⁉️سؤال:
در قرآن سوره لقمان آیه 34آمده که تاریخ و زمان سه چیز را فقط خدا میداند و تا ابد فقط در اختیار اوست و بشر هرگز به آنها دسترسی ندارد:یکی تاریخ روز قیامت و دوم تعیین جنسیت جنین قبل از تولد و سوم زمان بارش باران . امروزه با پیشرفت دانش پزشکی جنسیت که هیچ، حتی رنگ قرنیه چشم نوزاد هم تشخیص داده میشود و اگر زمان بارش باران را نتوانیم بفهمیم، پس این همه ایستگاه هواشناسی برای چیست ؟ هنوز هم شک نکنیم؟
👇👇👇👇
✅پاسخ:
این شبهه ناشی از فهم نادرست علم الهی و عدم آشنایی با محدودیت علوم بشری است. خداوند در بخشی از این آیه چنین می فرماید:« انّ الله عنده علم الساعه و ینزل الغیث و یعلم ما فی الارحام ... ؛ بدرستى که علم رستاخيز پيش خدا است و باران فرود می آورد و آنچه را در رحمها است می داند .»(لقمان/34) در این آیه کریمه علم الهی را نسبت به سه امر بیان می کند:
- علم به قیامت
- علم به نزول باران
- علم به آنچه در رحم هاست
علم به قیامت؛ این آیه در پاسخ به منکران قیامت که از پیامبر صلی الله علیه واله در مورد زمان وقوع آن میپرسیدند ، نازل شده است و تأکید میکند فقط خداوند به زمان برپایی قیامت و احوالات آن آگاه است .1 به دلیل آنکه آگاهی از قیامت و زمان آن با علم محدود انسان به دست نمیآید؛ پس تعبیر"عنده علم الساعه" به کار رفته است . بنابراین علم به زمان و چگونگی برپایی قیامت مختص باری تعالی است و در این زمینه شکی نیست و پرسشگر نیز نسبت به این مهم اذعان دارد.
علم به باران؛ پرسشگر در ادامه آیه کریمه: «وینزل الغیث؛باران را فرو می فرستد.»(لقمان/34) ، ادعا میکند، فقط خداوند طبق آیه فوق علم به زمان نزول باران دارد و با وجود دستیابی علم بشری به آن، نتیجه میگیرد که قرآن دچار تناقض شده است در حالی که مطابق قول مفسرین نمیتوان چنین ادعایی را پذیرفت. علم خداوند سبحان قطعی، ثابت و نسبت به همه موجودات به صورت کلی قبل از خلقت آنها و ازلی است و درهنگام آفرینش به صورت جزیی و طبق شرایط وجودی آنها ، همه جانبه است و به کلیه زوایای وجودی مخلوقات آگاه است و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خداوند ازآن آگاه است؛« و هوبکل شی علیم؛ و خداوند به همه چیز آگاه است.»(بقره/29) در حالی که علم بشرغیر قطعی،متغیرو خطاپذیراست، ولی اراده و خواست خداوند جلّ و علا بر این است که انسان برای دستیابی به علم و تحصیل آن با توجه به توان و منابع شناختی محدود خود تلاش کند.
بنابراین علم الهی به باران فقط شامل زمان آن نیست، بلکه بسیار مسائل دیگر در مورد باران هست که بشر هرگز به آن نمیرسد، ولی خداوند باری تعالی به همه آنها آگاهی دارد، مانند مقدار باران،حتی تعداد قطرات آنها ،کیفیت و چگونگی آن در زمینهای مختلف ، آثار آنها، باروری ابرها و ... 2. بنابراین چنین علم قطعی ، ثابت ، همه جانبه و ازلی مختص به خداوند سبحان است در حالی که بشربا همه تلاش خود به بخش کوچکی از این علم، مانند تعیین زمان باران دست یافته؛ البته خطا در پیش بینی های هواشناسی بارها توسط همگان تجربه شده است.
علم به جنسیت جنین؛در ادامه آیه میفرماید: «و یعلم ما فی الارحام؛ خداوند به آنچه در رحم هاست، آگاهی دارد.»(لقمان/34) مسلما آگاهی خداوند نسبت به جنین فقط محدود به جنسیت نمیشود، بلکه درباره جنین مسائل علمی متعددی مطرح است، مانند نوع خُلقیات، خَلقیات ،سعادت، شقاوت و ...3که بشر توان دستیابی به آن را ندارد و علم به آنها مختص خداوند باری تعالی است. علاوه بر اینکه خداوند از هنگام انعقاد نطفه، به جنین و تمام خصوصیات آن علم دارد، اما پزشکان تنها در شرایط و زمان خاص و به کمک ابزار مناسب، جنسیت جنین را تشخیص میدهند؛ اما با این حال در این تشخیص هم بارها خطای پزشکان تجربه شده است. به فرموده امام علی علیه السلام خداوند جنسیت جنین را می داند و آگاه است که آیا آنها زیبایند یا زشت؟ سخاوتمندند یا خسیس؟ شقاوتمندند یا سعادتمند؟ هیزم جهنم اند یا رفیق پیامبران در بهشت.4
بنابراین علیرغم پذیرش تمام پیشرفتهای بشری، حتی در زمینههای کشف شده ؛ تفاوتهای زیادی در عمومیت ، کلیت ،دقت و صحت علم الهی با علم بشری وجود دارد . شاید دانشمندان بتوانند کشفیاتی را در مورد برخی موجودات داشته باشند، اما این تنها خداوند است که چون خالق همه موجودات است به تمام آنها آگاهی دقیق و جامع دارد، به عنوان مثال شاید بتوان جدا شدن یک برگ را از درختی بررسی نمود و به محل سقوط آن آگاهی یافت، اما تنها خداوند است که با علم بی نهایت خود به سرانجام این برگ و تمام برگ های درختان آگاه است.
نتیجه
1- علم الهی قطعی، ثابت ،خطا ناپذیر،همه جانبه و ازلی است در صورتی که علم بشری چنین نیست.
2- آیه 34 سوره لقمان ناظر به علم خداوند در مورد «زمان» نزول باران و جنسیت جنین نیست، بلکه به علم مطلق خدا اشاره دارد از این رو شبهه فوق نمیتواند مستند به این آیه باشد.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
در پاسخ به قسمت اول سوال که آیا بلا و مصیبت نتیجه گناهان انسان است؟ باید گفت:
بلاها و سختیهایی که به انسان میرسد، چند دستهاند:
سختیهايی که لازمه عالم ماده است و از آن جدا نمیشود، خداوند مقابل آنها انسان را به سلاح عقل تجهیز کرده تا خود را در معرض اين سختيها قرار ندهد یا اگر در معرض آن قرار گرفت، با تدبير خود بتواند از آن خارج شود؛ مثل کشنده بودن نیش عقرب که لازمه خلقت اوست و انسان نباید در معرض آن قرار گیرد.
- دسته دیگر، بلاها و سختیهایی که از طرف اعمال خود انسان است؛ یعنی انسان کارهایی انجام داده که مستحق این بلاها شده است؛ برای مثال گناهانی انجام داده و سختیها در واقع کفاره گناهان بوده و سبب پاک شدن انسان است. خداوند در قرآن میفرماید:« هر مصیبتی که به شما میرسد، به خاطر کارهایی است که خودتان انجام دادهاید.»(شوری/30) یا بیتدبیری و کوتاهی داشته که نتیجه آن را میبیند؛ مانند اینکه مراقبتهای بهداشتی را نداشته و بيمار شده است یا بدون مشورت، کاری اقتصادی شروع کرده و ضرر کرده است.
- دسته دیگر، بلاها و سختیهایی است که انسان مستحق آن نیست؛ بلکه برای اهداف دیگری، مانند امتحان، شکوفایی استعدادهای انسان، قوی شدن ایمان و ارتقاء درجه است و برابر آن به انسان پاداش و عوض دنیوی و اخروی تعلق میگیرد.1 چنانکه خداوند در قرآن میفرماید:«قطعا شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مالها و جانها و محصولات، آزمایش میکنیم.»(بقره/155)
بر اساس مبانی اسلامی، مصیبتها و سختيها برای تکامل بشر ضرورت دارد و اگر محنتها و رنجها نباشد، بشر تباه میشود.2 صبر در رويارويي با سختیها وجود انسان و ایمان او را قویتر کرده و درجه او را ارتقاء میدهد. اینگونه است که امری به ظاهر شر و سخت، به سود انسان میشود: «چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید؛ اما برای شما خیر باشد.»(بقره/216)
با توجه به نکته فوق برخی سختیها از ناحیه گناهان خود انسان است؛ بنابراين در منابع اسلامی سفارش شده که انسان در هنگام سختی و بلا استغفار کند؛ اما به طور دقیق نمیتوان مشخص کرد که کدام بلا به دلیل گناهان و کدام بلا برای امتحان و ارتقاء درجه انسان است. فقط بر اساس روایات فهمیده میشود که «البلاء للکافر ادب و للمومن امتحان، للاولیاء درجه؛ بلا برای كافر، ادب نمودن وتنبيه كردن است،براي مؤمن امتحان وبرای اولیا درجه است.»3 بر اساس وظیفه دینی، هر فرد باید به خود بدگمان و به دیگران خوش گمان باشد؛ پس خود انسان بهتر میداند که فلان گرفتاری، نتیجه فلان گناه اوست و میتواند با استغفار و حل مشکلات دینی و اعتقادی خود، سختی و مصیبت را برطرف کند؛ اما در مورد دیگران حق قضاوت بد ندارد؛ بلکه باید با خوشگماني، سختیهای آنها را امتحان خدا و سببی برای ارتقاي درجه آنها بدان.
در مورد قسمت دوم سوال که آیا شیوع بیماری کرونا نتیجه گناهان انسان است؟ باید گفت که انسان غیر معصوم نمیتواند با قطعیت حکم کند که شیوع این بیماری، عذاب الهی و نتیجه گناهان انسان است. ممکن است به دلایل دیگری باشد؛ مانند سهل انگاری انسان یا سود محور بودن زورمندان دنیا با توجه به فرضیه ساختگی بودن این ویروس یا یکی از مسائل طبیعی عالم ماده باشد؛ مانند دیگر حوادث که زمینه شکوفایی استعدادهای انسان را در زمینه اکتشافهاي دارویی و درمانی در طول هزاران سال گذشته فراهم کرده است. به دلیل اینکه خداوند متعال طالب خیر و سود مخلوقات خود است و نظام عالم را به بهترین نحو ممکن شکل داده تا بیشترین بهره نصیب انسان شود، بيشك حوادث تلخ و ناگوار نیز سودی برای انسان دارد.
اگر فرض شود، این بیماری نتیجه گناهان انسانها و عذاب الهی باشد، باز هم منافاتی با تلاش برای رفع آن ندارد. قرآن برخی مصائب عمومی را محصول گناهان جمعی میداند: «فساد در خشکی و دریا به سبب اعمال مردم آشکار شد تا نتیجه بعضی از اعمالی را که انجام دادهاند، به آنان بچشاند، شاید باز گردند»(روم/41) ،اما در همین آیه نیز هدف از سختی را توبه و بازگشت به خدا معرفی میکند. پس هميشه چنین نیست که نجات از عذاب الهی امکان نداشته باشد. خداوند متعال بعد از اینکه بندگان گناهکار را با بلاها، هشیار کرده و آنها را متوجه گناهان خویش ساخت، راه توبه قرار داده است. با بازگشت به سوی خداوند و جبران کاستیها و خطاها، انسانها را در مسیر نجات از عذاب الهی یاری میکند و عامل نجات را به آنها میشناساند.
👇👇👇👇
نتیجه:
1- مصیبتها و سختیهایی که به انسان میرسد دو دسته است: الف- استحقاقی ب- اعواضی.
استحقاقی به این معنا که انسان گناه یا کوتاهی در انجام وظایف یا بیتدبیری داشته که نتیجه آن به صورت سختی یا مصیبت ظاهر شده است. اعواضی به این معنا که انسان در به وجودآمدن آن تأثیری ندارد، حال یا لازمه عالم ماده و محدودیت آن است یا خداوند انسان را امتحان میکند تا استعداد او شکوفا و ایمان او قویتر شود تا در نتیجه به جایگاه بالاتری برسد.
2- حکم قطعی در مورد علل بلاها و سختیها، برای انسانهای عادی ممکن نیست؛ بنابراين وظیفه انسان در برابر این سختیها، پرداختن به خود، توبه و استغفار و انجام اعمال صالح و تلاش برای رفع مشکل است؛ چرا که حتی اگراین سختیها نتیجه گناهان فرد باشد، باز هم خداوند راه توبه و بازگشت را قرار داده تا او را به سوی نجات راهنمایی کند.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
قضا به معناى حكم كردن و از ريشه «ق ض ى» است. 1 مقصود آن است که كار به مرحله قطعى و حتمى برسد و در عین حال، اراده و اختيار انسان در رسيدن كار به مرحله قضا نقش دارد؛ یعنی انسان با انتخاب كارى از كارها، سبب مىشود كه چيزى بر او حتمى و قطعى گردد.2
قَدَر به معناى حد و اندازه چيزى و پايان آن و از ريشه «ق د ر» است و تقدير، به معناى مشخّص كردن اندازه چيزى است. 3 به عبارت دیگر «قَدَر» عبارت است از اندازهگيرى و مهندسى وجود يك چيز. خداوند متعال هر چيز را با اندازه خاصّى آفريده است: «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ». (قمر/49)
گاهی این دو واژه به صورت مترادف و به معنای «سرنوشت» نیز به کار می رود. مسأله قضا و قدر ارتباط نزدیکی با سرنوشت دارد و یکی از مسائل اساسی در زندگی هر انسانی است. منظور از تقدیر الهی این است که خدای متعال برای هر پدیدهای، اندازه و حدود کمی، کیفی، زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق مییابد و منظور از قضای الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات، اسباب و شرایط یک پدیده، آن را به مرحله ی نهایی و حتمی میرساند.4 قضا و قدر دو نوع است:
قضا و قدر علمی: مقصود از قدر یا تقدیر علمی آن است که خداوند پیش از آفرینش هر شیئی به خصوصیات، حدود و اوصاف آن علم دارد؛ به عبارت دیگر خداوند از ازل میداند که هریک از مخلوقات او دارای چه ویژگیها و اوصافی هستند.
مقصود از قضای علمی نیز آن است که خداوند از ضرورت وجود اشیا در ظرف تحقق علل آنها آگاه است؛ یعنی خدا از ازل میداند که هریک از اشیا در شرایط خاصی و تحت تأثیر اسباب و علل خاصی موجود میشوند؛ بنابراین میتوان گفت که علم پیشین خداوند به خصوصیات اشیا و ضرورت وجود آنها همان قدر و قضای علمی است .5 براین اساس خداوند میداند که هر شیئی با چه خصوصیات و اوصافی و در چه شرایطی پا به عرصه وجود میگذارد و چگونه به هستی خویش ادامه میدهد و این همان حقیقتی است که گاه از آن به «سرنوشت»یاد میکنند.6
قضا و قدر عینی: مقصود از قدر عینی، تعیین و تحدید خصوصیات و اوصاف ذاتی و عرضی موجودات از سوی خداوند است و مقصود از قضای عینی آن است که خداوند ضرورت وجود را به مخلوقاتش اعطا میکند و از طریق اسباب و علل، وجود آنها را تعین میبخشد.7
قضا و قدر علمی مقتضی آن است که خداوند از پیش بداند که اعمال آدمی با چه خصوصیاتی و در چه شرایطی واقع میشوند، البته قضا و قدر علمی خداوند به افعال انسان، به صورت مطلق تعلق نمیپذیرد، بلکه متعلق قضا و قدر، عمل انسان با تمام خصوصیات آن است که از جمله میتوان به اختیاری بودن آن و تأثیر اراده و قدرت انسان در وقوع آن اشاره کرد.پس خداوند از ازل میداند که انسان با بهرهگیری از اختیار خود، اعمال خاصی را انجام میدهد ؛ اما بر اساس قضا و قدر عینی، اراده الهی در شکلگیری اعمال انسان و تعین یافتن آن دخالت دارد و این نوع قضا و قدر خداوند در وقوع افعال بندگان از مجرای نظام علی عالم تحقق میپذیرد و با تأثیر اراده انسان در افعال اختیاری او سازگار است.8
رابطه قضا و قدر الهی با اختیار انسان، در دو حوزه است:
الف) حوزهای که خارج از اختیارات انسان است، مثل، سیل و زلزله یا طلوع خورشید از مشرق، سفت بودن سنگ، جاذبه زمین .
ب) حوزهای که انسان در آن اختیار دارد؛ تقدیر الهی هیچ گونه منافاتی با اراده و تصمیم گیری آزاد انسان ندارد؛ از این رو، مسئولیت افعال آدمی در این حوزه بر عهده خود اوست؛ چون معنای قضا و قدرالهی این است که تحقق هر پدیدهای با همه خصوصیات و قیود آن، مستند به علم و اراده الهی است و همه تحت تدبیر حکیمانه الهی است که یکی از این قیود نیز اختیار انسانی است.
درمورد انسان که همواره بر سر دوراهيها و چهارراهيها مىباشد، قضا و قدرهاى غير حتمى وجود دارد؛ يعنى يك نوع قضا و قدر سرنوشت او را معيّن نمىكند؛ زيرا سرنوشت معلول علّت است و چون انتخاب او با علل مختلف سر و كار دارند، پس سرنوشتهاى مختلف در انتظار اواست و چون هر سلسله از علل در نظر گرفته شود، امكان جانشين شدن يك سلسله ديگر در كار هست، پس سرنوشت او غير حتمى است. به هر اندازه كه «اگر» درباره آنها صحيح است، قضا و قدرها هست و امكان تغيير و تبديل وجود دارد.9
اگر كسى به نوعى بيمارى مبتلا باشد، ناچار علّت خاصّى سبب بیماری او شده است و اين سرنوشت خاص از آن علّت ناشى شده است. حال اگر اين بيمار دوا بخورد، دوا علّت ديگرى است و سرنوشت ديگرى همراه دارد. با خوردن دوا علّت بيمارى از ميان مىرود؛ يعنى سرنوشت بيمار تغيير مىكند.10
👇👇
پس سرنوشتهاى گوناگون در كار است و اين سرنوشتها مىتوانند جانشين يكديگر بشوند؛ جانشين شدن آنها نيز به حكم سرنوشت است؛ بنابراین اگر كسى بيمار بشود و دوا بخورد و نجات پيدا كند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است و اگر دوا نخورد و رنجور بماند يا دواى زيانبخش بخورد و بميرد، باز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است و اگر هم از محيط بيمارى دورى گزيند و مصون بماند، باز به حكم سرنوشت و قضا و قدر است. بالاخره هر چه بكند، نوعى سرنوشت و قضا و قدر است و از حوزه قضا و قدر نمىتواند بيرون باشد.
پس شيعه با تمام وجود، قضا و قدر الهى در عالم آفرينش را از اصول مسلم مىداند؛ ولى آن را با جبر و جبرگرايى يكسان نمىشمارد و منافى با آزادى بشر نمىداند؛ به عبارت دیگر قضا و قدر در افعال انسان با اختيار و آزادى او كمترين منافاتى ندارد؛ زيرا همان طور که بیان شد تقدير الهى در باره انسان همان فاعليت ويژه او است، بدين معنا كه او يك فاعل مختار و مريد بوده و فعل و ترك هر عملى در اختيار او است؛11 بنابراین انسان در سرنوشت خود به طور کامل دخالت دارد؛ زيرا قضا و قدر الهي به اين تعلق گرفته كه انسان افعالش را با اراده و اختيار خود انجام دهد و اين مطلب نيز هيچ منافاتي با قضا و قدر الهي ندارد.12
نتیجه
1. قضا به معناى حكم كردن و قَدَر به معناى حد و اندازه چيزى و تقدير، به معناى مشخّص كردن اندازه چيزى است.
2. قضا و قدر دو نوع است:
الف) علمی: علم پیشین خداوند به خصوصیات اشیا و ضرورت وجود آنها همان قدر و قضای علمی است . براین اساس خداوند میداند که هر شیئی با چه خصوصیات و اوصافی و در چه شرایطی پا به عرصه وجود میگذارد و چگونه به هستی خویش ادامه میدهد و این همان حقیقتی است که گاه از آن به «سرنوشت»یاد میکنند.
ب) عینی: مقصود از قدر عینی، تعیین و تحدید خصوصیات و اوصاف موجودات از سوی خداوند است و مقصود از قضای عینی آن است که خداوند ضرورت وجود را به مخلوقاتش اعطا میکند و از طریق اسباب و علل، وجود آنها را تعین میبخشد.
3. درمورد انسان که همواره بر سر دوراهيها و چهارراهيها مىباشد، يك نوع قضا و قدر سرنوشت او را معيّن نمىكند، بلکه سرنوشتهاى گوناگون در كار است و اين سرنوشتها مىتوانند جانشين يكديگر بشوند.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ آدمکش کیست؟!
پاسخ به «توهین توأم با دروغ» سخنگوی ستاد ملی کرونا به مردم قم
⭕️ دفعه قبل که به #قم به دروغ اهانت کردند، تودهانی محکمی نخوردند!
🔻 آدمکش مردم قم هستند، یا آنهایی که داروهای #سازمان_جهانی_آدمکشی WHO را روی مردم ما آزمایش کردند؟!
🎙 حجت الاسلام حاج احمد پناهیان
#دروغ_بزرگ
پرسمان اعتقادی #استادمحمدی
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
خداوند حکیم، میل به برخی امور را در نهاد و فطرت انسان قرار داد. این امور فطری، ابزاری برای رسیدن به کمال حقیقی و سعادت واقعی اوست. 1
میل به پوشش و حجاب یکی از امور فطری است که انسان از آن برخوردار است، اما به دلیل ویژگی های جسمی و روحیِ زنان، میل به پوشش و حجاب در آنها شدیدتر است. قوانین شرعی ِاسلام نیز در پاسخ به ندای فطرت بانوان، محدودۀ پوشش و حجاب را برای آنها بیشتر از آقایان مشخص کرده است تا بدین وسیله راه کنترل غرایز جنسی و گام نهادن در مسیر پیشرفت و ترقی برای آنها فراهم شود.
بنابراین الزام حجاب در شرع مقدس اسلام، مطابق با خواست دروني زنان و مردان و مبتنی بر نياز تکويني و خلقت ويژة آنها است. 2
برای اثبات فطری بودن حجاب می توان به دو نمونه از مهمترین شواهد استناد کرد:
۱ـ عکس العمل آدم و حوا بعد از برهنگی
آدم ابوالبشر و همسرش حوا علیهما السلام قبل از خوردنِ میوۀ ممنوعه، دارای لباسهایی از نور بودند که بدن آنها را میپوشاند، اما بعد از فریب شیطان و تناول از میوه ممنوعه، آن لباس نورانی را از دست دادند و عریان شدند،3 در این هنگام وقتی به عریان بودن خود پی بردند ناخودآگاه بدون هيچ آموزش يا فرماني از جانب خداوند یا فرشتة وحي يا تذکّر هر يک به ديگري به دنبال چیزی میگشتند که خود را با آن بپوشانند،4 اين احساس شرم از برهنگي، با وجود اینکه کسی ناظر آنها نبود و همچنین تعجیل در پوشاندن خود به وسيلة برگها، فطري بودن پوشش در انسان را نشان میدهد و اثبات ميکند لباس و پوشش، بتدريج و بر اثر تمدن ايجاد نشده است، بلکه نخستين انسانها بطور فطري بدان گرايش داشتهاند. 5
۲ـ گواهی تاریخ
پژوهشگرانی که کوشیدهاند تا زندگی بشر و تحولات آن را مورد بررسی قرار دهند به این مهم دست یافته اند که اهتمام به پوشش و حجاب، قرین با آغاز خلقت انسان است و در طول تاریخ، همواره انسانها به دنبال تهیه لباسی مناسب با ابزار و وسایل مختلف، مانند الیاف گیاهان، پشم و پوست حیوانات و ... بودهاند. 6
ویل دورانت در کتاب تاريخ تمدن مینویسد: «نخستين دسته از نژاد انسان که نخستين شهر حقيقي را بنا نهادند سومريها بودند که از پشم گوسفند و کرک بز، پارچه تهيه مينمودند و از پارچههاي کتاني البسه درست ميکردند». 7
تحمل رنج و سختی برای تهیه لباس، با توجه به اینکه تحت آموزش خاصي هم نبوده است بر فطری بودن پوشش دلالت دارد.
نتیجه :
با توجه به شواهد گوناگون بدست میآید میل به پوشش و حجاب:
۱. در تمام ملل و اقوام جهان از آغاز پيدايش تا کنون وجود داشته است.
۲. امري اکتسابي نيست و بطور فطری در همه وجود دارد.
۳. تبديل و تحول نمييابد و نابود نميشود.
امور فوق، از فطري بودن مسألة پوشش و حجاب حکایت ميکند. از آنجایی که عوامل متعددی موجب خاموش شدن ندای فطرت و غفلت از آن می گردد، در شرع مقدس اسلام به حجاب امر شده و حدود و صغور آن مشخص گشته است تا در سایة عمل به این امر فطری و تکلیف شرعی ، محیطی أمن و به دور از هر گونه انحرافات جنسی در جامعه فراهم گردد.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ #حدیث
🔸پیامبر (ص):
🔹یک شب نگهبانى در راه خدا برتر است از هزار شبانه روز که شبهایش به عبادت و روزهایش به روزه دارى سپرى شود.
(نهج الفصاحة ص ۴۳۹، ح ۱۳۵۵)
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
چنانچه در سؤال قبلی گفته شد، شیطان موجودی از طایفه جن، مکلف و مختار است، پس بنابر آیه 56 سوره ذاریات «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ » خداوند او را، مانند سایر اجنه و انسانها، برای «عبادت» میآفریند. حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه خطبه قاصعه، مدت عبادت شیطان را شش هزار سال معرفی میکند «وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ»،1 ولی او با این همه عبادت هنگامی که در معرض آزمایش الهی قرار میگیرد سربلند و پیروز بیرون نمیآید؛ زیرا تکبر درونیاش، او را از فرمان الهی و سجده بر آدم ابوالبشر باز میدارد ازاینروی از درگاه الهی رانده میشود. و همین عاملی برای شرارت و دشمنی وی با انسان میگردد.2
پس خداوند، موجود شروری به نام شیطان نیافریده است، بلکه خود ابلیس با عصیان پروردگار از مقام ملائکه رانده شد و در زمرۀ اشرار قرار گرفت و از این جهت نیز شیطان نامیده شد.3
از طرفی بنابر آیۀ 42 سورۀ حجر «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ» شیطان هیچ سلطهای بر بنی آدم ندارد مگر انسانهایی که با میل و اختیار خود از وسوسههای شیطان پیروی کنند؛ بنابراین شیطان فقط نسبت به انسانهای گمراهی که در دام او اسیر میشوند و از راه مستقیم منحرف میگردند شرّ محسوب میشود و گرنه افرادی که با کمک نیروی عاقله و هدایت پیامبران و القای فرشتگان در مقابل او ایستادگی کرده و به مخالفت با او میپردازند نه تنها وجود شیطان برایشان شرّ نیست، بلکه خیر و مایۀ رشد و تعالیشان است؛4 زیرا تکامل و تعالی انسان با انتخاب و اختیار خود او است، اختیار زمانی معنا پیدا میکند که انسان بر سر دو راهی خیر و شر قرار گیرد. چنانچه مولوی گفته:
در جهان دو بانگ می آید به ضدّ تا کدامین را تو باشی مستعدّ
آن یـکی بانـگش شــور اتقیــاء وان دگر بانگش فریب اشقیاء
از اینروی باید موجودات گمراه کنندهای همچون ابلیس و جنود او وجود داشته باشند تا مقدمات تکامل اختیاریِ انسان فراهم گردد.5
نتیجه:
1ـ شیطان موجودی مکلّف و مختار است که با اختیار خود به نافرمانی خداوند پرداخت و از رحمت خدا دور شد و گرنه این گونه نیست که حقیقتاً خداوند موجود شروری به نام شیطان آفریده باشد با این هدف که انسانها را به گمراهی کشد، بلکه خداوند همه جن و انس را برای عبادت آفرید و شیطان (ابلیس) نیز که از طایفه جن بود سالها به عبادت خدا پرداخت اما به خاطر تکبر، از تکامل وجودی و تقرب الهی باز ماند.
2ـ شیطان از جهت وجودش منتسب به خدا و خیر است و همچنین از آن جهت که وسیلۀ آزمایش انسانها و تشخیص انسانهای خوب از بد و تکامل وجودی آنها میگردد نیز خیر است، اما برای برخی از انسانها که از وی پیروی میکنند و به گمراهی و انحطاط کشیده میشوند شر محسوب میگردد.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
❇️مجموعه ۴ جلدی #حسینیه_واژه_ها به قلم محسن عباسی ولدی
📚مجموعه ۴ جلدی #حسینیه_واژه_ها_کربلا_ وعاشورا، موضوعی است که برای هر زمان و هر مکان و برای هر قشری از اقشار جامعه، همیشه حرف نو و تازه دارد در هر📗 کتابی از مجموعه «حسینیه واژهها» مخاطب با زوایای جدیدی از حادثه کربلا آشنا میشود. ویژگی مشترک کتابهای این مجموعه، برخوردار بودن از ادبیاتی روان و قابل فهم برای عموم مردم است.
📌 این مجموعه تلاش میکند دغدغه اتصال #حادثه_کربلا با سبک زندگی را فراموش نکند.
♦️جلد اول:در میان روضه هایت زندگی کردن خوش است
♦️جلد دوم: بگو چگونه دل از حسین کندی (حکایت زینب (ع) بانوی مظلوم مقتدر)
♦️جلد سوم :علی اصغر نبود (شکایت کربلا از زبان رباب)
♦️جلد چهارم:رد نگاهت راه آسمان (دلنوشته های کربلایی)
#معرفی_کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
ابتدا بايد به اين نكته مهم توجه كرد كه تأثیر دو گونه است: تکوینی و تشریعی.
پرسشگر در سؤال فوق بین تأثیر تکوینی و تشریعی خلط کرده است و گناه اجداد بر نسل انسان را به معنای تأثیر تشریعی دانسته وگناه والدین را سبب عذاب فرزندان تلقی کرده است؛ در حالی که هرگز چنین نیست و هیچ انسانی به دلیل گناه انسان دیگری مؤاخذه و عذاب نمیشود؛ بنابراین باید بین تأثیر تکوینی و تشریعی فرق نهاد.
الف) تأثیر تکوینی
اثر گناهان شخصی و فردی از محدوده وجود شخص گناهکار خارج نمیشود و تأثیری در زندگی نسل او یا جامعه نداردُ اما بعضی گناهان اجتماعی، مانندظلم، آثار وضعی و تکوینی دارند؛ یعنی والدین ظالم بعد از مرگ، از دو جهت در رنج و عذاب قرار میگیرند: یکی آن که اثر ظلم و گناه او جاری و ماندنی است و خانواده و نوادگان او را در بر میگیرد؛ بنابراین والدین هم در ستم کردن به نسل خود شریک جرم محسوب شده، این گناه در کتاب اعمال آنان ثبت میشود.
دیگر این که محرومیت نسل والدین و ستم بر آنان مایه رنج چنین اجدادی خواهد شد، به عنوان مثال افرادی از کوفه به امام حسین علیه السلام نامه نوشته و ایشان را برای رهبری و زعامت خود دعوت نمودند، اما عهد خود را شکسته و مقابل امام صف آرایی کردند، نتیجه اعمال این افراد تسلط والیان ظالم در شهر کوفه بود که چندین نسل از این افراد را مورد آزار و ظلم قرار دادند؛ بنابراین والدین در ظلمی که به نسل آنان توسط ظالمان شد، مجرم هستند، همچنین به لحاظ عاطفه و احساسی که به نسل خود دارند ناراحت و رنجور خواهند بود، اما به لحاظ تشریعی گناه والدین سبب عذاب اخروی فرزندان نمیشود؛ یعنی فرزندان جوابگوی عهدشکنی نسبت به امام معصوم نخواهند بود، نسل چنین کسانی در دنیا باید به وظایف خود، مثل مقابله با ظلم و اصلاح جامعه عمل کند، چنین اعمالی باعث تکامل و تعالی آنان و اجر و پاداش دنیوی و اخروی میشود و همچنین در سرای بعد میتوانند از والدین و اجداد ظالم خود شکایت کرده، حق خود را از آنان مطالبه نماید، خداوند در پاسخ، رنج آنان را با امداد در دنیا و پاداش در آخرت جبران خواهد کرد.
ب) تأثیر تشریعی
تأثیر تشریعی؛ یعنی خداوند به علت گناه والدین و اجداد، فرزندان و نسل او را در آخرت، عذاب کند که چنین عملی از عدالت و رحمت الهی دور است و هرگز کسی به جای دیگری عذاب نمیشود. خداوند در قرآن میفرماید: «و لا تَزِرُ وازِرَۀً وِزرَ اُخری؛ هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را به دوش نمی-کشد»1.(فاطر/35)
تنها زمانی گناه عدهای تأثیر تشریعی در سرنوشت دیگران دارد که همه آن افراد، دارای یک تفکر جمعی باشند، به عنوان مثال یک نفر از قوم ثمود، معجزه الهی؛ یعنی ناقه حضرت صالح علیه السلام را کشت، اما عذاب الهی همه قوم کافر ثمود را در برگرفت؛ زیرا همه آنان بر کشتن ناقه، تصمیم گرفتند، ولی در عمل یک نفر این تصمیم جمعی را اجرا کرد. حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه میفرماید: «وانما عقر ناقۀ ثمود رجل واحد فعمهم الله بالعذاب لما عموه بالرضا فقال سبحانه: فعقروها فاصبحوا نادمین؛ شتر ماده ثمود را یک نفر دست و پا برید؛ اما عذاب آن، تمام قوم ثمود را گرفت؛ زیرا همگی آن را پسندیدند، خداوند سبحان میفرماید: ماده شتر را پی کردند و سرانجام پشیمان شدند»2 (شعراء/157) .
پس تأثیر تشریعی به معنای لعن شدن یا مورد عذاب قرار گرفتن با دو شرط تحقق میپذیرد:
۱. گناه اجتماعی باشد؛
۲. رضایت دیگران چه نسل و چه غیر نسل، در حکم شراکت در آن گناه بوده و تصمیم او جزئی از تصمیم جمع باشد، در واقع تک تک آن افراد به گناه خود عقاب میشوند که گناهی جمعی و منسوب به همه آنان است.3
نتیجه :
1. تأثیر تکوینی گناه اجداد در نسل انسان به دلیل قانون علت و معلول و ارتباط تنگاتنگ بین اجزاي عالم ماده غیرقابل اجتناب است، اما خداوند با جبران آن در دنیا و آخرت، تأثیرات چنین گناهانی را رفع میکند و هرگز به خاطرگناه والدین، فرزند مظلوم را مورد عذاب اخروی قرار نمیدهد.
2.تأثیر تشریعی گناه و فراگیر شدن عذاب الهی منحصر به رابطه فرزندی نیست، بلکه نتیجه تفکر و عقیده واحد است؛ به گونهاي که راضی بودن به گناهی در حکم شرکت در آن گناه باشد، مانند گناه اجتماعی که عامل گناه جزئی از جمع و تصمیم او نیز جزئی از تصمیم جمع به حساب بیاید.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
برای دانستن فرق بین مشرک و کافر ابتدا لازم است، تعاریف هر یک از اینها بیان شود:
«كفر» به معناى «پوشاندن و پنهان كردن چيزى» از نظر است1. كفر مقابل ايمان است؛ به معناي انكار آگاهانه حق، توحيد و نفي خالق است.2 به کسانی که حقیقت را میفهمند و آن را پنهان میکنند، کافر گفته میشود.3
در قرآن کلمه «کفر» و مشتقاتش، نظیر: کافر، کافرون، کفار و... بیش از پانصد مرتبه استعمال شده و در همه آن موارد به معنای واحد به کار نرفته است، بلکه معانی و مراتب مختلف دارد، از قبیل انكار مبدأ و معاد، انكار آگاهانه حق، کفران نعمت، ترک دستورات و واجبات، برائت از کافران و ...
شرك به معناى «شريك شدن دو فرد يا افرادى در يك عمل يا در يك امرى» است،4 اما در فرهنگ و اصطلاحات دينى، به معناى شريك قرار دادن موجود ديگرى با خداى بزرگ، در يكى از مقامات و شئون مخصوص به آفريننده عالم است.5 پس مشرك به كسى گفته مى شود كه براى خدا (درذات، عبادت، خالقيت، افعال،صفات و ...) شريكى قائل شود،مانند: بت پرستان.
آنچه در قرآن بیش از همه مطرح شده شرک در عبادت است؛ زیرا در عصر نزول قرآن، اكثر مردم گرفتار اين نوع از شرك بودند.6 برخی از اقسام شرک مانند شرک در صفات و ریاکاری در اعمال عبادی موجب خروج از اسلام نمیشود، اگرچه اعمال را بیارزش مینماید. اسلام، هرگونه هواپرستی، جاهپرستی، مقامپرستی، پولپرستی و ... را شرک میداند و با آن مبارزه میکند.7
پس كفر، اعم از شرك است و شرك به معنی انکار توحید و یکی از مصادیق کفر است.8 كفر معناى وسيع دارد؛ زیرا كافر ممكن است، مشرك باشد (دو خدايى، سه خدايى) ممكن هست اصلاً به خدايى اعتقاد نداشته باشد، مانند ماديين، ملحدان، دهريين و نيز به معناى انكار كننده راه حق و آيين درست است. کفر دارای مراتبی است؛ حداقل کفر عبارت است از انکارآگاهانه توحید یا نبوت یا معاد یا انکار چیزی که بداند از طرف خدا بر پیامبران نازل شده است و بدترین مراتب کفر، انکار عنادآمیز همه این حقایق با علم به صحت آنها و تصمیم بر مبارزه با آنها است.9 شرک نیزکه به معنای شریک گرفتن برای خدا است، همچون کفر معانی و مراتب مختلفی دارد؛ مرتبة قوی و ظاهر آن شامل کسانی است که اعتقاد دارند خدا دو تا یا بیشتر است یا بتها را شفیعان درگاه خدا قرار میدهند. درجه بعد، اعتقاد کسانی است که به استقلال اسباب و علل اعتقاد دارند، به عنوان مثال دارو را به طور مستقل شفادهنده میدانند و درجه ضعیفتر شرک که به جز بندگان مخلص خدا احدی از آن بری نیست؛ عبارت است از غفلت از یاد خداوند متعال و توجه به غیر خدا؛ پس همه اینها شرک است، اما این سبب نمیشود که ما کلمه شرک بر همه دارندگان مراتب شرک اطلاق شود.10
نتیجه:
كفر، اعم از شرك است و شرك یکی از مصادیق کفر است.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
هر چیزی که چیز دیگر را بپوشاند یا هر مانع و فاصله میان دو یا چند چیز را «حجاب» گویند.1 حجاب، از نظر اصطلاح جدید، پوشش مخصوص زنان است و در اسلام به این معنا است که زنان در معاشرت با مردان مو و بدن خود را بپوشانند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازند. حجاب به این معنا چندین بار در قرآن آمده است2:
یک بار در سوره احزاب آیه 53 خداوند در مورد زنان پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرماید: «مِنْ وَراءِ حِجابٍ...»؛ یعنی چون از زنان پيغمبر متاعى خواستيد از پس پرده بخواهيد.
بار دیگر در سوره نور آیه 31، در خصوص پوشيده بودن زن از نامحرم فرموده است: « «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ ابْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ الَّا ما ظَهَرَ مِنْها وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ الَّا...؛ و به زنان مؤمن بگو: ديدگان خويش را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زيور خويش را آشكار نكنند، مگر آنچه پيداست و مقنعههاى خويش بر گريبانها بيندازند و زيور خويش را آشكار نكنند مگر برای...»
و همچنین در سوره احزاب آیه 59 به طور عمومی نیز خداوند میفرماید: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ...؛ اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها (روسرىهاى بلند) خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براى اينكه (از كنيزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است... .»
چرا خداوند حجاب را بر خانمها واجب کرده است؟ آیا حجاب مانعی برای پیشرفت خانم در جوامع بشری نیست؟
فلسفه پوشش در اسلام را میتوان از جنبههای گوناگون بررسی کرد و برای تأیید و تأکید بیشتر از مثالهای نقض کمک گرفت:
1ـ فطری
خداوند حکیم، انسان را به گونهای آفریده که میل به برخی امور را به صورت درونی و فطری دارد. این امور فطری، ابزاری برای رسیدن به کمال حقیقی و سعادت واقعی وی هستند.3 میل به پوشش و حجاب نیز یکی از امور فطری است که نه تنها بانوان بلکه آقایان نیز از آن برخوردارند، اما از آنجایی که ویژگی های جسمی این دو صنف از انسان(مذکر و مؤنث) با یکدیگر متفاوت است4 این میل فطری در خانمها نسبت به آقایان شدیدتر بوده و اسلام نیز به مقتضای فطرت بانوان، محدودۀ پوشش و حجاب را برای آنها بیشتر از آقایان مشخص کرده است تا بدین وسیله راه پیشرفت و ترقی برای شان فراهم شود.
عوامل متعددی موجب خاموش شدن ندای فطرت و غفلت از آن میگردد، میل به پوشش، ثمرۀ حیا است؛ حیایی که در روایات اسلامی همراه و قرین عقل قرار داده شده است5؛ بنابراین اگر به هر دلیلی نور عقل کمرنگ گردد6 و شهوت غالب شود بی حیایی و به دنبال آن بی عفتی بروز میکند. عفت، حالتی درونی است که مانع غلبۀ شهوت بر انسان میشود7 و زمینۀ گرایش به پوشش و حجاب را فراهم میسازد. از نظر اسلام، حجاب هم شامل پوشش ظاهری و هم تقوا و عفاف درونی است.8 عفاف از فطرت سرچشمه میگیرد و بهترین عامل برای کنترل اعمال و رفتار است9 و مصادیق مختلفی از جمله عفت در کلام، عفت در نگاه، عفت در راه رفتن، عفت در پوشش ظاهری و ... را شامل میشود. رابطه میان عفاف و حجاب را میتوان بدین گونه ترسیم کرد که هر عفافی حجاب است، ولی هر حجابی عفاف نیست، پس اگر کسی با داشتن پوشش ظاهری به تبَرّج و خودنمایی بپردازد، حکم حجاب را رعایت نکرده است.
داستان رانده شدن آدم ابوالبشر و همسرش حوا (علیهماالسلام) به خوبی فطری بودن حجاب را نشان میدهد؛ زیرا هنگامی که آنها از میوۀ ممنوعه خوردند و به عریان بودن خود پی بردند به دنبال چیزی میگشتند که خود را با آن بپوشانند10 و همچنین تمام امت های قبل از اسلام، مانند زرتشتیان، براهمه، بودائیان، یهودیان، مسیحیان و اعراب به مسأله پوشش خصوصا برای زنان توجه ویژه داشتند.11
2ـ روانى
اگر میان زن و مرد حریمی نبوده به نحوی که دارای آزادی و معاشرت های بی بند و بار باشند، هيجانها و التهابهاى جنسى شان زیاد میشود وبه دلیل اینکه غريزه جنسى، غريزهاى نيرومند، عميق و دريا صفت است، هر چه بيشتر اطاعت شود، سركشتر مىشود، همچون آتش كه هر چه بيشتر به آن هيزم دهند، شعلهورتر مىگردد12.
👇👇
اسلام به قدرت عجیب اين غريزه آتشين توجه كامل كرده و تدابير لازم را براى تعديل آن انديشيده است. از طرفى به زنان و مردان دستور مىدهد كه در معاشرتها از نگاه و چشمچرانى بپرهيزند13؛ زیرا نگاه، اولين قدم به سوى اين ورطه هولناك است و بعد بخصوص به زنان دستور مىدهد كه بدن، زينتها و زيباييهاى خود را از مردان بيگانه بپوشند و در اجتماع به جلوهگرى و دلربايى نپردازند14 تا باب استفاده جنسى در اجتماع و خارج از خانواده بسته بماند؛ زیرا اگر اين باب باز شود، به علت نامحدود بودن تقاضا و انجام ناشدنى بودن آن، منجر به احساس محروميت و شكست و اختلالات روحى و بيماريهاى روانى مىگردد.15
3ـ خانوادگى:
تحکیم پیوند خانواده و صمیمیت بین زن و شوهر در صورتی با موفقیت انجام میشود که لذتجویی و بهره برداری جنسی در محیط خانواده باشد؛ بدین منظور حجاب و پوشش در خارج از خانه برای جلوگیری از کامجویی نامحرمان واجب است.16
4ـ اجتماعى:
اگر خواستههای جنسى از محيط خانه به اجتماع کشانده شود، نيروى كار و فعاليت را ضعيف مىكند. جامعهاى كه محيط كارىاش به لذتجوييهاى شهوانى آلوده باشد و زنان با آرايشهاى مهيّج و محرّك، به جلوهگری مقابل همکاران آقا بپردازند، افراد بيش از آنكه به فكر كار و وظيفه باشند، در فكرهاى ديگر خواهند بود.17
5ـ ارزشى و احترام زن:
دین مبین اسلام به ارزش و احترام زن در اجتماع اهمیت داده و با قرار دادن پوشش و ايجاد حريم براى زن شأنیت انسانی وی را حفظ کرده است تابدین وسیله، کالا و ابزاری براى خوشگذرانی هوسبازان نباشد18 و از مزاحمت افراد سبک سر در أمان بماند. زن هر اندازه متينتر، باوقارتر و عفيفتر حركت كند و از خودنمايى و خودآرايى در اجتماع بپرهيزد، بر احترامش افزوده مىگردد 19و اگر توجهی هم به آنها باشد، احترام نیست، بلکه سوء استفاده و بهره برداری غیرمستقیم است.
6ـ عبادی
هرگاه انسان به عبودیت و بندگی خود واقف باشد با جان و دل و بدون چون و چرا به فرامین معبود خود عمل میکند. حجاب از فرامین الهی است که حق الله محسوب میشود نه حق زن و یا شوهرش یا سایر اعضای خانواده که رضایت آنها مجوزی برای بیحجابی باشد. آیه الله جوادی آملی در این باره میفرماید:«حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ويژه برادر و فرزندانش ميباشد، همه اينها اگر رضايت بدهند قرآن راضي نخواهد بود، چون حرمت زن و حيثيت زن به عنوان حق اللَّه مطرح است و خداي سبحان زن را با سرمايه عاطفه آفريد كه معلّم رقّت باشد و پيام عاطفه بياورد، اگر جامعهاي اين درس رقّت و عاطفه را ترك نمودند و به دنبال غريزه و شهوت رفتند به همان فسادي مبتلا ميشوند كه در غرب ظهور كرده است».20
نتیجه:
با توجه به پاسخهای فوق روشن میگردد:
1. حجاب و پوشش برای زن نه تنها هیچ مانعیتی برای فعالیت های اجتماعی او ندارد بلکه موجب حفظ شخصیت انسانی اش میگردد.
2. روی آوردن به پوشش و لباس، امری درونی و فطری انسان است، رعایت آن موجب سلامت، نشاط و پویایی جامعه و استحکام خانواده میشود.
برای اطلاعات بیشتر به منابع زیر رجوع شود:
1. شهريار تهرانى؛ آيا حجاب ضرورت دارد؟، 2. محسن قرائتى و محمد محمدىاشتهاردى؛ پوشش زن در اسلام، 3. مهدى مهريزى؛ حجاب، 4. على محمدى آشنايى؛ حجاب در اديان الهى، 5. محمدرضا اكبرى؛ حجاب در عصر ما، 6. مقالات كنگره اسلام و زن؛ حجاب و آزادى، 7. محمد مهدى شمسالدين؛ حدود پوشش و نگاه در اسلام، 8. رسول جعفريان؛ رسائل حجابيه، 9. مرتضى مطهرى، مسئله حجاب.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰