فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیه های رهبر انقلاب برای استفاده هرچه بهتر از برکات ماه رجب
🔰 @p_eteghadi 🔰
#دستورات_ماثور
🔴 فضیلت احیاء گرفتن در شب اول #ماه_رجب
▪️حضرت امام جعفرصادق " سلام الله علیه " فرمود:
حضرت اميرالمؤمنين عليهم السلام دوست داشتند كه فارغ سازد خود را چهار شب در تمام سال يعني اِحيا بدارد آن شبها را به عبادت و آن چهار شب: شب اوّل رجب و شب نيمه شعبان و شب عيد فطر و شب عيد قربان بود. شگفت انگيز بود كه در اين شبها بيكار بماند1 (و عبادت نكند)
▪️سيد بن طاوس رضوان الله عليه در اقبال در توضيح احياي شب هاي توصيه شده مي فرمايد: «مراد از احياي شب هاآن است که تمامي حرکات و سکنات و خواسته ها و ناخوشاينديهايت در اين شبهاي فرخنده با نيت وعبادت خالص براي درگاه مقدس و بلند الهي ، انجام شود. همانگونه که اگر در حضور بزرگ ترين پادشاه هستي حضور بيابي، در همه ي احوال خود اعم از ايستادن و نشستن و خوردن و آشاميدن و خواستن و دوست داشتن، به خشنودي اوميل و رغبت نشان مي دهي، خداوند نيز از تو به چيزي که توان آن را نداري مکلف نساخته است، بلکه از تو به انجام آن چه در برابر پادشاهاني که مملوک او و از نيازمندترين نيازمندان به او هستند، به جا آورده مي شود، راضي است و اگر خواب بر تو غلبه کرد، خواب تو همانند انسان هاي مودب در پيشگاه پروردگار جهانيان باشد ، آنان که نيتشان از خواب، نيرو گرفتن بر انجام طاعت و کوشش بيشتر است»
📚اقبال الاعمال ج۲ ص۶۳۴
🔰 @p_eteghadi 🔰
🍃🌺🍃 اعمال هر ماه نو قمری:
💠خواندن دعاهاى نقل شده در وقت ديدن هلال، كه بهترين آنها دعاى چهل و سوّم صحيفه كامله است
💠 خواندن هفت مرتبه سوره حمد براى دفع درد چشم.
💠 اندكى پنير خوردن، چه روايت شده: هركه خود را به خوردن آن در اول هر ماه مقيّد كند، اميد است در آن ماه حاجتش ردّ نشود.
💠 در روز اوّل دو ركعت نماز بجا آورد، در ركعت اول پس از سوره حمد سى مرتبه سوره توحيد، و در ركعت دوم بعد از سوره حمد سى مرتبه سوره قدر بخواند و پس از نماز صدقه بدهد، چون چنين كند، سلامتى اش را در آن ماه از خدا خريده است.
💠و از بعضى روايات استفاده میشود، كه پس از نماز بخواند:
💠بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِين
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این ماهِ عجیب...
ماه رجب از زبان حاج آقا مجتبی تهرانی در یک دقیقه
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
چرا اعراب به ایرانیان عجم می گفتند؟ در کتاب علم و دانش در ایران باستان و تأثیر آن برجهان نوشته پرویز
نیم نگاهی به تاریخچه کاربرد این واژه به خوبی از افسانه بودن این داستان پرده بر می دارد. بودن استعمال این لفظ برای غیر اعراب قبل از فتح ایران دیده می شود و عرب زبانان به غیر عرب، عجمی یا اعجمی می گفتند، عجم نیز تنها اختصاص به ایرانیان ندارد.
این واژه پیش از تولد قتیبه به کار رفته است. قتیبه متولد سال49 هجری قمری است.(1)در حالیکه بارها کلمه عجم در قرآن و منابع دیگر به کار رفته است از جمله در آیات زیر دیده می شود:
الف:«وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ ۗ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ»(2)و ما میدانیم كه آنان میگویند: یقیناً این آیات را بشری به او میآموزد!! [چنین نیست كه میگویند، زیرا] زبان كسی كه [آموختن قرآن را به پیامبر] به او نسبت میدهید، غیر عربی است و این قرآن به زبان عربی روشن است.
ب: «وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَىٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ»(3) اگر آن را بر برخی از غیر عربها نازل كرده بودیم.
علاوه بر قرآن در احادیث و گزارش های تاریخی نیز بارها اسم عجم را می بینیم که پیش از تولد قتیبه به کار رفته است. تقریبا 13 سال قبل از تولد قتبیه، برخی از یاران حضرت علی(علیه السلام) که هنوز خلق و خوی عرب جاهلی را داشتند به حضرت اعتراض کردند که چرا تفاوتی بین آنان و عجم نمی گذارد و برای هر دو گروه تساوی اجتماعی قائل است.(4)
آنچه عرض شد برای نمونه بود زیرا استعمال این کلمه پیش از تولد ابن قتیبه آن قدر زیاد است که بیانش کتابهای مفصلی می طلبد.
بنابراین آنچه در این مورد در کتاب«علم و دانش در ایران باستان و تأثیر آن بر جهان» آمده نمی تواند صحیح باشد گذشته از آنکه کتاب فوق از جمله تألیفات معاصر است و گزارشهای این گونه کتابها بدون استنادبه کتب متقدم و کهن قابل قبول و پذیرش نیست بنابراین کتاب فوق منبع محسوب نمی شود مگر اینکه آدرس این گزارش را در پاورقی کتابش آورده باشد.
بنابراین ضمن بی اعتبار بود گزارش در منابع معاصر، کاربرد واژه «عجم» به پیش از تولد قتیبه بر می گردد و علت نامگذاری عجم نمی تواند افسانه فوق باشد.
📚پی نوشتها:
1.بلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر؛ جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، الطبعة الأولى، 1417/1996، ج 5، ص 298؛ ابنخلکان، احمد بن احمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، القاهره، بىتا، ج4، ص88؛
2. سوره نحل، آیه103
3.سوره شعراء، آیه198
4. ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهيم بن محمد(م 283)، الغارات، تحقيق جلال الدين حسينى ارموى، تهران، انجمن آثار ملى، 1353ش، ج1، ص75.
🔰 @p_eteghadi 🔰
در آیات 103 تا 108 سوره ی مبارکه هود گفته شده که بهشتیان و جهنمیان تا زمانی که آسمانها و زمین برپاست، در بهشت و جهنم خواهند ماند!!!
درحالی که در بسیاری از آیات قرآن از نابودشدن و تغییر شکل دادن زمین و آسمان در هنگام برپایی قیامت و هنگام نفخ صور و هنگام سیحه خبر می دهد!
این آیات کریمه ی سوره مبارکه ی هود هم بیانگر بهشت و جهنم برزخی نیست که بتوان چنین توجیهی برای آن آورد و قطعاً در مورد قیامت سخن می گوید.
لطفاً توضیح لازم را در این مورد، مرحمت فرمایید
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
در آیات 103 تا 108 سوره ی مبارکه هود گفته شده که بهشتیان و جهنمیان تا زمانی که آسمانها و زمین برپاست
جواب این سوال را خدای تبارك و تعالی در كلام خود آن جا كه از آسمان ها و زمینی برای قیامت كه غیر از آسمان و زمین دنیا است سخن گفته، داده است: قرآن كریم در این رابطه فرموده است: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» (1) روزی که زمین به غیر این زمین ، و آسمانها [ به غیر این آسمانها ] مبدل گردد ، و [ مردم ] در برابر خدای یگانه قهار ظاهر شوند.
و نیز خدا از اهل بهشت حكایت می كند كه می گویند: «...الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشاءُ ...» (2) ستایش مخصوص خداوندی است كه وعده ی خود را بر ما محقق فرمود و ما را وارث همه ی سرزمین بهشت گردانید تا هر جای آن بخواهیم منزل گزینیم.
پس معلوم می شود برای آخرت نیز آسمان ها و زمینی است، همچنان كه در آن بهشت و دوزخ و برای هر یك سكنه و اهلی است، كه خدای تبارك و تعالی همه ی آن ها را به این وصف توصیف كرده كه نزد اویند، و فرموده: «مَا عِندَكمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ...» (3). آنچه نزد شماست از بین می رود و آنچه نزد خداست باقی می ماند و به حكم این آیه آسمان و زمین آخرت از بین نمی رود و خلود بهشتیان در بهشت و دوزخیان در دوزخ محدود این آسمان و زمین است نه آسمان و زمین دنیا كه پایان عمرش همان ابتدای قیامت می باشد.
و این كه در آیه ی107 و 108 از سوره ی هود بقای بهشت و دوزخ و اهل آن دو را به مدت بقای آسمان و زمین محدود كرده، از این جهت است كه معنای این دو اسم از حیث آسمان و زمین بودن، هیچ وقت از بین نمی رود، آن كه از بین می رود یك نوع آسمان و زمین است و آن آسمان و زمین دنیایی است كه این نظام مشهود را دارد و امّا آسمان ها و زمینی كه بهشت در آن ها است و به نور پروردگار روشن می شود و به هیچ وجه از بین نمی رود و خلاصه جهان همواره آسمان و زمینی دارد.
با این تفاوت كه در آخرت نظام دنیائیش را از دست می دهد، پس روشن شد كه با این وضع، دیگر هیچ اشكالی باقی نمی ماند كه خلود در بهشت و جهنم را محدود به دوام آسمان و زمین كرده، در حالی كه آخرین اجل آسمان و زمین ابتدای قیامت است و از آن به بعد دیگر آسمان و زمین دنیا وجود نخواهد داشت هر چند آسمان و زمین آخرت باقی است.
از آن جایی كه روز قیامت و حساب با عالم برزخ متفاوت است و ویژگی خاص خودش را دارد و از آن جایی كه در آیات مورد سوال به ویژگی هایی اشاره شده كه از خصوصیات قیامت است، پی می بریم كه این آیات در رابطه به بهشت و جهنم اخروی سخن می گوید نه عالم برزخ. و وحدت سیاق آیات هم می طلبند كه آیه ی107 و 108 نیز مربوط به قیامت و زمین و آسمان اخروی باشد.(4)
📚پی نوشت ها:
1. ابراهیم:48.
2. زمر:74.
3. نحل:96.
4. ترجمه تفسير الميزان،طباطبايى، محمدحسين،جامعه مدرسين حوزه علميه قم،قم، 1374 ه. ش،چاپ پنجم.، ص6، 8، 19، 30.
🔰 @p_eteghadi 🔰
❓آیا انسان میتواند به مقام امامت، رسالت و نبوت برسد؟ یعنی کرامات و معجزات این سه مقام را داشته باشد و همچنین معجزات و کرامات جدید؟ یعنی در آن دنیا همنشین 124 هزار پیامبر و 14 معصوم (علیهم السلام) بشود؟ یعنی مقام امامت و رسالت و نبوت نه اینکه مردم به ما ایمان بیارند.یعنی مثل کسی که تصادف می کند با خودرو و می گویند این فرد مقام شهید را دارد و می تواند در قیامت شفاعت کند. مثل حضرت فاطمه و علی اکبر (علیهما السلام) که الگو هستند. احتمالا مقام رسالت و نبوت و امامت دارند. با توجه به اینکه مقام رسالت نبوت و امامت دریای معجزات و کرامات است.
آیا می شود مثلا علم لدنی بیشتر از امامان و پیامبران باشد؟ رسیدن به درجه ای که انسان می تواند به خداوند امر و نهی کند، نام این مقام چیست؟
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
❓آیا انسان میتواند به مقام امامت، رسالت و نبوت برسد؟ یعنی کرامات و معجزات این سه مقام را داشته باشد
الف: اگر منظورتان از رسیدن به مقام نبوت، رسالت و امامت این است که انسان همانند آنان دارای کرامت و معجزه شود، باید بدانیم اولا دو فرق ظریف بین معجزه و کرامت وجود دارد؛ که مرحوم «ملا عبدالرزاق کاشانی» در کتاب «شرح منازل السائرین»، باب «سکینه» بیان نموده است:
«معجزه و کرامت هر دو خارق عادت اند، لکن معجزه مقرون به تحدّی(مبارزه طلبی)است و دلیل بر صحت ادعای نبوت است و بر صاحب معجزه اظهارش واجب است. اما کرامت که از ولیّ خدا سر می زند بدون قصد ظاهر می شود و اظهارش واجب نیست، بلکه غالبا اولیای الهی کرامات را مخفی می دارند تا رهزن نشود و فتنه ای بر نخیزد و اصرار بر پوشیده داشتن آن دارند مگر در مواردی به جهات خاص.» (1)
ثانیا: بله اجمالا برای انسان این امکان وجود دارد که اهل کرامت و انجام کارهای خارق العاده باشد. افرادی که مصمم به انجام واجبات و ترک محرمات باشند، و همیشه در مسیر جلب رضایت الهی حرکت کنند، می توانند اهل کرامت باشند.
البته اگر ولیّ خدا، هدفش از بندگی، رسیدن به کرامت باشد، این خودش هوس است، چون او خدا را عبادت می کند تا رضایت خدا را بدست آورد و خدا را شایسته عبادت دیده، نه این که به این مقامات برسد، هر چند خداوند متعال هم در عوض و پاداش مجاهدت ها و ریاضت هایشان، چنین مقاماتی را به آنها می دهد. اما این که چقدر بدهد و به چه کسی بدهد یا ندهد، این دست خداست.
به تعبیر جناب حافظ:
«تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن/که خواجه خود صفت بنده پروری داند»
مثلا طی الارض یک قدرت می باشد که حتی چه بسا مرتاضان هندی هم این قدرت را داشته باشند، چنانچه يکی از اقطاب سلسله دراویش به «آية الله انصاري همداني» گفته بود که مي خواهم طي الارض را به شما بياموزم؛ ايشان فرموده بود: «ما بهترش را داريم؛ ما توحيد داريم که ما را از دیگر چیزها بی نیاز کرده است. برنامه دین و انجام عبادات، برای آدم کردن و رسیدن به مقام توحید است، نه برای به دست آوردن این امور» (2)
به تعبیر سعدی:
«خلاف طریقت بود کاولیا/تمنا کنند از خدا جز خدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست/تو در بند خویشی نه در بند دوست»
بر همین اساس، صرف داشتن این قدرت، ارزش تلقی نمی گردد.
اگر منظورتان از رسیدن به مقام نبوت، رسالت و امامت این است که آیا انسان می تواند در بهشت، همنشین آنان شود؟ پاسخ مثبت است و این امر در گرو اطاعت و محبت نسبت به آن ذوات نورانی می باشد که در روایات هم به این مساله اشاره شده است:
الف: «جَاءَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَسْتَطِيعُ فِرَاقَكَ وَ إِنِّي لَأَدْخُلُ مَنْزِلِي فَأَذْكُرُكَ فَأَتْرُكُ ضَيْعَتِي وَ أُقْبِلُ حَتَّى أَنْظُرَ إِلَيْكَ حُبّاً لَكَ فَذَكَرْتُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ أُدْخِلْتَ الْجَنَّةَ فَرُفِعْتَ فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ فَكَيْفَ لِي بِكَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ فَنَزَلَ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً فَدَعَا النَّبِيُّ ص الرَّجُلَ فَقَرَأَهَا عَلَيْهِ وَ بَشَّرَهُ بِذَلِكَ» (3) مردی از انصار به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و عرض کرد: من طاقت دوری شما را ندارم، وقتی به منزل می روم و به یاد تو می افتم، خانه و کارم را رها می کنم و به حضورتان می آیم، در این اندیشه ام که در قیامت از دوری شما که در اعلی علیین هستید، چه کنم؟
وقتی سخن این مرد تمام شد، آیه 69 سوره نساء نازل گردید.
«وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِک مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِک رَفِیقاً.
هر که اطاعت خدا و رسول کند، با کسانیکه خداوند به آنها نعمت عطا فرموده چون انبیاء و صدیقان و شهداء خواهد بود و اینان نیک رفقائی هستند.»
اما نسبت به دو سوال پایانی:
الف: پیامبران و امامان انسان های کامل هستند و لذا انسان معمولی در کمالاتی که به دست می آورد، نمی تواند از آنان برتر باشد.
ب: امر و نهی کردن به خدا خلاف طرق عبودیت و مقام بندگی است و خلاف ادب مع الله است و اولیاء الهی هیچگاه نسبت به خدا امر و نهی نداشتند. آنچه که داشتند دعا و تضرع و درخواست بود.
📚 پی نوشت ها:
1.عبد الرزاق كاشانى، شرح منازل السائرين (كاشانى)، انتشارات بیدار،قم، 1385،ص539.
2.صنعت پور امیری، حسین، حکمتی و حکایتی،نشر اجا،1388،ص151.
3.مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار(ط- بيروت)، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1403 ق، ج8،ص188.
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 حدیث روز 💠
🌘 جایگاه ماه مبارک رجب
🔻 امام كاظم عليه السلام:
رَجَبٌ شَهرٌ عَظيمٌ يُضاعِفُ اللّه ُ فيهِ الحَسَناتَ و يَمحُو فيهِ السَّيِّئاتَ
❇️ رجب ماه بزرگى است كه خداوند [پاداش] نيكیها را در آن دو چندان و گناهان را پاك میكند.
📚 كتاب من لايحضره الفقيه، ج ۲، ص ۹۲
•┈┈••✾••┈┈•
🔰 @p_eteghadi 🔰
الگو برداری برخی از دستان ها و آموزه های قرآن و اسلام از کتاب ها و ادیان گذاشته، خلطی است که توسط شجاع الدین شفا یکی از مهره های رژیم پهلوی آغاز شده و ادامه دارد.
وی حتی برخی از آموزهای دین اسلام مثل اعتقاد به قیامت را برگفته از ادیان پیشین می داند. او به این نکته توجه نکرده که ادیان تکمیل کننده همدیگر هستند یا به عبارت دیگر در راستای یکدیگرند نه در مقابل یکدیگر.
در کلاس دوم ابتدائی می خوانیم 2*2 می شود چهار. اگر در کلاس سوم ابتدائی نیز این تکرار شد به معنای ناقص بودن کلاس سوم ابتدائی و الگو برداری آن از کلاس دوم ابتدائی نیست بلکه سوم که هیچ، بلکه چهارم، پنجم حتی مقطع دکترا نیز 2*2 می شود چهار.
داستان ها نیز همینطور است. وقتی داستانی در مورد اقوام گذشته وجود دارد اگر درمنابع دینی پیش از قرآن امده باشد به معنای الگو بردای قرآن از آن کتاب نیست بلکه این داستان ها نیز می تواند رستنگاه توحیدی داشته باشد و در منابع پیشین آمده باشد.
قرآن نیامده بگوید همه آنچه من آورده ام چه از نظر آموزه و چه از نظر داستان جدید است بلکه آموزه های اصیل ادیان قبلی را صحه گذاشته و آموزی های انحرافی وتحریف شده را گوشزد کرده که این مطالب جعلی است و در فلان دین نبوده بلکه تحریف شده است.
پرسمان اعتقادی
الگو برداری برخی از دستان ها و آموزه های قرآن و اسلام از کتاب ها و ادیان گذاشته، خلطی است که توسط شج
در مورد اصحاب کهف نیز چنین است این داستان در منابع مسیحی نیز آمده است. البته نباید انتظار داشت در انجیل و امثال آن یا منابع یهودی آمده باشد زیرا واقعه اصحاب کهف بعد از انتشار کتاب های اصلی یهودیت و مسحیت اتفاق افتاده است اما در منابع مسیحی دوران خود آمده است.
این داستان در ميراث ديني مسيحي زير عنوان (خفتگان هفتگانه) وارد شده است و آن به اسقف سوري به نام (جيمز) كه از مردم ساروج بوده و به همين مناسبت (جيمز ساروجي) ناميده شده، منسوب مي باشد. ادوارد گيپون در كتابش به نام سقوط امپرطوري روم، از (اسماني) نخستين كسي است كه در كتاب خود به اين داستان اشاره كرده است. اين مسيحي نقل مي كند از ميان داستان هاي تاريخي ديني لازم مي بينيم داستان مشهور (خفتگان هفتگانه) را كه ادعا مي شود تاريخ آنها با روزگار (ثيودوسيوس كوچك) و جنگ الوندال افريقا همزمان بوده است انتخاب كنم. آري هنگامي كه مسيحيان در معرض جور و ستم امپراتور ديكيوس قرار گرفتند، هفت تن از جوانان اشرف زاده شهر افسوس در غاري گشاده و عميق واقع در دامنة كوهي مجاور شهر پنهان شدند.(1)
اما اینکه در آئین میترا نیز از این داستان سخنی گفته شده باشد یا داستانی شبیه به این باشد:
اولا: منابع قطعی این سخن را تایید نمی کنند و کسانی که چنین ادعایی می کنند منبع معتبری ارائه نکرده اند
ثانیا: بر فرض ارائه منبع معتبر، تاریخ ورود آن به منابع میترائی مشخص نیست چه بسا آنان منابع مسیحی را دیده و داستانی شبیه به آن ساخته باشند.
و ثالثا: آنچه در برخی از سایتها بدون سند داستانی شبیه به این داستان نقل شده برفرض صحت شباهتی اندک به داستان اصحاب کهف قرآن دارد و بسیارند از این وقایع که شباهت هایی با هم دارند اما تفاوت ها آنها بیشتر است.
📚پی نوشت:
1. دجاني ، رفيق وفا ؛ اكتشاف كهف اهل كهف ، چاپ اول، 1964م، انتشارات و چاپ افست ص 498
🔰 @p_eteghadi 🔰
در قرآن امده است که کلام خداوند را تغییر دهنده ای نیست، اما انجیل و تورات تحریف شده اند و اگر منظور خداوند تورات و انجیل باشند(چون انها هم کلام خداوند هستند) آیا تناقض پیش نمی آید؟
🎤اگر منظور شما از کلام خدا را تغییر دهنده ای نیست آیه "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون" (1)می باشد باید عرض کنم منظور از ذکر در این آیه طبق تفسیر مشهور قرآن کریم می باشد و نه تورات و انجیل.
برخي از مفسران در ذيل اين آيه براي مفهوم «ذكر» دو احتمال بيان كردهاند:
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
در قرآن امده است که کلام خداوند را تغییر دهنده ای نیست، اما انجیل و تورات تحریف شده اند و اگر منظور
1- قرآن كريم
2- پيامبر اكرم
اين احتمال كه منظور از ذكر قرآن كريم باشد، صحيح است و دلايلي بر صحت آن وجود دارد كه عبارتند از:
الف- در آيات فراواني واژة ذكر با صراحت بر قرآن اطلاق شده است مانند: «وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَِّ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِْمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»(2) و «أَ ءُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا»(3).
ب- واژههاي «انزال» و «تنزيل» براي وحي و نزول كتاب آسماني به كار ميرود ولي براي پيامبران به طور معمول از واژه «ارسال» استفاده ميشود. مانند: «وَ بِالحَْقِّ أَنزَلْنَاهُ وَ بِالحَْقِّ نَزَلَ وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا» (4).
ج- آيه مورد بحث در پاسخ كساني است كه به پيامبر ميگفتند: «انك لمجنون» (5). –معاذ الله- تو ديوانهاي ( كه قطعاً در اين آيه مقصود از ذكر قرآن است). كافران، به پيامبر نسبت جنون ميدادند و قرآن را اسطورة پيشينيان ميدانستند نه ذكر الهي.
خداي سبحان هم از رسول اكرم و هم از كتاب آسماني دفاع ميكند، دربارة رسولش ميفرمايد: «وَ مَا صَاحِبُكمُ بِمَجْنُونٍ»، پيامبر ديوانه نيست (6).(7)
و علامه طباطبایی ره می فرماید:
سياق صدر اين آيه سياق حصر است و ظاهر سياق مذكور اين است كه حصر در آن ناظر به گفتار مشركين است كه قرآن را هذيان ديوانگي و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ديوانه ناميده بودند. و همچنين ناظر به اقتراح و پيشنهادي است كه كرده، نزول ملائكه را خواسته بودند تا او را تصديق نموده قرآن را به عنوان كتابي آسماني و حق بپذيرند.(8)
همچنین آیتالله مکارم شیرازی در تفسیر خود به همین مضمون اشاره کرده و تصریح میکند کتابی که در قرآن به محافظت از آن وعده دادهشده است، قرآن است و ربطی به تورات و انجیل ندارد: «به دنبال بهانهجوئیهای كفار و حتى استهزاى آنها نسبت به پيامبر ص و قرآن كه درآیات گذشته آمده بود، در آيه موردبحث يك واقعيت بزرگ و پراهمیت را بهعنوان دلدارى به پيامبر از یکسو و اطمينان خاطر همه مؤمنان راستين از سوى ديگر بيان مىكند و آن اينكه: ما اين قرآن را كه مايه تذكر است نازل كرديم و ما بهطورقطع آن را حفظ خواهيم كرد.»(9)
همچنین از جهت ادبی، الف و لام در «الذکر»، الف و لام عهد بوده و این نکتهی ادبی دلالت بر این میکند که منظور از الذکر در آیهی مذکور تورات و انجیل نبوده، بلکه منظور از این کلمه فقط قرآن بوده و خداوند وعدهی محافظت از قرآن را داده و این موضوع ربطی به کتاب مقدس ندارد.
اگر هم منظورتان آیه 115 سوره نورانی انعام است:
« وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ » کلمه پروردگارت با راستی و عدل تمام و سرشته شده، هیچ بدل و مانندی برای کلمات او وجود ندارد و او شنوا و داناست.
در اینجا هم منظور قرآن کریم است. چرا که بعضى از مفسران با اين آيه استدلال بر عدم امكان راه يافتن تحريف در قرآن كرده اند زيرا جمله لا مبدل لكلماته اشاره به اين است كه هيچكس نمى تواند تغيير و تبديلى نه از نظر لفظ و نه از نظر اخبار و نه از نظر احكام در قرآن ايجاد كند، و هميشه اين كتاب آسمانى كه بايد تا آخر دنيا راهنماى جهانيان باشد از دستبرد خائنان و تحريف كنندگان مصون و محفوظ خواهد بود.
در این آیه هم اينكه منظور از كلمه در آيه فوق ، قرآن است يا دين و آئين خدا يا وعده پيروزى كه به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) داده شده ؟ احتمالات مختلفى داده اند، كه در عين حال منافاتى با هم ندارند، و ممكن است آيه ناظر به همه آنها بوده باشد، ولى از آن نظر كه در آيات قبل سخن از قرآن در ميان بوده با اين معنى مناسبتر است .
در حقيقت آيه مى گويد: به هيچوجه قرآن جاى ترديد و شك نيست زيرا از هر نظر كامل و بى عيب است ، تواريخ و اخبار آن ، همه صدق و احكام و قوانين آن همه عدل است .(10)
📚پی نوشت ها:
1. حجر آیه 9.
2. نحل آیه 44.
3. ص آیه 8.
4. اسراء آیه 105.
5. حجرآیه 6.
6. تكويرآیه 22.
7. قرآن در قرآن، آيت اله جوادي آملي، ج1، ص343، مركز نشر اسراء.
8. ترجمه تفسير الميزان،طباطبايى، محمدحسين، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1374 ه. ش،چاپ پنجم، ج۱۲، ص 145.
9. تفسير نمونه، مكارم شيرازى ناصر، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران 1374 ش، ج11، ص: 17.
10 . همان ،ذیل آیه مربوطه.
🔰 @p_eteghadi 🔰
#این_الرجبیون
🔴 "حدیث ملک داعی"
عن النّبي ِ صلّي الله عليه واله: أنّ الله تعالي نصب في السماء السابعه ملکاً، يقال له الدّاعي. فاذا دخل شهر رجب ينادي ذلک الملک کلّ ليلة منه الي الصباح: طوبي للذّاکرين، طوبي للطّائعين؛ يقول الله تعالي: أنا جليس من جالسني، و مطيع من أطاعني، غافر من استغفرني، الشهر شهري و العبد عبدي، والرحمه رحمتي، فمن دعاني في هذا الشهر أجبته، و من سألني أعطيته، و من أستهداني هديته، و جعلت هذا الشهر حبلاً بيني و بين عبادي، فمن اعتصم به وصل الیّ.
از پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) روایت شده است
بدان که خداوند تعالی در آسمان هفتم فرشتهای را گماشته، که داعی (دعوت کننده) نامیده میشود. پس هنگامی که ماه رجب داخل شود، آن فرشته هر شب تا صبح ندا میدهد که، خوشا به حال ذاکران، خوشا به حال اطاعت کنندگان. خداوند تعالی میگوید: من همنشین کسی هستم که با من بنشیند، و مطیع آنم که اطاعتم کند، آمرزندهی کسی هستم که از من طلب بخشش کند. ماه، ماه ِ من است و بنده، بندهی من، و مهربانی و رحمت از آن من است، پس هر کس بخواند مرا در این ماه اجابتش کنم، و کسی که بخواهد از من عطایش کنم، و هر کس از من هدایت جوید، هدایتش می کنم، این ماه را ریسمانی میان خودم و بندگانم قرار دادم، هر کس بدان چنگ زند به من میرسد
📚 اقبال الاعمال
📚 المراقبات میرزاجواد آقا ملکی تبریزی ره
#روایات
#ماه_رجب
🔰 @p_eteghadi 🔰
💬 سوال:
در مواردی که نظر ولی فقیه و مرجع تقلید تفاوت دارند، تکلیف چیست؟
#احکام_شرعی
#ولایت_فقیه
🔰 @p_eteghadi 🔰
در آیه آخر سوره حمد مغضوب شدگان و گمراهان به چه کسانی اطلاق می شود؟
پاسخ:
مفسران در مورد مغضوبين فرموده اند که مغضوبين علاوه بر كفر، راه لجاجت و عناد و دشمنى با حق را مىپيمايند.
همانند گمراهان لجوج و يا منافق. جمعى از مفسران عقيده دارند كه منظور از مغضوب عليهم منحرفان يهودند و در احاديث اسلامى نيز كرارا -مغضوب عليهم - به يهود و - ضالين - به منحرفان نصارى تفسير شده است.
البته انطباق - مغضوب عليهم - بر يهود از قبيل تطبيق كلى بر فرد است نه انحصار مفهوم مغضوب عليهم در اين دسته از يهود، بنابراين مغضوبين كسانى هستند كه حركت آنها به سوى اسفل السافلين است.(1)(2)
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
در آیه آخر سوره حمد مغضوب شدگان و گمراهان به چه کسانی اطلاق می شود؟ پاسخ: مفسران در مورد مغضوبين فر
اما اینکه مغضوب عليهم و ضالين چه کسانی هستند اختلاف اندکی وجود دارد و محققان سه احتمال را بر حسب روایات مطرح کرده اند:
1. از موارد استعمال این دو کلمه در قرآن مجید چنین استفاده مى شود که "مغضوب علیهم" مرحله اى سختتر و بدتر از "ضالین" است، و به تعبیر دیگر "ضالین" گمراهان عادى هستند، ولی مغضوب علیهم، گمراهان لجوج و یا منافق اند؛ و به همین دلیل در بسیارى از موارد، غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذکر شده است.[2]
2. جمعى از مفسران عقیده دارند که مراد از ضالین منحرفان مسیحی و منظور از مغضوب علیهم منحرفان یهودی هستند.
این برداشت به دلیل موضع گیری هاى خاص این دو گروه در برابر دعوت اسلام است؛ زیرا همان گونه که قرآن هم صریحاً در آیات مختلف بازگو مى کند، منحرفان یهود، کینه و عداوت خاصى نسبت به دعوت اسلام نشان مى دادند، هر چند در آغاز، دانشمندان آنها از مبشران اسلام بودند، اما چیزى نگذشت که به جهاتى که در جای خود بیان شده - از جمله به خطر افتادن منافع مادیشان - سرسخت ترین دشمن اسلام شدند، و از هر گونه کار شکنى در پیشرفت اسلام و مسلمانان فروگذار نکردند. اما منحرفان مسیحی که موضعشان در برابر اسلام تا این حد سرسختانه نبود، تنها در شناخت آیین حق گرفتار گمراهى شده بودند، از آنها تعبیر به "ضالین" شده است.(3)
با این حال تعبیر از آنها به "مغضوب علیهم" بسیار صحیح به نظر مىرسد، ولى باید توجه داشت که این تعبیر در حقیقت از قبیل تطبیق کلى بر فرد است؛ یعنی اینها از جمله مصادیق بارز این مفهوم هستند و افراد مغضوب و ضالین افراد و گروه های بیشتری را شامل می شود.
3. این احتمال نیز وجود دارد که ضالین به گمراهانى اشاره مىکند که اصرارى بر گمراه ساختن دیگران ندارند، در حالى که مغضوب علیهم کسانى هستند که هم گمراه اند و هم گمراهگر، و با تمام قوا مىکوشند دیگران را همرنگ خود سازند!(4)
قرآن خود در آیاتی مصادیق مختلفی را برای گمراهان و غضب شدگان ذکر می کند که براى نمونه به موارد زیر اشاره مىشود:
"مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که بر خدا بدگمانند عذاب کند. بر گردشان بدى حلقه زند و خدا بر آنها خشم گرفت".(5)
"آن کس که کفر را به جاى ایمان برگزیند، چون کسى است که راه راست را گم کرده باشد".(6)
"آنان که درِ دل را به روى کفر مى گشایند، مورد خشم خدایند و عذابى بزرگ برایشان مهیا است".(7)
قرآن این گروه را جزو مغضوبین و ضالین نام می برد که وجه مشترک در تمام آنها نافرمانی کردن از خداوند است و هر یک به نوعی مخالفت خود را با خداوند به انجام رسانیده اند و در نهایت جزو گمراهان و یا غضب شدگان قرار می گیرند.
📚پی نوشت ها:
1. الميزان، سيد محمد حسين طباطبايي، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، لبنان- بيروت،1390 ه. ق،چاپ: 2، ج 1، ص 27.
2. تفسير نمونه،آيت الله مکارم شيرازي، دار الكتب الإسلامية،ايران- تهران، 1371 ه. ش، چاپ: 10، ج 1، ص 54 .
3. همان، ج 1، ص 55.
4. همان، ج 1، ص 56.
5. فتح، 6.
[6] . بقره، 108.
[7] . نحل، 106.
🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(70).mp3
5.5M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 70- مراتب سلوک
🔰 @p_eteghadi 🔰
دوستی دارم که سن ازدواجش بالا رفته با قران استخاره گرفت که آیا ازدواج خواهد کرد یا خیر؟ که آیه 60 سوره نور;قواعد من النسا اللاتی لایرجون النکاح آمده و با این ای به کلی از ازدواج ناامید شده است.
سوالم از شما این است که میتوان با دعا ونذر این سرنوشت را تغییر داد و دوم اینکه استخاره در مورد ازدواج در آینده کار درست است؟
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻