eitaa logo
「پـاتـوقـمـون🎙」
5.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
289 ویدیو
11 فایل
هٰذا‌مِن‌فَضل‌ربی که‌هرچه‌دارم‌از‌فضل‌پروردگارم‌است کپی؟ هرچه بیشتر بهتر، حلال حلالت✌️ کانال‌گرافیکیمون: ➺ @meghdad_graphic تبلیغ و تبادل نداریم! خادم‌کانال(فقط‌کار‌ضروری‌و‌نظرات): ➺ @mim_komeyl
مشاهده در ایتا
دانلود
گناهان_یک_شهید16ساله در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید 16 ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت می کرد،گناهان یک روز او این ها بود: 1- سجده نماز ظهر طولانی نبود 2- زیاد خندیدم 3- هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد. راوی در سطر آخر اضافه کرده بود که: دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر 16 ساله کوچکترم... #یادش_باصلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم @p_bache_mazhabiya
چو بخنـدی . . . همه غم‌های جهان محو شود ؛ ای دل انگیزترین نغمه باران تو بخند
دو سال پیش به خانه آمد و گفت، برای ثبت نام میکنند، و نیرو میبرند برای خدمت و دفاع از حرم خانم حضرت زینب ( سلام الله علیها) گفتم: چه خوب☺️، منم با خودت ببر، هر کاری که از دستم بر بیاید انجام میدهم☝️. از آشپزی تا هر کار دیگری، که در حد توانم باشد. گفت: آنجا منطقه جنگی است و خانم نمیبرند😒. بعد از آن ثبت نام حالات و روحیاتش به کل تغییر کرد، نماز شبش ترک نشد👌، اعمال مستحبی انجام میداد، همیشه به من میگفت فلان دعا و یا نماز مستحبی را بخوان🍃. هیچ وقت چیزهای مادی از خدا نخواه، همیشه چیزهای بزرگ بزرگ از خدا بخواه🌺. میگفت خانمی وقت نیست باید توشه جمع کنم، رجب، شعبان، رمضان سال گذشته را در هوای گرم روزه گرفت، خودش کوچکترین مسائل دینی را رعایت میکرد و به من هم میگفت رعایت کن☝️ کتاب حلیه المتقین را خودش میخواند و به من هم میگفت حتما این کتاب را مطالعه کن🍃، آخر همه دعاهایش همیشه بود. وقتی تایید شد که ببرندش آنقدر خوشحال بود😍 که من تعجب کردم، تا حالا اینقدر خوشحال ندیده بودمش. با خنده و شادمانی گفت: ما هم پریدیم خانمی، خداحافظ...✋🕊 گفتم: تو داری میروی جنگ💣 چرا اینقدر خوشحالی😳، گفت: نمیدانی من دارم کجا میروم، خانم دنیا برام قفس شده😔، من دارم از این قفس نجات مییابم😍. محمد پارسا سه ساله با لحن بچهگانه و با عصبانیت و ناراحتی میگفت😢: مامان نزار شوهرت بره، گناه داره، میره شهید میشه💔. ایوب فقط میخندید😂. نیایش بعد از رفتن پدرش جیغ میزد😫 و گریه میکرد و به من میگفت: بابا اگر شهید بشه تقصیر تو😩، من رفتن بابام از چشم تو میبینم، همه بابا دارن من ندارم.😭 حالا بعد از شهادت پدرشون می گویند: دلم برای بابام میسوزه که تیر به سرش زدن😔😔. ایوب میگفت : مریم جان، من میدانم 🕊میشوم عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچه‌ها بزرگ شدند پدرشان را ببینند. روزهای آخر صدایش میکردم. موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیت نامه ننوشتی، گفت: نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود👌. فقط من را ببخش که نتوانستم مهریهات را کامل بدهم😔. عکس های و سید حسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند🌹، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم😍❤️، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد. @p_bache_mazhabiya