eitaa logo
پاییز
217 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
393 ویدیو
20 فایل
سلام سعی میکنم چیزایی که به ذهنم میرسه و لازمه باهاتون درمیون بگذارم رو اینجا مطرح کنم. خوب و بدشو به بزرگی خودتون ببخشید آیدی اینستاگرام: p_a_eee_z3 گفتگو با پاییز: شناس؛ @pa_eee_z ناشناس؛ https://harfeto.timefriend.net/17140620203928
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙 📖داستان زندگی شهید محمد بروجروی @chekhabarazkoja
🌹 ۳۰ 📖شب ۱۵ خرداد ۵۶ بود که شاه هفتاد خبرنگار خارجی را دعوت کرده بود تا مانور تبلیغاتی بدهند .میرزا افرادش را طوری وارد عمل کرد که چند عملیات را به صورت همزمان در جاهای مختلف تهران انجام دهند. یک گروه باید بانک صادرات شعبه ی شهباز جنوبی را منفجر میکرد. گروه بعدی دکل های فشار قوی منطقه ی فرح آباد را تخریب میکرد. گروه سوم مامور شده بود فروشگاه های زنجیره ای کورش و مشروب فروشی های خیابان ری تا سرچشمه را آتش بزند و گروه آخرهم باید انبارهای لاستیک کارخانه ی کیان تایر را در سه راه آذری از بین میبرد. یک چیزی هم که مدام فکرش را مشغول میکرد ، عملیاتی بود که هم رژیم را سر درگم میکرد و هم مردم را به مبارزه دلگرم تر؛ کاری که میبایست از خلع سلاح پاسگاه مامازند ورامین بزرگتر باشد. طرح خلع سلاح پاسگاه مامازند را احد داد. چند بار با هم پاسگاه را زیر نظر گرفتند. فهمیدند حیاط بزرگی دارد و خوابگاه سرباز ها به حیاط اسلحه خانه چسبیده . اتاق رئیس پاسگاه هم رو به حیاط و پشت به اسلحه خانه بود‌.سرباز ها شب که میشد ، دو به دو نگهبانی میدانند و برای چنین کاری دست کم پنج نفر نیرو لازم بود.دو نفر که بتوانند دو نگهبان را خلع سلاح کنند و دو نفر دیگر که بتوانند سلاح ها را از اسلحه خانه بیرون بیاورند ، نفر آخر باید با ماشین اطراف پاسگاه آماده باشد تا به موقع بتواند سلاح ها را از پاسگاه بیرون بیاورد و فرار کند. گفت که طرح خوبی است، اما حیاط پاسگاه بزرگ است و امکان دارد قبل از دست به کار شدن شناسایی شوند‌. قرار شد ورود و خروج آن چهار نفر با موتور باشد تا نگهبان ها غافلگیر شوند و فرصت عکس العمل نداشته باشند‌. وقت رفتن هم بتوانند با سرعت پاسگاه را ترک کنند. طرح رابه خوبی اجرا کردند ، اما میرزا راضی نبود. مدام توی فکر کاری بود که بزرگتر باشد.فکرش به جایی نرسید تا وقتی که آقای خمینی آن سخنرانی داغ را راجع به کاپیتولاسیون کرد. گفت« اگر یک آشپز آمریکایی در ایران ، مرجع تقلید شمارا زیر بگیرد، دولت ایران حق ندارد آن آشپز را محاکمه کند.» گفت « کاری نکنید که باعث خشم مردم ایران شود.» و میرزا به چیزی که میخواست رسید؛ امریکایی ها باید از ایران بروند. کافه ی خان سالار پاتوق درجه داران امریکایی بود . میرزا می دید که گاه گاهی چند بار سرباز امریکایی دست چند دختر ایرانی را میگیرند و به آنجا می آورند. مردم به آن میگفتند کلوب امریکایی کاباره ی خان سالار. به مصطفی سپرد تا با عباس علی احمدی طرح انفجار آن را بررسی کنند. گفت «اون قدر برین و بیاین تا شناخته بشین.» این جور وقت ها نقشه همراهش بود و این چیزها را روی نقشه توضیح میداد. ... @chekhabarazkoja
🌹 ۳۱ 📖_کافه درست اینجاست. نزدیک به ساختمون تلویزیون . هر کاری لازمه بکنین تا بهتون شک نکنن. ان شاالله خدا کمک میکنه . تیپشان را تیپ آمریکایی هایی کرده بودند که به کلوب رفت و آمد داشتند. بیست شب رفت و آمدهای پی در پی و کلی انعام که به نگهبان ها و میهمان دار های کافه داده بودند، باعث شد تا همه چیز در شب بیستم عادی باشد. بردن بمب در شب های آخر توی کیفی که همه از روز اول آمدنشان به کافه دیده بودند، ترسشان از لو رفتن را ریخته بود. بمب نود ثانیه ای منفجر میشد. عباس علی به عمرش رنگ مشروب ندیده بود، اما حالا مجبور بود برای رد گم کردن ، لیوان مشروب دست بگیرد. آنرا توی دستشویی خالی کرد و از کافه بیرون رفت.مصطفی ضامن بمب را کشید و شروع به شمردن کرد . شده بود شصت ثانیه که دید عباس علی دارد برمیگردد. گفت« چی کار داری میکنی؟» عباس علی کیفش را زیر میز جا گذاشته بود و نگهبان داشت آنرا نشان میداد. اگر برنمیگشت ،کیف بمب لو میرفت .وقت توضیح دادن نبود . صاحب رستوران مشکوک شده بود و مصطفی پشت به او ایستاده بود و نمیدیدش . عباس علی خودش را از دست مصطفی رها کرد و اورا به بیرون رستوران هل داد. _تو برو. مصطفی که از رستوران خارج شد. شمرد؛ سی.نگاهش روی عباس علی ثابت ماند که پشت میز آرام نشسته بود و لب هایش تکان میخورد. شمرد ؛بیست ،نوزده ،هجده،..... عرض خیابان رستوران را طی کرد و شمرد ؛ یازده ، ده ، نه، ....دیگر نمیخواست بشمرد. _پس چرا نمی آیی عباس؟ شعله های آتش که زبانه کشید و صدای انفجار گوشش را پر کرد، مصطفی آرزو کرد که کاش پیش عباس می ماند. ... @chekhabarazkoja
🌹 ۳۲ 📖_من چرا نماندم ؟ _روزنامه های فردا نوشتند« بمب گذار در محل حادثه ماند.» میرزا اولین اطلاعیه ی گروه توحیدی صف را به دو زبان فارسی و انگلیسی نوشت و گفت اعضای گروه آن را حتی برای شهربانی و کلانتری ها بفرستند. وقتی نام گروه توحیدی صف سر زبان ها افتاد، خیلی از اعضا که جزو شاخه های فرعی گروه خوشه ای او بودند، نمیدانستند خودشان عضو این گروهند. بعدها وقتی نماینده ی سازمان ملل به ایران آمد و خبر آوردند که شاه دستور داده هیچ اتفاقی نباید بیفتد، میرزا گفت «باید بیفتد.» همان روزها ،هلی کوپتر مستشار های امریکایی در اصفهان و اتوبوس نظامیان امریکایی در تهران منفجر شد و گروه میرزا این انفجار ها را به گردن گرفت. تابستان ۵۷ تمام شده بود کشتار جمعه ی سیاه در میدان ژاله باعث شده بود میرزا به همه ی شاخه ها و اعضا سفارش کند هوای مردم را در تظاهرات داشته باشند. کلاشینکفش را زیر کتش میگرفت و میرفت لای جمعیت تظاهر کننده . هنوز به فکرش نرسیده بود که تفنگ را توی کیف برزنتیش بگذارد یا آنرا زیر اورکت بلندی پنهان کند. آن روز زنی از میان جمعیت سراسیمه آمد کنارش و گفت«تفنگت از زیر لباست پیداست ؛گاردی ها میبینند.» قراربود میرزا از مردم محافظت کند، اما میدید بیشتر این مردم هستند که هوای او را دارند. توی خیابان ها، محله ها، کوچه ها و حتی توی خانه هایشان، وقتی از دست گاردی ها یا ساواکی ها فرار میکردند یا میخواستند خودشان و‌ اعلامیه های همراهشان را گم و گور کنند ، وقتی کسی نبود و و میرسیدند به کوچه ای بن بست و همه چیز برایشان تمام بود، دری باز میشد و کسی به آنها پناه میداد . میگفتند کدام پشت بام به کجا راه دارد و بعد باید کجا برود و چه جوری فرار کند. حالا هم طوری جلوی میرزا راه میرفت که تفنگش پیدا نباشد . موقع تظاهرات گاردی ها می ایستادند سر چهارراه ها و جمعیت را میپاییدند ، برای همین میرزا هم کسانی را مامور میکرد تا ماشین های گاردی های سر چهارراه را از کار بیندازند یا گاردی هارا بترسانند . هنوز شاه از ایران نرفته بود و گاردی ها اگر فرمان تیر داشتند ، مردم را میزدند .بعضی سرباز ها هم بودند که تمرد میکردند یا فرماندهانشان را میزدند یا فرار میکردند. وقتی گاردی ها به مردم حمله میکردند، مردم میگفتند «اینها اسرائیلی اند ایرانی نیستند.» باورشان نمیشد کسی هم وطن خودش را بکشد. شاه که به بهانه ی درمان از ایران رفت ، روزنامه ها نوشتند «شاه رفت.» مردم میگفتند «شاه در رفت.» شاه که رفت ، زمزمه های آمدن آقای خمینی بلند شد. ... @chekhabarazkoja
🇮🇷 شهید قاسم عابدینی چمگردانی (۱۳۶۵-۱۳۴۸ زرین‌شهر) ... و در آخر وصیتم به شما امت شهیدپرور این است که همیشه وحدت داشته باشید و در خط امام باشید و جبهه‌ها را خالی نگذارید تا ان شاالله به پیروزی نهایی برسیم. #وحدت #رمز_پیروزی 🔍 @chekhabarazkoja
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 🌺 🌺 ❤️ ❤️ 🍃 🍃 💐💐بسم الله الرحمن الرحیم💐💐 🍃 🍃 🍃(اين خطبه با نام الزّهراء معروف است)🍃 🍃 بخش ششم🍃 🍃وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره🍃 💫تا آن زمان كه پرونده اين جهان بسته شود، و خواست الهى فرا رسد، و آخر آفريدگان به آغاز آن بپيوندد، و فرمان خدا در آفرينش دوباره در رسد. آنگاه آسمان را به حركت آورد و از هم بشكافد، و زمين را به شدت بلرزاند، و تكان سخت دهد، كه كوه ها از جا كنده شده و در برابر هيبت و جلال پروردگارى بر يكديگر كوبيده و متلاشى شده و با خاك يكسان گردد. سپس هر كس را كه در زمين به خاك سپرده شده، در آورد، و پس از فرسودگى تازه شان گرداند، و پس از پراكنده شدن، همه را گرد آورد، سپس براى حسابرسى و روشن شدن اعمال از هم جدا سازد. آنها را به دو دسته تقسيم فرمايد: به گروهى نعمت ها دهد و از گروه ديگر انتقام گيرد. اما فرمانبرداران را در جوار رحمت خود جاى دهد و در بهشت جاويدان قرار دهد ، خانه اى كه مسكن گزيدگان آن هرگز كوچ نكنند و حالات زندگى آنان تغيير نپذيرد، در آنجا دچار ترس و وحشت نشوند، و بيمارى ها در آنها نفوذ نخواهد كرد، خطراتى دامنگيرشان نمى شود، و سفرى در پيش ندارند تا از منزلى به منزل ديگر كوچ كنند. و امّا گنه كاران را در بدترين منزلگاه در آورد، و دست و پاى آنها را با غل و زنجير به گردنشان در آويزد، چنانكه سرهايشان به پاها نزديك گردد، جامه هاى آتشين بر بدنشان پوشاند، و در عذابى كه حرارت آتش آن بسيار شديد و بر روى آنها بسته، و صداى شعله ها هراس انگيز است قرار دهد. جايگاهى كه هرگز از آن خارج نگردند، و براى اسيران آن غرامتى نپذيرند، و زنجيرهاى آن گسسته نمى شود، مدّتى براى عذاب آن تعيين نشده تا پايان پذيرد و نه سر آمدى تا فرا رسد.💫 📚 ترجمه محمد دشتی/ص207 🌼 🌼 📡 @chekhabarazkoja 🌺 🌺 🌺
🌹 #حدیث_روز ✅ تدبر و تدبیر در امور 🍃 امام صادق سلام الله علیه درباره تدبیر سلمان فارسی می‌فرمایند: او هزینه یک سال را از درآمدش جدا می‌کرد تا درآمد سال بعد فرا رسد. تحف العقول ص۳۵۱ #مفاتیح_الحیاة ص ۷۰ @chekhabarazkoja
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰سخن‌نگاشت | القای تصویر نادرست از حضور ایران در منطقه کمک به دشمن است. ۹۷/۱۲/۲۳ 🌷 #دیدار_خبرگان
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔃 اطلاع‌نگاشت | دوراهی‌های سرنوشت‌ساز 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اعضای مجلس خبرگان، با تأکید بر ضرورت ایجاد یک گفتمان و فهم عمیق عمومی درباره «نوع و چگونگی مواجهه با چالشها و حوادث» به تبیین ۱۰ دوگانه در این زمینه پرداختند. 🔺️ پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در این اطلاع‌نگاشت این موارد را مرور می‌کند. 🖨 نسخه چاپ👇 http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=41991