ای شاعران! چشمان او آرایۀ وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید
نسیم صبح صادق میوزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده، جناس تام بردارید
به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که میگوید
غلام خستهام خفته، قدم آرام بردارید
اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد
به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید
«روی عن امام جعفر الصّادق له الرّحمه»
به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید
به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی است
کفن باید به جای جامۀ احرام بردارید
اگر در گوش نوزادی اذان میخواند، میفرمود
که با آب فرات و تربت از او کام بردارید
میان شعلهها آیات #ابراهیم میسوزد
میان گریه ختم سورۀ انعام بردارید
#برقعی
36.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_صادق_علیهالسلام
#امام_زمان
شعرخوانی؛ #مجتبی_خرسندی
نشانده پای منبر هم مخالف، هم موافق را
ویژه برنامه "پیشوای صادق" از شبکه یک سیما
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@Yaqoote_sorkh
@Mojtaba_Khorsandi
بسم الله الرحمن الرحیم
صدق
اول هر منبر و کتاب و رساله
زینت نام بلند توست قباله
از تو نوشتند سالیان و نگنجید
شرح حدیث تو در هزار مقاله
چشم همه بوده بر جمال تو روشن
عقل بشر مانده در علوم تو واله
ماه شب تار دین تویی و کشیدهست
نور خداوند گرد روی تو هاله
هرکه ندارد تو را، یقین که همیشه
از طرف چاه رفته است به چاله
آنچه کلام تو بود؛ تالی قرآن
آنچه نبود از تو؛ نیست غیر زباله
عشق تو در شیعه ارث نسلبهنسل است
بندهی عشقیم ما سلالهسلاله
عالم دهر است هرکسی که بنوشد
از اقیانوس علم تو دوپیاله
هرچه نوشتیم از مقام تو کم بود
از تو سرودن نمیرسد به اطاله
غربت تو رازدار داغ مدینهست
لعن خدا باد بر مذاهب ضاله
صحن تو خاکی شدهست، حکمتش این بود
تا که بروید به خاک پاک تو لاله
شامل لطف خدا شدهست هرآنکس
سر بدهد در عزای جدّ تو ناله
هاتفی از غیب در حوالی روضه
داد دلم را به این گریز حواله؛
«نای دویدن به پای اسب ندارند...
پیر محاسن سفید و طفل سهساله»
منتقم اهلبیت میرسد از راه
وعدهی صدق خداست _جَلَّجَلالِه _
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان
#امام_صادق_علیهالسلام
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@Yaqoote_sorkh
@Mojtaba_khorsandi
آنها که شاعر را کشیدند
ناصر فیض در استقبال از غزل سیدرضا محمدی – شاعر افغان
***
هوای گشت زدن تا گذر کشید مرا
از انزوای سکوتم به در کشید مرا
به شوق گشت زدن با تو بود باور کن
به خویش جاذبه شهر اگر کشید مرا
تو زود خسته شدی بُردمت کناری دنج
و سایه سار درختی به بر کشید مرا
پدر، پسر - دو گدا - آمدند جانب ما
پدر کشید تو را و پسر کشید مرا
زدم به دستش و دستش رها شد اما باز
پسر کشید تو را و پدر کشید مرا
تو را کشید ولی ناگهان رهایت کرد
پسر به جای تو بار دگر کشید مرا
همینکه عازم رفتن شدیم آن پسرک
دوباره آمد و از پشت سر کشید مرا
به خانه آمده بودیم زنگ در زده شد
صدای آن دو گدا پشت در کشید مرا
همینکه لنگه در باز شد پدر از خشم
به فحشهای بد از هر نظر کشید مرا
من از خجالت خود آب میشدم که پسر
شبیه کاسه آبی به سر کشید مرا
از این حکایت مهمل نتیجه میگیریم
پسر به جای پدر بیشتر کشید مرا
ناصر فیض
شلنگ ساز...
تاريخ ما پر است پر از دنگ وفنگ ساز
تاريخ پا شكسته ي تيمور لنگ ساز
تاريخي از فرازوفرودوفراروفتح
تاريخ بي كلاس سلاطين جنگ ساز
ديگر در انتظار كدامين طبابتي
وقتي كه پاستور شده باشد سرنگ ساز
حالا كه شغل ها شده كلا تخصصي
بايد شلنگ ساز نباشد كلنگ ساز
ميدان محسني ست مكانش نه دهلران ..
خياط كرد خبره ي شلوار تنگ ساز!
گيرم كه شعر اسلحه شاعر چه مي كند
وقتي كه يك فشنگ ندارد تفنگ ساز
در دره اي به وسعت خميازه هاي شهر
بر خورده ام ميان گروهي جفنگ ساز
دارم سري كه لامپ بر آن غبطه مي خورد
دارم دلي چو آينه اما نه زنگ ساز
اين كليه ها كه من وسطش ايستاده ام
هستند از جواني من سنگ ساز
با بودن شلنگ چرا دق نمي كند
بيچاره ي فلك زده ي لولهنگ ساز
بيچاره فلك زده لولهنگ ساز
از دست اين جماعت خيلي شلنگ ساز
آنجا موقتا سر جايش نشسته بود
در بيت هاي پيش تر از اين شلنگ ساز
ديدم شلنگ ها همه هم قطر نيستند
كردم سه بار قافيه ام را شلنگ ساز
يا مرحمت كنيد به من يك دو قافيه
يا ميروم دوباره سراغ شلنگ ساز
بعد از شلنگ ساز كه فوقا اشاره شد
نوبت رسيده به بعد از شلنگ ساز
بعد از شلنگ ساز كه تكرار آن بس است
رفتم به كار خانه ي الا كلنگ ساز
الا كلنگ ساز كه عمرش دراز نيست
ديدم نشسته باز كنارش شلنگ ساز
كابوس اين شلنگ رهايم نمي كند
تف بر شلنگ باد و تفو بر شلنگ ساز
اين شعر با تمام مشاغل كه هست توش
تقديم مي شود به جناب شلنگ ساز
ناصر فیض
سید حمیدبرقعی مجلس استاد مجاهدی.m4a
7.49M
سید حمید برقعی
در محضر استاد مجاهدی
انجمن محیط
از ما نه سطر مانده و نه عنوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی علوی #محسن_قاسمی_غریب
در اختتامیه جشنواره شعر نمی از یمی...
نخستین جشنواره غدیرانه - قم
کانال اشعار؛
@mohsenghasemi110
بسم الله الرحمن الرحیم
به بهانه ۲۹ اردیبهشت ماه سالروز تولد استاد
و برادر بزرگوارم آقا #محسن_قاسمی_غریب
غریب
غبار دلهره را از دلم تکاند غریب
مرا بهباور شاعرشدن رساند غریب
غریب و بیهدف و خسته راه میرفتم
مرا بهشوق بهسمت هدف دواند غریب
هزارصنعت شعری تازه را دیدم
همین که باز برایم قصیده خواند غریب
چهزود رفت هنرهای دیگر از یادش
به هرکه مزهای از شعر را چشاند غریب
شکار تیر خیالش شدند مضمونها
همینکه در گذری تور گستراند غریب
به ناخدایی کشتی سبک هندی شعر
رسید و یکتنه تا آفتاب راند غریب
کنار حجرهی پروین به رغم خلوت خویش
چقدر شاعر و استاد! پروراند غریب
همیشه واسطهی آشنایی همه بود
اگرچه در همه عمرش غریب ماند، غریب!
#مجتبی_خرسندی
#اخوانیه
کانال اشعار محسن قاسمی غریب ؛
@mohsenghasemi110
@Mojtaba_khorsandi
شهادت را «رجاایی» داشت، پس آخر «بهشتی» شد
ندیدم هیچکس مثل «رییسی»، «باهنر» باشد
#مجتبی_خرسندی
#رئیسی
#شهید_جمهور
@Mojtaba_khorsandi
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور
هرچند شهادت هنرِ مردان است
اما خبر رفتنشان سوزان است
هر لحظه عبادتِ تو خدمت بود و
محرابِ شهادتِ تو هم میدان است!
دست او در آسمان دست شهادت را گرفت
بال در بال شهادت مزد خدمت را گرفت
دیشب از هرجا خبر می آمد از پرواز او
رفته رفته این خبر رنگ حقیقت را گرفت
میتوانست او نباشد در میان کوه و دشت
آسمان اما صدایش کرد، دعوت را گرفت
چشمهایش را تماشا کردم و بغضم گرفت
چشمهایی را که از آن خواب راحت گرفت
کار کرد و کار کرد و کار کرد و کار کرد
این دویدنها مسیر بی نهایت را گرفت
از علی بن ابی طالب (ع) نشان مِهر را
از حسین بن علی (ع) مُهر سیادت را گرفت
او دلش تنگ امام مهربان خویش بود
در شب میلاد او اذن زیارت را گرفت
محمد رسولی
(شهر عشق)
هر کس ز زلف یار یکی حلقه وا کند
ایزد هزار حاجت او را روا کند
صدها فرشته بوسه بر آن دست میزنند
کز کار خلق یک گره بسته وا کند
اصلاح کار خلق نه در حد ما و توست
از دست ما چه کار برآید ، خدا کند
کشتی شکست و ساحل امّید ناپدید
کو یک دل شکسته که ما را دعا کند
ما میهمان خوان عنایات ایزدیم
مهمان خطاست اینهمه چون و چرا کند
یارب! مرا هزار زبان ده که هر زبان
روزی هزار مرتبه ، شکر تو را کند
آشفته کرد زلف خود و روزگار من
با زلف خود چه کرد که در حق ما کند
در شهر عشق، بوسه شفابخش دردهاست
کو دلبری که درد (ریاضی) دوا کند
"ریاضی یزدی"
علیرضا قزوه
در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیم
ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم
ما را خبر از خویش بی خود کرده اما تو
اما تو راحت باش راحت سید ابراهیم
تو شاد از دیدار با ما مردم دلتنگ
ما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم
از ابتدا هم تو شهید زنده ای بودی
سهم تو شد آخر شهادت سید ابراهیم
دیدار با تو بار دیگر آرزوی ماست
دیدار ما روز قیامت سید ابراهیم