شناسایی در دل دشمن...
به نام خدا
در زمان حمله رژیم صهیونیستی به لبنان حاج یدالله به آنجارفته بود ؛ تعریف می کرد:
جلسه با چند نفر از فرماندهان ارتش سوریه داشتیم و می خواستیم با نحوه جنگشان آشنا شویم.آنها گفتند بیایید برویم ، بلندی های جولان را نشان تان بدهیم. ما هم فردا شب به آنجا رفتیم.
آنها ما را در فاصله دوری از اشغالگران نگه داشتند و با دوربین ارتفاعات را نشانمان دادند و از رشادت هایشان تعریف کردند.
شب بعد ، از آنها خواستیم همراه ما بیایند تا برای شناسایی به آنجا برویم، قبول کردند و راه افتادیم.
از منطقه عبور کردیم و در تاریکی شب جلو رفتیم؛ هوا تاریک بود و آن بنده های خدا نمی دانستند کجا می رویم.
به جایی که می خواستم، رسیدیم به یکی از آنها گفتم : دستت را بده به من
دستش را دراز کرد. آرام و با اشاره گفتم: دقت کن ببین این چیه؟
دستش را بر روی یک شی فلزی گذاشتم، روی آن دست کشید، زبانش بند آمده بود وگفت : این... این... تانکه ...
دستپاچه شده بود
که ما چرا این قدر جلو آمده ایم؟
راوی : محمدرضا کلهر
#شناسایی
#شجاعت
#لبنان
#حزب_الله
#شهید_کلهر
#شب_جمعه
hajrasoul.ir/2024/10/21/shenasaee/
برای خواندن مطالب شهدا عضو کانال موکب فرهنگی شهید حاج رسول استوار شوید🔻
https://eitaa.com/ostovar313