عاشقانههای معلمانه!
#مهدی_ذوالقدر
با بوسه و لبخند مخالف هستی
مجموعهی محجوب لطائف هستی
یک خورده بگیر چادرت را شلتر
انگار که استاد معارف هستی!
#حسن_دهلوی
با ما پی حرف و جیکجیکی بانو
خوشتیپی و خوشگلی و شیکی بانو
من درک نمیکنم تو را؛ میدانی
انگار معلم فیزیکی بانو
#سجاد_دانشمند
در کشور ما که شغل او علافیست
از آب و هوا اگر بگوید کافیست
دلگرم به چشم سبز سردش هستم
معشوقهی من معلم جغرافیست
#سجاد_رشیدپور
تو هستی و ضدِ نیست باید باشی
من صفر ولی تو بیست باید باشی
از دست به خون من خضابت پیداست
بانو تو دبیر زیست باید باشی
#سجاد_رشیدپور
میکشت مرا به من دوا هم میداد
معجون محبت و وفا هم میداد
استاد مسلم «خصوصی» بود و
معشوقه من درس «جزا» هم میداد
#شایان_مصلح
دانای زبان و خط والای نبیست
پیشش سخن گزافتان بیادبیست
با من دو سه بار کربلا آمده است
معشوقهی من اگر دبیر عربیست
#سجاد_رشیدپور
زیبا و اصیل مثل نقش کاشیست
اما چه کنم که در پی کلّاشیست
کم مانده بیاید و مرا رنگ کند
بانو نکند معلم نقاشیست؟
#سجاد_دانشمند
زلفش شب و صورتش که قرص قمر است
چشمش که کتابت هزاران اثر است
از خط لب و ابروی نستعلیقش
پیداست که از معلمین هنر است!
#سجاد_رشیدپور
چون شعر من از صلح و صفا پر شده است
دور از بدی و بغض و تظاهر شده است
بیمارم و دست او شفا میدهدم
محبوب من است آن که دکتر شده است
#سجاد_رشیدپور
حرفش همه جا، ز خاک تا مریخ است
موهای تنم ببین ز دستش سیخ است
با گیوه و چارقد میآید سر کار
معشوقهی من معلم تاریخ است