💐۲ فروردین: زادروز استاد #محمدعلی_مجاهدی_پروانه
🦋محمّدعلی مجاهدی، در دوم فروردین سال ۱۳۲۲ش در شهر مقدّس قم دیده به دنیا گشود. اصالتاً تبریزی امّا سالهاست که در مجاورت کریمهی اهل بیت علیهمالسّلام با تخلّص «پروانه»، شمع محافل و مجالس ادبی است.
📝پدرش آیة الله آقا میرزا محمّد مجاهدی تبریزی از استادان حوزهی علمیهی قم بود و شاگردان زیادی پرورش داد که پس از سالها تدریس درگذشت و در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.
🌼خود او هم محضر عالمانی از قبیل علّامه طباطبایی، سیدمحمّدهادی میلانی و سیدحسین قاضی را درک کرده است.
🌺از ١٨ سالگی به سرودن شعر پرداخت؛ «یک صحرا جنون»، «سیری در ملکوت»، «آسمانیها»، «یک دریا عطش» کتابهای حاوی اشعار اوست.
📚در حوزهی تصحیح و گردآوری اشعار نیز تألیفاتی دارد که از آن جمله است:
📕مجموعه شعر بقیع
📘یک قطره از دریا
📙گریهی اشک
📗یاس کبود
📘تذکرهی سخنوران قم
📕معارف اللّطائف
📙فغان دل (تصحیح دیوان شرر بیگدلی قمی)
📘تصحیح گنجینهی اسرار عمّان سامانی به انضمام وحدت کرمانشاهی و ... .
💠سالها جلسات هفتگی «انجمن ادبی محیط» در منزلشان دائر بوده و هنوز هم عصرهای جمعه با حضور شاعران ولایی و آیینی برقرار و پایدار است.
آرزوی صحت و سلامتی داریم برای استاد بزرگوارمان....
@ostadmojahedi
@mohammadalimojahedi
به پیر خرد پیشه ای دوش گفتم
سؤالی در اندیشه ما نشیند
اگر پاسخ پرسش من نگویی
دل بیقرار من از پا نشیند
علی از چه رو خاکی آمد ولیکن
به چرخ چهارم مسیحا نشیند؟
کجا حق تعالی پسندد که مولا
به پایین و عیسی به بالا نشیند؟
بگفتا چه کم گردد از مرغ قدسی
اگر بر سربام دنیا نشیند؛
به مهر فلک بین چسان پرتو او
به روی خس و خار و خارا نشیند
ز قدر علی ذره ای کم نگردد
مسیح ار که در آسمان ها نشیند
که جای گهر نیست جز قعر دریا
ولی موج بر روی دریا نشیند
#استاد_محمد_علی_مجاهدی
@ostadmojahedi
@mohammadalimojahedi
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
حضرتِ علی علیه السلام :
🔷
سنگ را از همان جایی که دشمن پرت کرده بازگردانید که شر را جز شر پاسخی نیست
نهج البلاغه - حکمت 314
🔷
بر بی هُنران نقـــدِ هُنـــر نَتوان کرد
خَرمُهره پَسَــند را ، گُهـــر نَتوان کرد
دشمن چو زند سنگ تو هم سنگ بزن
چون پاسُخِ شر به غیرِ شر نَتوان کرد
#استاد_محمد_علی_مجاهدی
🔷
وقتی که سلامِ فتنه با نیرنــگ است
شایسته ترین جوابِ ما درجنگ است
پاسُخ به بدی همیشه با نیکی نیست
دشمن بِزند سنگ جوابش سنگ است
#ابراهیم_زمانی
🔷
💠@yazeynb💠
@ostadmojahedi
تماشا میشوی آیه به آیه در قنوت من،
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم...
✍️ سیدحمیدرضا #برقعی
#عرض_ارادت
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
🆔@astanqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر زیبای : #دوستت_دارم
شاعر و گوینده : #فاضل_نظری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر ابوالفضل زرویی نصر آباد در قید حیات بود، امروز پانزدهم اردیبهشت، پنجاه و سه ساله می شد.
این شعر را از کتاب روفوزه ها انتخاب کرده ام، یادگار روزهای قرنطینه ی خانگی است. روزهایی که کسی کرونا را درست و حسابی نمی شناخت. به همه گفته بودند در خانه بمانید و داشتند جدول ها و گارد ریل های خیابان ها را ضد عفونی می کردند و چقدر هم آن قرنطینه در کنترل کرونا موثر بود!
@sbiabanak
میثم داودی (١٣٧٤ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.
میثم داودی فرزند امید در اوایل تیر ماه ١٣٧٤ شمسی در شهر مقدس قم به دنیا آمد.
او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.
ایشان از آبان ماه سال ١٣٨٨ و به لطف دبیر ادبیات سال اول دبیرستانش، با دنیای شعر آشنا شد و با ورود به انجمن شعر استان، از پلههای پیشرفت بالا رفت به طوری که توجه شعر دوستان استان را به خود جلب کرد.
قالب شعری او در ابتدا بیشتر غزل و مثنوی بود، اما به مرور تمامی قوالب شعری نو و کلاسیک را تجربه کرد و کارهایی به مراتب شایسته در قالبهای سپید، نیمایی، دوبیتی، رباعی، چهار پاره، چهار پاره مرکب، ترکیببند، سهگانی و .... خلق کرد.
داودی در کنار سرودن شعرهای روان و مستحکم عاشقانه و اجتماعی،
اشعاری آئینی و عاشورایی نیز سروده است.
همچنین در بسیاری از جشنوارههای استانی، ملی و حتی بینالمللی حائز رتبه شده است که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد:
کنگره سراسری شعر انقلاب،
شعر دانشآموزی کشور،
شعر رضوی،
شعر دفاع مقدس و...
ایشان به ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی در رشته اقتصاد دانشگاه سراسری قم پرداخت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#میثم_داودی
بیت رهبری
شعر برای امام علی النقی الهادی صلوات الله علیه🌷
شعر خواندی و استوارترین کاخهای ستم خراب شدند
دست بردی به چشمه زمزم، آبهای جهان شراب شدند
پلک باز تمام پنجرهها، روزها با تو خیره حرف زدند
شب ولی سرد بود، پس ناچار، چشم بستند و گرم خواب شدند
آسمان راه خویش را گم کرد، ماه در چشم شب تلاطم کرد
ابرهای سیاه با گریه، خیره در چشم آفتاب شدند
تو خلیلی که زیر پاهایت، قفس شیرها گلستان شد
دست آخر هم از خجالت تو، شیرها قطره قطره آب شدند
ای نگاهت شفای بیماران، ای امام صداقت و باران
تو دعا کردی و گنهکاران، با خدا پاک بیحساب شدند
ساحران را به خاک افکندی، بارها مثل حضرت موسی
بعد هم دور گردن آنها، مارها یکبهیک طناب شدند
خواب مسموم معتمدها را، زلف آشفتهات پریشان کرد
آسمان رعد و برق زد یعنی، اشکهای تو مستجاب شدند
#میثم_داودی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
برای ام وهب
.
افتاد زیر پای تو اوج صلیبها
تا بوده است، بوده فراز و نشیبها
بانوی آفتاب! که گفتی به سرو خویش:
تا عرش دور باد سرت از فریبها
دستی به صورتش نکشیدی مباد که
یک لحظه نیز دور شود از غریبها
تسبیح دستهای تو در حال ذکر سر
قلبت گواهی است به «امن یجیب»ها
فریاد های توست کماکان حماسهای
در بین روضههای عجیب خطیبها
ای شعر مادرانه! بگو به جوان خود
از جایگاه مسلم و عون و حبیبها
زانو زدهست صبر، غباری شدهست کوه
در محضر تو شعله گرفته نهیبها!
در بزم خون و نیزه و شمشیر تا ابد
هی غبطه میخورند به تو بینصیبها
چون روی سیب سرخ تو از روی نیزهها
پهلو زده به سرخی سلطان سیبها!
داغ تو تا همیشه تاریخ تازه است
ای زخم بینیاز به دست طبیبها
میثم داودی
این تکههای سرخ، گل پرپر است یا
اندام خوشتراش #علی_اکبر (ع) است یا...
.
بابا! چرا دو تا کفن کوچک سفید؟
یعنی دو تا برای علی اصغر (ع) است؟ یا...
.
این سر که روی نیزه به معراج رفته است
.بابا بگو به من سر پیغمبر (ص) است یا...
.
این سر که ابروان کمانی و در همش
مبهوت ماندهام به خدا، خنجر است یا ...
.
این سر که ابرهای جهان در مدار اوست
از درد و زخم حادثه چشمش تر است یا...
.
این سر بگو که آمده در جشن تیغ و خون
تا شام سفرهدار دل مادر است؟ یا...
.
این سر که گیسوان سیاهش به روی نی
داده عنان قافیهها را به بادها👉👏
باد آمد و دوباره همان فکرها شروع ...
این تکههای سرخ گل پرپر است یا...
.
#میثم_داودی
یک ایستگاه / خاطره جا ماند ، از قطار
بغضی میان حنجره جا ماند ، از قطار
دستان سرد و یخ زده اش را بلند کرد
دستی که پشت پنجره جا ماند ، از قطار
یک دست سرد ، یک چمدان ترس ، یک قطار
در گیر و دارِ دلهره جا ماند ، از قطار
یک حلقه ابر دور نگاهش نشسته بود
- چشمی که در محاصره جا ماند ، از قطار -
جنگل کنار پنجره اش می دوید ... تا _
تونل رسید و منظره جا ماند ، از قطار ...
#میثم_داودی
دستان سرد و یخ زده اش را بلند کرد
دستی که پشت پنجره جا ماند ، از قطار
.
#میثم_داودی
یک دست سرد ، یک چمدان ترس ، یک قطار
در گیر و دارِ دلهره جا ماند ، از قطار
.
#میثم_داودی
یک حلقه ابر دور نگاهش نشسته بود
- چشمی که در محاصره جا ماند ، از قطار -
.
#میثم_داودی
جنگل کنار پنجره اش می دوید ... تا _
تونل رسید و منظره جا ماند ، از قطار ...
#میثم_داودی
به گُرده ام زد و خون گریه کرد تیغ رفیقم
ولی به خنده فقط لب گشود زخم عمیقم
.
#میثم_داودی