eitaa logo
اتاق رباعی
417 دنبال‌کننده
239 عکس
53 ویدیو
1 فایل
خلوت عاشقان #رباعی ارتباط با ما... @sh_fagh_0490
مشاهده در ایتا
دانلود
نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز ور بگریزم ز دستت ای مایهٔ ناز هر جا که روم پیش تو می‌آیم باز آن دوست که دیدنش بیاراید چشم بی‌دیدنش از گریه نیاساید چشم ما را ز برای دیدنش باید چشم ور دوست نبینی به چه کار آید چشم آرام دل خویش نجویم چه کنم؟ وندر طلبش به سر نپویم چه کنم؟ گویند مرو که خون خود می‌ریزی مادام که در کمند اویم چه کنم؟ نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود حال من از اقبال تو فرخنده شود وز غیر تو هر جا سخن آید به میان خاطر به هزار غم پراگنده شود بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل این غم که مراست کوه قافست، نه غم این دل که تُراست، سنگ خاراست، نه دل با آن که دلم از غم هجرت خونست شادی به غم توام ز غم افزونست اندیشه کنم هر شب و گویم یا رب هجرانش چنین‌ست، وصالش چونست؟ زلفت دیدم، سر از چمان پیچیده وندر گل سرخ ارغوان پیچیده در هر بندی هزار دل در بندش در هر پیچی هزار جان پیچیده ای از گل سرخ رنگ بربوده و بو رنگ از پی رخ ربوده، بو از پی مو گل رنگ شود، چو روی شویی، همه جو مشکین گردد، چو مو فشانی، همه کو هر شب به تو با عشق و طرب می‌گذرد بر من زغمت به تاب و تب می‌گذرد تو خفته به استراحت و بی تو مرا تا صبح ندانی که چه شب می‌گذرد به جان، جوشم که جویای تو باشم خَسی بر موج دریای تو باشم تمامِ آرزوهای منی، کاش یکی از آرزوهای تو باشم!
💠 دفتر رباعی هر ساعتم اندرون بجوشد خون را وآگاهی نیست مردم بیرون را الا مگر آن‌‌که روی لیلی دیده‌است داند که چه درد می‌کشد مجنون را ☆☆☆ عشاق به درگهت اسیرند بیا بدخویی تو بر تو نگیرند بیا هر جور و جفا که کرده‌ای معذوری زآن پیش که عذرت نپذیرند بیا ☆☆☆ روزی گفتی شبی کنم دلشادت وز بند غمان خود کنم آزادت دیدی که از آن روز چه شب‌ها بگذشت وز گفتهٔ خود هیچ نیامد یادت؟ ☆☆☆ آن شب که تو در کنار مایی روز است و آن روز که با تو می‌رود نوروز است دی رفت و به انتظار فردا منشین دریاب که حاصل حیات امروز است ☆☆☆ آن سست وفا که یار دل‌سخت من است شمع دگران و آتشِ رخت من است ای با همه‌کس به صلح و با ما به خلاف جرم از تو نباشد گنه از بخت من است ☆☆☆ گویند رها کنش که یاری بدخوست خوبیش نیرزد به درشتی که دروست باللَّه بگذارید میان من و دوست نیک و بد و رنج و راحت از دوست نکوست ☆☆☆ نوروز که سیل در کمر می‌گردد سنگ از سر کوهسار در می‌گردد از چشمهٔ چشم ما برفت این‌همه سیل گویی که دل تو سخت‌تر می‌گردد ☆☆☆ سودای تو از سرم به‌در می‌نرود نقشت ز برابر نظر می‌نرود افسوس که در پای تو ای سرو روان سر می‌رود و بی‌تو به‌سر می‌نرود ☆☆☆ من گر سگکی زان تو باشم چه شود؟ خاری ز گلستان تو باشم چه شود؟ شیران جهان روبه درگاه تواند گر من سگ دربان تو باشم چه شود؟ ☆☆☆ گر تیر جفای دشمنان می‌آید دل تنگ مکن که دوست می‌فرماید بر یار ذلیل هر ملامت کاید چون یار عزیز می‌پسندد شاید ☆☆☆ این ریش تو سخت زود برمی‌آید گرچه نه مراد بود برمی‌آید بر آتش رخسار تو دل‌های کباب از بس که بسوخت دود برمی‌آید ☆☆☆ از هرچه کنی مرهم ریش اولی‌تر دلداری خلق هرچه بیش اولی‌تر ای دوست به دست دشمنانم مسپار گر می‌کشی‌ام به دست خویش اولی‌تر ☆☆☆ ای ماه شب‌افروز شبستان‌افروز خرم تن آن‌که با تو باشد شب و روز تو خود به کمال خلقت آراسته‌ای پیرایه مکن، عرق مزن، عود مسوز ☆☆☆ ای بی‌تو فراخای جهان بر ما تنگ ما را به تو فخر است و تو را از ما ننگ ما با تو به صلحیم و تو را با ما جنگ آخر بنگویی که دل است این یا سنگ؟ ☆☆☆ گفتم که دگر چشم به دلبر نکنم صوفی شوم و گوش به منکر نکنم دیدم که خلاف طبع موزون من است توبت کردم که توبه دیگر نکنم ☆☆☆ ما حاصل عمری به دمی بفروشیم صد خرمن شادی به غمی بفروشیم در یک دم اگر هزار جان دست دهد در حال به خاک قدمی بفروشیم ☆☆☆ یک روز به اتفاق صحرا من و تو از شهر برون شویم تنها من و تو دانی که من و تو کی به‌هم خوش باشیم؟ آن‌وقت که کس نباشد الا من و تو ☆☆☆ ای راهروان را گذر از کوی تو نه ما بی‌خبر از عشق و خبر سوی تو نه هر تشنه که از دست تو بستاند آب از دست تو سیر گردد از روی تو نه ☆☆☆ هر روز به شیوه‌ای و لطفی دگری چندانکه نگه می‌کنمت خوبتری گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش بستانم و ترسم دل قاضی ببری ☆☆☆ ای مایهٔ درمان نفسی ننشینی تا صورت حال دردمندان بینی گر من به تو فرهاد صفت شیفته‌ام عیبم مکن ای جان که تو بس شیرینی ☆☆☆ گر دشمن من به دوستی بگزینی مسکین چه کند با تو به‌جز مسکینی صد جور بکن که همچنان مطبوعی صد تلخ بگو که همچنان شیرینی ☆☆☆
رباعی من دوش قضا یار و قدر پشتم بود نارنج زنخدان تو در مشتم بود دیدم که همی گزم لب شیرینش بیدار چو گشتم سر انگشتم بود ☑️کانال اتاق در ایتا؛ @Otagerobae
رباعی دوران بقا چو باد صحرا بگذشت تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد در گردن او بماند و بر ما بگذشت ☑️کانال اتاق در ایتا؛ @Otagerobae
رباعی نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز ور بگریزم ز دستت ای مایهٔ ناز هر جا که روم پیش تو می‌آیم باز ☑️کانال اتاق در ایتا؛ @Otagerobae