eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.3هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ادامه.... ۱ـ گفتیم که برده و کنیز، در اسلام، همان اسیر جنگی است؛ لکن توجّه شود که در هر جنگی نمی توان اسیر را به بردگی یا کنیزی گرفت. بلکه فقط در جنگ با کفّار این کار جایز است. لذا اگر طرف جنگ، یک گروه موحّد طغیانگر بود، نمی توان اسرای آنها را برده نمود؛ بلکه یا به صلاح دید حاکم عادل و مدبّر اسلامی بخشیده می شوند یا مجازات می شوند. جنگ ابتدایی با کفّار نیز برای مسلمین جایز نیست مگر با دستور مستقیم خدا. لذا فقط در زمان معصوم چنین جنگی جایز است. چون تنها اوست که می تواند دستور مستقیم را از خدا بگیرد. البته ولیّ فقیه نیز اگر از طرف امام زمان (ع) دستور مستقیم داشته باشد، چنین اختیاری را خواهد داشت. در غیر این حالات، مسلمین فقط حقّ جهاد دفاعی را دارند. و البته در جهاد دفاعی نیز اگر طرف مقابل مسلمین، کفّار حربی باشند، اسرای آنها را می توان برده یا کنیز نمود. چرا که فلسفه ی این کار عمومیّت دارد؛ و منحصر به جهاد ابتدایی نمی شود. البته دقّت شود که این کار فقط در جهاد مشروع جایز است؛ یعنی جهادی که توسّط معصوم یا نائب مشروع او رهبری شود. لذا اگر حاکمی نامشروع جنگی با کفّار داشته باشد اصل آن جنگ باطل است کجا رسد محصولاتش. برای مثال، حمله ی عمر بن خطّاب به ایران و سایر ملل، از مصادیق جنگ باطل بوده. لذا امیرمومنان(ع) ، که هیچگاه از جهاد طفره نرفته، در این جنگها شرکت نجست؛ و علناً اعلام نمود که مردم ایران را نمی توان به بردگی گرفت. لذا در عملی نمادین، دختر اسیر شده ی پادشاه ایران را با عقد شرعی به ازدواج امام حسین(ع) درآورد تا بفهماند که اینها کنیز نیستند، بلکه زنان آزادند و باید با عقد شرعی به ازدواج کسی در آیند. ـ در چه شرایطی و چرا اسیر کفّار را به بردگی می گیریم؟ عبد و اَمه (غلام و کنیز )، در زمان قبل از اسلام ، انواع و اقسامی داشت. برخی از آنها کسانی بودند که توسّط برده فروشها از کشورهای مختلف دزدیده شده و به فروش می رسیدند ؛ برخی دیگر نیز کودکانی بودند که بابت بدهی والدینشان به بردگی برده می شدند یا در قمار توسّط والدینشان باخته می شدند ؛ برخی نیز اسیران جنگی بودند. اسلام با تحریم قمار و حرام نمودن خرید و فروش اموال دزدی و وضع قوانین خاصّ در مورد بدهکاران ورشکسته (مُعسِر) تمام این اقسام برده گیری را برانداخت و تنها برده گیری اسیران کافر را در شرائطی خاصّ جایز دانست؛ امّا اسیر جنگی مسلمان را نمی توان به بردگی گرفت، بلکه باید دادگاهی شود؛ لذا اگر اسیر جنگی مسلمان، کسی را کشته است، قصاص می شود یا اگر ولیّ دم، او را بخشید، دیه می دهد. و اگر کسی را مجروح نموده یا قصاص می شود یا دیه می دهد. امّا با اسیر جنگی کافر، رفتارهای گوناگونی می شود که در ادامه خواهد آمد. از آنچه اجمالاً گفتیم معلوم می شود که اسلام راه برده گیری را تا حدّ زیادی مسدود ساخت و تنها یک راه برای آن باقی گذاشت که بستن آن در آن زمان ممکن نبود. چون طبیعی است که در هر جنگی کسانی از دشمن به اسارت گرفته می شوند. حال سوال این است که با این اسیران جنگی کافر چه باید کرد؟ چند راه می توان برای آن فرض نمود ؛ نخست اینکه کشته شوند ؛ با اینکه این کار، عقلاً جایز است ولی اسلام این راه را نپذیرفت و به اسیران جنگی حقّ حیات داد. دوم اینکه با اسرای مسلمان که در دست کفّار هستند معاوضه گردند ؛ اسلام این راه را به عنوان اوّلین اقدام پذیرفت ؛ امّا هنوز یک مساله باقی است. اگر اسیری مسلمان در دست دشمن نداشتیم تا با اسرای کافر معاوضه نماییم ، آنگاه با اسرای کافر چه کنیم؟ گزینه ی اوّل این است که آنها را آزاد نماییم ؛ امّا اگر بنا بود آنها را آزاد کنیم پس برای چه اسیرشان نمودیم؟! اگر اسلام حکم می کرد که اسیر نگیرید یا بعد از گرفتن، آنها را آزاد نمایید ، در آن صورت دشمنان اسلام خیلی خوش به حالشان می شد. چون بدون ترس از اسیر شدن وارد میدان جنگ می شدند و این یقیناً به ضرر مسلمین بود. گزینه ی دوم این است که آنها را با گرفتن پول یا امتیاز اقتصادی یا سیاسی از کفّار به کفّار تحویل دهیم. این راه را اسلام می پذیرد به شرط آنکه حاکم اسلامی تشخیص دهد که این کار خطری برای مسلمین ندارد. امّا اگر کفّار حاضر به معامله نشدند یا از بین رفته بودند و کسی برای معامله نبود، نوبت به گزینه های بعدی می رسد. گزینه ی سوم ، این است که آنها را زندانی نماییم. اسلام این راه را برای کوتاه مدّت می پذیرد ؛ امّا برای بلند مدّت آن را امری غیر انسانی و غیر منطقی می داند. چون با این کار ، از یک طرف عدّه ای انسان در محیطی محبوس شده و امکانات رشد مادّی و معنوی را از دست می دهند ؛ و این کاری است غیر انسانی. از طرف دیگر با این روش باید مسلمانان کار کرده و شکم دشمنان زندانی خودشان را سیر نمایند ؛ که از این ناحیه نیز مسلمین دچار ضرر اقتصادی می شوند. 👇👇👇👇
لذا چنین راهی برای مدت طولانی کاری است غیرانسانی ، زیانبار و غیر منطقی. امّا گزینه ی چهارم آن است که اسیران جنگی به عنوان غنائم جنگی ، بین جهاد کنندگان مسلمان تقسیم شوند ؛ تا از این طریق هم خود اسیران از محدودیّت زندان نجات یافته امکان رشد داشته باشند ؛ هم در مقابل غذا و پوشاک و مسکنی که استفاده می کنند ، کار اقتصادی انجام دهند ؛ هم اینکه از شورش دسته جمعی آنها جلوگیری شود ؛ همچنین این اسیران در تعامل با مسلمین با فرهنگ اسلامی آشنا گردند. و این همان راهی است که اسلام بر گزید. لکن اسلام برای این اسیران برده شده ، حقوقی اجتماعی نیز تعریف نمود و کاری کرد که به مرور زمان آنها نیز در ساختار اجتماعی مسلمین هضم شوند. همچنین با راهکارهای متعدّدی راه آزاد سازی تدریجی این بردگان را نیز فراهم ساخت ؛ به گونه ای که آزادی آنها صدمه ای به ساختار و بافتار اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه ی اسلامی نزند. چون برده ها در زمان قبل از اسلام و در صدر اسلام از ارکان اجتماعی و اقتصادی جامعه به شمار می رفتند و تعداد آنها در جامعه بسیار زیاد بود ؛ لذا اگر به یکباره آزاد می شدند ، اوّلاً اقتصاد جامعه ی آن روز دچار فروپاشی می شد ثانیاً جامعه با تعداد زیادی انسان بی کار و بدون مسکن و گرسنه مواجه می شد و نتیجه ی این عمل بروز یک شورش همه جانبه از سوی بردگان بود. پس اسلام برای جلوگیری از این فاجعه ی اجتماعی و اقتصادی از یک سو ، و حلّ مساله ی نگه داری اسیران جنگی از سوی دیگر ، اوّلاً برده گیری اسیران جنگی را بعد از راه حلّ معاوضه با اسیر یا با پول و امتیاز ، به عنوان بهترین راه حلّ ممکن مجاز دانست. ثانیاً حقوقی برای برده ها وضع نمود تا آنها مورد ظلم واقع نشوند و امکان ترقّی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی داشته باشند. لذا در مدّت کوتاهی بعد از آغاز اسلام ، جامعه شاهد ترقّی برده ها بود ؛ و این حقوق چنان برای خود برده ها مطلوب بود که اکثر برده ها قبل از صاحبانشان به اسلام ایمان آوردند. ثالثاً اسلام برای آزادی تدریجی برده ها نیز راههایی را قرار داد. نخست اینکه آزاد نمودن برده ها را امری دارای ثواب اخروی اعلام نمود. دوم اینکه آزادی برده را یکی از کفّاره های شرعی قرار داد. سوم اینکه به برده ها اجازه داد تا با صاحب خویش وارد معامله شده و خود را از صاحبش بخرد ؛ در این قانون ، برده با صاحب خویش سندی را امضا می کنند که طبق آن ، برده افزون بر کار متداولی که دارد ، با اضافه کاری برای خود پول جمع می کند و با پرداخت بهای خود ، خود را از صاحبش می خرد. چهارم اینکه اسلام برده ی زن (کنیز) را برای صاحبش در حکم همسر قرار داد و به این طریق بین او و صاحبش رابطه ای عاطفی و ناموسی قرار داد ، تا احتمال سوء استفاده ی دیگران از او را تا حدّ زیادی ببندد. پنجم اینکه اسلام قانونی وضع نمود که طبق آن اگر کنیزی از صاحبش صاحب فرزند شد ، بعد از مردن صاحبش ، مادر (کنیز) به فرزند خویش به ارث برسد ؛ و چون شرعاً فرزند نمی تواند صاحب مادر خویش باشد ، لذا آن کنیز (امّ ولد) خود به خود آزاد می گردد. با این راهکارها بود که نه به یکباره ، بلکه به صورت تدریجی برده ها آزاد و به صورت خودکار در جامعه ی مسلمین هضم می شدند و تبدیل به خطری بالقوّه برای جامعه ی اسلامی نمی گشتند. حتّی نه تنها این بردگان آزاد شده زیانی برای جامعه ایجاد نمی کردند بلکه به خاطر مهارتهایی که در زمان بردگی کسب نموده بودند ، به مرور تبدیل به عناصر سازنده ی جامعه می شدند ؛ تا آنجا که به گواهی تاریخ ، از بین همین بردگان آزاد شده ، دانشمندان و عالمانی بزرگ به ظهور رسیدند و در دوره ای از تاریخ همین بردگان آزاد شده ، حکومت ممالیک را به وجود آوردند. حاصل بحث اینکه: الف ـ اسلام برای برانداختن رسم برده داری ، ابتدا راههای غیر منطقی آن را مسدود ساخت و تنها یک راه برای آن باز گذاشت که چاره ای از آن نبود ؛ چون اسلام با باز گذاشتن این راه ، در حقیقت می خواست مساله ی اسرای جنگی کافر را حلّ نماید ؛ که این راه حلّ یقیناً بهتر از راه حلّ فعلی ، یعنی زندانی نمودن اسرا می باشد. چرا که در روش زندانی نمودن ، شخص از اکثر حقوق انسانی خود محروم می شود ، در حالی که در روش پیشنهادی اسلام ، شخص از حقوق بسیاری برخوردار می گردد. لکن شهروند درجه دوم است نه شهروند درجه یک. امّا در روش زندانی نمودن، او صرفاً موجودی است بی مصرف و انگل که حتّی اسم شهروند درجه دهم نیز روی او نمی توان گذاشت. ب ـ اینکه اسلام حکم به آزادی برده ها (اسرای جنگی کافر) نداد ، برای این بود که اوّلاً آزاد نمودن اسرای جنگی متضادّ با فلسفه ی اسیر گرفتن است. ثانیاً در صدر اسلام ، حجم عظیمی از اقتصاد ممالک بر دوش برده ها بود ؛ لذا آزادی یکباره ی آنها مساوی بود با به هم ریختن اقتصاد ممالک. 👇👇👇👇
ثالثا اگر برده ها به یکباره آزاد می شدند،تعداد فراوانی انسان بدون مسکن و بدون دارایی در جامعه رها می شدند که خطر بزرگی است برای یک کشور. رابعاً صاحبان برده های سابق بر اسلام، برای خرید برده ها پول داده بودند و با حکم اسلام ، به این راحتی حاضر نمی شدند از مالکیّت خود دست بردارند؛ لذا بر ضدّ اسلام جبهه می گرفتند و جنگی فراگیر رخ می داد. از اینرو اسلام این مساله را به تدریج و از راه وضع قوانینی خاصّ و نیز از کانال امور شرعی و معنوی حلّ و فصل نمود ؛ به گونه ای که امروزه دیگر خبری از برده داری وجود ندارد. ـ برخی گفته اند: « آیا این حکم منافی اختیار و آزادی افراد نیست و نیز آیا با انسانیت و حقوق بشر در تناقض نیست؟ » یقیناً این حکم، آزادی اسرای جنگی را محدود می کند. امّا مگر بناست که ما به دشمنی که به ما هجوم آورده و قصد کشتن ما را داشته و چه بسا کسانی از ما را کشته، آزادی بدهیم؟! مگر امروزه اسرای جنگی را رها می کنند که هر کاری خواستند بکنند؟ امّا شکّ نیست که در روش اسلام، آزادی اینها بسیار کمتر از روش متداول در زمان ما محدود می شود. در عصر حاضر، اسیر جنگی را زندانی می کنند و چه بلاها که سرش نمی آورند. حقوق بشر نیز برای فرد معمولی و اسیر جنگی یکسان نیست. آیا به بهانه ی حقوق بشر باید اسیر جنگی را آزاد گذاشت؟! ولی شکّی نیست که در روش اسلام، بیش از هر روش رایج دیگری حقوق اسیران رعایت می شود. اساساً حقوق بردگان در اسلام، جزء دین است؛ و افراد مسلمان، فراتر از قانون، آن را به عنوان تکلیف شرعی مراعات می کنند. در عصر کنونی، اسیر جنگی از هر حقّی محروم است، جز خوردن و خوابیدن و زنده ماندن و در یک اتاق راه رفتن؛ که عملاً همین حقوق نیز از برخی از آنها دریغ می شود. حال آنکه در اسلام، برده ها آزادی بسیار وسیعی دارند و به عنوان شهروند درجه دوم پذیرفته شده اند. و راه برای ترقّی به شهروند درجه اوّل نیز برایشان باز می باشد. ـ باز پرسیده می شود که: « آیا شخص مالک می تواند به هر نحوی که بخواهد با مملوک برخورد کند؟ آیا مملوک موظف است کلیه دستورات را اجرا نماید؟ » ابداً چنین نیست. اسلام برای برده ها حقوقی معیّن نموده که صاحب آن برده حتماً باید آن را مراعات نماید؛ در غیر این صورت، حکومت مؤظف است که با صاحب برده برخورد نماید. همچنین مردم وظیفه دارند که اگر دیدند برده ای مورد ظلم واقع می شود، صاحبش را نهی از منکر نمایند؛ و اگر گوش نکرد، به حاکم اسلامی اطّلاع دهند. تأمین لباس، خوراک و مسکن برده بر عهده ی صاحبش می باشد؛ و همه ی اینها باید به حدّ کفاف باشد. اگر صاحب برده نتواند این نیازها را برآورده کند، یا باید او را به شخصی که از عهده ی مخارجش بر می آید بفروشد یا باید او را آزاد نماید. برده حقّ دارد که واجبات خود را به جا آورد و صاحبش حقّ ندارد از او جلوگیری کند. صاحب برده حقّ ندارد او را به کاری که شرعاً خلاف است امر کند؛ و اگر امر نمود، او نباید اطاعت کند. صاحب برده حقّ ندارد به برده ی خود کاری فراتر از توانش بسپارد. صاحب برده حقّ ندارد بی دلیل او را تنبیه نماید؛ و اگر به خاطر تمرّد از فرمان، او را تنبیه نمود، نباید به او آسیب جدّی برساند. تنبیه او می تواند از سنخ غذا ندادن به صورت موقّت یا کم غذا دادن یا زدن باشد؛ ولی اگر او را زد، حقّ ندارد بیش از ده ضربه شلّاق بر او بزند. و اگر بی دلیل او را تنبیه نمود، مستحبّ است او را آزاد کند؛ برخی فقها گفته اند: واجب است آزادش کند. صاحب برده حقّ اهانت به برده را ندارد. و … . همچنین در برخی موارد اسلام برای بردگان تخفیفهایی قائل شده که برای افراد عادی قائل نشده است. مثلاً ـ سرقت در صورتى که عبد مرتکب سرقت گردد و از اموال مولاى خود سرقت کرده باشد قطع ید نمىشود بلکه فقط تأدیب مىشود و همچنین اگر از بیت المال سرقت کند همین حکم را خواهد داشت؛ چون قطع ید او موجب ضرر بیشتر به بیت المال است . ـ زنا فقها با استناد به آیه شریفه «فعلیهن نصف ما على المحصنات .» معتقدند که کنیز زناکار مجازاتش نصف مجازات زنان آزاد زناکار است؛ یعنى فقط ۵۰ ضربه شلاق . و به صورت کلى مجازات مملوک زناکار ۵۰ ضربه شلاق (نصف مجازات غیر مملوک) است؛ چه مرد باشد چه زن و چه پیر یا جوان، باکره باشد یا غیر باکره . و حتى صاحب جواهر در این مساله، مدعى اجماع شده و علاوه بر آن به آیه مذکور و روایتى نیز استناد کرده است . و نیز قائل است، عبد و امه ی زناکار «جز» و «تغریب» هم نمىشوند . 👇👇👇👇
ـ تکرار جرم زنا با وجود آن که شخص زناکار غیر محصن آزاد در صورت ارتکاب سه بار و یا بنا به قولى چهار بار تکرار جرم، کشته مىشود، ولى اگر این عمل توسط بردگان (چه زن و چه مرد) تکرار شود در مرتبه ی هشتم و بنا به قولى در مرتبه نهم کشته مىشوند . امّا در سایر جرایم مانند لواط، قوّادى، شرب خمر، قذف، عبد و غیر عبد با هم از نظر مجازات برابرند . گذشته از حقوق شرعی و قانونی که اسلام برای بردگان معیّن ساخته آنها حقوق اخلاقی نیز دارند؛ یعنی آنچه مسلمانان در برخورد با دیگران غیر اخلاقی می شمارند، در برخورد با بردگان نیز باید غیر اخلاقی بدانند. لذا با نظر به تاریخ می بینیم که اکثر بردگان صالح در میان مسلمین، در نزد صاحبان خود جزء خانواده محسوب می شده اند؛ تا آنجا که صاحبان آنها با آنها همچون یکی از فامیل رفتار می کرده اند. این حقیقتی است که حتّی مورّخین و شرق شناسان غربی نیز بر آن اذعان نموده اند. گوستاو لوبون، شرق شناس معروف، در این باره مىگوید: «آنچه مسلّم است برده نزد مسلمانان بدان صورت که در نزد مسیحیان بوده نیست؛ و وضعى که بردگان مشرق در آن به سر مىبرند به مراتب بهتر از وضعى است که نوکران و کلفتهاى اروپایى دارند . غلامان زر خرید در مشرق زمین جزء خانواده محسوب هستند و چنانچه پیش از این گفته شد حتى مىتوانند با دختران آقایان و مالکین خود ازدواج کرده و در زمره ی دامادان او در آیند و همچنین مىتوانند بزرگترین منصبها را نائل گردند . در مشرق، غلام بودن عار و ننگ نیست و بدان اندازه که در مغرب نوکر از ارباب خود فاصله دارد در آنجا غلام از مالکش دور نیست و ارتباطش زیادتر و با او نزدیکتر است .» (گوستاو لوبون، تمدن اسلام و غرب، ترجمه سید هاشم حسینى، انتشارات اسلامیه، تهران، ص ۴۶۴ ) همچنین ایشان به نقل از مسیو «آلو» مىنویسد: «مسلمانان هرگز با دیده ی حقارت به بردگان نگاه نمىکردند . از این روست که مىبینیم مادر پادشاهان عثمانى که پیشواى مسلمانان و مورد احترام آنان بودهاند کنیز بوده و در این باره به حیثیت آنها لطمه وارد نیامده است .» (گوستاو لوبون، تمدن اسلام و غرب، ترجمه سید هاشم حسینى، انتشارات اسلامیه، تهران، ص ۴۶۵ ) رسول خدا(ص) می فرمودند: « لا یقل احدکم: عبدى و امتى . و لیقل: فتاى و فتاتى ــــ نگویید برده و کنیز من، بگویید پسرکم و دخترکم » و خداوند در قرآن کریم فرمود: « وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى وَ الْیتامى وَ الْمَساکینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُورا ــــ و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتاى او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکى کنید؛ همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان، و همسایه نزدیک، و همسایه دور، و دوست و همنشین، و واماندگان در سفر، و بردگانى که مالک آنها هستید؛ زیرا خداوند، کسى را که متکبر و فخر فروش است، (و از اداى حقوق دیگران سرباز مىزند،) دوست نمىدارد.» ( النساء:۳۶) بسیاری از مسلمانان زبده ی صدر اسلام نیز بردگان بودند، که از زمره ی آنها می توان به بلال حبشی و صهیب رومی اشاره نمود. 🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پرسش چگونه ادعا می‌شود که ما موجودی مختاریم در حالی که آمدن ما به این دنیا با اختیار خودمان نبوده است؟ خدای متعال می‌فرماید انسان مختار آفریده شد، در حالی‌که ما نمی‌دانستیم به کجا وارد می‌شویم و قوانین زندگی دنیا چیست و اگر آنها را رعایت نکنیم چه مجازاتی خواهیم شد. آیا این ظلم نیست؟ آیا بهتر نبود تا قبل از آمدن به این دنیا مثلاً در عالم ذر از ما اجازه گرفته می‌شد؟ 🔷پاسخ اجمالی اولاً: اگر آمدن به زندگی دنیا بر خلاف میل طبیعی و فطری انسان باشد، در این صورت نمی‌بایست مرگ و مردن برای انسان‌ها تلخ و ناگوار باشد؛ بلکه همه انسان‌ها می‌بایست از مرگ استقبال می‌کردند، و اندیشمندان جامعه جهانی باید مردم را به خودکشی و رها شدن از این رنج فطری، تشویق و ترغیب کنند، در حالی‌که ‌چنین نیست.[1] ثانیاً: چه بسا خداوند در جهانی جلوتر از عالم مادی این مسئله را با انسان در میان گذاشته باشد؛ زیرا با توجه پیمان «الست» و «عالم ذر» که در متون دینی آمده،[2] این احتمال مطرح است که خداوند اصل خلقت انسان را نیز با او در میان گذاشته باشد و انسان با میل فطری و طبیعی آن‌را پذیرفته باشد؛ هر چند در اثر گرفتاری‌های زندگی دنیا مانند بسیاری از امور فطری آن‌را فراموش کرده است. [1]. برای اطلاع بیشتر ر. ک پاسخ‌های: 76(هدف خلقت ) 652(هدف از خلقت انسان) و 17342 [2]. برای اطلاع بیشتر ر. ک پاسخ‌های: 3377(حقیقت عالم ذر) و 2233(رابطۀ عالم ذر با دنیا) 🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پرسش مدت شیردهی در قرآن دوسال است یا ۲۱ ماه بعضی ها میگن نباید بیش از ۲۱ ماه به بچه شیر داد؟؟ 🔷توضیح پرسش خداوند، یک مرتبه؛ در آیه 233 سوره بقره؛ اعلام می نماید که مدت شیردهی، دو سال کامل است (حولین کاملین)، اما در آیه 15 سوره احقاف مشاهده می نماییم که مجموع مدت بارداری و شیردهی، 30 ماه بیان شده است (ثلاثون شهرا) و با توجه به این که دوره بارداری، 9 ماه است، طبیعتا باید دوره شیردهی 21 ماه باشد، نه 24 ماه یا دو سال کامل. اختلاف میان این آیات چگونه توجیه پذیر است؟ 👇👇👇👇
🔶پاسخ اجمالی اگر مقصود از ذکر مدت دو سال شیردهی، حکم وجوبی باشد، این اشکال مطرح می شود که مجموع نه ماه بارداری، و 24 ماه شیردهی،33ماه است نه 30ماه که سخن قرآن است. این مقدار زمان شیردهی، واجب نیست؛ بلکه برای مادرانی است که اراده دارند دورهُ شیردهی را تمام کنند. بنابراین از شیر گرفتن کودک، با شرایطی که در ادامه آیه مورد بحث ذ کر شده جایز است. پس زنی که نه ماهه زاییده، می تواند 21ماه شیر دهد (حداقل مجاز شیردهی) که مجموع بارداری و شیردهی،30ماه می شود و مصداقی برای آیه 15 سوره مبا رکه احقاف است. برفرض وجوب دو سال شیر دهی، لازم نیست که دوره حمل، حتما نه ماه باشد، نه کمتر و نه بیشتر؛ زیرا زمان بارداری در زنان متفاوت است. بنابراین، زنی که شش ماهه وضع حمل کند و 24 ماه شیر دهد نمونه ای دیگر برای این آیهٔ شریفه است. از قراردادن آیات 233سوره بقره؛ و 14سوره لقمان که مدت شیردهی را دو سال ذکر می کنند، در کنار آیه 15سوره احقاف که مجموع مدت بارداری و شیردهی را 30 ماه بیان می کند و کسر مدت دو سال (24 ماه) از (30 ماه)، (6 ماه) حاصل می شود که کم ترین زمان بارداری است. اختلاف میان آیات، زمانی پدید می آید که دو سال شیردهی واجب باشد و مدت بارداری فقط نه ماه باشد. تفصیلی 1. «مادران باید فرزندان خود را دو سال کامل شیر دهند».[1] آیا دو سال شیردادن کودک، واجب است؟ آیه شریفه دلالت بر وجوب ندارد؛ زیرا در ادامه می فرماید: «آن مادرانی که بخواهند دوره شیردهی را به اتمام برسانند»؛ یعنی اتمام دوره شیردهی را به میل و- اراده مادر تعلیق نمود، پس معلوم می شود که اتمام شیردهی واجب نیست. دیگر این که فرمود: «در صورت رضایت و مشورت همدیگر می توانند کودک را از شیر بگیرند». پس روشن است که مقصود از بیان این مقدار، وجوب نیست.[2] مادران حق دارند فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند، در صورتی که بخواهند حق شیردهی را به طور کامل استیفا کنند. از شیر گرفتن کودک پیش از پایان دو سال جایز است، ولی برای این کار خواست و رضایت والدین کافی نیست، بلکه باید در باره آن مشورت کنند تا هم مصلحت و حق کودک حفظ شود و هم حقوق پدر و مادر تأمین گردد. مستحب است که مادر، تمام مدتی را که برای شیردهی تعیین شده، به کودک خود شیر دهد و آن دو سال کامل است و اگر خواست کمتر شیر دهد حداقل مجاز، 21 ماه است.[3] 2. آیا همه کودکان در این حکم مشترک هستند؟ بعضی از مفسران ما نند ابن عباس عقیده دارند که این مقدار، (2سال) برای هر مولودی ثابت نیست و فقط برای کود کی است که شش ماهه متولد گردد.[4] دلیل ابن عباس آیهٔ 15سورهٔ احقاف است؛(ثلاثون شهرا)، این آیه دلالت می کند که زمان حمل (بارداری) و فصال (ازشیر گرفتن)، 30 ماه است، پس هر انداره که زما ن حمل کوتاه تر باشد به زمان فصال می افزاییم تا حمل و فصال کامل شود، و هر قدر که زمان حمل بیشتر باشد از زمان فصال کاسته می شود.[5] 3. کوتاه ترین زمان حمل چند ماه است؟ شیخ مفید (ره) در کتاب ـ الارشاد ـ نقل می کند که در زمان خلافت عمر زنی را که شش ماه (بعد از ازدواج) وضع حمل کرده بود نزد او آوردند؛ عمر خواست او را سنگسار کند؛ امیرالمؤمنین علی (ع) مانع شدند و بر اسا س این آیات ثابت نمودند که ممکن است بچه از شوهر آن زن باشد و آن زن زنا نکرده باشد. حضرت فرمود: "خدای تعالی دربارهٔ آغاز دوران بارداری زن تا از شیرگرفتن فرزند می فرماید: بارداریش و از شیرگرفتنش سی ماه است و درباره زمان شیردهی می فرماید: دو سال کامل است؛ پس آن گاه که زن دو سال تمام کودکش را شیر داد و (از آن سو) دوران حمل و فصال سی ماه باشد،(در نتیجه) زمان بارداری شش ماه خواهد بود، وقتی عمر این بیان را شنید آن زن را رها کرد و این حکم را در اسلام مقرر ساخت و اصحاب پیامبر (ص) و کسانی که پس از ایشان آمدند تا زمان ما به این حکم عمل نمودند.[6] علامهٔ طباطبائی در تفسیر خود این روایت را از ـ الدرالمنثورـ[7] نقل می کند. علامه از ملاحظهٔ آیات 15 سورهٔ احقاف با آیات 233 بقره و 14لقمان نتیجه می گیرد که حداقل حمل شش ماه است. 👇👇👇👇
بنابراین از کسر مقدار دو سال از سی ماه، بر می آید که حداقل دوران بارداری شش ماه و حد اکثر دوران شیردهی که حکم فقهی دارد، بیست و چهار ماه است؛ اگر کودک هفت، یا هشت،یا نه ماه در رحم مادر بماند، حداقل دوران شیر دهی پس از تولد، به ترتیب بیست و سه ماه، بیست و دو ماه، و بیست و یک ماه است. شیخ طوسی و امین الاسلام طبرسی پس از ذکر قول ابن عباس می نویسند: روایاتی که علمای ما روایت نموده اند برمین مطلب دلالت می کنند؛ زیرا ایشان روایت نموده اند که شیر دادن کمتر از 21 ماه ستمی (جور) بر کودک است.[8] 4. حداقل مدت شیردهی از نظر روایات: براساس دو روایت ازکتاب وسائل الشیعة، حداقل زمان شیر دهی می تواند 21 ماه باشد و کم تر از آن جایز نیست. الف. امام صادق (ع) فرمود: "مقدار واجب شیردهی، 21 ماه است، پس زنی که کمتر از آن شیر دهد، کم گذاشته و کوتاهی کرده است و اگر ارادهٔ اتمام دوران شیردهی دارد، دو سال کامل مطلوب است.[9] ب. آن حضرت همچنین فرمود: "زمان شیردهی 21 ماه است، پس کم تر از آن ستمی (جور) بر کودک شمرده می شود.[10] 5. اشتراک کودکان در حکم ارضاع (شیردادن): گروهی از مفسران معتقدند که دو سال، برای همهٔ کودکان ثابت است و اختصاص حکم حق دو سال شیرخوارگی تنها برای کودکانی که شش ماهه به دنیا آمده باشند، با ظاهر آیه سازگار نیست. ظاهر: "الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین ..."، اثبات حق شیردادن تا دو سال کامل پس از تولد است و میزان توقف و تغذیهٔ کودک در رحم مادر در این نصاب اثر ندارد، پس تمام کودکان حق دارند تا دو سال کامل از شیر مادر تغذیه کنند و مادر حق دارد کودک خود را دو سال کامل شیر بدهد.[11] 6. جمع بندی: کلمهٔ (یرضعن) خبری است که از آن معنای امر فهمیده می شود و روشن است که امر استحبابی است. کلمهٔ (والدات) شامل حال همه اقسام مادران می شود که عبارت اند از: مادرانی که شش ماهه، هفت ماهه، هشت ماهه و یا نه ماهه وضع حمل می کنند. کلمهٔ (اولاد) همهٔ کودکان را در بر می گیرد که عبارت اند از: شش ماهه، هفت ماهه، هشت ماهه و یا نه ماهه. بر پایه مطالبی که گفته شد آیه شریفه در مقام بیان حکم شیردهی، همه کودکان را در حکم مذکور برابر می داند؛ یعنی همه حق دارند دو سال کامل شیر بنوشند، نه فقط کودکانی که شش ماهه متولد شده باشند و اگر کودکی، شش ماهه تولد یابد آن هم دوسال شیر می نوشد، اگر نُه ماهه تولد یافت، – غالب موارد ـــ این هم داخل در عموم آیه است؛ یعنی باید دو سال شیر بنوشد، اما این حکم، مستحب است، پس اگر بر حداقل مدت شیردهی اکتفا کند، مصداق آیهٔ 15 احقاف است؛ یعنی حداقل زمان شیردهی با نه ماه بارداری که مجموع ارتباط کودک با مادر 30 ماه است و اگر دو سال شیربنوشد به حکم استحبابی آیه 233سورهٔ بقره عمل شده که با آیه 15سورهٔ احقاف منافاتی ندارد؛ زیرا واجب نیست که حتما دو سال شیر بدهند و می توان آیه را حمل بر کمترین مدت شیردهی کرد. پس اگر می فرمود: دو سال شیر دهی واجب است و سپس می فرمود: مجموع حمل و فصال (از شیر گرفتن) 30 ماه است، تناقضی آشکار بود. بنابراین یکی از مصادیق (سی ماه) ، کودکی است که شش ماهه متولد شده و دو سال کامل شیر می نوشد. (کمترین زمان حمل + بیشترین زمان شیردهی) {30=24+6}و دیگر کودکی است که نه ماهه متولد شود و 21 ماه شیر می نوشد. ( حد اقل شیر دهی + بارداری متعارف ) {30=21+9}. [1] بقره، 233. [2] فخررازی، تفسیر کبیر، ج 6، ص 118، چاپ دوم، دارالکتب العلمیة، تهران. [3] شهید ثانی، شرح لمعه، کتاب نکاح، باب الرضاع. [4] علی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقران، ج 2، ص 171، چاپ اول، سازمان اوقاف و خیریه، انتشارات اسوه،1426ه.ق 1384 ه.ش ؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقران، ج 3،ص 373، چاپ اول، مؤسسه نشر اسلامی (جامعه مدرسین). [5] تفسیرکبیر، فخر رازی، ج 6، ص 118. [6] شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 197، ترجمهٔ سید هاشم رسولی محلاتی، ناشر: علمیهٔ اسلامیه؛ دیلمی، ارشادالقلوب، ج 2، ص6، چاپ نجف، المطبعة الحیدریة. [7] الدرالمنثور، ج 6، ص40، به نقل از المیزان. [8] مجمع البیان، ج 2، ص 171؛ تبیان، ج 3، ص 373. [9] محمد بن الحسن، الحرالعاملی، وسائل الشیعة، ج 21،ح 27564، ص 454، چاپ 3، مؤسسهٔ آل البیت علیهم السلام لاحیاََََء التراث، بیروت-لبنان، 1429ه.ق. [10] وسائل الشیعة، ج 21، ص 455، ح27567. [11] جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج 11، ص 374، چاپ اول، انتشارات أسراء، قم، اسفند 1385ه.ش. 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(162).mp3
5.24M
پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 162 - ادامه زندگی انسان در عالم برزخ به چه شکل است؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سینا عبدالملکی
💬 اجتماع مطالبه‌گران ایتا 📛📛اخبار، حواشی و بهترین تحلیل‌های مربوط به انتخابات ۱۴۰۰ را در کانال ما دنبال کنید👇 دبدبدید https://eitaa.com/joinchat/3579904023C946fc9deba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ﷽؛ 💠 🏷 آنچه موجب پشیمانی است! 🔅 : 🔸 «بپرهيزيد از عقب انداختن كارها و كنارگذاردن خوبى‌ها؛ چرا كه در آن، پشيمانى است» . 🔹 «إيّاكُم وتَأخيرَ العَمَلِ ودَفعَ الخَيرِ ؛ فَإِنَّ في ذلِكَ النَّدَمَ». 📚 وقعة صفّين : ص ١٠٨ 🔰 @p_eteghadi 🔰
لوح | دلایل‌عقلی‌امامت‌ومهدویت 💠 لطف مقرب یعنی: کاری از طرف خدا برای انسانها، مارا به سوی...(ادامه در عکس) بخش‌۵ 🔰 @p_eteghadi 🔰
هدایت شده از همنشینی با خوبان 🗨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟راهبرد طلایی انتخابات از زبان مداح اهل‌بیت؛ حاج مهدی سلحشور بچه هیاتی هیچگاه تنها به هیات نمی‌رود❗️ ✅ امروز جمهوری اسلامی حرم است. ✋ برسد به دست سینه زنان اباعبدالله الحسین"علیه‌السلام" 🗳 ستاد مردم ایران 🇮🇷 🌐 @s_mardom_ir 🌐 @mahdisalahshuor
❓چرا به حضرت (سلام الله علیها) ام ابيها مي گويند؟ 🔹ام ابيها يعني: مادر و دلسوز پدر؛ كنيه اي است، كه حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه واله) آن را به دختر گرامي خود داد. 🔰 چرا كه پيامبر در خردسالي مادر را از دست داد و سراسر عمر عزيزش را به سختي گذراند و پيوسته مورد آزار مشركان بود، يا در جنگ ها به اين سو و آن سو ميرفت و دشواري تحمل ميكرد. پس از تولد دختر عزيزش فاطمه، با اين كه وي كودكي بيش نبود، همواره چون پروانه به گرد شمع، از پدر جدا نميشد. در رفع اندوه او آن چه ميتوانست مي كوشيد. از پدر دلجويي مي كرد. اگر آن بزرگوار در جنگي آسيب مي ديد، فاطمه بود، كه بر زخم و رنج پدر مرهم مي نهاد و بر آرامش و سلامت جانش اصرار داشت. چون رسول خدا(ص) دلسوزي وي را مي ديد، اشك مي ريخت و مي فرمود: او مادر پدرش است. اين كنيه را شيعه و سني نقل كرده و در معناي آن وجوهي بيان نموده اند. 🔷 در ميان معاني آن شايد بهترين وجه اين باشد كه: "ام" در لغت به معني مقصود و هدف نيز آمده است و چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمي مرتبت بود، او را ام ابيها گفتند. 📚 عوالم العلوم و المعارف (مستدرک حضرت زهرا تا امام جواد علیهم السلام) 🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پرسش 📝آیا هزینه کردن برای ساخت ضریح هایی از طلا و نقره برای حضرات اهل بیت (علیهم السلام) در شرایطی که بسیاری از شیعیان و حتی غیر شیعیان در مخارج روزمره ی خود مانده اند درست است؟ پاسخاجمالی اوّلاً: مردم از اموال شخصی خود می پردازند. ثانیاً: همین مردم در هر مورد به کمک نیازمندان می شتابند. ثالثاً: با عظمت بودن مراقد مقدّسه از شعائر است و عبادت می باشد. رابعاً: در روایت آمده که در صدر اسلام پیشنهاد شد ستار کعبه را که قیمتی بوده بفروش برسد امیرالمؤمنین علیه السلام مانع شدند. و در زمان ما ستار خانه خدا خیلی قیمتی است که قابل وصف نیست، و با تشریفات خاصّی سالی یکبار بافته می شود. خامساً: این سؤال هر چند به ظاهر بین شیعیان مطرح است ریشه وهّابی دارد. سادساً: برای اداره امور زندگی فقرا در شریعت زکات جعل شده. سابعاً: هر چیزی در جای خود لازم است، شما پارک ها را، میادین ورزش را، ساختمان های ادارات را، جادّه ها را، دانشگاه ها و مدارس را... ملاحظه کنید، که خرج ضریح سیدالشهدا علیه السلام نسبت به یکی از آن ها چیزی نیست. ثامناً: ما در انتظار روزی هستیم که قبور ائمه بقیع علیهم السلام هم با عظمت هر چه تمامتر از اموال شخصی مردم در مقابل چشم و خشم دشمنان ساخته شود ان شاء الله. منبع: مرکز حقایق اسلامی 🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پرسش چرا امامان معصوم ما چند همسر اختیار می‌کردند؟ 👇👇👇👇
🔷پاسخ اجمالی اغراض و اهداف گوناگونی برای ازدواج قابل تصور است؛ مانند: آرامش روحی، اشباع غریزه جنسی، پیدا کردن شریک زندگی و استمرار نسل بشریت. پناه دادن به زنان بی پناه، حفظ جامعه از فساد، علاوه شرائط زمان امامان (ع) به گونه ای بود که چند همسری عرف مردم آن زمان بود. 🔶پاسخ تفصیلی هدف از ازدواج در اسلام: 1.آرامش روحی : در آ یه 21 سوره روم آ رامش یافتن را دلیل ازدواج می داند. 2. اشباع غریزه جنسی؛ یعنی انسان که به مرحله بلوغ جنسی رسید، غریزه جنسی در او تقویت می شود که برای کنترل آن باید چاره اندیشی کند. ازدواج بهترین را ه برای کنترل غریزه جنسی است. 3. حفظ بقاء نسل و توسعه آن؛ یعنی در غالب ازدواج صاحب فرزند شوند و به این وسیله نسل خود و در نتیجه نسل بشریت را حفظ کنند. . اهمیت ازدواج در اسلام: [1] اگر چه ازدواج در اسلام واجب نیست اما بسیار بر آن تأکید شده است روایات متعددی در اهمیت ازدواج از پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) رسیده است. امام باقر (ع) از قول پیامبر (ص) نقل می کند که فرمود: در اسلام هیچ بنایی پیش خداوند محبوب تر از ازدواج نیست. [2] در روایت دیگری امام علی (ع) می فرماید: ازدواج کنید که ازدواج سنت رسول خدا است هر کسی دوست دارد که پیرو رسول خدا (ص) باشد باید به سنت او عمل کند [3] . مسأله ازدواج در اسلام آن قدر مورد توجه و اهمیت قرار داده شده است که انجام آن در بعضی از روایات مساوی با احراز نیمی از دین است؛ یعنی با ازدواج ، شخص نیمی از دین خود را تحصیل کرده است، [4] یعنی شخصیت مؤمن با ازدواج به مرحله ای می رسد که با ازدواج نیمی از دین خود را حفظ می کند. در روایات آمده است که دو رکعت نماز انسان متأهل برتر از هفتاد رکعت نماز شخض مجرد است. [5] 🔷امامان (ع) و ازدواج: اهداف ازدواج امامان معصوم (ع) چیزی جز همان اهداف ازدواج در اسلام نیست. بله! این اهداف، بدون تعدد همسران هم احراز می شود، پس بنابراین هدف از تعدد ازدواجِ امامان چیست؟ برای پاسخ به این سؤال باید در نظر داشت که اولاً: چند همسر داشتن چه اشکال عقلایی یا شرعی دارد؟ ثانیاً: آیا عرف مردم آن زمان چنین چیزی را ناپسند می دانسته؟ یا به خاطر اموری همچون کثرت تعداد زنان نسبت به مردان و ... امری رایج بوده است ؟ ثالثاً: غیر از این امور، آیا دلیل دیگری برای تعدد ازدواج امامان وجود دارد؟ تعدد ازدواج نه تنها هیچ اشکال شرعی و عقلی ندارد؛ یعنی هیچ شخص متدین و عاقلی، شخصی را صرفا به خاطر چند همسری ملامت نمی کند. بله! اسلام برای چند همسر داشتن ضوابطی در نظر گرفته است که مهم ترین آن رفتار نیک و عادلانه با همسران است. قرآن کریم می فرماید: "اگر می ترسید که نتوانید بین زنان عدالت برقرار کنید؛ تنها یک زن اختیار کنید". [6] همان طور که می بینید، نفرموده است اگر یقین دارید بلکه فرموده است: حتی اگر ترس از عدم برقراری عدالت دارید باز هم یک زن اختیار کنید. از طرفی چند همسر داشتن درآن زمان امر طبیعی بوده است؛ مردان زیادی چند همسر داشتند، به خصوص مردانی که تمکن مالی بیشتر داشتند و می توانستند نفقه زنان را به خوبی پرداخت کنند. غیر از این دو وجه، ازدیاد نسل مسلمانان خصوصا نسل پیامبر اکرم و حضرت فاطمه (س) و تربیت نسلی پاک و تأ ثیر گذار در آینده جهان اسلام می تواند یکی از دلایل ازدواج های متعدد امامان معصوم (ع) باشد. زیاد شدن انسان های مؤمن از تأکیدات اسلام است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «چرا مؤمن ازدواج نمی کند تا فرزندانی به دنیا آورد که دنیا را از ذکر «لا اله الاّ الله» سنگین کنند». [7] از آن جایی که به خاطر وضعیت شغلی مردان معمولا این مردها هستند که در معرض مرگ و میر قرار دارند در نتیجه تعداد مردهایی که زن هایشان را از دست دادند بسیار کمتر از زن هایی هستند که شوهرهایشان را از دست دادند و غالبا افراد غیر متأهل و پسر به ندرت به سراغ زنان بیوه می روند و بسیاری از این زن ها جوان هستند و منبع درآمد مشروع برای گذراندن آبرومندانه زندگیشان را ندارند. از طرف دیگر می دانیم که یکی از عوامل مهم و مؤثر مفاسد در اجتماع وجود زنان بی سرپرست، بی پناه و نیازمند در جامعه است که اگر بشود مردان مؤمن و متمکنی تحت عنوان ازدواج این زنان را تحت تکفل و سرپرستی خویش قرار دهند طبیعتا نه تنها مرتکب اشتباهی نشدند، بلکه خدمت بزرگی به جامعه انسانی نموده اند. تعجب این جا است امروزه عده ای تحت عنوان حمایت از زنان در پی تدوین قوانینی برای منع از تعدد زوجات هستند [8] که این شاید حمایت از همسر اول باشد، ولی به طور یقین ظلم و خیانت بهآن دسته از زنانی است که همسرانشان را از دست دادند که به خاطر منع قانونی یا قبح عرفی قادر به انجام این کار نیستند.
خداوند در قرآن می فرماید: "وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ یَنْکِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَیْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ". در تفسیر این آیه شریفه دو احتمال وجود دارد که طبق یک تفسیر می فرماید: هنگامى که زنى را طلاق دادید مزاحم ازدواج مجدد او با شوهران دیگر نشوید؛ زیرا بعضى از افراد لجوج هم در گذشته و هم امروز بعد از طلاق دادن زن، نسبت به ازدواج او با همسر دیگرى حساسیت به خرج مىدهند که چیزى جز یک اندیشه جاهلى نیست. [9] برای آگاهی بیشتر به نمایه های زیر مراجعه کنید: 1. جواز بیش از چهار همسر برای پیامبر. سوال 766 (سایت: 810) . 2. اسلام و تعدد همسر. سوال 633 (سایت: 692) . [1] با استفاده از سؤال 2478 (سایت: 2619). [2] عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 20، ص 13، نشر آل البیت (ع). [3] همان، ص 15. [4] همان، ص 17. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «هر کسی ازدواج کند نمی از دین خود را تحصیل کرده است». [5] وسائلالشیعة، ج 20، ص 20، وَ فِی الْخِصَالِ قَالَ قَالَ ع رَکْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا الْمُتَزَوِّجُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَةً یُصَلِّیهَا غَیْرُ مُتَزَوِّجٍ. [6] نساء، 3 . [7] وسائل الشیعه، ص 14. [8] متأسفانه در بعضی از موارد موفق هم هستند. [9] مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 183 ، ناشر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش، چاپ اول. 🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پرسش ؟ خداوند چگونه از اوّل بوده بدون این که خالقی داشته باشد؟ ⁉️سلام من دختری ۱۲ ساله دارم سوالی دارد مبنی بر این که خدا از اول چطور وجود داشته و بوده اگر لطف کنید جواب سوال را ساده برای من شرح دهید که به دخترم بگویم ممنون میشوم موفق باشید. 👇👇👇👇
💠پاسخ تفصیلی این یک اصل مسلم است که هر معلولی علت دارد ولی مغالطه ای که صورت می گیرد این است که خداوند هم یک معلول فرض می شود. به عبارت دیگر گمان می شود هر موجودی علت دارد حتی وجود بذاته یا خدا. همین طور باید گفت هر پدیده ای نیاز به آفریننده دارد، ولی خداوند یک پدیده نیست که نیاز به خالق داشته باشد، بلکه ایجاد کننده همه پدیده ها است. [1] به بیان دیگر، ساده ترین مفهوم خدا، همان موجود کامل و بی نقص و بی نیازی است که هست بدون این که به کسی نیازی داشته باشد تا از او مدد بگیرد؛ چه در وجود و چه در آثار. پس اگر خدایی توهم شود که گاهی هست و گاهی هم نیست، این همان خدای توهمی ما است؛ چرا که گفتیم خدا یعنی موجودی بی نیاز که وجود و آثار خود را از کسی نمی گیرد، بنابراین همیشه بوده و هست. لذا این تعریف خدا و خدا بودن بذاته اباء از نیاز و حدوث دارد. این صرفاً یک وسواس ذهنی است که ذهن انسان وقتی متوجه مفهوم خالقیت است، فراموش می کند که خدا، بی نیاز است و وجود، حقیقت ذاتی اوست. بنابراین نمی تواند تصور کند که وقتی هرچیزی خالقی بالاتر از خود دارد پس چرا نباید خدا هم خالقی برتر داشته باشد. در این جا، خدا به عنوان یک پدیده فرض شده است، حال آن که این مفهوم از خدا ساخته ذهن است نه خدایی که بذاته وجود دارد و بی نیاز از علت است. بنابر این اگر خداوند چنین موجودی است که هستی و عشق و بی نیازی و فیاضیت مطلق و بی پایان است، بدون این که هیچ حد و قید و نقصان و ظلمت و نیازی داشته باشد، پس نمی تواند همچون موجودات محدود و ناقص، نیاز به کسی بالاتر از خود داشته باشد که به عنوان خالق، محتاج او باشد. چرا که خود اوست که همه هستی را و همه برتری ها و حدود را ایجاد کرده است و بدون او هیچ چیزی وجود ندارد تا بتوان خالقیت هم برای آن توهم کرد. اما در ذهن بسیاری از مردم، مفهوم درستی از خدا وجود ندارد چرا که خدا بالاتر از هر مفهومی است. لذا تصور اکثر اذهان ضعیف از خدا فقط شامل صفت خالق بودن اوست، آن هم به معنایی مشابه با هر خالق حادثی دیگر با این تفاوت که خدا خالقی است باعظمت تر به حدی که تمام آنچه می بینیم اعم از سیارات و تمامی کیهان، همه را آفریده؛ همچون فرشته ای باعظمت که البته جا دارد سؤال شود این خدای باعظمت آیا خود،خالقی ندارد؟ بنابراین این تصورو ایده، هرچند که موجودی است با عظمت، اما خدا نیست چرا که منظور از خدا آن ذاتی است که مستجمع جمیع صفات کمال و فاقد همه صفات نقصان است و مقید به هیچ قیدی از قیود و محدود به هیچ حدی از حدود نیست و هستی مطلق و یگانه و بی نیازی است که بذات خود دارای این صقات است نه این که کسی این صفات را به او داده باشد. خدایی که نیاز به خالق داشته باشد و بتوان در مورد او این سؤال را مطرح نمود که چه کسی خالق و موجد خود او بوده، در واقع مفهومی است ناقص که البته خدا منزه از آن است و بلکه از هر فهم و درک و ذهنیتی و لو در دقیق ترین و صحیح ترین شکل آن برتر و بالاتر است. آنچه گفته شد را می توان با مثال ها و سؤال هایی به ذهن نزدیک و ساده تر کرد؛ مثلا می دانیم رطوبت هر چیز از آب است. اما رطوبت آب از چیست و از کجاست؟ چربی همه غذاها از روغن است. چربی روغن از چه و از کجاست؟ شوری همه چیز از نمک است. شوری نمک از کجاست؟ پاسخ این است که رطوبت برای آب و شوری برای نمک و چربی برای روغن ذاتی آنها است. همچنین هنگامی که سؤال شود هستی هر موجودی از خدا است پس هستی خدا از کیست؟ پاسخ می دهیم: هستی خدا ذاتی او و از خود او است و از جای دیگر نیست. 📚1) سبحانی،جعفر،عقاید 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(163).mp3
5.35M
پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 163 - فلسفه ی عاقبت بخیری چیست؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰