🌱🌹🌱
🌹🌱
🌱
#بیانیه_گام_دوم
#قسمت_بیست_و_ششم
۴) عدالت و مبارزه با فساد: این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. فساد اقتصادی و اخلاقی و سیاسی، تودهی چرکین کشورها و نظامها و اگر در بدنهی حکومتها عارض شود، زلزلهی ویرانگر و ضربهزننده به مشروعیّت آنها است؛ و این برای نظامی چون جمهوری اسلامی که نیازمند مشروعیّتی فراتر از مشروعیّتهای مرسوم و مبنائیتر از مقبولیّت اجتماعی است، بسیار جدّیتر و بنیانیتر از دیگر نظامها است. وسوسهی مال و مقام و ریاست، حتّی در عَلَویترین حکومت تاریخ یعنی حکومت خود حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) کسانی را لغزاند، پس خطر بُروز این تهدید در جمهوری اسلامی هم که روزی مدیران و مسئولانش مسابقهی زهد انقلابی و سادهزیستی میدادند، هرگز بعید نبوده و نیست؛ و این ایجاب میکند که دستگاهی کارآمد با نگاهی تیزبین و رفتاری قاطع در قوای سهگانه حضور دائم داشته باشد و بهمعنای واقعی با فساد مبارزه کند، بویژه در درون دستگاههای حکومتی.
البتّه نسبت فساد در میان کارگزاران حکومت جمهوری اسلامی در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر و بخصوص با رژیم طاغوت که سرتاپا فساد و فسادپرور بود، بسی کمتر است و بحمدالله مأموران این نظام غالباً سلامت خود را نگاه داشتهاند، ولی حتّی آنچه هست غیر قابل قبول است. همه باید بدانند که طهارت اقتصادی شرط مشروعیّت همهی مقامات حکومت جمهوری اسلامی است. همه باید از شیطانِ حرص برحذر باشند و از لقمهی حرام بگریزند و از خداوند دراینباره کمک بخواهند و دستگاههای نظارتی و دولتی باید با قاطعیّت و حسّاسیّت، از تشکیل نطفهی فساد پیشگیری و با رشد آن مبارزه کنند. این مبارزه نیازمند انسانهایی باایمان و جهادگر، و منیعالطّبع با دستانی پاک و دلهایی نورانی است. این مبارزه بخش اثرگذاری است از تلاش همهجانبهای که نظام جمهوری اسلامی باید در راه استقرار عدالت به کار برد.
عدالت در صدر هدفهای اوّلیّهی همهی بعثتهای الهی است و در جمهوری اسلامی نیز دارای همان شأن و جایگاه است؛ این، کلمهای مقدّس در همهی زمانها و سرزمینها است و بهصورت کامل، جز در حکومت حضرت ولیّعصر (ارواحنافداه) میسّر نخواهد شد ولی بهصورت نسبی، همه جا و همه وقت ممکن و فریضهای بر عهدهی همه بویژه حاکمان و قدرتمندان است. جمهوری اسلامی ایران در این راه گامهای بلندی برداشته است که قبلاً بدان اشارهای کوتاه رفت؛ و البتّه در توضیح و تشریح آن باید کارهای بیشتری صورت گیرد و توطئهی واژگونهنمایی و لااقل سکوت و پنهانسازی که اکنون برنامهی جدّی دشمنان انقلاب است، خنثی گردد.
با این همه، اینجانب به جوانان عزیزی که آیندهی کشور، چشمانتظار آنها است صریحاً میگویم آنچه تاکنون شده با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصلهای ژرف است. در جمهوری اسلامی، دلهای مسئولان بهطور دائم باید برای رفع محرومیّتها بتپد و از شکافهای عمیق طبقاتی بشدّت بیمناک باشد. در جمهوری اسلامی کسب ثروت نهتنها جرم نیست که مورد تشویق نیز هست، امّا تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژهخواری و مدارا با فریبگران اقتصادی که همه به بیعدالتی میانجامد، بشدّت ممنوع است؛ همچنین غفلت از قشرهای نیازمند حمایت، بههیچرو مورد قبول نیست. این سخنان در قالب سیاستها و قوانین، بارها تکرار شده است ولی برای اجرای شایستهی آن، چشم امید به شما جوانها است؛ و اگر زمام ادارهی بخشهای گوناگون کشور به جوانان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان -که بحمدالله کم نیستند- سپرده شود، این امید برآورده خواهد شد؛ انشاءالله.
🌱
🌹🌱
🌱🌹🌱
#رهبر_انقلاب 🎤
#سیر_مطالعاتی 📚
#با_هم_قوی_میشویم 💪
#رسانه_شمایید 📱
❣اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
بسم ربِّ الشهدا
#رویای_صادقه
#قسمت_بیست_و_ششم
بعد از خوردن ناهار من و راحیل رفتیم یه چرخی تو بازار بزنیم
مامان و خاله هم رفتن حرم
توی راه:
من: وایی راحیل این دستبندا چقدر خوشگله😍
راحیل: آره😍
(رو به فروشنده): ببخشید آقا قیمت این دستبند رو لطف میکنین
فروشنده: قابل شمارو نداره...15تومن
من: آقا دوتا از این دستبند میبریم
راحیل: چرا دوتا؟
من: من و تو دیگه😍یادگاری
راحیل: آخ قربونت برم خواهرشوهر به این خوبی ندیدم به عمرم😁😍
خنده ی ریزی کردم و دستبندارو گرفتیم
راه افتادیم
...
بعد از نیم ساعت توی راه:
من:راحیل من خیلی تشنم شده..توأم؟
راحیل: آره اتفاقا میخواستم بگم
من: بیا بریم دوتا آبمیوه بخریم😢
راحیل: زینب تا پولارو تموم نکنی ول کن نیستیا😂
من: وااا عزیزم تشنمه ها :| بمیرم از تشنگی؟
راحیل: تو بمیری کی منو دق بده! بیا اون جلو یه ویتامینه اس
جاتون خالی دوتا آب انبه ی خنک گرفتیم و مشغول خوردن شدیم
هنوز قُلوپ سومو نخورده بودم که یه آدم حواس پرت محکم زد بهم
وای چه افتضاحی بالا اومد
صدای خنده ی دو نفر به گوشم خورد
سرمو برگردوندم دیدم یه آقای به ظاهر موجه وایساده دونفرم پشت سرش
سرمو بالا آوردم که به چیزی بهش بگم
دیدم سریع گفت:
_شرمنده خانم باورکنین از قصد نبود معذرت میخوام ببخشید
اون دونفری که پشت سرش بودن معلوم بود رفیقاشن! حیف بخودم قول دادم کل کل نکنم وگرنه خوب جوابشو میدادم
اخم غلیظی کردم جوابشو ندادم
دست راحیل رو گرفتم و راه افتادیم:
+مرض راحیل نخندا
_بمیرم الهی😂بیا اینجا یه آبخوری هست🤣
+کوفت بخورم من! چه آب انبه ی خوشمزه ای بود😩
_بیا من نصفشو خوردم بقیه اش مال تو
+نمیخوام من آب انبه خودمو میخوام! پسره ی کووور! هارهار میخنده گند زده بعد میگه شرنده خانم😡😏
_خب حالا بنده خدا خودش نخندید که دوستاش خندیدن!
+هرچی اصن!بیخود کرده چشمای کورشو وا نمیکنه راه بره که اینجوری نخوره به آدم😡
_اووو! یه ساعته داری غر میزنی حواسمون از ساعت پرت شد
بدو راه بیوفتیم بریم حرم دیر میشه
+با این وضع؟؟؟؟؟بریم هتل من لباسامو عوض کنم بعد بریم
باشه ای گفت و راه افتادیم سمت هتل
دلم میخواست خفه اش کنم پسره رو
عاشق این روسریم بودم میخواستم امشب سرم باشه😭
...
بعد از تحمل کردن اون حجم از آب انبه
روی لباسم،بالاخره رسیدیم هتل
سریع رفتم لباسامو عوض کردم و رفتیم سمت حرم
...
ساعت تقریبا 6ونیم 7 بود که رسیدیم خونه ی سدمجتبی
وارد حیاط شدیم،چه حیاط باصفایی داشتن
پر از گل😍
یه حوضِ آبی هم وسط حیاط بود
دور تا دور حوض گلدون های شمعدونی
سد مجتبی و خانمش اومدن استقبالمون
یه دختر کوچولوی موفرفری هم پشت خانم سدمجتبی قایم شده بود😍
سلام علیک گرمی کردیم و وارد اتاق شدیم
به محض وارد شدن به خونه با دیدن عکسِ روی دیوار سر جام خشکم زد 😰
🍃🍃🍃
ادامہ دارد..🍃
نویسنده: #راحیل_میم
#کپے_فقط با ذکر #نامِ_نویسنده و #لینک_کانال
@atre_khodaaa •[🦋]•
🍃🍃🍃
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya