پرسش:
لطفا نظرتان را راجع به این حدیث که در فضای مجازی بین گروه ها پخش می شود اعلام بفرمایید. «هرکه اطاعت زن خود بکند خدا او را سرنگون در جهنّم اندازد.»
🎤حدیث بطور کامل آورده نشده است؛ اگر ادامه حدیث آورده می شد، فضای حدیث، مشخص می کرد که منظور از اطاعت مرد از زن، اطاعت در بی عفتی و بی اخلاقی و یا اطاعت در اموری است که زمینه ساز بی عفتی و بی اخلاقی می شود و مفسده آور است.
متن کامل روایت این است:
«... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى اللّه عليه و آله) مَنْ أَطَاعَ امْرَأَتَهُ أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي النَّارِ قِيلَ وَ مَا تِلْكَ الطَّاعَةُ قَالَ تَطْلُبُ مِنْهُ الذَّهَابَ إِلَى الْحَمَّامَاتِ وَ الْعُرُسَاتِ وَ الْعِيدَاتِ وَ النِّيَاحَاتِ وَ الثِّيَابَ الرِّقَاقَ [فَيُجِيبُهَا]»
امام صادق (عليه السلام) فرمودند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) فرمودند: هركس از همسرش اطاعت كند، خداوند او را با صورت در آتش دوزخ مى افكند. از حضرت سؤال شد آن اطاعت كدام است؟ فرمودند: زن از شوهر بخواهد كه به حمام ها، عروسى ها، جشن هاى عيد و مراسم هاى عزادارى برود و هم چنين لباس هاى نازک بطلبد (و شوهر اطاعت نمايد).(1)↪️↪️↪️
پرسمان اعتقادی
پرسش: لطفا نظرتان را راجع به این حدیث که در فضای مجازی بین گروه ها پخش می شود اعلام بفرمایید. «هرکه
شارحان نیز این اطاعت را ناظر به مواردی دانسته اند که زن برای تفریح و خوشگذرانی می خواهد در این اجتماعات و این مکان ها حاضر شود؛ از طرفی محیط حمام که عاری از لباس هستند و یا مجالس عروسی که با پوشیدن لباس نازک، بدن پیداست و...؛ زمینه گناه و گرایش به معصیت فراهم است و مفسده آور است؛ لذاست که در این روایت، چنین اطاعتی مورد نهی و نکوهش قرار گرفته است. حتی احتمال داده اند به آن زمان و یا شهرهای خاصی در آن زمان، ناظر است. (2)
«شیخ حر عاملی» نیز این روایت را تحت چنین عنوانی آورده: «بَابُ كَرَاهَةِ الْإِذْنِ لِلْحَلِيلَةِ فِي غَيْرِ الضَّرُورَةِ فِي الذَّهَابِ إِلَى الْحَمَّامِ وَ الْعُرْسِ وَ الْمَأْتَمِ وَ لُبْسِ الثِّيَابِ الرِّقَاقِ وَ تَحْرِيمِ ذَلِكَ مَعَ الرِّيبَةِ وَ التُّهَمَةِ وَ الْمَفْسَدَة»(3)
یعنی ایشان نیز این روایت را ناظر به زمینه گناه، مفسده و مورد اتهام قرار گرفتن، می داند.
بنابر این:
این روایت به صورت ناقص آورده شده و اگر روایت به صورت کامل آورده شود، مشخص است که مطلق نبوده بلکه به اطاعت در بی عفتی و بی اخلاقی و به اطاعتی که زمینه ساز گناه و مفسده است ناظر می باشد.
📚پی نوشت ها:
1. کلینی، الكافي، محقق/مصحح: غفاری و آخوندی، انتشارات دارالکتب اسلامیه ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج 5، ص 517، ح 3؛ ابن بابويه، من لا يحضره الفقيه، محقق/مصحح: غفارى، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم ـ قم، 1413ق، چاپ دوم، ج 1، ص 115، ح 241.
2. ر.ک: فيض كاشانى، الوافي، ناشر: كتابخانه امام أمير المؤمنين على (عليه السلام) ـ اصفهان، 1406 ق، چاپ اول، ج 6، ص 593؛ مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، محقق/مصحح: رسولى محلاتى، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ تهران، 1404ق، چاپ دوم، ج 20، ص 333 و 334.
3. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق و ناشر: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام) ـ قم، 1409 ق، چاپ اول، ج 2، ص 49، باب 16.
🔰 @p_eteghadi 🔰
آيا اين درست است که ميگويند امام زمان (عج) بعد از ظهور زياد عمر نمي کنند؟
در مورد ميزان عمر شريف شخص ايشان بعد از ظهور روايات صريحي وجود ندارد اما در مورد اين که ايشان بعد از ظهور چقدر حکومت مي کند دامنه روايات وسيع تر است که مشخصا مدت حکومت ايشان بعد از ظهور يعني طول حيات شريف ايشان، در روايات، مدت حکومت امام زمان(ع) متفاوت بيان شده است.(۱) در برخى از روايات مدت حکومت امام زمان(ع) هفت و نه سال بيان شده است. چنان که از پيامبر(ص) در خصوص مدت حکومت امام زمان(ع) سؤال شد، حضرت فرمود: «يخرج من عترتى يملک سبعا لو تسعا فيملا الارض قسطا و عدلا».(۲) از امام صادق(ع) درباره مدت حکومت امام زمان(ع) سؤال شد، فرمود: «سبع سنين يکون سبعين سنة من سنيکم هذه».(۳)
امام على(ع) فرمود: «مهدى سى و يا چهل سال حکومت مىکند».(۴)
از روايات مذکور نمىتوان مدت معينى را براى مدت حکومت و عمر شريف حضرت بيان کرد.
بيان اين نکته ضرورى است که شايد مقصود از ۷ و ۵ سال، ۷ و يا ۵ قرن باشد. (۵) شايد بر همين اساس باشد که در برخى از روايات تصريح شده که هر سال حکومت امام زمان(ع) به اندازه ۲۰ سال ديگر است و بر اين اساس عمر ايشان نيز طولاني خواهد بود. (۶) (يعنى برابر ۲۰ سال معمولى)
📚منابع:
۱.مهدى موعود، ص ۱۰۷۰ - ۱۰۶۹؛ منتخب الاثر، ص ۶۱۸ - ۶۱۷؛ مجله حوزه، ويژه امام زمان(ع)، ص ۵۸.
۲.احمد حنبل، مسند احمد، ج ۳، ص ۲۸.
۳.منتخب الاثر، ص ۶۱۷.
۴.همان.
۵.گفتمان مهدويت (مجموعه سخنرانىها) سخنرانى على کورانى، ص ۱۲۸.
۶.محمد جواد نجفى، ستارگان درخشان، ج ۱۴، ص ۷۳
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(39).mp3
4.5M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 39 - رد معصویت صحابه پیامبر (ص)
🔰 @p_eteghadi 🔰
از منظر قرآن، فلسفه مهریه ای که برای زنان در نظر گرفته شده چیست؟
در خصوص مهریه در قرآن کریم می خوانیم: «وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً...»؛ و مهر زنان را (به طور كامل) به عنوان يك بدهي (يا يك عطيه) به آنها بپردازيد.(1)
در مورد فلسفه مهریه در تفسیر نمونه توضیحات مناسب و مفیدی آمده است که در چند محور به تبیین فلسفه مهریه پرداخته؛ توضیحات مذکور را عینا از تفسیر فوق نقل می کنیم:
«در عصر جاهليت نظر به اينكه براى زنان ارزشى قائل نبودند، غالبا مهر را كه حق مسلم زن بود در اختيار اولياى آنها قرار مي دادند، و آن را ملك مسلم آنها می دانستند گاهى نيز مهر يك زن را ازدواج زن ديگرى قرار مي دادند به اين گونه كه مثلا برادرى، خواهر خود را به ازدواج ديگرى در مى آورد كه او هم در مقابل، خواهر خود را به ازدواج وى درآورد، و مهر اين دو زن همين بود.↪️↪️
پرسمان اعتقادی
از منظر قرآن، فلسفه مهریه ای که برای زنان در نظر گرفته شده چیست؟ در خصوص مهریه در قرآن کریم می خوان
اسلام بر تمام اين رسوم ظالمانه خط بطلان كشيد، و مهر را به عنوان يك حق مسلم به زن اختصاص داد، و در آيات قرآن كرارا مردان را به رعايت كامل اين حق توصيه كرده است. در اسلام براى مهر مقدار معينى تعيين نشده است و بسته به توافق دو همسر است اگر چه در روايات فراوانى تاكيد شده كه مهر را سنگين قرار ندهند ولى اين يك حكم الزامى نيست بلكه مستحبّ است.»(2)
در ادامه به بیان فلسفه مهریه می پردازند:
«اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه مرد و زن هر دو از ازدواج و زناشويى بطور يكسان بهره مي گيرند، و پيوند زناشويى پيوندى است بر اساس منافع متقابل طرفين، با اين حال چه دليلى دارد كه مرد مبلغ كم يا زيادى به عنوان مهر به زن بپردازد؟ وانگهى آيا اين موضوع به شخصيت زن لطمه نمى زند، و شكل خريد و فروش به ازدواج نمى دهد؟!
روى همين جهات است كه بعضى به شدت با مسئله مهر مخالفت مى كنند، مخصوصا معمول نبودن مهر در ميان غربيها براى غربزده ها به اين فكر دامن مي زند، در حالى كه نه تنها حذف مهر، به شخصيت زن نمى افزايد بلكه وضع او را به مخاطره مى افكند. توضيح اينكه درست است كه مرد و زن هر دو از زندگى زناشويى بطور يكسان سود مي برند، ولى نمى توان انكار كرد كه در صورت جدايى زن و مرد، زن متحمل خسارت بيشترى خواهد شد زيرا: اولا مرد طبق استعداد خاص بدنى معمولا در اجتماع نفوذ و تسلط بيشترى دارد، و هر چند بعضى مي خواهند به هنگام سخن گفتن اين حقيقت روشن را انكار كنند اما وضع زندگى اجتماعى بشر كه با چشم مى بينيم حتى در جوامع اروپايى كه زنان به اصطلاح از آزادى كامل برخوردارند نشان مي دهد كه ابتكار اعمال پردرآمد بيشتر در دست مردان است. به علاوه مردان براى انتخاب همسر مجدد امكانات بيشترى دارند ولى زنان بيوه مخصوصا با گذشت قسمتى از عمر آنها، و از دست رفتن سرمايه جوانى و زيبايى، امكاناتشان براى انتخاب همسر جديد كمتر است.»(3)
در نهایت به جمع بندی و نتیجه گیری در مورد فلسفه مهریه پرداخته اند:
«با توجه به اين جهات روشن مى شود كه امكانات و سرمايه اى را كه زن با ازدواج از دست مي دهد بيش از امكاناتى است كه مرد از دست مي دهد، و در حقيقت مهر چيزى است به عنوان جبران خسارت براى زن و وسيله اى براى تامين زندگى آينده او، و علاوه مسئله مهر معمولا به شكل ترمزى در برابر تمايلات مرد نسبت به جدايى و طلاق محسوب مي شود. درست است كه مهر از نظر قوانين اسلام با برقرار شدن پيمان ازدواج، به ذمه مرد تعلق مي گيرد و زن فورا حق مطالبه آن را دارد، ولى چون معمولا به صورت بدهى بر ذمه مرد مي ماند، هم اندوخته اى براى آينده زن محسوب مي شود، و هم پشتوانه اى براى حفظ حقوق او و از هم نپاشيدن پيمان زناشويى (البته اين موضوع استثنائاتى دارد ولى آنچه گفتيم در غالب موارد صادق است.) و اگر بعضى براى مهر تفسير غلطى كرده اند و آن را يك نوع "بهاى زن" پنداشته اند ارتباط به قوانين اسلام ندارد، زيرا در اسلام مهر به هيچ وجه جنبه بها و قيمت كالا ندارد، و بهترين دليل آن همان صيغه عقد ازدواج است كه در آن رسما "مرد" و "زن" به عنوان دو ركن اساسى پيمان ازدواج به حساب آمده اند، و مهر يك چيز اضافى و در حاشيه قرار گرفته است، به همين دليل اگر در صيغه عقد، اسمى از مهر نبرند عقد باطل نيست، در حالى كه اگر در خريد و فروش و معاملات اسمى از قيمت برده نشود مسلما باطل خواهد بود، (البته بايد توجه داشت اگر در عقد ازدواج نامى از مهر برده نشود شوهر موظف است كه در صورت آميزش جنسى، "مهر المثل" يعنى مهرى همانند زنانى كه همطراز او هستند بپردازد.)
از آنچه گفته شد نتيجه مى گيريم كه مهر جنبه "جبران خسارت" و "پشتوانه براى احترام به حقوق زن" دارد، نه قيمت و بها و شايد تعبير به "نحله" به معنى "عطيه" در آيه اشاره به اين قسمت باشد.»(4)
📚پی نوشت ها:
1. نساء/ 4
2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دهم، ج 3، ص 263.
3. پیشین، ص 264
4. پیشین، صص 264 و 265
🔰 @p_eteghadi 🔰
خداوند در آیه 22 سوره حدید می فرماید همه مشکلات و مصیبت ها که به شما می رسد، از قبل برای انسان ها ثبت شده؛ ولی در آیه 30 سوره شوری می فرماید هر مصیبتی به شما می رسد، علت آن گناهان شما است. این دو آیه با هم در تضاد و تقابل نیستند؟
«وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير»؛ و هر مصيبتى به شما رسد پس بخاطر دستاورد شماست! و بسيارى (از خطاهاى شما) را مى بخشد.(1)
«ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير»؛ هيچ مصيبتى در زمين و در (وجود) خودتان (به شما) نمى رسد، جز اينكه قبل از آنكه آن را بيافرينيم، در كتابى (ثبت) است؛ در حقيقت آن (كار) بر خدا آسان است.(2)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
خداوند در آیه 22 سوره حدید می فرماید همه مشکلات و مصیبت ها که به شما می رسد، از قبل برای انسان ها ثب
بیان تفسیری
وقتی تفاوت نگاه و زوایه دو آیه مشخص شود، روشن می شود که این دو آیه در تقابل با هم نبوده و تضاد و تقابلی ندارند.
در ادامه به نکاتی اشاره می شود:
1. مسیر این دو آیه با هم فرق دارد: آیه 30 سوره شوری، در مقام ذم و مذمت کردن است، ولی آیه 22 سوره حدید، در مقام مدح است.(3)
2. مصائبى كه در آيه 22 سوره حدید، به آن اشاره شده، تنها مصائبى است كه به هيچ وجه قابل اجتناب نيست و مولود اعمال انسان ها نمى باشد؛ در حالی که در آیه 30 سوره شوری می فرماید: هر مصيبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده ايد.
3. هنگامى كه اين دو آيه در برابر هم قرار گيرد نشان مى دهد مصائبى كه دامنگير انسان مى شود بر دو گونه است:
مصائبى است كه مجازات و كفاره گناهان او است و اين مصائب بسيارند، مانند: ظلم ها، بيدادگري ها، خيانت ها، انحرافات و ندانم كاری ها و امثال آن سرچشمه بسيارى از مصائب خود ساخته ما است.[مفاد آیه 30 شوری]
ولى بخشى از مصائب است كه ما هيچ گونه نقشى در آن ها نداريم و به صورت يک امر حتمى و اجتناب ناپذير دامان فرد يا جامعه اى را مى گيرد.[مفاد آیه 22 حدید]
حساب اين دو از هم جدا است.(4)
4. معصومین(علیهم السلام) به جهت دارا بودن مقام عصمت، مرتکب گناه نمی شوند تا مصائبی که به آن ها می رسد مجازات و کفاره گناهانشان باشد، لذا مشمول آیه 30 شوری نیستند؛ بلکه گرفتاری و مصائب آن ها از امور حتمی و مواردی است که اجتناب ناپذیر بوده و امتحان الهی و در راستای تعالی و ارتقای کمالات و مقامات ایشان در نزد خداوند متعال است، یعنی مشمول آیه 22 سوره حدید هستند.
به همین خاطر، امام سجاد(عليه السلام) در پاسخ یزید، فرمودند: آيه «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ»(5) در باره ما نازل نشده و سپس آيه «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ»(6) را قرائت کرده و فرمودند این آیه در باره ما نازل شده است.(7)
يعنى خداوند از پيش مقرر فرموده بود كه ما چنين سختى ها و مشكلاتى(مصائب کربلا و...) را براى حفظ دين او تحمل كنيم.
در این زمینه روایت هم داریم که «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَة»؛ یعنی بلاها براى ظالم وسيله ادب و هشدار، براى مؤمنان وسيله آزمايش و رشد، براى انبياء وسيله دريافت درجات و براى اولياى خدا وسيله دريافت كرامت است.(8)
5. به بیان دیگر؛ آیه 22 سوره حدید به عالَم تکوین و آیه 30 سوره شوری به عالَم تشریع اشاره دارد.
بنابر این:
تضاد و تقابلی بین آیات فوق نیست.
📚پی نوشت ها:
1. شوری: 42/ 30.
2. حدید: 57/ 22.
3. قرشى، تفسير احسن الحديث، ناشر: بنياد بعثت، مركز چاپ و نشر ـ تهران، 1375ه.ش، چاپ 2، ج 11، ص 36.
4. مكارم شيرازى و همکاران، تفسير نمونه، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ تهران، 1371ه.ش، چاپ 10، ج 23، ص 362.
5. شوری: 42/ 30.
6. حدید: 57/ 22.
7. قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي، محقق: موسوى جزايرى، ناشر: دار الكتاب ـ قم، 1363ه.ش، چاپ 3، ج 2، ص 352.
8. مجلسى، بحار الأنوار، محقق/مصحح: جمعى از محققان، ناشر: دار إحياء التراث العربي ـ بيروت، 1403ق، چاپ دوم، ج 78، ص 198، ح 55
🔰 @p_eteghadi 🔰
شناخت شناسنامه ای ائمه معصومین(علیهم السلام) چه فایده ای دارد؟ و منظور از شناخت آنها چیست؟
شناخت شناسنامه ای حضرات معصومین(علیهم السلام) یکی از مقدمات شناخت واقعی و حقیقی آن ها است و اگر منحصر به همین شناخت باشد معرفت نجاتبخشی برای ما نخواهد بود بلکه اطلاعات عمومی است که هر مومنی باید آن را داشته باشد.
اما مطالعه آثار، شیوه، سیره و روش و منش آن حضرات و از همه مهمتر قرار دادن آن ها به عنوان الگوهای زندگی، می تواند سعادت دنیا و آخرت انسان را تامین کند.
معرفت به اهلبیت(علیهم السلام) از راه شناخت سیره و گفتار اهلبیت(علیهم السلام) باعث ایجاد رابطه عاطفی و به تعبیر دیگر محبتی می شود که موجب پیروی از آن ها می شود
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
شناخت شناسنامه ای ائمه معصومین(علیهم السلام) چه فایده ای دارد؟ و منظور از شناخت آنها چیست؟ شناخت شن
مودت، اظهار علاقه به گونه ای است که طرف مقابل متوجه این علاقه شود و در او اثر بگذارد. به عبارت دیگر مودت، محبتی است که کشش و بازتاب بیرونی دارد. مودت تقریبا به معنای محبتی است که اثرش در مقام عمل ظاهر گردد. بنا بر این می توان گفت محبت تا در دل و قلب است و ظهوری نیافته محبت نام دارد اما اگر نمود و بروز پیدا کرد و در مقام عمل خود را نشان داد مودت نام دارد.(1)
در قرآن به محبت و مودت اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) توصیه شده است. در اهمیت و جایگاه محبت و مودت اهل بیت (علیهم السلام) همین بس که قرآن آن را تنها پاداش رسالت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) معرفى کرده است: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى»؛ [اى پیامبر!] بگو از شما در مقابل زحمات نبوت و رسالت هیچ پاداشى درخواست نمى کنم، جز آن که نزدیکان مرا دوست بدارید.(2)
📚پی نوشت ها:
1. طباطبائي محمدحسين، ترجمه المیزان، مترجم:محمدباقر موسوي همداني، جامعه مدرسين حوزه علميه قم دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۷۴، ج ۱۶، ص ۲۵۰.
2. شورى (۴۲)/ آیه ۲۳.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسش:
با توجه به مبانی کلامی آیا امکان اختلاف دو شخصیت معصوم از جهت نظری و عملی درباره یک موضوع وجود دارد؟ هر چند داشتن رویکرد متفاوت در یک مساله عرفی و اجتماعی ممکن است ایرادی نداشته باشد، اما آیا امکان موضع گیری دو معصوم در مقابل هم وجود دارد؟ خصوصا با توجه به اینکه در همه امور از علم غیب بهره نمی برده اند.
در اموری که حقیقت بیرونی نداشته، بلکه صرفا درونی است مانند امور سلیقه ای خب طبیعتا نظر متفاوت وجود دارد، مثلا در نامگذاری فرزندان. امثال این موضوعات به درست و نادرست تقسیم نمی شوند و صرفا از تفاوت سلیقه نشأت می گیرند. اما در اموری که ناظر به یک حقیقت خارجی هستند و درست و نادرست دارند هرگز اختلاف نظری بین معصومین نخواهد بود، چرا که تمامی اختلاف نظرها نشأت گرفته از جهل یک طرف به واقعیت است، وگرنه هر دو که صحیح نیستند.
🎤علم معصومین تمامش معصومانه و به دور از خطا و اشتباه است، اگرچه قلمرو این علم در معصومین متفاوت است و البته بالاترین مرتبه علم مربوط به پیامبر اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) است تا جایی که امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُون؛ به درستی که من آنچه در آسمان ها و زمین است و به آنچه در بهشت و جهنم است را می دانم، و از آنچه اتفاق افتاده و اتفاق خواهد افتاد آگاهم»(1)
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
پرسش: با توجه به مبانی کلامی آیا امکان اختلاف دو شخصیت معصوم از جهت نظری و عملی درباره یک موضوع وجو
بنابراین علم ایشان منحصر در امور دینی نیست، بلکه ایشان خلیفه و جانشین خدا در زمین هستند و به تمام هستی آگاهند، همانطور که خداوند متعال در مورد علم حضرت آدم(علیه السلام) چنین می فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها؛سپس علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت.(2)
و وقتی آگاهی به واقعیات آنچنان که هست وجود داشته باشد، اختلاف نظری وجود نخواهد داشت.
اینکه ائمه(علیهم السلام) مأمور به استفاده از علم غیب نبوده اند درست است، اما با این حال در امور اجتماعی و تصمیم گیری ها اختلاف نظری وجود نخواهد داشت، چرا که آن جایی که ائمه(علیهم السلام) بدون علم غیب و طبق ظواهر عمل می کرده اند، باز هم بهترین گزینه را انتخاب می کرده اند. این مسائل، مسائل سلیقه ای نیست، بنابراین قطعا بهتر و بدتر دارند و در امور اینچنینی اختلافی بین معصومین نخواهد بود. چون دیدگاه ها و نظریات در این خصوص به درست یا نادرست، و یا بهتر و بدتر تقسیم میشوند و آن کسی کار نادرست و یا بدتر را انتخاب می کند که نسبت به کار بهتر جاهل باشد. و ائمه(علیهم السلام) هرگز در این امور جاهل نبوده اند.
پی نوشت ها:
کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج1، ص261.
بقره:31/2.
🔰 @p_eteghadi 🔰
ارتباط ارواح از قبر خود بازماندگان چگونه است؟ این موضع دفن چه ارتباطی با روح متوفی دارد؟ آیا روح اشراف به مکان دفن خود داشته و یا گونه ای دیگر از ارتباط برقرار است؟
🎤آنچه در مجموع از روایات فهمیده می شود این است که روح انسان به خاطر علاقه و ارتباطی که با بدنش داشته بعد از مرگ نیز به آن و اطراف قبر توجه دارد. به همین خاطر همواره برای ارتباط با مردگان به رفتن کنار قبور ایشان سفارش شده است. یعنی روح اگرچه مکان ندارد اما آگاهی اش در گرو توجهش است، و این توجه در هر روحی متناسب با درجه و مرتبه اش محدود است. آنچه که به عنوان توجه حداقلی می توان گفت در همه ارواح وجود دارد توجه به قبر و اطراف آن است. یعنی همه ارواح در حد شناخت کسانی که به سر قبر او می آیند نسبت به دنیا آگاهی دارند که در روایات متعدد به آنها اشاره شده است، مانند سخن گفتن پیامبر(صلی الله علیه و آله) با کشته شدگان مشرکین در جنگ بدر که در کنار اجساد ایشان آمده و با ایشان سخن گفتند.(1)
یا روایات دیگری چون سوال «عبدالله بن سلیمان» از امام باقر(علیه السلام) که نقل می کند: «سَأَلْتُهُ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُور...قُلْتُ: فَيَعْلَمُونَ بِمَنْ أَتَاهُمْ، فَيَفْرَحُونَ بِهِ قَالَ: نَعَمْ، وَ يَسْتَوْحِشُونَ لَهُ إِذَا انْصَرَفَ عَنْهُم؛ از امام باقر(علیه السلام) در مورد زیارت قبور سوال کردم که آیا از کسانی که نزد ایشان میروند آگاه هستند و خوشحال می شوند؟ امام فرمودند: آری، و هنگامی که زائرشان برگردد غمگین می شوند.(2)
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
ارتباط ارواح از قبر خود بازماندگان چگونه است؟ این موضع دفن چه ارتباطی با روح متوفی دارد؟ آیا روح اشر
اما میزان آگاهی آنها فراتر از قبرشان، و در مورد خانواده شان بستگی به درجه و مرتبه ایشان دارد، همانطور که «اسحاق بن عمار» می گوید از امام کاظم(علیه السلام) چنین سوال می کند: «قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (علیه السلام) يَزُورُ الْمُؤْمِنُ أَهْلَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ فِي كَمْ قَالَ عَلَى قَدْرِ فَضَائِلِهِمْ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ فِي كُلِّ يَوْمَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ فِي كُلِّ ثَلَاثَةِ أَيَّام؛ از امام سوال کردم آیا مومن(از دنیا رفته) اهل خانواده اش را ملاقات می کند؟ امام(علیه السلام) فرمودند: آری. گفتم: به چه میزان؟ فرمودند: به قدر فضیلت و مقامشان، برخی هر روز، برخی هر دو روز یکبار، برخی هر سه روز یکبار» (3) و در روایت مشابهی دارد که برخی هفته ای یکبار خانواده شان را ملاقات می کنند.(4)
نکته ای که از روایات فهمیده می شود این است که این محدوده آگاهی اموات متناسب با درجه شان فقط در کمیّت نیست، بلکه در کیفیت هم جاریست. یعنی اگر حادثه غمگینی در درون خانواده مومن اتفاق افتاده باشد خداوند آن را از مومن مخفی می دارد، و فقط وقایع خوشحال کننده را به وی نشان میدهد، و در مورد کفار و بدکاران خلاف این است، همانطور که «حفص بن بختری» از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که حضرت فرمودند: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ فَيَرَى مَا يُحِبُّ وَ يُسْتَرُ عَنْهُ مَا يَكْرَهُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ فَيَرَى مَا يَكْرَهُ وَ يُسْتَرُ عَنْهُ مَا يُحِبُّ؛ همانا مومن خانواده اش را ملاقات می کند پس می بیند آنچه را که دوست دارد و او را خوشحال می کند و مخفی می ماند از او آنچه که خوش ندارد؛ و کافر خانواده اش را ملاقات می کند پس می بیند آنچه که ناخوش دارد، و مخفی می ماند از او آنچه که دوست دارد. (5)
📚پی نوشت ها:
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج6، ص207.
طوسی، محمد بن حسن، الامالی، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق، ص688.
کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج3، ص231
همان، ج3، ص230
همان، ج3، ص230
🔰 @p_eteghadi 🔰
در حدیث داریم که «كسى كه مصيبت هاى كوچك را بزرگ شمارد خداوند او را به مصائب بزرگ مبتلا مى كند»؛ از طرفی در دعای فرج داریم «الهی عظم البلاء و...». بالاخره بلا را کوچک بدانیم یا بزرگ؟
🎤از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) روایت شده است:
«مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِكِبَارِهَا»
کسی که مصائب و سختی های کوچک را بزرگ شمارد، خداوند او را به سختی و مصائب بزرگ، مبتلا می کند. (1)
مراد از «بزرگ شمردن» در این روایت، ناشکری کردن و صبر لازم را نداشتن است؛ در واقع این روایت، تذکری است بر رعایت صبر و دوری از جزع و فزع بیش از حد.
روشن است که جزع و فزع و بی تابی زیاد، به نارضایتی و ناشکری منجر می شود و می تواند زمینه استحقاق بلا و مصیبت بیشتری را فراهم کند. بر عکس، شکر الهی و موهبت دانستن می تواند زمینه مواهب مهمی را فراهم کند که این مصیبت، در برابر آن، کوچک و ناچیز باشد.
👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
در حدیث داریم که «كسى كه مصيبت هاى كوچك را بزرگ شمارد خداوند او را به مصائب بزرگ مبتلا مى كند»؛ از ط
نکته:
چه بسا خداوند متعال با این مصیبت کوچک، گرفتاری و ابتلا به مصیبت بزرگتر را از انسان دفع کرده است؛ لذاست که در مصائب، شکر الهی معنا پیدا می کند.
بیانی دیگر؛
جزع و فزع و بی تابی کردن، هیچ گاه باعث برطرف شدن مصیبت و سختی نمی شود بلکه جسم و روح را خسته و ضعیف کرده و مصیبت را سنگین تر کرده و آن را به سختی و مصیبت بزرگتری تبدیل می کند.
بیان سوم؛
در «منهاج البراعة» در شرح این حدیث آمده که حکمت مصائب و سختی ها این است که انسان، تربیت شود و به مراتب بالاتری از صبر برسد، لذا کسی که در مصیبت های کوچک، جزع و فزع می کند، خداوند او را به مصیبت بزرگتری مبتلا می سازد تا او به مصیبت کوچکتر، راضی و صبور گردد؛ مثل حکایتی که می گویند فردی با غلامش سوار بر کشتی شد، در بین راه، غلام شروع کرد به جزع و فزع و بی تابی کردن، او هر چه غلامش را دلداری داد و به آرامش دعوت کرد، فایده ای نداشت. حکیمی در کشتی بود، گفت او را به دریا بیندازید و بعد نجاتش دهید؛ چنین کردند؛ غلام، قدر کشتی را دانست و آرام گرفت.(2)
بنابر این:
این روایت با آن دعایی که به آزمایش بزرگ مردم در دوران غیبت اشاره دارد: «اللَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ...»(خدایا! بلا و مصایب ما بزرگ شد...)؛ منافاتی ندارد، زیرا این روایت نمی خواهد بگوید، مصائب بزرگ، بزرگ نیستند و یا هیچ مصیبتی بزرگ نیست؛ بلکه می گوید در هنگام مصیبت و سختی، صبور باشید و بی تابی نکنید، زبان به شکوه باز نکرده و جزع و فزع نکنید.
📚پی نوشت ها:
1. شریف الرضی، نهج البلاغه، محقق: صبحی صالح، انتشارت: هجرت ـ قم، ص 555، حکمت 457.
2. هاشمى خويى، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة(خوئى)، مترجم: حسن زاده آملى و كمره اى، محقق/مصحح: ميانجى، ناشر: مكتبة الإسلامية ـ تهران، 1400 ق، چاپ: چهارم، ج 21، ص 519.
🔰 @p_eteghadi 🔰
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
گویند:
ملا مهرعلی خویی، روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا میکنند.
به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد.
یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند.
ملا رفت گردو را برداشت و شکست و دید، گردو از مغز تهی است.
گریه کرد.
پرسیدند تو چرا گریه میکنی؟
گفت: از نادانی و حس کودکانه، سر گردویی دعوا میکردند که پوچ بود و مغزی هم نداشت.
دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن میجنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها کرده و برای همیشه میرویم.
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(38).mp3
4.75M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 38 - رضایت خدا و سعادت ابدی انسان
🔰 @p_eteghadi 🔰
❗️از این عمل بترسید
🔻امام علی علیهالسلام:
اِحْذَرُوا نِفارَ النِّعَمِ، فَما كُلُّ شارِدٍ بِمَرْدُودٍ
❇️ از رميدن نعمتها بترسيد كه چنين نيست كه هر گريخته، بازگردد .
📚 بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۵۴
🔰 @p_eteghadi 🔰
اصول دین، بالاخره چندتاست؟ 3 یا 5 ؟
🎤بسم الله الرحمن الرحیم
در این جمع بندی علاوه بر پاسخ اولیه، باید گفت عمده علمای بزرگ شیعه اصول دین را در توحید و نبوت و معاد اما عدل و امامت را از اصول مذهب دانستهاند و اگر هم در عبارت های بعضی آمده که امامت یا عدل از اصول دین است، تفسیر خاص به خود را دارد.
در یکی از پژوهش های میدانی به آرای دانشمندانی چون میرزای قمی، امام خمینی، شهید مطهری، علامه امینی و بسیاری دیگر اشاره شده است که آن بزرگان، اصول دین را عبارت از توحید، نبوت و معاد و عدل و امامت را از اصول مذهب دانسته اند. جالب این که بعضی از ایشان از اصول دین با عنوان اصول اعتقادی که عنوانی عام تر است نام بردهاند.👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
اصول دین، بالاخره چندتاست؟ 3 یا 5 ؟ 🎤بسم الله الرحمن الرحیم در این جمع بندی علاوه بر پاسخ اولیه، با
بعضی از ایشان از اصول دین با عنوان اصول اعتقادی که عنوانی عام تر است نام بردهاند.
نوشته اند:
اصول اعتقادى (نه اصول دين) به دو دسته تقسيم مىشود: دستهاى، از اصول دين است؛ مانند: توحيد، نبوت و معاد، و دسته ديگر، از اصول مذهب؛ نظير اصل امامت. بنا بر اين، انكار امامت، نه انكار اصلى از اصول دين، بلكه انكار اصلى از اصول يك مذهب خاص (شيعه) است و چنان كه يادآور شديم، انكار چنين اصلى، موجب كفر نمىشود...
در هر صورت، اين نظريه، نخستين بار، در ميان متفكران متأخر اماميّه مطرح شد و رفته رفته، توجه بسيارى را جلب كرد. بر اساس اين طرز تفكر، امامت، نه از اصول دين و نه از فروع آن، بلكه از اصول مذهب است. تا آنجا كه ميرزاى قمى جزو نخستين كسانى است كه نظريّه ياد شده را كشف و ترويج كرده است.وى در رساله فارسى خود به نام «اصول دين» مىگويد:
بدان كه اصول دين، سه چيز است: توحيد، نبوت و معاد، امّا عدل و امامت، از اصول مذهب است.
پس هر كسی منكر يكى از سه چيز اوّل بشود، كافر و نجس ... امّا اگر اقرار به آن سه داشته باشد و منكر عدل و امامت باشد، كافر نيست؛ ليكن شيعه هم نيست ...
عدهاى از متفكران معاصر اماميّه نيز امامت را از اصول مذهب مىدانند كه به برخى از آنها اشاره مىشود و اما محمد حسين كاشف الغطاء از مفاخر دانشمندان شيعه نوشته است:
اسلام و ايمان، مترادف و به معناى اعم كه اساس آن را سه اصل توحيد، نبوت و معاد تشكيل مىدهد، به كار مىرود ... ليكن شيعه اماميه، اعتقاد به امامت را به آنها افزوده است. بنا بر اين، كسى كه به امامت، به همان معنايى كه در نزد شيعه مطرح است، باور داشته باشد، از نظر آنان، مؤمن به معناى اخص كلمه (شيعه) است؛ نه اين كه منكر اصل امامت، به كلّى از اسلام خارج باشد.
علامه امينى، ضمن نقل و نقد برخى از اعتراضات ابن تيميه بر مذهب شيعه، امامت را از اصول مذهب شيعه بر شمرده است.
علامه طباطبايى نيز امامت را از اصول دين ندانسته است.بلکه آن را در سه اصل توحيد، نبوت و معاد، منحصر دانسته است.
شهيد مطهرى اعتقاد به امامت را از نشانههاى شيعه بودن دانسته و آن را جزو اصول اين مذهب به شمار آورده و نوشته است:
عدل و امامت، توأمان، علامت تشيع بود. اين است كه گفته مىشد اصول دين اسلام، سه چيز و اصول مذهب شيعه نيز همان سه چيز است به علاوه اصل عدل و امامت.
امام خمينى(ره)، نيز از جمله كسانى است كه امامت را در شمار اصول مذهب مىداند. ايشان، چنين مىگويد:
ماهيّت اسلام، چيزى جز گواهى دادن به وحدانيّت خداوند و رسالت پيامبر و اعتقاد به معاد نيست و غير از اين امور، هيچ چيزى ديگر، از جمله، اعتقاد به ولايت ائمّه (عليهم السّلام) در ماهيّت اسلام دخالت ندارد. بنا بر اين، امامت از اصول مذهب است، نه دين.
آية اللّه آقا ميرزا جواد تبريزى (ره) معتقد است:
برخى از اصول عقايد؛ نظير توحيد، نبوت خاصه و معاد جسمانى، از اصول دين و برخى ديگر؛ مانند عدل و امامت از اصول مذهب است. (1)
📚منابع:
1. کتاب امامت پژوهی، (بررسی دیدگاه های امامیه، معتزله و اشاعره) تالیف جمعی از نویسندگان، مشهد، انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1381، چاپ اول، ص 121 با اقتباس و ویرایش.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
آیا بوسیدن لب محارم غیر از زن و شوهر جایز است؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇
در صله رحمها و دید و بازدیدهایی که انجام می دهیم، اظهار محبت مانند دست دادن، روبوسی نمودن از اموری است که انسان می تواند با محارم خود مانند خاله، عمه، عمو، دایی داشته باشد و در اسلام هیچ منعی نسبت به آن وارد نشده است.
منتها گاهی اوقات اگر احساس شود که اعمال این نوع اظهار محبتها، باعث میشود که انسان به گناه بیفتد، قطعا حرام است و به شدت باید از آن خودداری نمود.
یعنی اگر کسی حس می کند اگر این نوع اظهار محبت ها را نسبت به محارم خود (غیر از زن و شوهر) داشته باشد به گناه و مفسده می افتد باید، خویشتن داری کند.
در واقع همیشه باید خط قرمز ها را رعایت نمود و نمی شود این مطلب را بهانه نمود که ما به محرم خود نگاه می کنیم، و یا به او دست می دهیم و...
عدول از خط قرمز به هیچ وجه جایز نیست و لو نسبت به محارمی مانند خاله، عمه، دایی، عمو و... باشد.
لذا در مورد سوال مذکور توصیه میگردد اگر قصد خاصی هم در میان نیست از انجام دادن آن خودداری شود.
🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا حضرت فاطمه (س) الگوی زنان عالم ناميده شده است؟
🎤برخی از ویژگی های حضرت زهرا(س) که باعث شده ایشان اسوه و الگوی زنان دانسته شوند از این قرار است:
برخی از ویژگی های حضرت زهرا(س) که باعث شده ایشان اسوه و الگوی زنان دانسته شوند از این قرار است:
الف) حمایت از امامت و رهبری
حضرت فاطمه(س) با اصرار بر انجام وصیت و توصیه پیامبر گرامی اسلام در خصوص خلافت و جانشینی و وفاداری بر آرمان ها و اندیشه اسلامی، ظلم ها و بی مهری های زیادی را متحمل شد. چه اینکه دراین راه یار و یاوری نداشت و می بایست به تنهایی سنت، سیره و توصیه پیامبر(ص) را به انصار و مهاجر یادآور می شد. ثبات قدم و اهتمام ایشان به این موضوع تا بدان آنجا پیش رفت که شب هنگام در مقابل منازل انصار و روز در مسجد النبی و حتی در آن هنگام که به خانه ایشان هجمه بردند بر اعتقاد و باور خود پای فشرد تا جایی که مجروح شده و پس از چندی به شهادت رسید.
او در بستر بیماری نیز از بیدارگری غافل نمانـد؛ در برابر زنان مهاجر و انصار، از كسانی كه علی(ع) را رها كردند، نالید و رنج نامه خویـش را بـر آنان خـوانـد. ایشان حتی با وصیتنامه ای خود سعی نمودند که صحابه را از انحراف و رقابت گمراهانه ای که منجر به انحراف مسیر خلافت شده بود، آگاه سازند.👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
چرا حضرت فاطمه (س) الگوی زنان عالم ناميده شده است؟ 🎤برخی از ویژگی های حضرت زهرا(س) که باعث شده ایشان
روزی ابـن لبید حضرت زهرا را دید كه بر مزار شهدای احد به سـوگ نشسته، اشك می ریزد، پرسید: آیا رسول خدا، پیـش از وفات، در باره امام علی(ع) مطلبی گفته بود؟ حضرت فرمـود: شگفتا، آیا حادثه عظیـم غدیر خـم را از یاد برده اید؟ ابـن لبید گفت: نه، چنیـن رویدادی بـود، ولـی مرا با خبر سازید. حضـرت فرمـود: خدا را گـواه مـی گیرم، از رسـول خـدا شنیـدم كه می فرمود: علی بهترین كسی است كه او را جانشیـن خـود قرار می دهـم؛ علی امام و خلیفه بعد از مـن است و دو فرزنـدم حسـن و حسیـن و نه نفـر از فرزندان حسیـن، پیشوایانی پاك و امامانـی نیك شمرده مـی شـوند. اگر از آنان فرمان برید، شما را هـدایت مـی كننـد. اگر مخالفت كنیـد، تا روز قیامت جـدایـی و اختلاف بر شما چیره مـی شـود. كتاب های اهل سنت از روایات حضرت زهرا(س) آكنده است؛ روایاتـی كه دخت رسـول خـدا(ص) در آن به ولایت امام علـی(ع) و فضـایل ایشان تصریح نموده است.
ب) زهد و ساده زیستی
وقتـی روح به كمالات نظر داشته باشـد و قـرب الهی هـدف اصلـی انسان به شمار آید، مادیات بـی اعتبار می شـود. زاهد سرای تاریك طبیعت را حقیرتر از آن مـی داند كه بـدان دل بندد. وقتـی پیامبر به یاری وحـی از وضعیت دوزخ آگاهـی یافت، در اندوه فرو رفت. سلمان نزد فاطمه شتافت تا از او بخواهد به دیدن پیامبر رود و از اندوهـش بكاهد. او می گوید: هنگامی كه به منزل حضـرت رسیدم، منظره ای شگفت دیـدم. فاطمه با لباسـی پشمیـن كه دوازده جای آن با لیف خرما وصله شـده بـود، بر سر داشت.
چـون وضع پیامبر را بـرای فاطمه تشـریح كردم، فاطمه از جای برخاست، همان عبای وصله دار را بـر خود پیچید. با خـود گفتـم: دریغا، دختران كسری و قیصر ابریشـم و حریر می پوشند و دختر محمد عبایی پشمیـن با چند وصله از لیف خرما. فاطمه بـر پدر وارد شـد و پـس از سلام گفت: پـدرجان، سلمان از لباس مـن تعجب كرده، در حالی كه به خدایی كه تـو را به حق برانگیخت سـوگند، پنج سال است مـن و علی، جز پـوست گوسفندی كه روزها علوفه دان شتر و شب ها بستر ماست و بالشـی كه پـوست آكنده از لیف خـرماست، از لـوازم زنـدگـی هیچ نداریم.
پیامبر اكرم مقام و عظمت روحی زهرای اطهر را برایـم بیان كرد و فـرمـود: ای سلمان، دختـرم در گـروه پیشگـامان به سـوی خـداست، (یا سلمان؛ ان ابنتی لفی الخیل السـوابق).
ایـن سخـن بدان معنا نیست كه زن مسلمان در عصر حاضر چادر وصله دار بپـوشد؛ زیرا هر زمانی مقتضیات خاص خـود را دارد. آنچه مهم است دل نبستـن به مظاهر دنیاست. حضـرت سلیمان (ع) سلطنتی عجیب داشت و جـن و انـس در خدمتـش بودند؛ ولی هیچ كدام از این ها دل حضـرت سلیمـان را به تسخیـر خـویـش درنیاورد.
ج) انتخاب همسر
معیـارهـای حضـرت زهـرا بـرای انتخـاب همسـر چه بـود؟ زهـرا(س) در حالی ازدواج با امام علـی(ع) را پذیـرفت كه وی از نظر مالـی در تنگدستی به سر می برد؛ ولی تقوا و ایمان، حكمت و دانـش، شجاعت و ایثار و هزاران فضیلت در او موج می زد.
زهرا در حالی با علی پیمان زناشـویی بست كه قبل از علی ثروتمندانی مانند؛ عبدالرحمان بن عوف و عثمان بـن عفان به خواستگاریاش شتافته بـودند. عبدالرحمان گفته بود: مـن صد شتر گران قیمت و ده هزار دینار طلا مهریه می دهـم. این سخـن رسول خدا را خشمگیـن ساخت، حضرت فـرمود: می خواهی با پول هایت مرا بفریبی؟!
د) هدایت گری اما نه با زبان
در روایات مـی خـوانیـم: با كسانی رفت و آمد داشته باشید كه چهره آن ها شما را به یاد خدا بیندازد؛ در زمان خودمان، بـودند و هستند كسانی كه معصـوم نیستند؛ ولـی چنان خـدا را در تمام زوایای زندگـی حاضر و ناظر دیده اند كه جلـوه خدایی و رنگ و بـوی الهی یافته اند.
زهـرای اطهر(س) چنـان نـورانـی بـود كه نه تنها در گفتـار و رفتـار چهره ملكـوتی اش دیگران را به سمت خدا سـوق مـی داد؛ بلكه حتـی چادرش نیز مـوجب اسلام آوردن كافران می شـد. امام علـی(ع) مـی خـواست مقداری جـو از فردی یهودی قرض كنـد. یهودی در مقابل چیزی طلب كرد تا به عنـوان گرو، پیـش خـود نگه دارد. امام چادر حضـرت زهـرا را به او داد. شب هنگام، وقتـی همسر مرد یهودی نـور چادر را دیـد، شگفت زده شـوهرش را خبـر كرد. آن ها بستگان خـویـش را به منزل دعوت كـردنـد و همگـی به اسلام گرویدند. آری، چهره ملكـوتـی یگانه در بحر عصمت مایه آرامش پدر بـود و محمد(ص) با نگاه به چهره دختر معصومـش خستگی از تـن می زدود و توانی مضاعف در هدایت بندگان می یافت. دختران جامعه اسلامـی باید آرامـش پدر واقعی خـویـش یعنی امام زمان(ع) را فراهـم كنند. رفتار و کردار و انتخابشان به گونه ای باشد که شایسته یک بانوی فریخته، ارزشمند، سعادتمند،عالم، باتقوا و سرافراز باشد آن گونه که اهل بیت(ع) برای تمام زنان مسلمان توصیه نموده اند. زنان و دخترانی که نه تنها کلام و رفتارشان بلکه لباس و پوششان رنگ الهی، کمال و وقار داشته باشد.
ه) ایثار و گذشت
پرسمان اعتقادی
چرا حضرت فاطمه (س) الگوی زنان عالم ناميده شده است؟ 🎤برخی از ویژگی های حضرت زهرا(س) که باعث شده ایشان
ابن عباس از پیامبر(ص) نقل میكند: دخترم فاطمه سرور زنان عالمیان است، از اولین تا آخرین. او پاره تن من است. هر گاه برای عبادت در محراب قرار میگیرد، فرشتگان آسمان نور او را مشاهده میكنند، همان طور كه مردم روی زمین نور ستارگان را مشاهده مینمایند، خداوند به فرشتگان میفرماید: ای فرشتگان! بنگرید به فاطمه كه سرور كنیزان من است. چگونه در برابر من ایستاده، خدا را عبادت میكند. بدنش از خشیت من در اضطراب است. با دل و جان خود به بندگان من توجه دارد. گواه باشید كه من شیعیان او را از آتش جهنم نجات دادم. (۲)
فاطمه(س) مقام و عظمتی را كه دارد، تنها به جهت این نیست كه دختر پیامبر(ص) است. آن چه او را شایسته این مقام ساخت، از خود گذشتگی، پارسایی، زهد، دانش و دیگر ملكات انسانی است كه در او به حد كمال رسیده بود. همه مورخان شیعه و سنی این امتیازات را برای او در كتابهای معتبر خویش نوشتهاند. (۳)
ط) همسر و مادری شایسته:
شاید بسیار از ما کمالات اولیای دین و اهل بیت(ع) را تنها تفضلی الهی دانسته و آنها را تافته ای جدا بافته بدانند. گرچه ممکن است این نگرش در مواردی خدا دادی باشد اما زمینه سازی جهت دریافت چنین فضایلی نیازمند تلاش و اهتمام افراد است. چه اینکه اگر اهل بیت(ع) به این مقامات بدون صلاحیت و حتی تلاش و اهتمام دست یافته باشند دیگر قابل الگو گیری نبوده و حکمت وجودی شان قابل خدشه خواهد بود. مختار بودن انسان از اصول اعتقادی اسلامی و شیعی است. و همین موضوع علت اصلی وجود افرادی ناشایست و نالایق در خانواده ها و خاندان های الهی است. گمراهی پسر نوح یا همسر لوط و ... از همین اصل اختیار انسان نشات می گیرد. اما نکته ای که نباید از آن غفلت نمود زمینه سازی و بستر سازی برای هدایت و کمال و سعادت است. انسان گرچه مختار بوده و می تواند علیرغم وجود راهنما، راه خطا و گمراهی را انتخاب نماید اما پدران، مادران و جامعه می تواند مهم ترین نقش را در تربیت، معرفت، بصیرت و باورهای افراد داشته باشد تا انسان ها با این اندوخته درونی راه کمال و سعادت دینی و دنیوی را انتخاب نمایند.
همان طور که پیش از این نیز گفته شد. هر چه پدران ما از امام علی(ع) و مادران ما از فاطمه(س) الگو گیری نمایند، فرزندان ما نیز شباهت بیشتری به فرزندان ایشان خواهند داشت. وجود انسان های بزرگی چون سید مرتضی، سید رضی، مقدس اردبیلی و.... همگی شاهدی بر این گفته خواهند بود.
حضرت فاطمه در دوران کوتاه زندگی مشترک خود با امام علی(ع) با اهتمام به تمام مسئولیت های خود نسبت به همسر، فرزندان و خانواده نه تنها زمینه ساز تربیت و کمال فرزندانی خود بلکه همسر گرانمایه خود نیز بود. قناعت، صبر، استقامت، سخت کوشی، عطوفت، مهربانی، ایثار، بخشش، مسئولیت پذیری، وفاداری و... را می توان در جای جای زندگی حضرت فاطمه(س) مشاهده نمود. تحمل تنگدستی امام علی(ع)، بر دوش کشیدن امور خانه و خانواده به تنهایی (چه اینکه امام علی در همه جنگ های پیامبر(ص)-به استثنای غزوه تبوک- و در اکثر لشگرکشی ها شرکت داشته و حتی در سفرهای تبلیغی نیز حضور می یافتند)، تولد یافتن چهار فرزند و رسیدگی به آنها از جهت خوراک و پوشاک و تربیت و .... در طول نه سال زندگی مشترک، پرستاری از پیامبر(ص) در بیماری ها و سختی ها و... همگی از نقش آفرینی شایسته حضرت در خانه و خانواده حکایت دارد.
فاطمه(س) چهره درخشان زن مسلمان، فروغ تابان معرفت و نمونه روشن پرهیزكاری و خداترسی است. درخشندگی به ساعتی مخصوص و روزی معین اختصاص ندارد، از آن روز كه وظیفه خود را تعهد كرد تا امروز و برای همیشه چون گوهری بر تارك تربیت اسلامی میدرخشد. (۴)
برای آگاهی بیش تر به كتاب بانوی نمونه، جلوههای رفتاری حضرت حضرت زهرا و زندگانی حضرت فاطمه مراجعه نمایید.
📚پینوشتها:
۱. جعفری، سید علی رضا؛ گوشه ای از ارزشهای فاطمی (ع)، مجله: فرهنگ كوثر، آبان ۱۳۷۷ - شماره ۲۰.
۲. ذخائر العقبی، احمد بن عبد الله الطبری، سال چاپ: ۱۳۵۶، ناشر: مكتبة القدسی لصاحبها حسام الدین القدسی - القاهرة، ص ۳۹.
۳. زندگانی حضرت فاطمه، دكتر جعفر شهیدی، ص ۳۵ ـ ۴۱.
۴. همان، ص ۶۳ ـ ۶۴.
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
چرا حضرت فاطمه (س) الگوی زنان عالم ناميده شده است؟ 🎤برخی از ویژگی های حضرت زهرا(س) که باعث شده ایشان
پـس از اقامه نماز جماعت، پیامبـر از حال پیرمردی كه لباس های كهنه به تـن داشت جویا شد. مرد گفت: گرسنه ام، غذایم ده؛ برهنه ام، مرا بپوشان؛ فقیرم، به من كمك مالی كـن. پیامبر(ص) به بلال فرمود: او را به منزل فاطمه ام راهنمایی كن. پیـرمـرد همان خـواسته ها را به اطلاع فاطمه رسانیـد. فاطمه، كه ماننـد شوهر و پدرش سه روز بود غذا نخورده بـود، پوست گوسفندی را، كه حسـن و حسیـن روی آن مـی خـوابیـدنـد، به وی داد. پیـرمـرد گفت: چگـونه درد گـرسنگـی ام را بـا آن درمـان كنم؟
فاطمه گردنبندش را به وی داد و گفت: امید است خـداوند به جای آن چیزی بهتر از آن به تـو دهد. پیرمرد به مسجـد آمـد و ماجرا را برای پیامبر اكرم(ص) بیان كرد.
اشك در چشمان پیامبر حلقه زد. عمار بـرخاست و با اجازه رسـول خـدا آن را خرید. پیرمرد گفت:
در برابر آن نان و گـوشتـی می خـواهـم تا گرسنگـی ام برطرف شـود. ردایی یمانـی كه مرا بپوشانـد و پـولـی كه با آن به خانـواده ام برسـم. عمار بیش تر از آن را به وی داد. پیامبر فرمـود: آیا سیر و پـوشانـده شـدی؟ گفت: آری، پدر و مادرم فدایت باد! رسـول خدا فرمود: اینك برای فاطمه، به خاطر احسانش، دعا كـن. آن گاه پیامبر رو به اصحاب كرد و برای شان از فضایل و كمالات فاطمه سخن گفت.
عمار گردنبند زهرا را با مشك خـوشبـو ساخت، در پارچه ای یمانـی پیچید، به غلامـش داد و گفت: ای رسـول خدا، ایـن غلام و گردنبند هدیه ای است از مـن به شما. پیامبر به غلام فرمـود: نزد فاطمه برو و گردنبند را به او ده، تـو نیز از آن او هستـی. فاطمه گردنبنـد را گرفت؛ ولـی غلام را در راه خدا آزاد كرده.
آری، آن گردنبنـد با بركت گرسنه ای را سیر ساخت، برهنه ای را پـوشانید، فقیـری را بـی نیاز كـرد، بنـده ای را آزاد ساخت و سـرانجام نزد صاحبـش برگشت. داستان ایثار زهرا و علـی و دو فرزنـد معصـوم شان، كه در سه شب متـوالی افطاری خویـش را به مسكیـن و یتیـم و اسیر بخشیدند و در شأن آنان آیات سوره ((هل اتی)) فرود آمد و یا ماجرای پیراهـن شب عروسی كه حضـرت زهـرا آن را به زنـی مستمنـد بخشیـد، نشـان دهنـده گوشه ای از ایثارگریهای آن بانوی بزرگوار است.
امام حسـن(ع) فرمـود: مادرم، در یك شب جمعه، در محراب عبادتـش، عبادت كرد. شنیدم كه برای مردان و زنان مـومـن دعا می كند و آن ها را یكی یكی نـام مـی بـرد؛ ولـی بـرای خـود هیچ چیز از خـدا نخـواست. گفتـم: مـادر، چـرا بـرای خـودت دعا نمـی كنـی؟ مادرم گفت: فرزنـدم، اول همسایه و سپـس اهل خانه. (الجار ثـم الـدار) با چنین مادری و در چنین خانه ای پرورش یافتن فرزندانی چون امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، حضرت زینب(س) و ام کلثوم(س) چندان عجیب نخواهد بود. زنان و مادر ما نیز به همان اندازه که شباهت به حضرت فاطمه(س) پیدا کنند و از ایشان الگو بگیرند، فرزندانشان نیز به فرزندان حضرت فاطمه(س) شبیه خواهند شد.
و) مسئولیت پذیری اجتماعی
از گذشته تا به حال برخی با فهم نا صحیح از کلام و سنت و سیره رسول خدا(ص) و برخی دیگر با برداشت اشتباه از از سنت و سیره اهل بیت(ع) نه تنها به کمال سعادت نرسیده اند بلکه موجب قضاوت ناصحیح پیروان دیگر ادیان و مذاهب در خصوص اسلام و تشیع شده اند. در این میان دانستن رفتار، کردار، کلام و به عبارت دیگر شناخت سبک زندگی اهل بیت(ع) نه تنها خود طعم سعادت مادی و معنوی را چشید بلکه تصویری روشن و واقعی از اسلام و تشیع ارائه نمود. حضرت فاطمه زهرا(س) با وجود پیمودن مراتب والای زهد، تقوا، ورع، تعبد، اخلاص، تواضع و تمامی فضایل فردی و عرفانی از مسئولیت های اجتماعی خویش نیز غافل نبود. حضرت نه تنها در عصر نبوی بلکه چندی پس از رحلت پیامبر(ص) نسبت به تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه اسلامی بی تفاوت نبوده و در هر فرصت مناصب به مسئولیت اجتماعی خود عمل نمود تا آنجا که به جای عافیت طلبی و بهره مندی از جایگاه و احترام عمومی پای در میدان جهاد و روشنگری نهاده بر در خانه مردم می رفت و آنها را از انحرافات پیش آمده برحذر می داشت. در کوی و برزن و در مسجد و خانه به روشنگری می پرداخت با حاکمان و صاحبان جاه و مقام به احتجاج و مواجهه می پرداخت و به ذکر و ورد و دعا اکتفی نمی نمود. تا جایی که در اثر این تلاش ها بود که مجروح و پس از چندی به شهادت رسید.
ز) بزرگداشت و احیای نام و یاد شهیدان
زهرای داغدار، بر سر مزار شهیـدان جنگ احـد، بـویژه عمـوی پـدرش حضرت حمزه، می آمد و گـوهر اشك خـویـش را تقدیم شان مـی كرد تا به همگان اعلام كند كه با عافیت طلبـی، سرپیچی از انجام دادن تكالیف و دور نگه داشتـن خود از آتـش حادثه نمی توان اسلام را حفظ كرد. باید چون ایـن شهیدان به معركه پای نهاد و با خدا معامله كرد. زهرای صبـور و تنها می خـواست با اشك خـویـش غربت اسلام را فریاد كند و بگوید: بیدار شوید كه ارزش های شما را تباه نسازند. (۱)
ح) عبادت و راز و نیاز