eitaa logo
اسوه های اخلاق
4.5هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
28 فایل
﷽ کانال اسوه های اخلاق کانالی با رویکرد مطالب متنوع علمی و اخلاقی پیامبران الهی و ائمه اطهار علیهم السلام و رهروان راستینشان علمای ربانی و مراجع بزرگوار تقلید به همراه اطلاع رسانی جلسات مواعظ اخلاقی ادمین: @talabeh1375 ادمین تبادلات:
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهید_مطهری #اهمیت_به_خانواده همسر استاد مرتضی مطهری نقل می‌کند: ایشان از همه امور و مسائل خانه خبر داشتند و در بیشتر کارها به من و بچه‌ها کمک می‌کردند. ایشان بزرگ ترین حامی و هادی من و بچه‌ها بودند و از همه امور آنها خبر داشتند. با این همیشه مشغله فکری و علمی، حتی مواظب درس‌های بچه‌ها هم بودند و اگر بچه‌ها مشکلی داشتند، آن را حل می‌کردند. حتی نامه‌هایی برای بچه‌ها می‌نوشتند که چند نمونه آن موجود است. ---------- 📚 سرگذشت‌های ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری، ج۲، ص۱۰۹. 🔖 #توصیه_های_اخلاقی_علما 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
#سید_مصطفی_خمینی #نماز 🍃به نماز بسیار علاقه مند بود و هنگام نماز، شادی و سرور در چهره اش نمایان؛ به نماز جماعت بسیار اهمیت می‌داد؛ به گونه ای که در گرما گرم دوران مبارزه با رژیم هرگاه کارهایشان به درازا می‌کشید، به دوستانش چنین یادآور می‌شد: «بلند شوید و اول وقت نماز بخوانید، سپس به کار ادامه دهید». 🔖 #توصیه_های_اخلاقی_علما 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعدا سه روز پیاده روی اولین چیزی که توی عمود 1407 می بینی گنبد آقا ابوالفضل العباسِ ♨️نبینی از دستت رفته http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa 🔖 🔖
#آیت_اشرفی_اصفهانی #شهدای_محراب . شهید اشرفی، چنان باصفا بود که دیدارکنندگان با او، از وی دل نمی کندند و هنگام خداحافظی، بعضی با چشم گریان از او جدا می‌شدند. کلامش آن قدر دل نشین بود که مردم از شنیدن سخنانش خسته نمی شدند و چهره نورانی اش بسیار گیرا بود. امام رحمه الله در تجلیل از ایشان فرموده است: «هر وقت آقای اشرفی اصفهانی را می‌بینم، به یاد خدا می‌افتم». 📚 محراب خونین 🔖👇 #توصیه_های_اخلاقی_علما 👇🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
#شهید_عباس_بابایی #محبت_به_همسر منطقه که بود، مدت‌ها می‌شد من و بچه‌ها نمی دیدیمش. حسابی دلم می‌گرفت. می‌گفتم: «تو اصلاً می‌خواستی این کاره بشوی، چرا آمدی مرا گرفتی؟! » می‌گفت: «پس ما باید بی زن می‌ماندیم؟! » می‌گفتم: «من اگر سر تو نخواهم نِق بزنم، پس باید سر چه کسی نِق بزنم؟! » می‌گفت: «اشکالی ندارد؛ ولی کاری نکن اجر زحمت هایت را کم کنی. اصلاً پشت پردۀ همۀ این کارهای من، بودنِ توست که قدم‌های مرا محکم می‌کند. » نمی گذاشت اخمم باقی بماند. روش همیشگی اش بود. کاری می‌کرد که بخندم؛ آن وقت همۀ مشکلاتم تمام می‌شد. ---------- 📚آن سوی دیوار دل، ص۸۰ 🔖 #توصیه_های_اخلاقی_علما 🔖 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
#امام_خمینی_ره #احترانگم_به_والدین یکی از ارادتمندان امام خمینی قدس سره می‌گوید: یک بار که به محضر ایشان در جماران رسیدم. یکی از مسئولین مملکتی برای انجام کارهای جاری به خدمت امام رسید و پدر سالخورده اش نیز همراه او بود. وقتی خواست به حضور امام برسد خود جلوتر از پدر حرکت می‌کرد. پس از تشرّف خدمت امام، پدرش را معرفی کرد. امام نگاهی به آن مسؤول کرد و فرمود: این آقا پدر شما هستند؟ عرض کرد: آری. امام فرمود: پس چرا جلوی او راه افتادی و وارد شدی؟ ----------🦋🦋🦋🦋🦋---------- ۲. مجله پیام انقلاب، ص ۶۹ 🔖 #توصیه_های_اخلاقی_علما 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
15.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ اگه دلت تنگ پیاده روی اربعین ⁉️ اگه دوس داری با مادرت راهی کربلا بشی ⁉️ اگه خیلی ساله منتظر دعوت هستی 👈 نشر حداکثری ❤️ 🔖 🔖 @attash http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
#شیخ_مرتضی_انصاری #تربیت_دینی_فرزندان دختر آیت الله حاج شیخ مرتضی انصاری رحمه الله نقل می‌کند: در ایام کودکی به مدرسه می‌رفتم. مرسوم بود برخی روزها، دانش آموزان ناهار خود را به مکتب می‌آوردند و همه با هم، همراه با آموزگار غذا می‌خوردند. روزی به مادرم گفتم: بچه‌های دیگر غذا‌های گوناگون و چند نوع خوراک می‌آورند، ولی شما برای من نان و تره می‌فرستید و این موجب شرمندگی من می‌شود. پدرم صحبت مرا شنید و با ناراحتی گفت: «از این پس، تنها نان برای او بفرستید تا نان و تره به دهانش خوش آید». [۱] -----📿📿📿📿📿📿📿---- 📚سیمای فرزانگان، صص۴۵۷ و ۴۵۸ 🔖 #توصیه_های_اخلاقی_علما 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
♨️♨️ ♨️♨️ چند تن از اوباش تهران مى خواستند شرابخانه مردى يهودى را به يغما ببرند. آنان به نام تكفير، مرد بيچاره را كشان كشان مى بردند. از قضا به آقا شيخ هادى برخوردند. شيخ جريان را پرسيد. يكى از اوباش كه دستارى سبز بسته بود گفت: آقا! اين مرد توهين به مقدّسات مذهبى مى كند. مى خواهيم مجازاتش كنيم. شيخ كه معركه عوام را ديد به زيركى دريافت كه دعوا بر سر لحاف ملاّ نصرالدّين است. و الّا در شهر، كافر و يهود و گبر بسيارند. لذا در آن غوغا آهسته به يكى از اصحابش گفت: آيا مهر نماز در جيب دارى؟ او گفت: بله اقا. دارم. شيخ گفت: مهر را جورى در جيب يهودى بگذار كه هيچ كس متوجّه نشود. مهر در جيب يهودى سرگردان گذشته شد. آنگاه شيخ گفت: حالا معلوم مى كنم كه اين بينوا مسلمان است يا يهودى. شيخ از يكى از حاضران خواست كه دست در جيب آن مرد كند. مرد دست در جيبش كرد و مهر نمازى يافت. شيخ خطاب به آن سيّد هوچى و بى سواد كه سر دسته اشرار بود كرد و گفت: گوارت به كافران مى فرمود: بگوييد (لا اله الا اللّه تُفلِحوا... )، يعنى كلمه توحيد را بر زبان جارى كنيد، رستگار مى شويد. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله گروه كافران را به صرف گفتن شهادت در جرگه مسلمانان وارد ساختند. امّا تو بر خلاف جدّت مى خواهى دستاربندى عمل كنى؟ سيّد فرياد زد: آقا چه مى فرماييد ؟ اين بدبخت لامذهب است. يهودى سرگردان از ترس خود را باخت. زبانش بند آمده بود و نمى دانست چه بگويد. همه گوش به فرمان آقا شيخ هادى شدند كه بشنوند چه حكمى مى فرمايد. شيخ گفت: اين مرد مى گويد مسلمانم. مهر نماز هم در جيب دارد. برويد پى كار خود و دست از سرش برداريد! همه سرافكنده و پراكنده شدند. آن يهودى هم كه حسن سلوك و رفتار شيخ را مشاهده كرد بسيار تحت تاءثير قرار گرفت و علاقمند به دين اسلام شد. شهادتين گفت و بوسيله شيخ مسلمان شد! 🔖 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa 👈کپی ممنوع
از کوچمون برو بُرو .mp3
9.01M
روضه جانسوز به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) 🔖 کانال توصیه های اخلاقی علما 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
#شیخ_رجبعلی_خیاط #اخلاص یکی از شاگردان شیخ رجب علی خیاط می‌گوید: روزی خدمت شیخ عرضه داشتم: اگر اجازه دهید، با هم به زیارت حضرت رضا مشرّف شویم. شیخ فرمود: «اجازه‌ام دست خودم نیست. » نخست فهم این مطلب برای من قدری سنگین بود که چرا ایشان می‌فرماید اجازه‌ام دست خودم نیست. تا اینکه زمانی گذشت و فهمیدم بنده خدا غیر از اراده حق، رأیی از خود ندارد و کارهایش به اجازه و رضای اوست. پس از مدتی در محضر شیخ رجب علی درباره اخلاص و زیارت امام رضا (ع) بحث شد. ایشان فرمود: «ما اگر برای خدا مشرّف شویم و جز رضای خدا چیزی در نظر نباشد، حضرت از این زائر پذیرایی دیگری خواهد کرد». 📚 کیمیای محبت 🔖 #توصیه_های_اخلاقی_علما 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
#همسرداری #شهید_شمس_آبادی «مراسم عقد انجام شد. بعد از مراسم، آقا عبدالله از من خواست تا با من حرف بزند. اولین برخورد زندگی مشترکمان بود. قبل از هر صحبتی از من خواست تا یک مُهر برایش بیاورم. چون روحیه ایشان را می‌شناختم، از باب شوخی گفتم: مُهر؟ مُهر برای چی؟ مگر حاج آقا تا این موقع نمازشان را نخوانده اند؟ دیدم حال عجیبی دارد. نگاهی به من کرد و گفت: حالا شما یک مُهر بیاورید! اما من دست بردار نبودم. گفتم: تا نگویید مُهر را برای چه می‌خواهید، نمی آورم. گفت: می‌خواهم نماز شکر بخوانم و از اینکه خداوند چنین همسری به من داده، از او تشکر کنم. دیگر حرفی نزدم. رفتم و با دو تا جانماز برگشتم». 📚 سیره پیامبرانه شهدا 🔖 #توصیه_های_اخلاقی_علما 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa