eitaa logo
اتاق رباعی
417 دنبال‌کننده
144 عکس
33 ویدیو
1 فایل
خلوت عاشقان #رباعی ارتباط با ما... @sha_fagh_0490
مشاهده در ایتا
دانلود
من سنگ که نیستم فراموش کنم آرام بِایستم، فراموش کنم خندیدنمان می‌رود از یاد ولی من با تو گریستم، فراموش کنم؟
دیروز رباعی‌ای ز دستم در رفت امروز هوا پس شد و دستم در رفت آن شیر که در قابلمه می‌جوشید چون حوصله‌ی من شد و کلا سر رفت
از عهد شباب شعر پایی کردم با شعر بس احساس رهایی کردم یک ناشر خوب دل ربود از کف من من هم به کلام دلرباعی کردم
نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز ور بگریزم ز دستت ای مایهٔ ناز هر جا که روم پیش تو می‌آیم باز آن دوست که دیدنش بیاراید چشم بی‌دیدنش از گریه نیاساید چشم ما را ز برای دیدنش باید چشم ور دوست نبینی به چه کار آید چشم آرام دل خویش نجویم چه کنم؟ وندر طلبش به سر نپویم چه کنم؟ گویند مرو که خون خود می‌ریزی مادام که در کمند اویم چه کنم؟ نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود حال من از اقبال تو فرخنده شود وز غیر تو هر جا سخن آید به میان خاطر به هزار غم پراگنده شود بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل این غم که مراست کوه قافست، نه غم این دل که تُراست، سنگ خاراست، نه دل با آن که دلم از غم هجرت خونست شادی به غم توام ز غم افزونست اندیشه کنم هر شب و گویم یا رب هجرانش چنین‌ست، وصالش چونست؟ زلفت دیدم، سر از چمان پیچیده وندر گل سرخ ارغوان پیچیده در هر بندی هزار دل در بندش در هر پیچی هزار جان پیچیده ای از گل سرخ رنگ بربوده و بو رنگ از پی رخ ربوده، بو از پی مو گل رنگ شود، چو روی شویی، همه جو مشکین گردد، چو مو فشانی، همه کو هر شب به تو با عشق و طرب می‌گذرد بر من زغمت به تاب و تب می‌گذرد تو خفته به استراحت و بی تو مرا تا صبح ندانی که چه شب می‌گذرد به جان، جوشم که جویای تو باشم خَسی بر موج دریای تو باشم تمامِ آرزوهای منی، کاش یکی از آرزوهای تو باشم!
کو عیش که بی‌تو اندُه‌آمیز نشد کو باده که بی‌تو حسرت‌انگیز نشد در هجر تو ساغری نکردیم تهی کز خون دو دیده باز لبریز نشد
در وادی عشق مرهمم تنهایی است از مال و منال، دِرهَمم تنهایی است رفـتـنــد تـــمــام دوســتان از پـیـشــم آن یار همیشه همدمم تنهایی است
خون گشته مرا ز هجر یاران، دیده زین غم، شده چون سیل بهاران، دیده گر دست به من زنند، می‌ریزد اشک مانند درخت‌های باران دیده!
دیالوگ‌های هق هق را گرفتی؟ نمای بستهٔ دق را گرفتی؟ فضای داخلی: -یک تیغ و رگ‌ها- سکانس مرگ عاشق را گرفتی؟
در دل نبُوَد جای کسی اِلّا تو پنهان شده در سایه ی فرداها تو گفتی دو بهار صبر کن می آیم نارنج دو بار غنچه کرد اما تو...
🌸 تا دست تو آرام به روی در زد دیوار به رقص آمد و در پرپر زد تا خواستم ارام صدایت بزنم پروانه ای از روی لبانم پر زد 🌸 شهریست شلوغ با هیاهویی چند بازار سیاه چشم و ابرویی چند هر گوشه ی این شهر بساطی پهن است ای عشق دل شکسته کیلویی چند؟! 🌸 یک بار نه صد بار نه هر بار نفهمید انگار نه انگار... نه! انگار نفهمید فریاد زدم داد زدم دوستتان دا... یک عمر به در گفتم و دیوار نفهمید 🌸 کم نامه ی خاموش برایم بفرست از حرف پرم گوش برایم بفرست دارم خفه می شوم در این تنهایی لطفا کمی آغوش برایم بفرست 🌸 نه سیب نه گندم است بین من و تو بین من و تو" گم است بین من وتو این عشق که دیگران از او می گویند یک سوءتفاهم است بین من و تو 🌸 از مزرعه های کوچک بعضی ها برچیده شود مترسک بعضی ها آقا خودمانیم چه کیفی دارد وقتی بزنی به برجک بعضی ها 🌸 سر تا سر جان ما پر از تب نشده چون جام جنون ما لبالب نشده ما منتظریم ماه کامل بشود دور قمری چهارده شب نشده 🌸 من با تو چقدر ساده رفتم بر باد تو نام مرا چه زود بردی از یاد من حبه ی قند کوچکی بودم که از دست تو در پیاله ی چای افتاد 🌸 من نام کسی نخوانده ام الا تو با هیچ کسی نمانده ام الا تو عید آمد و من خانه تکانی کردم از دل همه را تکانده ام الا تو
خوب آمده استخاره برمی گردی با دامن پر ستاره بر می گردی مانند کبوتران جَلدی بانو هر جا بِروی دوباره برمی گردی
کس درد دل درخت را گوش نکرد با باغ، بهار را هم‌آغوش نکرد با این همه باز هم دم باران گرم یک لحظه بهار را فراموش نکرد