eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
163 دنبال‌کننده
726 عکس
546 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💐۲ فروردین: زادروز استاد 🦋محمّدعلی مجاهدی، در دوم فروردین سال ۱۳۲۲ش در شهر مقدّس قم دیده به دنیا گشود. اصالتاً تبریزی امّا سال‌هاست که در مجاورت کریمه‌ی اهل بیت علیهم‌السّلام با تخلّص «پروانه»، شمع محافل و مجالس ادبی است. 📝پدرش آیة الله آقا میرزا محمّد مجاهدی تبریزی از استادان حوزه‌ی علمیه‌ی قم بود و شاگردان زیادی پرورش داد که پس از سال‌ها تدریس درگذشت و در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد. 🌼خود او هم محضر عالمانی از قبیل علّامه طباطبایی، سیدمحمّدهادی میلانی و سیدحسین قاضی را درک کرده است. 🌺از ١٨ سالگی به سرودن شعر پرداخت؛ «یک صحرا جنون»، «سیری در ملکوت»، «آسمانی‌ها»، «یک دریا عطش» کتاب‌های حاوی اشعار اوست. 📚در حوزه‌ی تصحیح و گردآوری اشعار نیز تألیفاتی دارد که از آن جمله ‌است: 📕مجموعه شعر بقیع 📘یک قطره از دریا 📙گریه‌ی اشک 📗یاس کبود 📘تذکره‌ی سخنوران قم 📕معارف اللّطائف 📙فغان دل (تصحیح دیوان شرر بیگدلی قمی) 📘تصحیح گنجینه‌ی اسرار عمّان سامانی به انضمام وحدت کرمانشاهی و ... . 👇👇👇 💠سال‌ها جلسات هفتگی «انجمن ادبی » در منزلشان دائر بوده و هنوز هم با حضور شاعران ولایی و آیینی برقرار و پایدار است. 👆👆👆 آرزوی صحت و سلامتی داریم برای استاد بزرگوارمان.... 🍃🌹 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
🎞 شعرخوانی #استاد_محمد_علی_مجاهدی از مجموعه #این_راه_بی_نهایت 🔺
🌷 کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده در دل دریای دشمن بی مهابا ایستاده لرزه می‌ افتد به جان خیل دشمن از خروشش وز نهیبش قلب هستی ، نبض دنیا ایستاده می گذارد پای بَر فرق شط از دریا دلی‌ ها وه چه بِشکوه و تماشایی است، دریا ایستاده گر چه زینب زیر بار داغ‌ ها از پا نشسته تکیه کرده بر عمود خیمه‌ ها ، تا ایستاده او که دارد فطرتی نازک‌ تر از آیینه حتی در مصاف خصم ؛ چون کوهی ز خارا ایستاده با غریو "ما رایت فی البلا الا جمیلا" پیش روی آن همه زشتی، چه زیبا ایستاده از قیام کربلا این درس را آموخت باید ظلم را نتوان ز پا انداخت، الا ایستاده این پیام تک سوار ظهر عاشوراست یاران مرگ در فرهنگ ما زیباست، اما ایستاده
30.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنجم🌱 دوش رفتم به محفلی که در او سجده میبرد پیش بت , هندو اندر آن بزم پیر دیری بود همدم جام و همنشین سبو چشمی , اما ز باده گیرا تر چهری اما نکوتر از مینو گیسوان هشته بر روی شانه هشته بر روی شانه ها گیسو ابرویش منحنی تر از قامت قامتش منحنی تر از ابرو در لبش یک جهان سخن پنهان در نگاهش نهان دو صد جادو سخن این به به آن که :هیچ مپرس سخن آن به این که :هیچ مگو ناله ی عودو رود و چنگ و رباب گوش جان مینواخت از هر سو نغمه ی دلپذیر مطرب بزم حالت ی داده بود بر مشکو میوزید از چمن نسیم بهشت چون گل یاس و یاسمن خوشبو هندوان , گرد پیر حلقه زنان همه مویین میان و مشکین مو همه پاکیزه روی و نیکو خو همه پاکیزه خوی و نیکو رو پیر گفتا که کیستی ؟ گفتم که علی را غلامم و هندو گفت در هند کنگر ش خوانیم من غلام غلام قنبر او که , علی دست قادر ازلیست رشته ی ما سوی به دست علیست 🌷
به جاویدِ زلف آشفته پیچ و خم دارد عاشقانی کنار هم دارد نه فقط مثل میثم تمار عشق یک جمع متهم دارد عده ای سر سپرده از عربند عده ای نیز از عجم دارد شاعر و دفتر و قلم بنگر مدح تو چند هم قسم دارد هر چه خواهی بخواه از این در هر چه گویی علی کرم دارد نه فقط در نجف، به لطف خدا در دل شیعه هم حرم دارد هر چه دارد خدا به او بخشید هر که دارد علی، چه غم دارد هم نوا با فرشتگان امشب دلم این ذکر دم به دم دارد که علی دست قادر ازلی ست رشته ما سوی به دست علی ست پ.ن: ❌❌☘🌹بندهای دیگر در کانال
گر همسفر قافله ي کرب و بلايي بردار به آهي ز ميان فاصله ها را...
می آید از سمت غربت اسبی که تنهای تنهاست تصویر مردی که رفته ست در چشمهایش هویداست
4_5803413948417967018.m4a
2.73M
مصطفی سرباز شد ... سرباز 🌹 مرحوم حجت الاسلام پیام تسلیت ❤️🌹 در پی درگذشت شاعر اهل بیت ‌و جهادگر تبلیغ خبر درگذشت شاعر با اخلاص آیینی ، برادر بسیار عزیزم آن هم در آن واقعه هولناک به همراه همسر مهربان و فرزندی که هرگز او را نديد ساعت ها ذهن مرا درگير صحنه هایی کرد که از او به خاطر داشتم ، شعرش، ادیش ، معرفتش ، نجابتش ، شرم حضورش ، قيافه مهربان و عطوفتش همه و همه اتشی شد که از ژرفای جانم زبانه می کشید ولحظاتی انگار او را در فضایی آکنده از عطر سیب و یاس ، همیال با زائران کربلا سرگرم پرواز ديدم كه سبكبال به سمت افقی سرشار از نور و روشنایی به زیارت خورشید می رفت . نام و یادش تا همیشه در خاطرم خواهد ماند که فراوان دوستش می داشتم. محمد علی مجاهدی ۱۴۰۱/۵/۸ ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ @ostadmojahedi ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
طور تجلّی دلی که الفت دیرینه با بلا دارد همیشه دست در آغوشِ اِبتلا دارد دلی که طعم محبت چشیده می‌داند «بلا» چه رابطه‌ای تنگ با «وَلا» دارد دلی که طور تجلّی شده‌ست سینهٔ او چه التفات به جام جهان‌نما دارد کسی که خاک سر کوی اوست منزل او چه اعتنا به طلا و به کیمیا دارد به عجز و زاری و خواری سخن نیالاید کسی که درک درستی ز کربلا دارد حسین گفت که ذلت‌پذیر نیست ولی هنوز شاعر از این گفته‌ها اِبا دارد حدیث واقعه را از عشق بپرس که جاودانه حضوری به نینوا دارد به نیزه‌ها نظر انداخت هر که، با خود گفت: خدا چه آینه‌هایی خدانما دارد بیا که از بدن پاره‌ پاره‌اش پیداست که شوق دیدن یاران جدا جدا دارد به ناامیدی از این در نرفته است کسی عزیز فاطمه دستی گره‌گشا دارد به جز خرابه‌نشین خمار چشم شما خبر ز حال خراباتیان کجا دارد جمیل دیدن سیر جلالی است گواه که از کمال تو زینب چه بهره‌ها دارد همیشه شمع مزار شماست «پروانه» که هر چه شعله به دل دارد از شما دارد
با حضور دبیر محترم شعروادبیات آیینی کشور 🌹
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
به #استقبال #ترجیع_بند جاویدِ #استاد_محمد_علی_مجاهدی زلف آشفته پیچ و خم دارد عاشقانی کنار هم دارد ن
در نجف چون‌که مست بسیار است بر ضریح تو دست بسیار است مست پیمانه‌ی بلای علی مثل ما از الست بسیار است مثل او نیست در جهان، اما غیر او هرچه هست بسیار است از "علیٌ مع الحق" است اگر در جهان حق‌پرست بسیار است عده‌ای دوستدار او نشدند این‌چنین شد که پست بسیار است می‌برد هر نبرد را که در آن احتمال شکست بسیار است جز " یَدُالله فَوقَ أَیْدیهِم " دست بالای دست بسیار است که علی دست قادر ازلی‌ست رشته‌ی ماسوا به دست علی‌ست
( هوالباقی) درگذشت اسوه اخلاق مداحی ، مرحوم مغفور حاج محمدعلی ستایشگر را به قاطبه شاگردان و یاران و جامعه مداحان کشور تسلیت عرض می کنم و آرزو می کنم مشیِ سلوکِ اجتماعی و شیوه مرضیه این بزرگوار در سرپرستی خانواده های بی بضاعت استان، چراغ راه شیفتگان مکتب علوی باشد. خدایش بیامرزد و با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام محشورشان کند . پیر غلام آستانه علوی : مجاهدی 🌹
حالی که شادمانه به من دست می دهد امروز بی بهانه به من دست می دهد چیزی شبیه زمزمه ی چشمه سارهاست شوری که از ترانه به من دست می دهد از جست و خیز قاصدک ، این قاصد بهار احساس یک جوانه به من دست می دهد این لذتی که می برم از خنده های صبح از گریه ی شبانه به من دست می دهد حسی غریب ، وقت تماشای یک غروب از دور غمگنانه به من دست می دهد رنجی که تار می کشد از زخم زخمه ها از مردم زمانه به من دست می دهد از گریه ای که خفته در این خنده های تلخ یک حالت دو گانه به من دست می دهد *** وقتی که در فضای حرم سیر می کنم شوقی کبوترانه به من دست می دهد در طوف آخرست که احساس می کنم او از شکاف خانه به من دست می دهد 🍃🌹 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
گر همسفر قافله ي کرب و بلايي بردار به آهي ز ميان فاصله ها را...
می آید از سمت غربت اسبی که تنهای تنهاست تصویر مردی که رفته ست در چشمهایش هویداست
مِهر منوّر این قبّه زر است که چون خور برآمده یا خرمن طلاست که در منظر آمده یا توده‌ای ز لوح زر اندود کز عیار از قدر زرّ جعفری افزون‌تر آمده یا خرمنی ز شهپر خیر ملایک است کاندر نظر به هیئت تلّ زر آمده یا جامه ی جلالت کرّوبیان که باز زینت فزای گنبد گردون فر آمده یا گیسوی طلایی خورشید را مَلک بر دوش بر فشانده و از در درآمده یا پرده ای لطیف تر از پرنیان نور پیکر طراز گنبد زر ایدر آمده یا گنبد سپهر که از بهر خاکبوس از اوج آسمان به زمین اندر آمده یا مهر نو ظهور که از مهر اهل بیت این سان بلند قدر و بلند اختر آمده یا چادر طلایی حور است کز بهشت از بهرِ دختِ موسیِ بِن جعفر آمده یا دُرجی از طلاست که از خازن بهشت در روز عید ، پیشکش محضر آمده یا خلعتی ز فاطمه ، خاتون هر دو کون در زاد روز حضرت پیغمبر آمده یا گنج سر به مهر که از هفتمین امام عید النّبی به تهنیت دختر آمده یا تحفه‌ای ز جانب سلطان دین رضا اینک به چشم روشنی خواهر آمده یا خیمه ی امید و امان است بهر خلق کاین قدر، سایه گستر و جان پرور آمده یا گنبد منوّر صحن مطهّر است کز آفتاب چرخ ، منوّرتر آمده در جلوه زار طور ولایت که اهل راز از نور او منوّر و مستظهر آمده وجه خدا در آینه ی حق نمای آل بی پرده جلوه کرده و در منظر آمده مجلای نور عترت و قرآن که آشکار از دامن لیالی مظلم برآمده از یُمن لطف حضرت معصومه شهر قم دارالامان امّت دین پرور آمده شهری ست شهر قم که ز الطاف اهل بیت مهد امید خلق خدا باور آمده شهر علوم آل محمّد ص که قرن‌هاست کز بهر حفظ کشور دین سنگر آمده شهری که با حضور فقیهان سرافراز از عهده ی مشاکل علمی برآمده شهری که حصن محکم قرآن و عترت است مشتق ولیک حافظ دو مصدر آمده در بحر حادثات همین کشتی نجات از بهر شیعیان علی ع لنگر آمده در گردش زمانه همین بارگاه قدس بر طالبان دانش و دین محور آمده وین زمزم زلال در این دامن کویر در پیش چشم اهل نظر ، کوثر آمده وز دولت کریمه ی آل عبا مُدام مشمول لطف و مرحمت داور آمده بانوی دین شفیعه ی امّت که شیعه را در هول روز حشر شفاعت گر آمده ماییم و دست و دامن الطاف حضرتش کز خیل خادمان درش بوذر آمده تذهیب گنبد حرم با صفای او بهجت فزای اهل ولا بی بر آمده "پروانه" کز عنایت ذات مقدّسش الهام بخش طبع سخن گستر آمده تاریخ این بنای مجلّل سرود و گفت خوش مطلعی که زیور شعر تر آمده "مهر منوّر است که از قم برآمده" "یا شمسه ی طلاست که پر زیور آمده " 🦋
مِهر منوّر این قبّه زر است که چون خور برآمده یا خرمن طلاست که در منظر آمده یا توده‌ای ز لوح زر اندود کز عیار از قدر زرّ جعفری افزون‌تر آمده یا خرمنی ز شهپر خیر ملایک است کاندر نظر به هیئت تلّ زر آمده یا جامه ی جلالت کرّوبیان که باز زینت فزای گنبد گردون فر آمده یا گیسوی طلایی خورشید را مَلک بر دوش بر فشانده و از در درآمده یا پرده ای لطیف تر از پرنیان نور پیکر طراز گنبد زر ایدر آمده یا گنبد سپهر که از بهر خاکبوس از اوج آسمان به زمین اندر آمده یا مهر نو ظهور که از مهر اهل بیت این سان بلند قدر و بلند اختر آمده یا چادر طلایی حور است کز بهشت از بهرِ دختِ موسیِ بِن جعفر آمده یا دُرجی از طلاست که از خازن بهشت در روز عید ، پیشکش محضر آمده یا خلعتی ز فاطمه ، خاتون هر دو کون در زاد روز حضرت پیغمبر آمده یا گنج سر به مهر که از هفتمین امام عید النّبی به تهنیت دختر آمده یا تحفه‌ای ز جانب سلطان دین رضا اینک به چشم روشنی خواهر آمده یا خیمه ی امید و امان است بهر خلق کاین قدر، سایه گستر و جان پرور آمده یا گنبد منوّر صحن مطهّر است کز آفتاب چرخ ، منوّرتر آمده در جلوه زار طور ولایت که اهل راز از نور او منوّر و مستظهر آمده وجه خدا در آینه ی حق نمای آل بی پرده جلوه کرده و در منظر آمده مجلای نور عترت و قرآن که آشکار از دامن لیالی مظلم برآمده از یُمن لطف حضرت معصومه شهر قم دارالامان امّت دین پرور آمده شهری ست شهر قم که ز الطاف اهل بیت مهد امید خلق خدا باور آمده شهر علوم آل محمّد ص که قرن‌هاست کز بهر حفظ کشور دین سنگر آمده شهری که با حضور فقیهان سرافراز از عهده ی مشاکل علمی برآمده شهری که حصن محکم قرآن و عترت است مشتق ولیک حافظ دو مصدر آمده در بحر حادثات همین کشتی نجات از بهر شیعیان علی ع لنگر آمده در گردش زمانه همین بارگاه قدس بر طالبان دانش و دین محور آمده وین زمزم زلال در این دامن کویر در پیش چشم اهل نظر ، کوثر آمده وز دولت کریمه ی آل عبا مُدام مشمول لطف و مرحمت داور آمده بانوی دین شفیعه ی امّت که شیعه را در هول روز حشر شفاعت گر آمده ماییم و دست و دامن الطاف حضرتش کز خیل خادمان درش بوذر آمده تذهیب گنبد حرم با صفای او بهجت فزای اهل ولا بی بر آمده "پروانه" کز عنایت ذات مقدّسش الهام بخش طبع سخن گستر آمده تاریخ این بنای مجلّل سرود و گفت خوش مطلعی که زیور شعر تر آمده "مهر منوّر است که از قم برآمده" "یا شمسه ی طلاست که پر زیور آمده " 🦋
مِهر منوّر این قبّه زر است که چون خور برآمده یا خرمن طلاست که در منظر آمده یا توده‌ای ز لوح زر اندود کز عیار از قدر زرّ جعفری افزون‌تر آمده یا خرمنی ز شهپر خیر ملایک است کاندر نظر به هیئت تلّ زر آمده یا جامه ی جلالت کرّوبیان که باز زینت فزای گنبد گردون فر آمده یا گیسوی طلایی خورشید را مَلک بر دوش بر فشانده و از در درآمده یا پرده ای لطیف تر از پرنیان نور پیکر طراز گنبد زر ایدر آمده یا گنبد سپهر که از بهر خاکبوس از اوج آسمان به زمین اندر آمده یا مهر نو ظهور که از مهر اهل بیت این سان بلند قدر و بلند اختر آمده یا چادر طلایی حور است کز بهشت از بهرِ دختِ موسیِ بِن جعفر آمده یا دُرجی از طلاست که از خازن بهشت در روز عید ، پیشکش محضر آمده یا خلعتی ز فاطمه ، خاتون هر دو کون در زاد روز حضرت پیغمبر آمده یا گنج سر به مهر که از هفتمین امام عید النّبی به تهنیت دختر آمده یا تحفه‌ای ز جانب سلطان دین رضا اینک به چشم روشنی خواهر آمده یا خیمه ی امید و امان است بهر خلق کاین قدر، سایه گستر و جان پرور آمده یا گنبد منوّر صحن مطهّر است کز آفتاب چرخ ، منوّرتر آمده در جلوه زار طور ولایت که اهل راز از نور او منوّر و مستظهر آمده وجه خدا در آینه ی حق نمای آل بی پرده جلوه کرده و در منظر آمده مجلای نور عترت و قرآن که آشکار از دامن لیالی مظلم برآمده از یُمن لطف حضرت معصومه شهر قم دارالامان امّت دین پرور آمده شهری ست شهر قم که ز الطاف اهل بیت مهد امید خلق خدا باور آمده شهر علوم آل محمّد ص که قرن‌هاست کز بهر حفظ کشور دین سنگر آمده شهری که با حضور فقیهان سرافراز از عهده ی مشاکل علمی برآمده شهری که حصن محکم قرآن و عترت است مشتق ولیک حافظ دو مصدر آمده در بحر حادثات همین کشتی نجات از بهر شیعیان علی ع لنگر آمده در گردش زمانه همین بارگاه قدس بر طالبان دانش و دین محور آمده وین زمزم زلال در این دامن کویر در پیش چشم اهل نظر ، کوثر آمده وز دولت کریمه ی آل عبا مُدام مشمول لطف و مرحمت داور آمده بانوی دین شفیعه ی امّت که شیعه را در هول روز حشر شفاعت گر آمده ماییم و دست و دامن الطاف حضرتش کز خیل خادمان درش بوذر آمده تذهیب گنبد حرم با صفای او بهجت فزای اهل ولا بی بر آمده "پروانه" کز عنایت ذات مقدّسش الهام بخش طبع سخن گستر آمده تاریخ این بنای مجلّل سرود و گفت خوش مطلعی که زیور شعر تر آمده "مهر منوّر است که از قم برآمده" "یا شمسه ی طلاست که پر زیور آمده " 🦋
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹قصه را تازیانه می‌داند🔹 به دعا دست خود که برمی‌داشت بذر آمین در آسمان می‌کاشت به تماشا، مَلَک نمازش را نردبانی ز نور می‌‏پنداشت چه نمازی؟ که تا به قبّۀ‏ عرش بُرد او را و نردبان برداشت! پرچم دین ز بام کعبه گرفت بُرد و بر بام آسمان افراشت بس که کاهیده بود، شب او را شبحی ناشناس می‌انگاشت خصم بیدادگر ز جور و ستم هیچ در حقّ او فرو نگذاشت! تا نینداختش به بستر مرگ دست از جان او مگر برداشت؟ قصه را تازیانه می‌داند در و دیوار خانه می‌داند 📝
آتش کینه چون زبانه کشید کار زهرا به تازیانه کشید دشمن دل‌سیه، به رنگ کبود نقش بی‌مهری زمانه کشید آتش خشم خانمان‌سوزش پای صد شعله را به خانه کشید در میانش گرفت شعلۀ‏ کین پای حق را چو در میانه کشید همچو شمعی که بی‏‌امان سوزد شعله از جان او زبانه کشید.. قامتش حالت کمانی یافت بس‌که بار الم به شانه کشید سبحه، مشق سرشک او می‌‏کرد بس‌که نقش هزار دانه کشید بر رخ این فرشتۀ معصوم نتوان پردۀ‏ فسانه کشید قصه را تازیانه می‏‌داند در و دیوار خانه می‌داند 📝
سخن از درد و صحبت از آه است قصۀ درد او چه جان‌کاه است راه حق، جز طریق فاطمه نیست هر که زین ره نرفت، گمراه است.. در مسیری که عشق می‌‌تازد تا به مقصود، یک‌قدم راه است در بهاران، خزان این گل بود عمر گل‌ها همیشه کوتاه است با غم او، دلی که بیعت کرد تا ابد در مسیرِ الله است این که بر لب رسیده، جان علی‌ست دل گمان می‌کند هنوز، آه است.. هر که آمد، به نیمۀ ره ماند غم فقط با دل تو همراه است آن که بعد از کبودی رخ تو با خسوف، آشتی کند، ماه است قصه را تازیانه می‌داند در و دیوار خانه می‌داند 📝
بی تو ای یار مهربان علی! شعله سر می‌کشد ز جان علی بی تو ای قهرمان قصۀ‏ عشق ناتمام است داستان علی.. خطبۀ‏ ناتمام زهرا کرد کار شمشیر خون‌فشان علی خواست نفرین کند، که زهرا را داد مولا قسم به جان علی- -که ز قهر تو ماسِوا سوزد؛ صبر کن صبر، مهربان علی! ذوالفقار برهنۀ سخنش کرد کاری به دشمنان علی، که دگر تا ابد به زنهارند از دم تیغ جان‌ستان علی با وجودی که قاسم رزق است ساخت عمری به قرص نان علی بعد او، خصم دون که می‌‏پنداشت به سه نان می‌خرد سنان علی، بود غافل که چون به سر آید دورۀ صبر و امتحان علی دشمنان را امان نخواهد داد لحظه‌‏ای تیغ بی‌امان علی.. دیدم انصاف را به کوچۀ عشق سر نهاده بر آستان علی عشق چون من ارادتی دارد به علی و به خاندان علی.. رفت زهرا و اشک از دنبال وز پی او روان، روان علی.. باز مانده‌ست سفرۀ دل او غم و درد است، میهمان علی درد دل را به چاه می‌گوید رفته از دست، همزبان علی آن شراری که سوخت زهرا را، سوخت تا مغز استخوان علی 😭😭😭😭😭😭 قصه را تازیانه می‌داند در و دیوار خانه می‌داند 📝 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━