.
﷽؛
🔺 ارزش اندیشیدن
🔅 #پیامبر_اکرم_(ص) :
🔸 «التَّفَكُّرُ في عَظَمَةِ اللّهِ وجَنَّتِهِ ونارِهِ ساعَةً خَيرٌ مِن قِيامِ لَيلَةٍ» .
🔹 «يك ساعت انديشيدن در باره عظمت خداوند و بهشت و دوزخ او ، بهتر از شبى را به عبادت گذراندن است».
📚 كنز العمّال : ج ٣ ص ١٠٧ ح ٥٧١٢
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
در قران گفته شده که خداوند بر روی زمین خلیفه قرار داده است ، راه شناخت این خلیفه الله چیست؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇
از اين آيه به دست مى آيد كه داورى به حق در ميان مردم، يكى از جلوه ها و شئون خلافت الهى در زمين است. اين مقام، اختصاص به حضرت داود (عليه السلام) نداشته است؛ بلكه يكى از اهداف و شئون همه پيامبران الهى بوده است:
فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه[7]
خداوند، پيامبران را بشارت دهنده و بيم دهنده برانگيخت و كتاب و شريعت حق را بر آنان فرو فرستاد تا معيار قضاوت در اختلافاتى باشد كه ميان مردم رخ مى دهد.
از ديدگاه قرآن كريم، كسانى شايستگى پيشوايى بشر را دارند كه به مقام خليفه اللهى برسند؛ يعنى مقام پيشوايى بشر، ريشه در مقام خلافت الهى دارد. قرآن كريم، درباره حضرت داود (عليه السلام) نخست از مقام خلافت الهى او ياد مى كند، آن گاه از منصب حكومت و داورى وى و درباره عموم پيامبران مى فرمايد:
و اجتبيناهم وهدينا هم الى صراط مستقيم * ذلك هدى الله يهدى به من يشاء من عباده ولو اشركوا لحبط عنهم ماكانا يعملون * اولئك الذين آتيناهم الكتاب و الحكم و النبوه[8]
ما، آنان را برگزيديم و هدايت ويژه خود را در اختيار آنان قرار داديم. آن گاه كتاب آسمانى و مقام نبوت و منصب داورى ميان مردم را به آنان داديم.
از اين آيات، به روشنى به دست مى آيد كه مقام امامت، مقام خلافت الهى و نبوت و موهبتى الهى است و با جعل و نصب الهى تعيين مى شود.
بر اساس مطالب گفته شده و روایاتی مانند روایت «اول ما خلق الله نوری»[9] که اولین ظهور حق را حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) معرفی می کنند و روایت امیر المؤمنین(عليه السلام) که فرمود: «ما للّه آیة اکبر منّی»[10] (نشان و آیتی بزرگ تر از من برای خداوند نیست ) و مضامین بلند زیارت جامعه کبیره و روایات دیگر و توصیف اهل بیت (عليهم السلام) در قرآن، کامل ترین مصداق خلیفةالله، چهارده معصوم هستند و همه ی انبیا و مرسلین در مراتب مادون آن وجود های نورانی هستند.
در روايتي چنين آمده است:
"إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى جَعَلَ الدُّنْیَا کُلَّهَا بِأَسْرِهَا لِخَلِیفَتِهِ حَیْثُ یَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً فَکَانَتِ الدُّنْیَا بِأَسْرِهَا لآِدَمَ وَ صَارَتْ بَعْدَهُ لِأَبْرَارِ وُلْدِهِ وَ خُلَفَائِه"؛ [11] خداوند دنیا را با تمام آنچه در آن است، برای خلیفه خود قرار داد، آن جا که خطاب به فرشتگان می فرماید: "من در روى زمین، جانشینى قرار خواهم داد، پس دنیا با تمام آنچه در او است، به آدم اختصاص یافت و بعد از وی به نیکان از فرزندان و جانشینانش ... .
📚منابع
برگرفته از كتاب امامت در بينش اسلامي ، علي رباني گلپايگاني و همچنين سايت اسلام كوئيست(با دخل و تصرف)
[1] ر. ک: طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 177، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 172، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش
[2] سید محمد حسین، ال میزان، ج 17، ص 52، جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، چاپ پنجم، 1417ق
[3] تفسیر نمونه، ج 1 ، ص 172
[4] همان ، ج 18، ص 283
[5] اصول كافى، ج 1، كتاب الحجه، باب ان الحجه لا تقوم لله الا بامام. در اين باب، سيزده حديث كه اين مطلب را مىرساند، نقل شده است.
[6] ص، آيه 26
[7] بقره، آيه 213
[8] انعام، آيه 89
[9] بحارالانوار، ج15 ، ص 24
[10] بحارالانوار، ج23 ، ص 206
[11] کلینی، کافی، ج 1، ص 538، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1368ش
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
در قران گفته شده که خداوند بر روی زمین خلیفه قرار داده است ، راه شناخت این خلیفه الله چیست؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇
در آيه 30 سوره بقره آمده است:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ
و چون پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمين خليفه ای می آفرينم ،، گفتند : آيا کسی را می آفرينی که در آنجا فساد کند و خونها بريزد ، و حال آنکه ما به ستايش تو تسبيح می گوييم و تو را تقديس می کنيم ؟ گفت : آنچه من می دانم شما نمی دانيد
حاصل سخن فرشتگان اين است كه خليفه خداوند، بايد موجودى قدسى و پيراسته از تباهى و فساد باشد و اين ويژگى، از آن فرشتگان است كه موجودهايى نورانى و آسمانى اند؛ نه بشر كه موجودى است زمينى و خاكى. خداوند، اين سخن فرشتگان را رد نكرد، اما به آنان فرمود: انى اعلم ما لا تعلمون؛ يعنى درست است كه انسان، موجودى زمينى و خاكى است و موجود زمينى از آن جهت كه زمينى است، با زمينههاى گناه و انحراف همراه است، ولى در اين موجودى كه بنا است به مقام خلافت الهى برسد، ويژگىهايى نهفته است كه او را از فساد و تباهى باز مىدارد و به مقام و مرتبهاى مىرساند كه فراتر از مقام و مرتبه فرشتگان است.
مفسران قرآن کریم در ذیل آیات 30 تا 39 سوره بقره، همچنین آیه 39 سوره فاطر، و ...، درباره خلافت و جانشینی انسان بحث های مشروحی ارائه کرده اند.
در این که منظور از جانشيني در این جا، جانشین چه کسى و چه چیزى است، نظریات مختلف است.
بعضى گفته اند منظور جانشین فرشتگانى است که پیش از این در زمین زندگى مى کردند. عده ای برآنند منظور جانشین انسان هاى دیگر یا موجودات دیگرى که قبلاً در زمین مى زیسته اند، و بعضى آن را اشاره به جانشین بودن نسل هاى انسان از یکدیگر دانسته اند، سرانجام گروهی نیز به جانشینی و خلیفة اللهی معتقدند. [1]
علامه طباطبائی در این باره می گوید: کلمه "خلائف" جمع خلیفه است، و خلیفه بودن مردم در زمین به این معنا است که هر لاحقى از ایشان جانشین سابق شود و سلطه و توانایى بر دخل و تصرف و انتفاع از زمین داشته باشد، همان طور که سابقین بر این کار توانایى و تسلط داشتند. و اگر انسانها به این خلافت رسیدند، از جهت نوع خلقتشان است، که خلقتى است از طریق توالد و تناسل؛ چون این نوع از خلقت است که مخلوق را به دو گروه سابق و لاحق تقسیم مىکند. [2]
در تفسیر نمونه، اگرچه در تفسیر آیه 30 سوره بقره آمده: انصاف این است که- همان گونه که بسیارى از محققان پذیرفته اند- منظور خلافت الاهى و نمایندگى خدا در زمین است، [3] اما در جایی دیگر جانشینی انسان های قبلی نزدیک تر به واقع بیان شده است: "خلائف" در این جا خواه به معناى جانشینان و نمایندگان خدا در زمین باشد، خواه به معناى جانشینان اقوام پیشین (هر چند معناى دوم در اینجا نزدیکتر به نظر مى رسد). [4]
به هرحال، تفاوت دیدگاه مفسران در مسئله جانشینی، منافات با اصل موضوع؛ یعنی جانشینی خدا در روی زمین ندارد؛ چرا که انسان هم می تواند جانشین خلقت های پیشین باشد (انسان های معمولی) و هم جانشین خدا، نقطه مشترک آن انبیا و اولیای الاهی یا همان انسان های کامل هستند.
انسان كامل كسى است كه در عقيده و عمل، هرگز از مسير حق منحرف نگردد و راه حق را بر درستى بشناسد و به نيكوترين وجه ممكن آن راه را بپيمايد. چنين انسانى است كه جهان براى او آفريده شده و برقرارى نظام كيهانى، به ميمنت وجود او است.
انسان كامل، حجت خداوند در زمين است و اگر لحظه اى حجت خداوند در روى زمين نباشد، وجود زمين لغو خواهد بود و چون كار لغو از خداوند صادر نمى شود، حيات زمينى، مختل مى گردد. در احاديث بسيار وارد شده است كه اگر زمين بدون حجت (امام) باشد، ساكنان خود را فرو خواهد برد: لو ان الامام رفع من الارض ساعه لساخت باهلها.[5]
اين مطلب كه خليفه خداوند در زمين، برترين موجود است، از اين جا به دست آمد كه فرشتگان كه از مقام قدسى ويژه اى برخوردارند، نتوانستند از آنچه خداوند به آدم (عليه السلام) آموخت. خبر دهند. يعنى مقام آدم (عليه السلام) از مقام فرشتگان بالاتر است.
پيامبران، امام و خلفاى الهى در زمين بوده اند
قرآن كريم، به روشنى اين حقيقت را بيان كرده است كه پيامبران الهى، امامان و خلفاى الهى در زمين بوده اند. آياتى كه خليفه الله بودن حضرت آدم (عليه السلام) را باز گفته است، پيش از اين بيان گرديد. قرآن، درباره حضرت داود (عليه السلام) مى فرمايد:
يا داود انا جعلناك خليفه فى الارض فاحكم بين الناس بالحق ولا تتبع الهوى فيضلك عن سبيل الله[6]
اى داوود! تو را خليفه خود در زمين قرار داديم. پس در ميان مردم، به حق داورى كن و از خواهش نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا گمراه مى سازد.
پرسمان اعتقادی
علت مخفی ماندن قبر حضرت فاطمه زهرا (س) چیست؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇
از کوششى که در پنهان داشتن این مزار به کار برده شده است، معلوم مى شود که خانواده پیامبر(ص) در این باره، نگرانى هایی داشتند. حال این نگرانىها براى چه بود، درست نمى دانیم. یک قسمت آن ممکن است به خاطر اجراى وصیت حضرت زهرا(س) باشد، زیرا حضرت نخواسته بود کسانى که از آنان ناخشنود بود، در تشییع جنازه، نماز و مراسم دفن او حاضر شوند. امّا آثار قبر را چرا از میان برده اند و یا چرا پس از به خاک سپردن او صورت هفت یا چهل قبر در گورستان بقیع و یا در خانه او ساخته اند؟ چرا این همه اصرار در پنهان داشتن مزار او به کار رفته است؟ به طور دقیق نمی دانیم.
اگر در سال چهلم هجرى فرزندان حضرت فاطمه(س)، قبر پدر خویش حضرت علی(ع) را از دیده مردم پنهان کردند، از بى حرمتى مخالفان و خوارج مى ترسیدند، و با بر طرف شدن اين خوف پرده از مكان قبر امام علي (ع )برداشتند. زیرا وضع مدینه در چهل روز یا حداکثر هشت ماه پس از مرگ پیامبر(ص) فرق مى کرد با وضع کوفه در سال چهلم هجرت. آن ها که بر سر مسائل سیاسى و احراز مقام با علی(ع) کشمکش داشتند، کسانى نبودند که در سال یازدهم هجرى در مدینه حاضر بودند، و آنان که در مدینه حاضر بودند، حساب حضرت علی(ع) را از فاطمه زهرا(س) جدا مى کردند و براى رعایت ظاهر هم که بود، به دختر پیامبر(ص) حرمت مى نهادند.
نیز این را نمى توانیم بگوییم که مرور زمان یا فراموشى راویان، موجب معلوم نبودن قبر زهراى مرضیه(س)شده است، چرا که محلّ قبر دو خلیفه کنار قبر پیامبر(ص) معیّن است و قبر فرزند زهراى اطهر(امام حسن) را که در بقیع آرمیده است، مى توان روشن ساخت. پس موجب مخفى کارى چیز دیگرى است؛ همان سببى که آن بانوى بزرگوار به زنان عیادت کننده فرمود:«دنیاى شما را دوست نمى دارم و از مردان شما بیزارم». او مى خواست دور از چشم حقّ ناشناسان به خاک رود حتّى مزار او پنهان باشد و این سند مظلومیت او برای همیشه باشد.
پرسمان اعتقادی
از کوششى که در پنهان داشتن این مزار به کار برده شده است، معلوم مى شود که خانواده پیامبر(ص) در این با
مخفي نگه داشتن قبر حضرت اين پرسش در اذهان عمومي به وجود مي آورد كه چرا قبر دختر و تنها باقيمانده و يادگار پيامبر اسلام(ص) با آن عظمت مخفي باشد؟ مگر چه ستمي بر او روا داشته شده است؟ دانشمند ارجمند جعفر شهيدي مي نويسد ... به هر حال پنهان داشتن قبر دختر پيغمبر ناخشنود بودن او را از كساني چند نشان مي دهد و پيداست كه او (فاطمه زهرا(س) مي خواسته است با اين كار آن ناخشنودي را آشكار سازد..(۱)
مرحوم شيخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مىنويسد:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام لِأَيِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام) بِاللَّيْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا يُصَلِّيَ عَلَيْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ].
علي بن ابوحمزه از امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا فاطمه را شب دفن كردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله عليها وصيت كرده بود تا در شب وى را دفن كنند تاان دونفر ( ابوبكر و عمر)یاانان بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند.(۲)
صاحب مدارك مى نویسد:
إنّ سبب خفاء قبرها (ع) ما رواه المخالف والمؤالف من أنها (ع) أوصت إلى أمير المؤمنين (ع) أن يدفنها ليلا لئلا يصلي عليها من آذاها ومنعها ميراثها من أبيها (ص).
علت مخفى بودن محل دفن فاطمه سلام الله عليها آن گونه كه مخالف و موافق نقل كردهاند اين است كه آن حضرت به اميرمؤمنان(ع)سفارش كرد تا او را شبانه دفن كند تا آنان كه او را اذيت كرده و از ارث پدرش محروم كرده بودند بر وى نماز نخوانند. (۳)
پرسمان اعتقادی
مخفي نگه داشتن قبر حضرت اين پرسش در اذهان عمومي به وجود مي آورد كه چرا قبر دختر و تنها باقيمانده و ي
بنابراين با توجه به مطالبی که ذکر شد، علت مخفي ماندن قبر آن حضرت را مي توان در امور زير خلاصه كرد:
۱. اينكه، خود آن حضرت خواستند كه شبانه و مخفيانه، دفن شوند كه به تبع آن قبرشان مخفي بماند.
۲. با توجه به محتواي وصيت ايشان در مورد دفن آن حضرت؛ مي توان گفت كه مي خواستند با اين كار، افكار عمومي را بيدار كرده و مردم را نسبت به ظلم حكام زمانشان نسبت به ايشان و علي(ع)، آگاه سازند، و لذا، این سوال را که چرا قبر حضرت فاطمه(س) مخفي ماند را براي هميشه در اذهان مردم زنده نگه دارند. اصولا به جز حضرت زهرا (س)هیچکدام از معصومان چنین وصیتی نکردند.
در پايان بايد گفت كه مورخين بر اين باورند كه قبر حضرت زهرا گرچه به صورت آشكار مشخص نيست. اما به صورت كلي يا در بقيع و يا در منزل ايشان است.
📚پی نوشت ها:
۱. سید جعفر شهیدی، زندگانی حضرت فاطمه (س)، تهران، دفتر فرهنگ اسلامی، ص ۱۶۵.
۲ . الصدوق، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين ، علل الشرايع، ج۱، ص۱۸۵، تحقيق: السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، ۱۳۸۵ - ۱۹۶۶ م.
۳ .الموسوي العاملي، السيد محمد بن علي ، مدارك الأحكام في شرح شرائع الاسلام، ج ۸، ص۲۷۹، نشر و تحقيق مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۰هـ.
🔰 @p_eteghadi 🔰
🎤آیا کسی که خودکشی میکند، در آخرت با همان ابزاری که خودش را به قتل رسانده، مورد شکنجه قرار میگیرد؟!
دین اسلام که همۀ قوانین و دستوراتش بر اساس عقل و فطرت است، خودکشی و سلب حیات از خود را ممنوع و غیر مشروع دانسته[1] و در صورتی که کسی این عمل را مرتکب شود، عذابهای سختی برایش در نظر گرفته شده است:
خداوند در قرآن میفرماید: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکمْ رَحِیماً. وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ ناراً وَ کانَ ذلِک عَلَی اللَّهِ یسِیرا»؛[2] ای کسانی که ایمان آوردهاید، ... و خودتان را مکشید؛ زیرا خدا همواره با شما مهربان است. و هر کس از روی تجاوز و ستم چنین کند، به زودی وی را در آتشی درآوریم، و این کار بر خدا آسان است.
در برخی از منابع اهلسنت روایاتی در زمینهی آنچه در پرسش آمده وجود دارد، اما بدون ذکر سند. البته با توجه به روایات دیگری که در مورد تشابه گناهان و عذابها وجود دارد و نیز با توجه به اینکه موضوع یادشده منافاتی با آموزههای دینی ندارد، میتوان آنها را مورد پذیرش قرار داد:
رسول خدا(ص) فرمود: «کسی که به وسیله آهن(شمشیر و مانند آن) خودکشی کند، روز قیامت در حالی که آهن پاره به دست او است و (قسمتی از آن) به شکمش فرو رفته است، وارد آتش جهنم میگردد و در آن به صورت ابد و همیشگی خواهد بود و کسی که با خوردن سم خودکشی کند، (روز قیامت) در حالی که سم در دست او بوده و دائما از آن آزار خواهد دید، به آتش جهنم انداخته میشود و کسی که خود را با پرتاب کردن از کوه به قتل برساند، پس به آتش جهنم پرتاب میشود و در آن تا ابد خواهد ماند».[3]
پیامبر(ص) فرمود: «کسی که به وسیله چیزی از دنیا خودکشی کند، در روز قیامت به وسیله همان چیز عذاب خواهد شد».[4]
📚 منابع:
[1]. «حکم خودکشی»، 4618؛ «مجازات خودکشی»، 8405؛ «حرام بودن سلب حیات از خود(خودکشی)»، 401؛ «حکم خود کشی برای حفظ آبرو»، 105325.
[2]. نساء، 29 – 30.
[3]. ابن کثیر دمشقی اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم( ابن کثیر)، تحقیق، محمد حسین، شمس الدین، ج 2، ص 236، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419 ق.
[4]. بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق، المهدی، عبدالرزاق، ج 1، ص 603، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق.
🔰 @p_eteghadi 🔰
❓با سلام؛ چرا قرآن به گونهای نگاشته شده که میتوان اشکالات و ابهاماتی را در آن مشاهده کرد تا نیاز به پاسخگویی داشته باشد؟! در ضمن، بسیاری از پاسخها نیز قانعکننده نیست! قرآن باید کتابی بدون نقص باشد که نتوان به آن ایراد گرفت، بلکه بطلان هر نقدی به آن باید مثل روز آشکار باشد؟
🎤در پاسخ به این پرسش نخست باید گفت؛ خود قرآن تصریح میکند که برخی از آیاتش از متشابهات است:
«هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»؛[1]
او کسى است که این کتاب را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» [صریح و روشن] است که اساس این کتاب است (و هرگونه پیچیدگى در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف میگردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است [آیاتى که به دلیل بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن میرود ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار میگردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتاند، تا فتنهانگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسیر (نادرستى) براى آن میطلبند، در حالیکه تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمیدانند.
ممکن است این پرسش مطرح شود، با آنکه مخاطب قرآن، مردمی هستند که بیشتر آنها از دانش گستردهای برخوردار نیستند؛ پس چرا بخشى از آیاتش متشابهاند که آنها از درک معنا و مقصود آن ناتوان باشند؟!
به عبارت دیگر، اگر قرآن نور و روشنایى و سخن حق و آشکار است و براى هدایت عموم مردم آمده؛ پس چرا بخشی از محتواى آن به نحوی پیچیده است که موجب سوء استفاده غرضورزان شود؟!
در پاسخ ابتدا باید به این نکته توجه کرد که آیات متشابه، آیاتی است که مقصودش به سادگی براى شنونده روشن نیست، و او با شنیدن آن، در اینکه منظور قرآن، کدام معنا است دچار شک و تردید میشود، و این تردید بدون مراجعه به آیات محکم برطرف نمیشود.
اما با این وجود، بعد از مراجعه و تطبیق با آیات محکم، معنای آیات مشابه نیز روشن شده و در نتیجه همان آیهی مشابه تبدیل به یک آیه محکم خواهد شد، با این تفاوت که آیات محکم به خودى خود محکم است، آما آیات متشابه به وسیله آیات محکم، محکم میشود.[2]
بعد از این مقدمه باید گفت؛ اگرچه دلیلی در خود قرآن برای چرایی وجود آیات مشابه ارائه نشده است، اما شاید دلیلش آن باشد که:
الفاظ و عباراتى که در گفتوگوهاى انسانها به کار میرود تنها براى نیازمندیهاى روزمره به وجود آمده، و به همین دلیل، به محض اینکه از دایرهی زندگى محدود مادى بشر خارج میشویم، مثلا سخن در باره آفریدگار که نامحدود از هر جهت است به میان میآید، به روشنى میبینیم که الفاظ ما قالب آن معانى نیست و ناچاریم کلماتى را به کار بریم که از جهات مختلفى نارسایى دارد، همین نارساییهاى کلمات، سرچشمهی قسمت قابل توجهى از متشابهات قرآن است.
بسیارى از حقایق، مربوط به جهان دیگر است که از افق فکر ما دور بوده و به دلیل همین محدودیتی که داریم، قادر به درک عمق آنها نخواهیم بود، این نارسایى افکار ما و بلند بودن افق آن معانى، سبب دیگرى براى تشابه قسمتى از آیات است، مانند بعضى از آیات مربوط به مسئلهی معاد و رستاخیز.
مانند اینکه کسى بخواهد براى کودکى که در عالم جنین زندگى میکند، مسائل این جهان را تشریح کند، اگر سخنى نگوید، کوتاهى کرده و اگر هم بگوید ناچار است مطالب را به صورت سربسته ادا کند؛ زیرا شنونده در آن شرایط، توانایى و استعداد بیشتر از اینرا ندارد. مثال دیگر آن است که اگر بخواهیم برای عزیزی که از ابتدای تولد نابینا بوده، تفاوت رنگها را بیان کنیم، نمیتوانیم به سادگی و با استفاده از الفاظ و عبارات متداول، مراد خود را منتقل کنیم.
یکى دیگر از اسرار وجود متشابه در قرآن، به کار انداختن افکار و اندیشهها و وادار کردن انسان به تفکر و تدبر است.
متنی که کاملا روان و بدیهی بوده و برای درک مطلب آن نیاز به هیچ تفکری نباشد، از جذابیت چندانی برخوردار نبوده و انگیزه انسان برای مطالعهی چندباره و تدبر و تحقیق در مفاهیم آنرا کاهش میدهد و از آنرو که قرآن در صدد آن است که در آیاتش تدبر شود، در میان اکثریت آیات روان و بدیهی، اندک آیاتی را نیز قرار داده تا برای انسانها ایجاد پرسش کرده و همواره زمینه بحث و گفتوگو در مورد آن وجود داشته باشد؛ لذا همهی تشبیهات و تمثیلهاى قرآن درباره مبدأ و معاد و جهان، متشابهات است که تفکر و تعمق و تدبر در آنها آفاق باز و بازترى را بر روی انسان میگشاید، و او را از محدودیت و بستگى و جمود میرهاند و راههاى تحرک و اجتهاد را باز میکند.
نکته دیگرى که در ذکر متون متشابه در قرآن وجود دارد آن است که وجود اینگونه آیات در قرآن، نیاز شدید مردم را به پیشوایان الهى روشن میسازد و سبب میشود که مردم به حکم نیاز علمى به سراغ آنها رفته و رهبرى آنها را عملا به رسمیت بشناسند و از علوم دیگر و راهنماییهاى مختلف آنان نیز استفاده کنند.[3]
روایات اهل بیت(ع) نیز این نکته را تأیید میکنند.
از آنجا که قرآن به تدریج نازل شده، قهراً آیات مربوط به قوانین اجتماعى و احکام فرعى دستخوش تشابه و ناسازگارى میشوند، وقتى به آیات محکم رجوع شد آن آیات، آیات متشابه را تفسیر نموده، و تشابه را از بین میبرد.[4]
وجود آیات متشابه در قرآن یکى از ضرورتها در جاودانگى اسلام است؛ چرا که میدانیم اسلام دین جاودانه بشر تا روز قیامت است و جوامع بشرى در طول تاریخ از لحاظ رشد فکرى، متفاوت است. و در هر عصرى سطح فکر مردم و دانشمندان آنها، با سطح فکر پیشینیان و آیندگان فرق دارد. آیات متشابه قرآن به گونهاى است که در هر عصرى هر دانشمندى مطابق با سطح فکر خود از آن استفاده میکند و براى او تازگى دارد. آیات متشابه، به هر شخصى در هر سطح فکری و علمى اجازه میدهد که از قرآن استفاده کند و قرآن راه استفاده درست را نیز نشان داده تا کسى منحرف نشود. و آن ارجاع آیات متشابه به آیات محکم است که ریشهی قرآن هستند. با ارجاع متشابهات به محکمات و تعمق و تدبر در آیات قرآنى، انسان میتواند به تفسیر و تأویل درست آن آیات دست پیدا کند و به اندازهی فهم و گنجایش فکرى خود از آن استفاده نماید.[5]
📚منابع:
[1]. آلعمران، 7.
[2]. طباطبائی، سید محمد حسین،المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 20 – 21، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج2، ص 435- 437، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[4]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 23.
[5]. جعفری، یعقوب،کوثر، ج2، ص 65- 66، قم، هجرت، چاپ اول، 1376ش.
🔰 @p_eteghadi 🔰