eitaa logo
اسوه های اخلاق
4.6هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
28 فایل
﷽ کانال اسوه های اخلاق کانالی با رویکرد مطالب متنوع علمی و اخلاقی پیامبران الهی و ائمه اطهار علیهم السلام و رهروان راستینشان علمای ربانی و مراجع بزرگوار تقلید به همراه اطلاع رسانی جلسات مواعظ اخلاقی ادمین: @talabeh1375 ادمین تبادلات:
مشاهده در ایتا
دانلود
» ⚫️ روزی پادشاهی یک سبد را پر از غذاهای فاسد کرد و به فقیری داد! ⚪️ فقیر لبخندی زد، سبد را گرفت و ضمن عرض تشکر به محضر پادشاه از قصر بیرون رفت. 🌺 سپس غذاها را خالی کرد و سبد را شُست و به جایشان گلهایی زیبا و قشنگ و خوشبو در سبد گذاشت و راهی قصر شد...... 😳 پادشاه شگفت زده شد و گفت: چرا سبدی را که پر از غذاهای کثیف بود پر از گلهای زیبا کرده ای و نزدم آوردی؟! ✅ فقیر گفت: هر کس آنچه در دل دارد میبخشد !! ------------------------ 🌹کانال آیت الله بهجت🌹 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
✍به بهلول گفتند ... 🌟فلانی هنگام تلاوت قرآن ، چنان از خود بیخود می شود که غش می کند! بهلول گفت : او را بر سر دیوار بلندی بگذارید تا قرآن تلاوت کند ،اگر غش کرد ، در عمل خود صادق است !! 👈برای شناختن ادمها، آنها را باید در شرایط سخت قرار داد تا چهره واقعیشان را بشناسید. ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
🔰طنـابـهـای شیـطـان ✨يکي از شاگردان مرحوم شيخ انصاری میگويد: 💠 در زماني که در نجف در محضر شيخ به تحصيل علوم اسلامي اشتغال داشتم يک شب شيطان را در خواب ديدم که بندها و طنابهاي متعددي در دست داشت. ❓از شيطان پرسيدم: اين بندها براي چيست؟ 💥پاسخ داد: اينها را به گردن مردم مي افکنم و آنها را به سوي خويش مي کشانم و به دام مي اندازم. روز گذشته يکي از اين طنابهاي محکم را به گردن شيخ مرتضي انصاري انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه اي که منزل شيخ در آنجا قرار دارد کشيدم ولي افسوس که عليرغم تلاشهاي زيادم شيخ از قيد رها شد و رفت. ❗️وقتي از خواب بيدار شدم در تعبير آن به فکر فرو رفتم. پيش خود گفتم: خوب است تعبير اين رؤيا را از خود شيخ بپرسم. از اين رو به حضور معظم له مشرف شده و ماجراي خواب خود را تعريف کردم. ⚫️ شيخ فرمود: آن ملعون ( شيطان) ديروز مي خواست مرا فريب دهد ولي به لطف پروردگار از دامش گريختم. 👈جريان از اين قرار بود که ديروز من پولي نداشتم و اتفاقا" چيزي در منزل لازم شد که بايد آنرا تهيه مي کردم. با خود گفتم: يک ريال از مال امام زمان ( عج) در نزدم موجود است و هنوز وقت مصرفش فرا نرسيده است. آنرا به عنوان قرض برمي دارم و ان شاءالله بعدا ادا مي کنم. يک ريال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همين که خواستم جنس مورد احتياج را خريداري کنم با خود گفتم: از کجا معلوم که من بتوانم اين قرض را بعدا" ادا کنم؟ ✅ در همين انديشه و ترديد بودم که ناگهان تصميم قطعي گرفته و از خريد آن جنس صرف نظر نمودم و به منزل بازگشتم و آن يک ريال را سرجاي خود گذاشتم ❤️به ما بپیوندید⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa