eitaa logo
「پـاتـوقـمـون🎙」
5.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
289 ویدیو
11 فایل
هٰذا‌مِن‌فَضل‌ربی که‌هرچه‌دارم‌از‌فضل‌پروردگارم‌است کپی؟ هرچه بیشتر بهتر، حلال حلالت✌️ کانال‌گرافیکیمون: ➺ @meghdad_graphic تبلیغ و تبادل نداریم! خادم‌کانال(فقط‌کار‌ضروری‌و‌نظرات): ➺ @mim_komeyl
مشاهده در ایتا
دانلود
「پـاتـوقـمـون🎙」
🌺👈اشتباه اول: اوج عزاداری امام حسین(علیه السلام) ده روز اول ماه محرم الحرام است. بین سخنرانان و مدا
👈🍀اشتباه دوم: باور عمومی این است که حضرت حسین بن علی و اهل بیت و اصحابش سه شبانه روز آب ننوشیدند و سپس تشنه کام به مقابله با دشمن رفته اند؛ اما حقیقت این است که عمر بن سعد، سه روز قبل از عاشورا ، شخصی بنام "عمرو بن حجاج" را با پانصد سوار فرستاد تا کنار شریعه (رودخانه)فرود آیند و میان یاران حسین و آب فاصله اندازند. اما این به این معنی نیست که هیچ ذخیره آبی در خیمه ها نبوده است! در "کتاب ارشاد " نوشته " شیخ مفید رحمه الله" آمده است: « در شب عاشورا زینب ، دست بر گریبان برده و بیهوش بر زمین افتاد. حسین برخاسته آب بر روی خواهر پاشید و...» این "نقل معتبر" نشان می دهد که تا شب عاشورا ، هنوز آب در خیمه ها بوده و اصل "تشنه کامی" به روز عاشورا، گرمی هوا و شدت مبارزه مربوط است. شیخ عباس قمی رحمه الله در کتاب "منتهی الامال " می گوید: «شب عاشورا ، امام حسین، حضرت علی اکبر علیه السلام را با سی سوار و بیست پیاده فرستاد که چند مشک آب آورند و اهل بیت و اصحاب خود را فرمود که از این آب بیاشامید، آخر توشه شماست و وضو بسازید و غسل کنید.»
「پـاتـوقـمـون🎙」
👈🍀اشتباه دوم: باور عمومی این است که حضرت حسین بن علی و اهل بیت و اصحابش سه شبانه روز آب ننوشیدند و
👈🌹اشتباه سوم: یکی از معروف ترین تحریف ها "ماجرای حضرت لیلی مادر حضرت علی اکبر" است و چه روضه ها که در این زمینه خوانده نمی شود؛ در روضه ها ذکر می شود که حضرت علی اکبر قبل از رفتن به میدان، با مادرش چه نجواهایی می کرد، یا اینکه حضرت لیلی در خیمه ها رفته و در آنجا دعا کرده که خداوند حضرت علی اکبر را سالم برگرداند که متأسفانه این موضوع محور بعضی تعزیه ها نیز شده است. اما حقیقت این است که ؛ اصلاً لیلایی در کربلا نبوده است؛ (البته لیلی مادر حضرت علی اکبر هست)؛ اما حتی یک مورخ هم به حضور آن حضرت در کربلا و روز عاشورا گواهی نمی دهد. (به نقل از حماسه حسینی ،جلد1،مرتضی مطهری)
「پـاتـوقـمـون🎙」
👈🌹اشتباه سوم: یکی از معروف ترین تحریف ها "ماجرای حضرت لیلی مادر حضرت علی اکبر" است و چه روضه ها که
👈🍃اشتباه چهارم: مطلب بعدی مربوط به "حضرت علی اکبر این است که آن حضرت قبل از رفتن به معرکه جنگ ، از پدر رخصت خواست و آن حضرت اذن میدان نداده اند و مثلاً فرموده اند که تو هنوز جوانی و حیف است که از دست بروی و چه اشعار و تعزیه ها که پیرامون آن نساخته ایم؛ اما حقیقت این است که تمام مورخین نوشته اند، هر کس از امام حسین،اذن (اجازه) میدان می خواست، اگر می شد، حضرت برایشان عذری می آورد ولی در مورد جناب علی اکبر گفته اند: «فاستأذن اباه،فأذن له» یعنی تا اجازه خواست ، گفت برو. : ، جلد1، استاد شهید مرتضی مطهری. ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
🔹عاقبت منفورترین چهره‌های واقعه کربلا😤 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 تنها شدم ، تنها ترین حال منو امشب ببین.... ✔️حاج محمود کریمی، مخصوص شام غریبان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما به زیارت مجازی امام حسین علیه السّلام دعوت شده اید💛 لطفاً نیّت کنید...🥺 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
💔 حسین‌جان..! دردمندم ،دݪ‌شکسته‌ام و احساس‌ میکنم‌ که جز تو و راه‌ تو دارویی دیگر تسکین‌ بخشِ قلب‌ سوزانم‌ نیست.. 🌱 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
روایت به سبک حاج قاسم 🌸 ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گآلـریٖ حِلمـآ 🌱❣️
بسم ربِّ الشهدا خیلی وقته دلم گرفته و نمیدونم از چی! خودمو دوست ندارم خوشم نمیاد از ظاهرم..حس میکنم مامان و بابا هم از ظاهرم رضایت کامل ندارن،امیرحسینم همینطور دلم نمیخواد ناراحتشون کنم اصلا دلم نمیخواد... با صدای تلفن بخودم اومدم،راحیل بود،رفیقِ شفیقِ بنده! ۷ساله که باهمیم مثل دوتا خواهر نداشته برای هم تلفنمو برداشتم و با ذوق گفتم: +سلااااام خنگ جونم خندید و گفت: _خنگ که تویی! علیک سلام،کجایی تو معلوم هس؟ +کجام؟خونه دیگه☹️ _بابا من حوصله ام سر رفته،کاش میشد یه سر بیای بریم بیرون +بذار ببینم چی میشه بهت خبر میدم _باشه دلقک پس خبر بده +برو جلو آینه دلقکو میبینی گلم _منتظرم نمک +باشه عسل،پس فعلا _یاعلی خودمم حوصله ام سر رفته بود از اتاق زدم بیرون و بلند داد زدم: مامااااااانننن!!؟ مامان از تو آشپزخونه داد زد: _بجا اینکه این شکلی داد و فریاد کنی حنجرتو پاره کنی پاشو بیا آروم حرفتو بزن😡 اومدم تو آشپزخونه،داشت پیاز خرد میکرد اشکشم جاری شده بود قیافمو مظلوم کردم و گفتم: +مامان آخه چرا گریه میکنی دورت بگردم؟؟؟خب نمیرم بیرون با راحیل اصن زنگ میزنم کنسل میکنم قرارمونو نگاااش کن دختر گنده پاک کن اشکاتو🤣🤪 مامان که معلوم بود داره خندشو کنترل میکنه در حالی که چشماشو روی هم فشار میداد گفت: _بسلامتی پس قرار برید بیرون؟؟ +نه..یعنی آره😐 _من حرفی ندارم،به امیرحسینم بگو... +مامان حالا نمیشه به اون نگم؟؟همینجوری با من لج هست! هی میگی بهش بگو...اه یه دفعه امیر اومد تو آشپزخونه اخماشو کرد تو هم و یه ابروشو داد بالا دستاشو گذاشت رو میز ناهارخوری انگار میخواست اعتراف بگیره😐 🍃🍃🍃 ادامہ دارد..🍃 نویسنده: با ذکر و 🍃🍃🍃 ‼️به ما بپیوندید @atre_khodaaa •[🌿]•
هدایت شده از گآلـریٖ حِلمـآ 🌱❣️
بسم ربِّ الشهدا اینجوری که نگاهم میکنه خنده ام میگیره،خیلی بامزه میشه🤣 از حق نگذریم داداشم ماشالا جذابه! خب دیگه الان میخوام باهاش دعوا کنم تعریف باشه واسه بعدا😒 منم اخمامو کردم تو هم و نگاهش کردم و گفتم: +میخوام با راحیل برم بیرون،ولی گویا شما دستورو صادر میکنین جناب فرمانده.. یه لبخند ریزی زد و گفت: خوش بگذره،بسلامت! بابا دمت گرم جدی اجازه داد این داداش سخت گیر ما😃 بدووو رفتم از آشپزخونه بیرون تا آماده بشم! مامان داد زد: _خببب حالا ندووو پروازت نمیپره😁 رفتم سر کمد لباسام مانتو بلند مشکیمو پوشیدم با یه روسری طوسی،موهامم فرق باز کردم و یه کم از روسریم دادم بیرون زنگ زدم به راحیل بوق نخورده برداشت: _چیشد دلقک؟میای؟ +آره عیزم دارم راه میوفتم _باشه پس منم الان آماده میشم گوشیو قطع کردمو از اتاق اومدم بیرون،امیر اومد جلومو گرفت و یه نگاه به سر تا پام کرد و گفت: _همه چیت خوبه ها...فقط... میدونم چی میخواست بگه نمیدونم چرا یهو براش قاطی کردم و گفتم: +من اینجوری دوست دارم اخماشو کرد تو هم و رفت تو اتاقش درم محکم بست جوری که مامان ترسید اومد بیرون از آشپزخونه با صورت بهت زده یه نگاه بمن انداخت و لبخند ملایمی زدو گفت: _زود بیا مادر،به تاریکی نخوری رفتم سمتش و بوسه ای روی گونه اش زدم و گفتم: چشم عشقم،فعلا از خونه زدم بیرون... 🍃🍃🍃 ادامہ دارد..🍃 نویسنده: با ذکر و 🍃🍃🍃 ‼️به ما بپیوندید @atre_khodaaa •[🦋]•
|• [🌱] ‌ دهان 🎈 و روزن دل... 👤مولانا ❣️اینجا صحبت درمیان است. •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @p_bache_mazhabiya