eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
171 دنبال‌کننده
741 عکس
565 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی به دنیا می دهد بی تابیِ گهواره پیغامی غریبیِ پدر را می زدی فریاد با گریه گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی گلویت از زبانت زودتر واشد ، نمی بینم سرآغازی از این بهتر ، از این بهتر سرانجامی تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری چه تضمینی ، چه تلمیحی ، چه ایجازی ،چه ایهامی تورا از واهمه در قامت عباس می بیند اگر تیر سه شعبه کرده پیشت عرض اندامی الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا.... برید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی چنان سرگشته شد آرامش عالم که بر می داشت به سوی خیمه ها گامی به سوی دشمنان گامی برایت با غلاف از خاک ها گهواره می سازد ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه... چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی... کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست برایش می برد با دست خون آلوده پیغامی
گیرم اصلاً طفل خود را پشت خیمه دفن کرد خنده های آخر او را کجا پنهان کند... ؟
چون چشم تو دل می‌برد از گوشه‌نشینان.... شد گوشه‌ی شش‌گوشه برای تو مهیا...
11.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بگذار تا دمی به جمالت نظر کنم هفتاد و دومین گل از خون بر آمده...
از آتش عشقی که درونم شده روشن در اوج سیاهیم به سرخی زغالم...
19.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا قاسم بن الحسن علیه السلام شعرخوانی در آیین اختتامیه نخستین کنگره ملی شعر کرج
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ روضه حضرت علی اصغر علیه السلام از زبان علامه حسن زاده آملی 🆔 @ostad_samadiamoli
جهان پایان خوبی با حسین ابن علی دارد تو تنها گریه کن در روضه؛ باقی را به او بسپار
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نخل‌ها در طرب از طنطنه‌ی هوهویش بادِ صحرا به سکون آمده در گیسویش برق شمشیر علی، بارقه‌ی تیغ حسن ‌چشم عباس خبر می‌دهد از الگویش روی دوش دگران معرکه را کرده وداع هر کسی موقع جنگ آمده رو در رویش آسمان «بار امانت» نتوانست کشید «عَلم عشق» در آورد سر از بازویش یک‌‌تنه زد به دل لشکر و آن‌گاه سپرد میمنه، میسره را دست دو تا ابرویش غرقه در لطف خداوند خود از شش جهت است تیر می‌بارد اگر یکسره از هر سویش جملگی شیشه‌ی عطرند و نشان رفته‌ی سنگ که یکی فرق و یکی می‌شکند پهلویش مرهم زخم سرش نیست به جز دست حسین زودتر کاش به مقصد برسد دارویش! کوه صبر است ولی آه بعید است حسین در غم ساقی خود، خم نشود زانویش
🚩 به أباالفضل رفته‌ است افق‌های نگاهت به أباالفضل زهرای علی پشت و پناهت بِأباالفضل زیبایی‌ات از وصف خط و خال مبرّاست اما چه کنم چشم سیاهت به أباالفضل... می‌غرّد و می‌برّد و می‌طوفد و دریاست تیغت به علی رفته و راهت به أباالفضل جانباز و جوانمرد و وفاکیش و علمدار یک آدم و اینقدر شباهت به أباالفضل؟! ای منصب سقّایی این قافله با تو خیل شهدایند گواهت... بِأباالفضل