eitaa logo
پرسمان اعتقادی
42.4هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.1هزار ویدیو
66 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
💠💠 👌معاند جاهل با جعل و تحریف در معنای آیه در صدد شبهه پراکنی است و مثلا می گوید که : 1⃣ درباره تعداد نفرات اصحاب کهف اختلاف شده بود و قرار بود که خداوند رفع اختلاف کند , در حالی که آیه مذکور با صراحت و با استفاده از ( سین ) تصریح می کند که در آینده این اختلافات رخ خواهد داد و می فرماید : " سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِيلٌ فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَدا " " گروهى خواهند گفت آنها سه نفر بودند كه چهارمين‏شان سگ آنها بود، و گروهى مى‏گويند پنج نفر بودند كه ششمين آنها سگشان بود- همه اينها سخنانى بدون دليل است- و گروهى مى‏گويند آنها هفت نفر بودند و هشتمين‏شان سگ آنها بود، بگو پروردگار من از تعداد آنها آگاهتر است، جز گروه كمى تعداد آنها را نمى‏دانند، بنا بر اين در باره آنها جز با دليل سخن مگوى و از هيچكس پيرامون آنها سؤال منما. " ( کهف ٢٢ ) ❕در تفسیر مجمع البیان آمده است : " در اينجا خداوند خبر مى‏دهد كه بزودى در باره عده اصحاب كهف، اختلاف پيدا ميشود. هنگامى كه نصاراى نجران، خدمت پيامبر گرامى اسلام، شرفياب شدند، اين اختلاف پيدا شد. نصاراى يعقوبى گفتند: آنها سه نفرند و چهارمى سگ ايشان است. نصاراى نسطورى گفتند: آنها پنج نفرند و ششمى سگ ايشان است. مسلمانان گفتند: آنها هفت نفرند و هشتمى سگ ايشان است. " 📚ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏15، ص: 38 💠 👇
💠💠 👌مطابق روایات ما , روح مطهر پیامبر گرامی در دنیا به عرش می رفت و از ناحیه خداوند علوم بیشتری بر ایشان افاضه می شد : " وَافَى رَسُولُ اللَّهِ ص الْعَرْش‏ ... ْ فَلَا تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَى أَبْدَانِنَا إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَاد " 📚بصائر الدرجات ج ١ ص ١٣٠ ❕پیامبر گرامی نیز علومی که تازه به ایشان افاضه می شد را به امیر مومنان ع می رساند و علی ع هم به سایر امامان , چنان که در نقلی آمده است که راوی می گوید : به امام صادق عليه السّلام عرض كردم ابو بصير ميگفت: " از شما شنيده است كه فرموده‏ايد اگر مسأله افزايش نبود ما علم خود را تمام ميكرديم " فرمود: صحيح است عرض كردم آيا در علم شما چيزهائى اضافه مى‏شود كه پيامبر اكرم نداشت فرمود: نه براى پيامبر اكرم اين مطالب بطريق وحى بود و براى ما از طريق حديث ( و بیان پیامبر ) " "قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبَرَنِي أَبُو بَصِيرٍ أَنَّهُ سَمِعَكَ تَقُولُ لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ تُزَادُونَ شَيْئاً لَيْسَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ لَا إِذَا كَانَ ذَلِكَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَحْياً وَ إِلَيْنَا حَدِيثاً " 📚امالی طوسی ص ٤٠٩ 👌بر این اساس و بر اساس روایت مورد استناد وهابی , روح پیامبر گرامی ص پس از مرگ به آسمان عروج می کند و علومی را دریافت می کند و از علی ع می خواهد که پس از اتمام غسل و کفنش از ایشان سوال کند , تا پیامبر گرامی به سخن آمده و این علوم افاضه شده را به علی ع برساند . ❕مطابق سایر روایات , علی ع هم چنین کردند و پیامبر گرامی ص علوم افاضه شده را به علی ع منتقل کردند به گونه ای که علی ع هرگاه از آن علوم استفاده می کرد , می فرمود این دسته از علوم از مواردی است که پیامبر گرامی ص پس از مرگش مرا از آن آگاه کرد : " قَال هَذَا مِمَّا أَخْبَرَنِي بِهِ النَّبِيُّ ص بَعْدَ مَوْتِهِ " 📚الخرائج و الجرائح ج ٢ ص ٨٠٣ _ بحار الانوار ج ٤٠ ص ٢١٥ 💠 👇
💠💠 👌ما بر اساس روایاتی که از معصومین علیهم السلام به ما رسیده است , معتقدیم که امامان گرامی ما به مرگ غیر طبیعی از دنیا رفته اند و شهید شده اند , چنان که امام حسن علیه السلام فرمود: «هیچ یک از ما نمی باشد جز آنکه یا توسط شمشیر از دنیا می رود و یا توسط سم از دنیا می رود» " َ مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ " 📚بحار الانوار ج27 ص217 _ کفایه الاثر ص227 👌امام رضا علیه السلام فرمود: «همه ما مقتول و شهید از دنیا می رویم و من نیز با سم مقتول و شهید می شوم » " وَ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَمَقْتُولٌ بِالسَّم‏ " 📚الفقیه ج 2 ص 585 _ عیون الاخبار ج 2 ص 203 ❕بر همین اساس , شیخ صدوق می گوید : " اعتقاد شیعه آن است که امام حسن بن علی عسکری ع توسط معتمد خلیفه عباسی , مسموم شد و به شهادت رسید " " وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ- عَلَيْهِ السَّلَامُ- قَتَلَهُ الْمُعْتَمِدُ بِالسَّمِّ. " 📚إعتقادات الإمامية (للصدوق)، ص: 99 ❕جدای از آنچه بیان شد , در کتاب سیره پیشوایان در رابطه با شهادت امام عسکری ع چنین می خوانیم : " معتمد عباسى كه همواره از محبوبيت و نفوذ معنوى امام در جامعه نگران بود، چون ديد توجه مردم به امام روز به روز بيش‌تر مى‌شود و زندان و اختناق و مراقبت تأثير معكوس دارد، سرانجام به همان شيوۀ مزورانۀ ديرينه متوسل شد و امام را پنهانى مسموم ساخت. ❕دانشمند نامدار جهان تشيع، «طبرسى» ، مى‌نويسد: بسيارى از دانشمندان ما گفته‌اند: امام عسكرى عليه السلام بر اثر مسموميت به شهادت رسيد، چنان‌كه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنيا رفته‌اند. 📚اعلام الوری ص ٣٦٧ ❕«كفعمى» ، دانشمند معروف شيعه، مى‌گويد: او را «معتمد» مسموم ساخت . 📚 الانوار البهیه , شیخ عباس قمی , ص ١٦٢ ❕ «محمد بن جرير بن رستم» ، از دانشمندان شيعى در قرن چهارم، معتقد است كه: امام عسكرى عليه السلام در اثر مسموميت به درجۀ شهادت رسيد. 📚دلائل الامامه ص ٢٢٣ 💠 👇
◀️ معنا و مفهوم روايت : 👇🏿 بعد از وفات پیامبر صل الله عليه واله وسلم و اتفاقاتی كه در مورد خلافت رخ داد . بعد از آن مهاجرين و انصار نزد حضرت علی آمدند و گفتند تو از همه مردم به خلافت سزاوارتر و مستحق خلافت هستی و دستت را بده تا با تو بيعت كنيم و حاضريم در راه تو جان خود را فدا كنيم . حضرت علی گفت اگر واقعا راستگو هستيد ، وعده ما فرداست و با موی سر تراشيده نزد من حاضر شويد . روز بعد حضرت علی و سلمان و ابوذر و مقداد موی سر خود را تراشيدن اما هيچکس دیگری حاضر نشد . و بار ديگری نيز مهاجرين و انصار نزد حضرت علی حاضر شدند و باز همان ادعای خود را تكرار كردند و اين بار نيز حضرت علی به آنان گفت اگر راستگو هستید وعده ما فرداست و با موی سر تراشيده نزد من حاضر شويد . روز بعد كه شد باز كسی حاضر نشد و فقط آن سه نفر يعنی سلمان و ابوذر و مقداد با موی سر تراشيده آماده بودن و خبری از بقيه نبود و خلف وعده كرده و امام را تنها گذاشتن . در ادامه راوی با تعحب سؤال ميكند آيا عمار در بين آنان نبود ؟ يعنی عمار در بين كسانی كه امام را اطاعت كردن و موی خود را تراشيدند نبود ؟ امام باقر در پاسخ میگوید : خير راوی دوباره سؤال ميكند آيا عمار از أهل ردة بود ؟ امام باقر در پاسخ به اين سؤال گفت : عمار بعدها همراه أميرمؤمنان جنگید يعنی سالها بعد در زمانی كه حضرت علی به خلافت رسيد همراه امير مؤمنان جنگید ❗️❗️ 💠💠 👌جناب عمار رضی الله عنه از کسانی بود که از همان ابتدا معتقد به ولایت امیر مومنان علیه السلام بود , چنان که در نقلی آمده است که راوی می گوید : " شنيدم از ابو ذر كه گفت: شنيدم از رسول خدا ص سه كلمه مى‏گفت در حقّ على بن ابى طالب كه اگر يكى از آنها از براى من باشد دوست‏تر مى‏دارم از دنيا و هر چه در دنياست؛ شنيدم در حقّ على مى‏گفت كه: خداوندا! او را اعانت كن و استعانت جو به او؛ خداوندا! او را يارى كن و انتقام از دشمنانت بكش به او بدرستى كه او بنده توست و برادر رسول توست. ❕پس ابو ذر گفت: شهادت مى‏دهم براى على كه ولىّ خداست و برادر و وصىّ رسول خداست. همين شهادت را براى آن حضرت مى‏دادند سلمان فارسى و مقداد و عمار و جابر بن عبد اللّه انصارى و ابو الهيثم بن التيهان و خزيمة بن ثابت ذو الشهادتين و ابو ايوب صاحب خانه رسول خدا و هاشم بن عتبه مرقال كه همه افاضل اصحاب رسول خدا بودند " " سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ لِعَلِيٍّ كَلِمَاتٍ ثلاث [ثَلَاثاً] لَأَنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا سَمِعْتُهُ يَقُولُ اللَّهُمَّ أَعِنْهُ وَ اسْتَعِنْ بِهِ اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ فَإِنَّهُ عَبْدُكَ وَ أَخُو رَسُولِكَ ثُمَّ قَالَ أَبُو ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَشْهَدُ لِعَلِيٍّ بِالْوَلَاءِ وَ الْإِخَاءِ وَ الْوَصِيَّةِ قَالَ كريزَةُ بْنُ صَالِحٍ وَ كَانَ يَشْهَدُ لَهُ بِمِثْلِ ذَلِكَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو الْهَيْثَمِ بْنُ التَّيِّهَانِ وَ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَبُو أَيُّوبَ صَاحِبُ مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هَاشِمُ بْنُ عُتْبَةَ الْمِرْقَالُ كُلُّهُمْ مِنْ أَفَاضِلِ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ " 📚امالی صدوق ص ٥٣ 💠 👇
💠💠 👌متاسفانه وهابی در بیان روایت و ترجمه آن تقطیع و تحریف صورت داده تا مستمسکی برای شبهه پراکنی پیدا کند . ❕امامان علیهم السلام , مطیع محض خداوند بوده و تمام افعال و عملکردها و محبت ها و خشم ها و سایر عملکردهای آن بزرگواران , مطابق با اذن و دستور خداوند بوده است , چنان که امام کاظم ع فرمود ؛ « خداوند قلوب امامان را محل اراده و خواست خودش قرار داده است . هر زمان خداوند چیزی را بخواهد آنان هم می خواهند و بدون اذن خداوند کاری نمی کنند» « ان الله جعل قلوب الائمه ، موردا لارادته ، فاذا شاء الله شیئا ، شاءوه ...» 📚تفسیر قمی , ج ٢ ص ٤٠٩ _ بحار الانوار ج ٥ ص ١١٤ 👌برخی از امامان علیهم السلام در مواردی از جانب خداوند مامور می شدند که یکی از فرزندان خود را که قرار نبود امام شود , بیشتری از فرزندی که قرار بود , امام شود , دوست بدارند و به او اظهار محبت کنند , تا به مردم نشان دهند که انتخاب امام به دست خداوند است و حتی خود امام قبلی هم در انتخاب امام بعدی نقشی ندارد , زیرا اگر انتخاب امام دست امام قبلی بود , باید فرزندی را که بیشتر دوست داشتند را به عنوان امام معرفی کنند , اما خداوند فرزند دیگرشان را امام می کند . ❕این نکته در روایتی که وهابی به آن استناد کرده است , تصریح شده است , چنان که در فرازهایی از روایت مذکور آمده است که امام کاظم ع فرمود : " اى ابا عماره به تو خبر دهم كه من از منزلم بيرون رفتم و به فلان پسرم ( امام رضا ع ) وصيت كردم و در ظاهر پسران ديگرم را هم با او شريك كردم ولى در باطن تنها به او وصيت كردم، اگر كار ( انتخاب امام ) دست من بود، امامت را به پسرم قاسم ميدادم كه او را دوست دارم و نسبت به او مهربانم، ولى اين اختيار با خداى عز و جل است، هر كجا خواهد قرار دهد.... " ❕در ادامه , امام کاظم ع از گفتگویی که با روح مطهر پیامبر گرامی ص داشته است , سخن به میان می آورد که پیامبر گرامی ص خطاب به ایشان فرمودند : " اگر امر امامت از روى محبت و دوستى بود كه اسماعيل از تو نزد پدرت ( امام صادق ) محبوبتر بود، ولى امام از جانب خداى عز و جل تعيين مى‏شود، سپس موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: من تمام فرزندان زنده و مرده‏ام را به نظر آوردم، آنگاه امير المؤمنين عليه السلام به پسرم على اشاره كرد و فرمود: اين سرور آنهاست: او از من و من از اويم و خدا با نيكوكاران است. " " لَوْ كَانَ الْأَمْرُ إِلَيَّ لَجَعَلْتُهُ فِي الْقَاسِمِ ابْنِي لِحُبِّي إِيَّاهُ وَ رَأْفَتِي عَلَيْهِ وَ لَكِنْ ذَلِكَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَجْعَلُهُ حَيْثُ يَشَاء ... وَ لَوْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ بِالْمَحَبَّةِ لَكَانَ إِسْمَاعِيلُ أَحَبَّ إِلَى أَبِيكَ مِنْكَ وَ لَكِنْ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ قَالَ أَبُو إِبْرَاهِيمَ وَ رَأَيْتُ وُلْدِي جَمِيعاً الْأَحْيَاءَ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتَ فَقَالَ لِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع هَذَا سَيِّدُهُمْ وَ أَشَارَ إِلَى ابْنِي عَلِيٍّ فَهُوَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ اللَّهُ مَعَ الْمُحْسِنِين‏ " 📚الکافی ج ١ ص ٣١٥ 👌می بینیم که امام صادق ع یا امام کاظم ع , برای آنکه تصریح کنند که در انتخاب امام بعدی نقشی ندارند و امر امامت به دست خداوند است , از محبت بیشتر خود به یکی از فرزندان , سخن به میان می آوردند تا به مردم نشان دهند که اگر انتخاب امام به دست خود ما بود , طبیعتا باید فرزند محبوبتر خود را امام می کردیم , اما این امر به دست خداوند است . 💠 👇
💠💠 👌چند روزی است که یک بحث تراجمی پیرامون دو اصطلاح " مقدس اردبیلی " و " محقق اردبیلی " بر پایه سخنان رئیس جمهور محترم , شکل گرفته است . ❕برخی از کانالها و افراد مانند امام جمعه اردبیل , به دفاع از جناب رئیسی و سخنان ایشان به پا خواسته اند و در این زمینه توضیحاتی داده اند . 👌خبرگزاری حوزه چنین می نویسد : "به گزارش خبرگزاری حوزه از تهران، حجت الاسلام والمسلمین رئیسی، در جمع نخبگان، علما، خانواده های شهدا، ایثارگران و جمعی از اقشار مردم اردبیل گفته بود: "اردبیل مفاخر و بزرگان بسیاری دارد، که اینها علمای عامل واصل اند، محقق اردبیلی، مقدس اردبیلی. اینها چهره هایی هستند که امروز هم مشی و سخنان سیره آنها نه تنها برای اربیلی ها، برای ایران، عالم و جهان اسلام درس و الگو هستند. ما در زمان خودمان آنها را درک نکردیم، نه مقدس اردبیلی و نه محقق اردبیلی را".  ❕بعد از این اظهارات بود که برخی با حاشیه سازی ها و شیطنت های رسانه ای، با اشاره به این که محقق اردبیلی و مقدس اردبیلی یکی هستند، گفتند رئیس‌جمهور دچار اشتباه تاریخی شده است. 👌پاسخ امام جمعه اردبیل به حاشیه سازان: حجت الاسلام والمسلمین عاملی امام جمعه اردبیل، در پاسخ به این حاشیه سازی ها، در گفتگویی با تایید سخنان رئیس جمهور، اظهار کرد: آقای رئیس‌جمهور در سخنان خود از ۲ نفر از مفاخر شیعه اردبیلی یاد کردند که هر دو آنها از بزرگان هستند. ❕آیت‌الله محقق اردبیلی که دانشگاه اردبیل نیز به نام ایشان است از مفاخر شیعه و مشهور به مقدس اردبیلی هستند؛ نفر دومی که آقای رئیس‌جمهور منظورشان بود، آقای محمد بن علی اردبیلی مشهور به محقق اردبیلی صاحب کتاب مشهور جامع الرواة بودند که ایشان نیز واقعاً از مفاخر هستند. بنابراین آقای رئیسی از دو عالم بزرگوار متفاوت نام بردند. " 🌐https://hawzahnews.com/xbp67 ❕اما به نظر می رسد که توضیح مزبور صحیح نباشد و لزومی نیز ندارد که ما به هر قیمتی از سخنان و عملکردهای افراد دفاع کنیم و مخاطبین خود را نیز غافل فرض کنیم و بی اطلاعی خود را در بحث تراجم به رخ بکشیم !!! 💠 👇
💠💠 👌چنان که در پرسش آمده است , در کتاب تاریخ ٢ پایه یازدهم رشته ادبیات و علوم انسانی , در ص ٢١ که از قبائل قریش سخن به میان می آورد , بالخصوص بر روی نام برخی از دشمنان اهلبیت ع چون عمر بن خطاب دست می گذارد و نسب آنان را تا حضرت اسماعیل ع بیان می کند و به صورت غیر مستقیم برای آنان فضیلت تراشی می کند , حال در این رابطه توجه به نکاتی لازم است : 1⃣اقتضای وجوب رعایت حرمت و محبت اهلبیت علیهم السلام و برائت از دشمنان آن بزرگواران آن است که در چنین مباحث آموزشی به فرزندانمان , آثار اهلبیت علیهم السلام را منتقل کنیم , نه آنکه به دروغ و جعل از دشمنانشان به نیکی یاد کنیم , چنان که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم : " فَثَبَّتَنِىَ اللَّهُ أبداً ما حَييتُ عَلى‏ مَوالاتِكُمْ وَ مُحَبَّتِكُمْ وَ دينَكْم، وَ وفَّقَنى لِطاعَتِكُمْ، وَ رَزَقَنى شَفاعَتَكُمْ، وَ جَعَلَنى مِنْ خيارِمَواليكُم، التّابِعينَ لِما دَعَوتُمْ إلَيهِ، وَ جَعَلَنى مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثارَكُمْ وَ يَسْلُكُ سَبِيلَكُمْ وَ يَهْتَدى بِهُداكُم وَ يُحْشَرُ فى زُمْرَتِكُمْ وَ يُكَرُّ فى رَجْعَتِكُم وَ يُمَلَّكُ فى دَوْلتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فى عافِيَتِكُمْ وَ يُمَكَّنُ فى أَيّامِكُمْ وَ تَقِرُّ عَيْنُهُ غَدَاً بِرُؤْيَتِكُمْ " پس خداوند، هميشه تا زنده‏ام، بر موالات و دوستى شما و آيين شما، پا بر جايم بدارد و مرا در اطاعت شما، موفّق بدارد و شفاعت شما را روزى‏ام كند و مرا از بهترين دوستانتان- كه پيرو آنچه باشند كه شما بِدان دعوت مى‏كنيد-، قرار دهد؛ و مرا از آنانى كه آثار شما را نقل كرده، به راه شما مى‏رود و به هدايت شما، رهبرى مى‏شود و در گروه شما، محشور مى‏شود و در زمان بازگشتِ شما، باز مى‏گردد و در دولت شما، به فرمان‏روايى مى‏رسد و در عافيت (حُسنِ عاقبت) شما، بلندمرتبه مى‏شود و در روزگار شما، پا بر جا مى‏گردد و چشم او، فردا به ديدار شما روشن مى‏شود، قرار دهد " 📚الفقیه ج ٢ ص ٦١٥ 2⃣مشهور آن است که اعراب جاهلی و قبائل قریش از فرزندان اسماعیل ع بوده اند , که دچار انحراف شدند و قدم در وادی جهل و کفر و شرک گذاشتند , چنان که می نویسند : " عرب جاهلى كه از نسل اسماعيل بودند، روزگارى خداپرست بوده و از تعاليم ابراهيم و فرزندش اسماعيل پيروى مى‌كردند؛ ولى با گذر زمان و بر اثر آمد و شد با بت پرستان كم‌كم بت پرستى در ميان آنان جاى خداپرستى را گرفت. " 📚منشور جاوید، ج ۱۳، ص۳۶ ❕بنابراین صرف انتساب یک قبیله به یک پیامبر الهی , فضیلتی محسوب نمی شود , چنان که همه ما نیز به یک پیامبر الهی به نام آدم ع منسوبیم و از فرزندان ایشان محسوب می شویم و به خودی خود این انتساب فضیلتی نیست . 3⃣اساسا انتساب عمر بن خطاب به اسماعیل ع معلوم نیست , چرا که در نسب او فساد و زنا بوده است و دقیقا معلوم نیست که اجداد او از کدام قبیله عرب بوده اند ❗️❗️ ❕کلبی نسب شناس معروف اهلسنت می نویسد ; " هاشم بن عبد مناف , کنیزی داشت به نام صهاک که عبدالعزی بن رباح و ربیعه بن الحارث بن حبیب بن جذیمه با او همبستر شدند و دو فرزند به دنیا آورد که یکی به نام نفیل ( جد عمر بن خطاب ) بود که ملحق شد به عبدالعزی بن رباح و دیگری عمرو بود که ملحق شد به ربیعه " " ثم وقع علیها عبد العزی بن رباح فجاءت بنفیل جد عمر بن خطاب ثم وقع علیها ربیعه بن الحارث بن حبیب بن جذیمه فجاءت بعمرو بن ربیعه " 📚مثالب العرب کلبی ص ٩٥ ❕همین مطلب را علامه حلی به گونه ای دیگر از کلبی نقل می کند که او می گوید : " نفیل بن هاشم بر صهاک وارد می شد و سپس عبدالعزی بن رباح بر او وارد شد و نفیل جد عمر بن خطاب زاده شد " " وَ قَدْ رَوَى أَبُو الْمُنْذِرِ هِشَامُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ السَّائِبِ الْكَلْبِيُّ وَ هُوَ مِنْ رِجَالِ السُّنَّةِ فِي كِتَابِ الْمَثَالِب‏ كَانَتْ صُهَاكُ أَمَةً حَبَشِيَّةً لِهَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ فَوَقَعَ عَلَيْهَا نُفَيْلُ بْنُ هَاشِمٍ ثُمَّ وَقَعَ عَلَيْهَا عَبْدُ الْعُزَّى بْنُ رِيَاحٍ فَجَاءَتْ بِنُفَيْلٍ (جَدِّ عُمُرَ بْنِ الْخَطَّابِ) " 📚نهج الحق ص ٣٤٨ ❕بنابراین صهاک فرد هرزه و فاحشه ای بوده است و مردان گوناگون بر او وارد می شده اند و معلوم نیست که نفیل جد عمر بن خطاب دقیقا فرزند چه کسی بوده است تا بتوانیم بر اساس او نسب عمر را شناسایی کنیم ❗️❗️❗️ 💠 👇
💠ادامه 👇 4⃣مطابق روایات اهلسنت , " عمر بن خطاب از بیان اجداد خود , پرهیز می کرد و می گفت همین اندازه که پدر و مادر مرا می شناسید , کافی است و از پدرم خطاب بالاتر نروید , خداوند بهتر می داند که چه کسانی واقعا از فرزندان اسماعیل است " " إياكم والطعن في النسب ، إعرفوا من أنسابكم ما تصلون به أرحامكم وتأخذون به وتقطعون به ، واتركوا ما سوى ذلك . لا يسألني أحد وراء الخطاب ! « لا يسألني أحد ما وراء الخطاب ! ألا وقد ذكر لي : أن رجالاً منكم قد أكثروا في إسماعيل وما ولد ، الله أعلم بإسماعيل وما ولد » 📚تاریخ المدینه , ابن شبه النمیری , ج ٣ ص ٧٩٦ _ ٧٩٧ 👌می بینیم که خود عمر چون می دانست که در نسبش طعن است و انتسابش به اسماعیل ع قطعی نیست , از ذکر اجدادش خود داری می کرد و به دیگران نهیب می زد که از اجدادم سوال نکنید , و از پدرم خطاب تجاوز نکنید ❗️❗️ 👌حال برخی از مولفین کتب درسی ما , کاسه داغ تر از آش شده اند و انتساب عمر به اسماعیل ع را قطعی فرض کرده و برایش نسب نامه نیز تنظیم کرده و به فرزندان شیعه ما آموزش می دهند ❗️❗️❗️به راستی چقدر اینان گرفتار بیسوادی و افراطی گری در دوستی با عمر شده اند ❗️❗️ ❕ امام على عليه السلام در باره آيه: «خدا براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است» ( احزاب ٤ ) فرمود : " دوست داشتن ما و دوست داشتن دشمن ما با هم در دل يك انسان جمع نمى‏شوند. [اين از آن روست كه‏] خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است كه با اين، دوست بدارد و با آن يكى، دشمن بدارد. دوستدار ما دوستى‏اش به ما را خالص مى‏گرداند، همان گونه كه طلا با آتش، خالص مى‏گردد و ناخالصى‏اش گرفته مى‏شود. پس هر كه مى‏خواهد محبّتش به ما را بداند، دل خود را بيازمايد. اگر در كنار محبّت ما، دشمن ما را نيز دوست داشت، بداند كه نه او از ماست و نه ما از اوييم و خدا و جبرئيل و ميكائيل، دشمن اويند و خداوند، دشمن كافران است». " " في قَولِهِ تَعالى‏: «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ»-: لا يَجتَمِعُ حُبُّنا وحُبُّ عَدُوِّنا في جَوفِ إنسانٍ، إنَّ اللَّهَ لَم يَجعَل لِرَجُلٍ مِن قَلبَينِ في جَوفِهِ فَيُحِبَّ هذا ويُبغِضَ هذا، فَأَمّا مُحِبُّنا فَيُخلِصُ الحُبَّ لَنا كَما يَخلُصُ الذَّهَبُ بِالنّارِ لا كَدَرَ فيهِ، فَمَن أرادَ أن يَعلَمَ حُبَّنا فَليَمتَحِن قَلبَهُ، فَإِن شارَكَهُ في حُبِّنا حُبُّ عَدُوِّنا فَلَيسَ مِنّا ولَسنا مِنهُ، وَاللَّهُ عَدُوُّهُم وجَبرَئيلُ وميكائيلُ، وَاللَّهُ عَدُوٌّ لِلكافِرينَ. " 📚امالی مفید ص ٢٣٣ ❕ امام صادق عليه السلام فرمود : " در جواب كسى كه گفت: فلانى، شما را دوست مى‏دارد، منتها در برائت از دشمن شما ضعيف است-: هيهات! دروغ مى‏گويد كسى كه دَم از محبّت ما مى‏زند؛ ولى از دشمن ما بيزارى نمى‏جويد. " " لِمَن قالَ لَهُ: إنَّ فُلاناً يُواليكُم إلّاأنَّهُ يَضعُفُ عَنِ البَراءَةِ مِن عَدُوِّكُم-: هَيهاتَ، كَذَبَ مَنِ ادَّعى‏ مَحَبَّتَنا ولَم يَتَبَرَّأ مِن عَدُوِّنا. " 📚مستطرفات السرائر ص ١٤٩ 💠 👇
💠💠 1⃣چنان که در ذیل توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3347 ❕ائمه گرامی ما در فضل و منزلت برابر هستند , چرا که همه آن بزرگواران " نور واحدند " " کلهم نور واحد " , چنان که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم : " أشْهَدُ أَنَّ هذَا سابِقٌ لَكُمْ فيما مَضى‏ وَ جارٍ لَكُمْ فيما بَقِىَ، وَ أنّ أرْواحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طينَتَكُمْ واحِدَةٌ، طابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ‏بَعض. " "گواهى مى‏دهم كه اين [مقام و منزلت‏]، براى شما در گذشته بوده است و در آينده نيز جريان دارد و بى‏گمان، ارواحتان و نورتان و سرشتِ شما، يكى است. همگى پاك و پاكيزه است و برخى از برخى ديگر است .... " 📚الفقیه ج ٢ ص ٦١٣ ❕در حديث قدسى آمده كه خداوند به پيامبرش فرمود: " یا مُحَمَّدُ! إنِّي خَلَقْتُ عَلِيَّا وَ فاطِمَة وَ الحَسَنَ وَ الحُسَينَ وَ الأئِمَّةَ مِن نُورٍ واحِدٍ." " اى محمّد! بى گمان من، على، فاطمه، حسن و حسين و [ديگر] امامان را از نور يكسانى آفريدم. " 📚الغيبة، نعمانى، ص 93، ح 24. 2⃣بنابراین آن بزرگواران سعی و تلاش برابر در انجام وظائف امامتی صورت می دادند , اما گاه شرایط جامعه به گونه ای رقم می خورد که مثلا یکی از امامان , ظرفیت و فرصت و آزادی بیشتری برای نشر معارف پیدا می کرد و از این فرصت و آزادی نهایت استفاده را می نمود , در حالی که اگر آن فرصت و آزادی برای سایر امامان هم ایجاد می شد , آنان نیز به همان گونه عمل می کردند . ❕بر این اساس گفتنی است که اگر بیشتر روایات ما از امام باقر و امام صادق علیهما السلام است , چون آن بزرگواران فرصت و آزادی بیشتری برای نشر معارف پیدا کردند , چرا که زمان زندگی آن دو امام بزرگوار , مصادف بود با درگیری بنی امیه و بنی العباس و سعی و تلاش بنی العباس برای استقرار حکومتش , آنان مشغول به مسائل حکومتی بودند و فشار کمتری بر آن دو امام بزرگوار ع بود و امام باقر ع و امام صادق ع هم از این آزادی ایجاد شده به نحو احسن استفاده کردند , اما این ظرفیت و آزادی برای امامان پس از امام صادق ع نبود و آنان همواره تحت فشار و اذیت و آزار حکام زمان خود بودند . 3⃣وهابی به روایتی استناد کرد که امام رضا ع می فرمود , مولودی با برکت تر از امام جواد ع برای شیعیان متولد نشده است . ❕وهابی توجه ندارد حصری که در بیان امام رضا ع آمده است , حصر نسبی و اضافی است , یعنی در آن زمان , نوزادی پربرکت تر از امام جواد ع برای شیعیان و در اسلام زاییده نشد , یعنی حصر مذکور , حصر مطلق نیست که شامل زمان تمام ائمه ع شود , چرا که گفتیم آن بزرگواران در فضل و خدمت و برکت رسانی برابر بوده اند , این نکته که حصر مذکور , حصر اضافی و نسبت به همان زمان خاص بوده است , مورد اشاره علامه مجلسی نیز واقع شده است : "قوله عليه السلام:" الذي لم يولد" أي في هذا الزمان‏ " 📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏22، ص: 202 💠 👇
💠💠 👌نقلی است که در برخی از نقلهای شیعی از فردی به نام بودمردان آمده است که می گوید : " زمانى كه فارس (لشكر ايران) از قادسيّه عقب‏نشينى كرد و اين خبر به يزدجرد بن‏ شهريار رسيد، گمان كرد رستم فرّخ‏زاد سردار ايران و ارتش فارس همگى كشته شده‏اند. قاصد آمد و قتل عام پنجاه هزار نفر را در جريان قادسيه و عقب‏نشينى ارتش از آن به شاه گزارش داد. يزدگرد (سوّم، آخرين پادشاه ساسانى) با افراد خانواده‏اش آماده فرار شدند، (شاه) هنگام ترك كاخ با شكوه و مجلّل ايوان مداين، برابر ايوان ايستاد (و اين جملات را بر زبان راند) «سلام بر تو باد اى ايوان! من هم‏اكنون از تو رو برمى‏تابم (و مى‏روم!، ولى به زودى يا) خودم برمى‏گردم، يا مردى از فرزندانم كه هنوز زمان آمدنش نزديك نشده و وقت ظهور او نرسيده است، به سوى تو بر مى‏گردد.» ❕سليمان ديلمى گويد: من بر امام صادق عليه السّلام وارد شدم و مقصود يزدگرد از اين گفتار «يا يكى از فرزندان خود» را سؤال نمودم؟! فرمود: «او صاحب شما است كه به فرمان خداوند در آخر الزّمان ظهور مى‏كند، او ششمين فرزند من و فرزند دختر يزدگرد است و يزدگرد نيز پدر او مى‏باشد.» " " لَمَّا جَلَى الْفُرْسُ عَنِ الْقَادِسِيَّةِ؛ وَ بَلَغَ يَزْدَجَرْدَ بْنَ شَهْرِيَارَ مَا كَانَ مِنْ رُسْتُمَ وَ إِدَالَةِ الْعَرَبِ عَلَيْهِ، وَ ظَنَّ أَنَّ رُسْتُمَ قَدْ هَلَكَ وَ الْفُرْسَ جَمِيعاً، وَ جَاءَ مَنَاذِرُ فَأَخْبَرَهُ بِيَوْمِ الْقَادِسِيَّةِ وَ انْجِلَائِهَا عَنْ خَمْسِينَ أَلْفَ قَتِيلٍ مِنَ الْفُرْسِ، خَرَجَ يَزْدَجَرْدُ هَارِباً فى أَهْلِ بَيْتِهِ، فَوَقَفَ بِبَابِ الْإِيوَانِ فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْإِيوَانُ هَا أَنَا ذَا مُنْصَرِفٌ عَنْكَ وَ أَرْجِعُ إِلَيْكَ أَنَا أَوْ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي، لَمْ يَدْنُ زَمَانُهُ وَ لَا آنَ أَوَانُهُ؛ قَالَ سُلَيْمَانُ الدَّيْلَمِيُّ: فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ؟ وَ قُلْتُ لَهُ: مَا قَوْلُهُ أَوْ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: ذَلِكَ صَاحِبِكُمْ الْقَائِمُ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ السَّادِسُ مِنْ وُلْدِي، قَدْ وَلَدَهُ يَزْدَجَرْد " 📚مقتضب الاثر ص ٤٠ _ التشریف بالمنن ص ٣٧٢ _ اثباه الهداه ج ٥ ص ٢٤١ _ ریاض الابرار ج ٣ ص ٥٢ _ بحار الانوار ج ٥١ ص ١٦٤ 👌در رابطه با این نقل و اشکالاتی که وهابی مطرح کرده است , توجه به نکاتی لازم است : 1⃣مطابق تصریح دانشمندان و مورخین شیعه و اهلسنت , شهربانو دختر یزگرد , در جنگ با ایران به اسارت در می آید که در ادامه , علی ع او را آزاد کرده و به همسری امام حسین ع در می آورد , شهربانو از امام حسین ع صاحب فرزند می شود و امام سجاد ع را به دنیا می آورد , در ذیل در این رابطه توضیحات مفصلی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2799 👌امام مهدی ع نیز از نسل امام سجاد ع است و این یعنی امام مهدی ع به واسطه شهربانو , منتسب به یزگرد پادشاه ایران است , لذا برخی در رابطه با روایت مذکور که امام مهدی ع را فرزند یزگرد می شمارد , می نویسند : " البتّه روشن است كه مادر امام سجّاد عليه السّلام «شاه زنان» يا «شهربانو» دختر يزدگرد بن شهريار آخرين پادشاه ساسانى است كه واقعا از طرف مادر، پدر بزرگ امام قائم روحى و أرواح العالمين- له الفداء- است. " 📚سيماى جهان در عصر امام زمان(عليه السلام)، ج‏1، ص: 43 2⃣نقل مذکور در کتاب شریف بحار الانوار تحت عنوان اخبار کاهنان و پیشگویان از ظهور امام مهدی ع بیان شده است : " نادر فيما أخبر به الكهنة ... " 📚بحار الانوار ج ٥١ ص ١٦٤ ❕یعنی یزگرد پادشاه ایران از طریق اخبار کاهنان مطلع شده بود که دخترش به اسارت در می آید و از نوادگان دخترش , فردی ظهور می کند که مالک ملک و سرزمینش می شود یعنی امام مهدی ع . 💠 👇
💠💠 👌نقلی که معاند به آن استناد کرده است , در تاریخ طبری آمده است که می گوید : " پرچم خويش را با على بن- ابى طالب سوى بنى قريظه فرستاد و مردم روان شدند و چون على نزديك قلعه‏هاى يهود رسيد شنيد كه درباره پيمبر سخن زشت مى‏گفتند و بازگشت و پيمبر را در راه ديد و گفت: «اى پيمبر، به اين مردم نابكار نزديك مشو.» پيمبر گفت: «چرا؟ شايد شنيده‏اى كه به من ناسزا گفته‏اند؟» گفت: «آرى.» گفت: «اگر مرا ببينند چيزى نمى‏گويند؟» و چون پيمبر خدا صلى الله عليه و سلم به قلعه‏ها نزديك شد گفت: «اى همسنگان بوزينه، خدا خوارتان كرد و عذاب خويش بر شما فرود آورد.» گفتند: «اى ابو القاسم، تو كه ناسزا گوى نبودى». " 📚تاريخ‏طبري , ترجمه پاینده ج‏ ٣ ص ١٠٨٢ 👌شبیه این نقل در منابع شیعی نیز آمده است , چنان که علامه مجلسی به نقل از کتاب اعلام الوری , مرحوم طبرسی , نقل می کند : " تا آنكه حضرت نزديك شد و بر درازگوشى سوار شده بود، پس امير المؤمنين عليه السّلام به استقبال آن حضرت شتافت و گفت: پدر و مادرم فداى تو باد يا رسول اللّه نزديك قلعه ميا؛ حضرت دانست كه براى اين مى‏گويد كه مبادا حرف سخيفى از ايشان به سمع شريف آن حضرت برسد؛ پس حضرت فرمود: يا على! چون مرا ببينند خدا ايشان را ذليل مى‏گرداند و آنچه مى‏گويند نخواهند گفت، و چنانكه حق تعالى تو را بر كشتن عمرو متمكن ساخت، بر كشتن ايشان نيز متمكن خواهد ساخت و بشارت باد تو را به يارى خدا، و حق تعالى مرا به رعب نصرت داده است كه ترس من يك ماه راه در دل دشمن اثر مى‏كند. ❕و چون حضرت به نزديك قلعه ايشان رسيد فرمود: اى برادران ميمون و خوك! و اى عبادت كنندگان طاغوت! آيا مرا دشنام مى‏دهيد؟ ما به ساحت هر گروهى كه نازل شويم براى انتقام بد روزى است روز ايشان. پس كعب از قلعه مشرف شد و گفت: و اللّه اى ابو القاسم تو هرگز جهول و دشنام دهنده نبودى. ❕حضرت صادق عليه السّلام گفت: چون حضرت اين سخن را شنيد از غايت حيا عصا از دستش و ردا از دوشش افتاد و چند قدم به عقب برگشت " 📚حياة القلوب، ج‏ ٤ ص: ١٠٦١ _ اعلام الوری ج ١ ص ١٩٥ 💠 👇
💠💠 👌مطابق روایات ما , امام مهدی علیه السلام بر ذمه و گردن خود , بیعت هیچ یک از حکام جور را نخواهد داشت و یکی از فلسفه های غیبت امام عصر ع هم در همین نکته است , چرا که اگر امام مهدی ع غائب نمی شد , به خاطر نداشتن یاور و نیرو , مجبور به بیعت با حکام ظالم زمان خود می شد , چنان که سایر امامان به خاطر نداشتن نیروی کافی و از روی تقیه و ناچاری , تن به بیعت با حکام جور می دادند , اما امام مهدی ع مامور به کنار گذاشتن تقیه و قیام در برابر حکام جور است و ایشان بیعت هیچ حاکم ظالمی را بر ذمه و گردن خویش نخواهد پذیرفت . ❕بر این اساس , امام مهدی علیه السلام زمانی ظهور می کند که تمام عالم دستشان از همه جا کوتاه و برای اصلاح ظلم و فساد جهان ، دست به دامان یک منجی الهی بزنند و از همه چیز و همه کس دل بکنند ، و قدر وجود امام ع را بدانند ، آن موقع است که ظهور واقع می شود ، لذا می بینیم که در روایات ما به این نکته اشاره شده که زمان ظهور ، زمانی است که ناامیدی سراسری تمام عالم را فرا گیرد و همگان برای اصلاح عالم جز به یک منجی الهی ، امید نداشته باشند در این هنگام است که امام مهدی ع ظهور می کند و با کمک همه مردم طاغیان عالم را از بین می برد 👌امیر مومنان ع فرمود : "«قائم ما، هنگامى كه قيام مى‏كند، بيعت هيچ كس را به گردن ندارد و به اين خاطر است كه ولادتش پنهان و وجودش غايب مى‏ماند»." إنَّ القائِمَ مِنّا إذا قامَ لَم يَكُن لِأَحَدٍ في عُنُقِهِ بَيعَةٌ؛ فَلِذلِكَ تَخفى‏ وِلادَتُهُ ويَغيبُ شَخصُهُ. " 📚كمال الدين یک جلدی , ص 303 ح 14 ، إعلام الورى‏: ج 2 ص 229، بحار الأنوار: ج 51 ص 109 ح 1. 👌سعيد بن جبير می گوید : " امام زين العابدين عليه السلام فرمود: «قائم ما، ولادتش بر مردم، پنهان مى‏ماند، تا آن جا كه مردم مى‏گويند:" هنوز متولّد نشده است"، براى اين كه هنگامى كه قيام مى‏كند، بيعت هيچ كس را بر گردن نداشته باشد». " القائِمُ مِنّا، تَخفى‏ وِلادَتُهُ عَلَى النّاسِ حَتّى‏ يَقولوا: لَم يولَد بَعدُ؛ لِيَخرُجَ حينَ يَخرُجُ ولَيسَ لِأَحَدٍ في عُنُقِهِ بَيعَةٌ. " 📚كمال الدين: ص 322 ح 6 ، إعلام الورى‏: ج 2 ص 231، بحار الأنوار: ج 51 ص 135 ح 2. ❕امام مجتبى عليه السّلام آن هنگام كه به جهت مصالح اسلام و مسلمين تن به مصالحه با معاويه داد و مردم زبان به ملامت حضرتش گشودند- چنين فرمود: " آيا ندانستيد كه هيچ يك از ما ائمه نيست، مگر اين‏كه بيعت با ستمگرى بر گردن او قرار مى‏گيرد؛ جز قائم كه عيسى بن مريم پشت سرش نماز مى‏گزارد. پس به درستى كه خداوند- تبارك و تعالى- ولادتش را پنهان و شخصش را مخفى مى‏سازد، تا آن‏گاه كه قيام مى‏كند، بيعت هيچ‏كس بر گردنش نباشد. " " أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ عج الَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ ع فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ " 📚الاحتجاج ج ٢ ص ٢٩٠ ❕حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف در توقيعى در پاسخ به برخى پرسش‏ها مى‏فرمايد: " بدانيد كه هركدام از پدران من، بيعت يكى از طاغوت‏هاى زمان خويش را بر گردن داشتند؛ ولى من هنگامى قيام مى‏كنم، بيعت هيچ يك از گردنكشان و طاغوت‏هاى زمان را بر گردن ندارم. " " إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِي إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي‏ " 📚الغیبه طوسی ص ٢٩٢ 💠 👇
💠💠 👌استناد معاند به فتوایی از مرحوم امام خمینی است که می فرماید : " هر ساختمانى را كه ذمّى تجديد و احداث مى‏كند جايز نيست كه آن را بر مسلمانانى كه همسايه او هستند بالاتر قرار دهد " 📚تحرير الوسيلة(ترجمه فارسى)، ج‏2، ص: 537 ❕این فتوا مورد تایید صاحب جواهر نیز قرار گرفته است و ایشان دو دلیل در این رابطه ارائه می کند : 1⃣پیامبر اسلام فرموده است که اسلام برتر است و چیزی بالاتر از آن قرار نمی گیرد . 2⃣خداوند فرموده است که عزت برای خدا و رسول و مومنین است . ❕از این ادله استفاده می شود که مسلمان عزیز و رفیع است و در مقابل کافر فرو دست و فرومایه است , که یک مصداق این حکم آن است که کافر ذمی نمی تواند منزلش را بلند تر از مسلمان قرار دهد : "و هو الحجة بعد إمكان استفادته من‏ قوله عليه السلام «الإسلام يعلو و لا يعلى عليه» و من قوله تعالى «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» و غير ذلك مما دل على رجحان‏ رفعة المؤمن و ضعة الكافر في جميع الأحوال. " 📚جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‏21، ص: 284 👌اما ما معتقدیم که این ادله برای اثبات حکم مذکور کافی نیست و دلالتی بر مقصود ندارد به این بیان : 1⃣اهل ذمه که در مملکت اسلامی زندگی می کنند ، می توانند آزادانه به آیین خودشان باشند و در معابد و کلیساهای خود ، عبادات خود را به جای آورند ، اما موظفند که تظاهر به فسق و فجور نکنند و پیامبر در معاهده خود با کفار ذمی , شروطی را لحاظ می کرد , اما هیچ نقلی نیست که شرط کرده باشند که کافر ذمی حق ندارد ساختمانی بلند تر از مسلمان بسازد !!!! 👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « رسول خدا از اهل ذمّه ماليات را پذيرفتند مشروط به اين كه ربا نخورده و گوشت خوك تناول نكرده و با خواهران و دختران برادر و خواهر ازدواج نكنند و اگر كسى مبادرت به اين افعال نمود از امان خدا و رسولش خارج مى‏ باشد و سپس فرمودندو امروز براى ايشان هيچ امانى نيست » " إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَبِل‏ الْجِزْيَةَ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ عَلَى أَنْ لَا يَأْكُلُوا الرِّبَا وَ لَا يَأْكُلُوا لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ لَا يَنْكِحُوا الْأَخَوَاتِ وَ لَا بَنَاتَ الْأَخِ وَ لَا بَنَاتَ الْأُخْتِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ مِنْهُمْ بَرِئَتْ مِنْهُ ذِمَّةُ اللَّهِ وَ ذِمَّةُ رَسُولِهِ ص قَالَ وَ لَيْسَتْ لَهُمُ الْيَوْمَ ذِمَّةٌ. " 📚التهذیب ج 6 ص 158 👌شیخ حر عالمی در وسائل الشیعه بابی را گشوده است پیرامون شرائط ذمه و در آن باب هیچ روایتی مبنی بر ممنوعیت احداث ساختمان توسط ذمی , فراتر از خانه مسلمان نقل نمی کند و در هیچ جای وسائل الشیعه که دائره المعارف فقه شیعه است ، اثری از مضمون فوق وجود ندارد ؛ 📚وسائل الشیعه ج 15 ص 124 باب 48 " بَابُ شَرَائِطِ الذِّمَّة " 💠 👇
💠ادامه 👇 2⃣در آیات و روایات تصریح شده که با اهل ذمه که با مسلمین زندگی مسالمت آمیز دارند , باید با نیکی و رفق و مدارا و احترام و خضوع رفتار کرد و این رفتار منافاتی با برتری و عزت مسلمان ندارد , بلکه نشانه بزرگواری و رفعت مقامی مسلمان هم است . ❕خداوند می فرماید : "«خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند، نهى نمى‏كند چرا كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد " " لايَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لمْ يُقاتِلُوكُمْ فِى الدّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ انْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا الَيْهِمْ انَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين‏ " ( ممتحنه ٨ ) ❕ در حديثی از امام صادق عليه السلام مى‏خوانيم كه: «على عليه السلام با يك كافر ذمّى همسفر بود، ذمّى از آن حضرت پرسيد:" شما عازم كجا هستيد؟" فرمود:" كوفه"، هنگامى كه آن مرد ذمّى سر دو راهى از على عليه السلام جدا شد، اميرمؤمنان نيز همراه او آمد، مرد ذمّى گفت:" مگر نفرمودى كه شما عازم كوفه هستى؟!" فرمود:" آرى چنين است"، عرض كرد:" پس چرا راه كوفه را رها كردى؟" فرمود:" دانسته اين كار را كردم!"، عرض كرد:" پس چرا با اين كه مى‏دانستى چنين كردى؟" فرمود:" هذا مِنْ تَمامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ انْ يُشَيِّعَ الرَّجُلُ صاحِبَهُ هُنَيْئَةً اذا فارَقَهُ، وَ كَذلِكَ امَرنا نَبيُّنا!" " اين از كمال حسن معاشرت است كه انسان هنگامى كه همسفرش از او جدا شد، كمى او را بدرقه كند، اين گونه پيامبر ما به ما دستور داده است". مرد ذمّى ازروى تعجّب پرسيد:" راستى چنين است؟!" امام فرمود:" آرى، مرد ذمّى گفت: " بنابراين كسانى كه از او پيروى مى‏كنند به خاطر همين اعمال بزرگوارانه اوست، و من گواهى مى‏دهم كه به دين توام!" 📚الکافی ج ٢ ص ٦٧٠ 👌می بینیم امیر مومنان با خضوع و خشوع و احترام با کافر ذمی رفتار می کند نه رفتار تحقیرانه که ذمی باید پست و فرومایه باشد و من باید از جایگاه بالا و برتر با او رفتار کنم !!! ❗️ خداوند نیز در آیه فوق الذکر دستور به نیکی و عدالت و رفتاری محترمانه با کافر ذمی را می دهد نه آنکه بگوید کافر ذمی فرومایه و پست مقام است و باید با او برخورد متکبرانه و تحقیر آمیز داشته باشیم !!! ❕یا در فرمان معروف به مالك اشتر مى‏فرمايد: «وَ اشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعيَّةِ وَالَمحَبَّةَ لَهُمْ وَاللَّطْفَ بِهِمْ وَلا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضارياً تَغْتَنِمُ اكْلَهُمْ، فَانَّهُمْ صِنْفانِ، امّا اخٌ لَكَ فِى الدِّينَ اوْ نَظيرٌ لَكَ فِى الْخَلْقِ» «قلب خود را نسبت به ملّت خويش، سرشار از رحمت و محبّت و لطف كن و همچون حيوان درّنده‏اى مباش كه خوردن آنان را غنيمت بدانى؛ زيرا آنها دو گروه‏اند: یا برادر دينى تواند يا انسانى همانند تو»! 📚نهج البلاغه نامه ٥٣ ❕در اینجا نیز امیر مومنان ع دستور می دهد که با کافر ذمی باید با رحمت و محبت و لطف رفتار کرد , نه رفتاری متکبرانه و تحقیر آمیز !!! ❕در نهج البلاغه تعبير جالب ديگرى در خطبه جهاد آمده است: "هنگامى كه به امام اميرالمؤمنين عليه السلام خبر داند كه غارت گران سپاه معاويه به شهر مرزى انبار ريخته و نماينده آن حضرت، حسّان بن حسان را كشته و اموال مسلمانان و غير مسلمانان را غارت كرده‏اند، مردم را به جهاد دعوت فرمود، و خطبه معروف جهاد را خواند، و در اثناء اين خطبه چنين بيان كرد- «به من خبر داده‏اند كه بعضى از مردان آن‏ها به خانه زن مسلمان و زن غير مسلمانى كه معاهَد بوده- و بايد جان و مال و ناموسش در پناه اسلام‏ محفوظ بماند- وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره‏هاى آنان را از تنشان بيرون آورده، در حالى كه هيچ وسيله‏اى براى دفاع از خود، جز گريه و التماس كردن نداشته‏اند ... اگر به خاطر اين حادثه دردناك، مسلمانى از روى تأسف دق كند و بميرد ملامت نخواهد شد، بلكه از نظر من شايسته سزاوار است». 📚نهج البلاغه خطبه ٢٧ ❕ در اينجا امام عليه السلام زنان معاهد غير مسلمان را همطراز زنان مسلمان در لزوم دفاع و احترام قرارداده، و از غارت اموال آنان و هتک حرمت و شانشان آن چنان ناراحت شده كه مى‏فرمايد: «اگر كسى اين خبر را بشنود و از اندوه و غصّه بميرد، جاى سرزنش ندارد!» ❕بنابراین ما موظفیم که با اهل کتاب رفتار محترمانه و از روی خشوع و تکریم داشته باشیم , نه رفتار تحقیر آمیز و تکبر مابانه با این استدلال که چون مسلمان عزیز است و اسلام برتر , لذا غیر مسلمان باید خوار و فرومایه باشد !!! 💠 👇
💠💠 👌امامت دوازده امام علیهم السلام با نصوص و تصریحات پیامبر گرامی اسلام و نصوص ائمه قبلی بر ائمه بعدی , تثبیت و استوار شده است و این مساله ای قطعی و متواتر است که در ذیل پیرامون آن بحثهای مفصلی داشته ایم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5429 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/11595 ❕پیامبر گرامی اسلام قبل از تولد امامان ع بر امامت آنان و امامت امام عسکری علیهم السلام تصریح می کرد . 👌پیامبر گرامی ص در شرح واقعه معراج می فرمود : " من سر بالا كردم. به ناگاه نورهاى على، فاطمه و حسن و حسين و على بن حسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و علىّ بن موسى و محمّد بن على و على بن محمّد و 👈 حسن بن على 👉 (و م ح م د) بن حسن قائم را در وسط آنان ديدم كه به مانند ستاره‏اى درخشان مى‏تابيد، گفتم پروردگارا اين‏ها چه كسانى هستند؟ خداوند متعال فرمود: اين‏ها امامان و پيشوايان هستند و اين همان قائمى است كه حلال مرا حلال و حرام مرا حرام مى‏كند و به واسطه او از دشمنان خود انتقام مى‏جويم. او مايه راحتى اولياى من است و او همان كسى است كه دل شيعيان تو را از ظالمان و منكران و كافران شفا مى‏بخشد ...» 📚كمال الدّين ج 1 ص 252 ح 2 _ عيون الاخبار ج 1 ص 58 ❕یا در مقام بیان امامان پس از امام باقر ع فرمود : " پس از او صادق، جعفر بن محمّد، سپس كاظم، موسى بن جعفر، سپس رضا، على بن موسى، سپس تقى، محمّد بن على، سپس نقى، على بن محمّد 👈و پس از او زكىّ، حسن بن على 👉 و پس از او فرزندش كه قائم به حق، مهدى امت من است. همان كه زمين را چنان‏كه پر از ظلم و جور شده باشد پر از عدل و داد خواهد كرد. اى جابر، اينان خلفا، اوصيا، اولاد و عترت من مى‏باشند. هركس از آنان اطاعت و پيروى كند از من اطاعت نموده و هركس ايشان را نافرمانى نمايد مرا نافرمانى كرده است، هر كس آنان را يا يكى از آنان را انكار كند هر آينه مرا انكار نموده است، اينان همان كسانى هستند كه خداوند عزّ و جلّ به واسطه آنان آسمان را از افتادن بر روى زمين جز به فرمانش حفظ مى‏كند، و همانانند كه خداوند متعال به واسطه وجودشان زمين را از بلعيدن اهلش جلوگيرى مى‏نمايد " 📚كمال الدّين ج 1 ص 258 ❕یا فرمود : " ائمّه بعد از من نيز دوازده تن خواهند بود، اوّل آن‏ها علىّ بن ابى طالب و پس از او دو سبط من حسن و حسين، و هنگامى كه حسين دار فانى را وداع گويد فرزندش على و پس از على پسرش محمّد و پس از محمّد پسرش جعفر و پس از جعفر پسرش موسى و پس از موسى پسرش على و پس از على پسرش محمّد و پس از محمّد پسرش على و 👈پس از على پسرش حسن👉 و پس از حسن پسرش كه حجّت است. " 📚كفاية الاثر فى النّص على الائمّة الاثنى عشر ص 16 ❕یا امام سجاد ع خطاب به یکی از اصحاب در مورد لوحی که در نزدش بود , فرمود : " اين نسخه لوح است كه خداوند متعال آن را به رسول خدا اهدا نموده و در آن اسم خداوند متعال و رسول خدا و امير المؤمنين على و عمويم حسن بن على و پدرم و اسم من در آن نوشته شده است همچنين اسم فرزندم محمّد باقر و فرزندش جعفر صادق و فرزندش موسى كاظم و فرزندش على الرّضا و پسرش محمّد تقى و پسرش على نقى و👉 پسرش حسن عسكرى 👉و پسرش حجّت قائم به امر خدا و انتقام كشنده از دشمنان خدا كه غيبتى طولانى خواهد داشت و سپس ظاهر خواهد شد و زمين را همچنان‏كه پر از ظلم و جور شده باشد پر از عدل و داد خواهد نمود " 📚اثبات الهداة ج 1 ص 651 ❕روایات در این زمینه فراوان است که می توانید جهت آگاهی , به نمایه های آدرس داده شده در ابتدای کلام مراجعه فرمائید . 💠 👇
💠ادامه 👇 👌در رابطه با امامت امام عسکری ع نیز گفتنی است که ایشان برادری به نام محمد داشتند که از امام عسکری ع بزرگتر بود و برخی از شیعیان که توجه کافی به نصوص نداشتند , گمان می کردند که چون محمد فرزند بزرگتر امام هادی ع است , پس او امام است , خداوند در زمان حیات امام هادی ع , محمد را میراند , تا نشان دهد که محمد امام نیست , بلکه امام عسکری ع امام است . ❕چنان که این مساله در مورد فرزند امام صادق ع نیز مطرح شده بود که عده ای گمان می کردند که اسماعیل پس از امام صادق ع امام است , چون از امام کاظم ع بزرگتر است , خداوند اسماعیل را در زمان حیات پدر میراند , تا نشان دهد که اسماعیل امام نیست و امامت برای امام کاظم ع است , در ذیل بیشتر بخوانید : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/12645 👌امام هادی ع نیز در زمان حیات فرزندش محمد , تصریح می کرد که محمد امام نیست , بلکه امام عسکری ع امام است تا شبهات در این رابطه را برطرف کند . ❕راوی می گوید : "من به همراه حضرت امام هادى در حيات خانه آن حضرت بودم كه فرزندش محمّد از كنار ما گذشت. من به آن حضرت عرض كردم: خداوند مرا فداى شما كند، آيا اين امام ما بعد از شماست؟ آن حضرت پاسخ دادند: نه، امام شما بعد از من حسن مى‏باشد. " " كُنْتُ مَعَ أَبِي الْحَسَنِ ع فِي صَحْنِ دَارِهِ فَمَرَّ بِنَا مُحَمَّدٌ ابْنُه‏ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا صَاحِبُنَا بَعْدَكَ فَقَالَ لَا صَاحِبُكُمْ بَعْدِيَ الْحَسَنُ. " 📚الکافی ج ١ ص ٣٢٥ _ الارشاد ج ٢ ص ٣١٤ _ اعلام الوری ص ٣٦٨ _ کشف الغمه ج ٢ ص ٤٠٤ ❕در نقل دیگر آمده است که احمد بن عيسى علوى كه از فرزندان على بن جعفر است می گوید : " روزى بر حضرت امام هادى عليه السّلام در شهر صريا داخل شده و بر آن حضرت سلام كرد. ناگاه ابو جعفر (محمد ) و ابو محمد ( امام عسکری ) هر دو باهم داخل شدند. شيعيان برخاسته به سمت ابو جعفر رفتند تا بر وى سلام كنند. در اينجا حضرت امام هادى عليه السّلام به آنان فرمود: اين امام شما نيست، بر شما باد به امامتان، و به سوى حضرت ابو محمّد امام حسن عسكرى عليه السّلام اشاره كرد " " دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ ع بِصَرْيَا فَسَلَّمْنَا عَلَيْهِ فَإِذَا نَحْنُ بِأَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي مُحَمَّدٍ قَدْ دَخَلَا فَقُمْنَا إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ لِنُسَلِّمَ عَلَيْهِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع لَيْسَ هَذَا صَاحِبَكُمْ عَلَيْكُمْ بِصَاحِبِكُمْ وَ أَشَارَ إِلَى أَبِي مُحَمَّد " 📚الغیبه طوسی , ص ١٩٩ _ اثباه الهداه ج ٥ ص ٧ _ بحار الانوار ج ٥٠ ص ٢٤٢ 👌وهابی دو نقل از کتاب کافی شریف را مورد استناد قرار داد که ذیلا بررسی می شود : 1⃣عبد اللّه بن مروان انبارى گويد: " من در هنگام وفات ابو جعفر محمّد بن على ( برادر امام عسکری ع ) حاضر بودم. حضرت امام هادى عليه السّلام وارد شدند و براى آن حضرت صندلى گذاشته، آن حضرت بر آن جلوس فرمودند. اهل بيت آن حضرت در اطراف ايشان بوده و ابو محمّد در گوشه‏اى ايستاده بود. هنگامى كه حضرت امام هادى عليه السّلام از كار ابو جعفر فارغ شدند رو به ابو محمّد عليه السّلام نموده و به او فرمودند: "پسرم، شكر خداوند متعال را به جاى آور كه درباره تو امر بزرگى ايجاد كرده است." ❕كسانى كه اين‏روايت را از آن حضرت شنيدند از آن فهميدند كه آن حضرت اشاره به امر امامت حضرت امام عسكرى عليه السّلام نموده است.... حضرت امام حسن عسكرى پس از اين سخنان گريسته، سپس شكر خدا را به جاى آورده و آيه استرجاع بر زبان جارى نموده و فرمودند: ... من از خداوند متعال مى‏خوانم تا نعمت خود را درباره تو بر ما تمام نمايد و انّا للّه و انّا اليه راجعون، در اين هنگام مردم [كه آن حضرت را تا آن روز نمى‏شناختند] درباره آن حضرت سؤال نمودند. گفته شد: اين پسر امام هادى، حسن است، و مردم در آن روز عمر آن حضرت را حدود بيست سال يا بيشتر تخمين مى‏زدند، راوى گويد: ما در آن روز او را شناخته و دانستيم كه امام هادى عليه السّلام به امامت او اشاره كرده و وى را به جاى خود نشانده است. " 📚الکافی ج ١ ص ٣٢٦ 👌وهابی از تعبیر : " "پسرم، شكر خداوند متعال را به جاى آور كه درباره تو امر بزرگى ايجاد كرده است." "يَا بُنَيَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شُكْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِيكَ أَمْراً " ❕نتیجه گیری کرده است که تازه در آن زمان امام عسکری امام شد , در حالی که این سخن صحیح نیست و ما روشن کردیم که امام هادی ع حتی در زمان حیات فرزندش محمد , امامت امام عسکری ع را بیان می نمود . 👌این که امام هادی ع فرمود که خداوند در مورد تو امری را ایجاد نمود , یعنی برادرت را میراند و به مردم نشان داد که او امام نیست , بلکه تو امامی , و این امر را در رابطه با تو ایجاد نمود , پس شکر خداوند را به جا آور , بنابراین این فراز روایت , ارتباطی با ادعای وهابی ندارد . 💠 👇
💠💠 👌خداوند می فرماید : " يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون‏ " " امور اين جهان را از آسمان به سوى زمين تدبير مى‏كند سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه شما مى‏شمريد به سوى او باز مى‏گردد (و دنيا پايان مى‏يابد). " ( سجده ٥ ) ❕بر اساس آیه شریفه , خداوند تمام عالم هستى را از آسمان گرفته تا زمين، زير پوشش تدبير خود قرار داده است، و جز او مدبرى در اين جهان وجود ندارد و سپس مى‏افزايد:" تدبير امور در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه شما مى‏شماريد به سوى او باز مى‏گردد" 👌توضیح اینکه : ❕خداوند اين جهان را آفريده، و آسمان و زمين را با تدبير خاصى نظم بخشيده، و به انسانها و ديگر موجودات زنده لباس حيات پوشانده، ولى در پايان جهان اين تدبير را بر مى‏چيند، خورشيد تاريك و ستارگان بى فروغ مى‏شوند و به گفته قرآن، آسمانها را همچون طومارى در مى‏نوردد، تا به حالت قبل از گسترش اين جهان در مى‏آيند:" يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ":" آن روز كه آسمان را همچون طومارى در هم مى‏پيچيم، سپس همانگونه كه آفرينش را آغاز كرديم آن را باز مى‏گردانيم" ( انبیاء ١٠٤ ) 👌 و به دنبال در هم پيچيده شدن اين جهان طرحى نوين و جهانى وسيعتر ابداع مى‏گردد، يعنى پس از پايان اين دنيا جهان ديگر آغاز مى‏شود. ❕اين معنى در آيات ديگر قرآن نيز آمده است از جمله در آيه 156 سوره بقره مى‏خوانيم: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ:" ما از آن خدا و از سوى او هستيم،و به سوى او باز مى‏گرديم" ❕و در سوره روم آيه 27 چنين آمده است: وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ اليه" او كسى است كه آفرينش را آغاز مى‏كند و سپس باز مى‏گرداند و اين بر او آسانتر است". 👌و در آيه 34 يونس مى‏خوانيم: قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ: " بگو خداوند آفرينش را آغاز كرده سپس آن را باز مى‏گرداند، با اينحال چرا از حق رويگردان مى‏شويد"؟ ❕با توجه به اين تعبيرات و تعبيرات ديگرى كه مى‏گويد تمام امور سرانجام به خدا باز مى‏گردند وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ (سوره هود آيه 123) : 👌 روشن مى‏شود كه آيه مورد بحث نيز از آغاز و ختم جهان و بر پا شدن روز قيامت سخن مى‏گويد . 💠 👇
💠 💠 👌خداوند می فرماید : " اما آن كس كه (در راه خدا) انفاق كند و پرهيزگارى پيش گيرد - و جزاى نيك (الهى) را تصديق كند - ما او را در مسير آسانى قرار مى‏دهيم - اما كسى كه بخل‏ورزد و از اين طريق بى نيازى طلبد - و پاداش نيك (الهى) را تكذيب كند - ما به زودى او را در مسير دشوارى قرار مى‏دهيم - و در آن هنگام كه (در جهنم يا قبر) سقوط مى‏كند اموالش به حال او سودى نخواهد داشت . مسلما هدايت كردن بر ما است - و دنيا و آخرت از آن ما است - و من شما را از آتشى كه زبانه مى‏كشد بيم مى‏دهم - كسى جز بدبخت‏ترين مردم وارد آن نمى‏شود - همان كس كه آيات (خدا را) تكذيب كرد و به آن پشت نمود - و به زودى با تقواترين مردم از آن دور داشته مى‏شود - همان كس كه مال خود را (در راه خدا) مى‏بخشد تا تزكيه نفس كند - و هيچكس را نزد او حق نعمتى نيست تا بخواهد (به وسيله اين انفاق) او را جزا دهد - بلكه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ او است - و به زودى راضى و خشنود مى‏شود. " " فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ وَ اتَّقى‏ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى‏ وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى‏ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى‏ فسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى‏ وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏ وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى‏ فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى لا يَصْلاها إِلاَّ الْأَشْقَى الَّذِي كَذَّبَ وَ تَوَلَّى وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى‏ إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى‏ وَ لَسَوْفَ يَرْضى‏ " ( لیل ٥ تا ٢١ ) 👌شیعه به حسب روایاتی که در توضیح آیات فوق دارد , معتقد است که مخاطب آیات فوق در درجه اول پیامبر گرامی ص و امیر مومنان ع هستند , آنان اند که اهل انفاق و بخشش بوده و با تقواترین مردم اند و به تبع پیامبر و امیر مومنان علیهما السلام , شیعیان و اصحاب راستین آن دو با تقواترین مردم اند , چرا که این اصحاب و شیعیان اقتدا می کنند به پیامبر گرامی و امیر مومنان , بنابراین آنچه در روایات ما از امام صادق ع آمده است , آن است که با تقواترین مردم که در آیات فوق از آنان یاد شده است که اهل انفاق و بخشش اند , پیامبر اسلام و امیر مومنان و شیعیان آنان هستند : " وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى قال: ذاك أمير المؤمنين (عليه السلام) و شيعته» _ و أما قوله: وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى قال: «رسول الله (صلى الله عليه و آله) و من تبعه»، و الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى قال: «ذاك أمير المؤمنين (عليه السلام) " 📚تاویل الآیات ج ٢ ص ٨٠٧ _ البرهان فی تفسیر القرآن ج ٥ ص ٦٧٩ _ حلیه الابرار ج ٦ ص ٤٠٧ _بحار الانوار ج ٢٤ ص ٣٩٨ _ کنز الدقائق ج ١٤ ص ٣١٢ _ الزام الناصب ج ١ ص ١٠٢ 👌بنابراین مقصود از با تقواترین مردم " اتقی " که در آیات فوق از آنان یاد شده است , رسول الله و امیر مومنان علیهما السلام و شیعیان و اصحاب راستین آنان هستند , که یکی از این اصحاب و شیعیان راستین , ابو الدحداح است که مصداقی برای آیات فوق است , چنان که نقل می کنند : "در خانه شخصى ثروتمند درختى بود كه كودكان همسايه هنگامى كه ميوه آن درخت به زمين مى‏ريخت، آن را برگرفته و مى‏خوردند ولى صاحب درخت، ميوه را از دهان اطفال مى‏گرفت. پدر اطفال مسئله را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گزارش داد. حضرت نزد صاحب خانه رفته و پيشنهاد كردند درخت را در برابر درختى در بهشت به من بفروش. آن مرد جواب رد به پيامبر داد و گفت: دنياى نقد را به آخرت نسيه نمى‏فروشم. پيامبر برگشت. يكى از ياران یعنی ابو الدحداح پرسيد: آيا اگر من آن درخت را بگيرم و با من نيز چنين معامله‏اى مى‏كنيد؟ حضرت فرمود: آرى. آن شخص توانست با بهايى چندين و چند برابر، درخت را خريدارى كند و در اختيار پيامبر گذارد. آن حضرت به نزد آن خانواده فقير آمده و درخت را به آنها بخشيد و آیات این سوره به او تطبیق داده شد " 📚مجمع البيان جلد 10 صفحه 501 💠 👇
💠💠 👌شیعه معتقد است که امامان علیهم السلام از تمام گناهان پاک و معصوم اند , چنان که شیخ صدوق می گوید : "اعتقاد ما این است که انبياء و پيامبران و ائمه عليهم السّلام معصوم و پاك از هر نوع آلودگى هستند , هرگز گناهى چه كوچك و چه بزرگ از آنها سر نميزند مخالفت با خدا نمى‏كنند و مطيع فرمان اويند هر كس آنها را در هر يك از حالات غير معصوم بداند ايشان را نشناخته است , ما معتقديم كه آنها متصف به مرتبه كمال و تمام و علم از ابتداى امر تا آخر هستند در هيچ يك از احوال خود نميتوان به ايشان نسبت نقص و خطا و جهل داد. " " اعْتِقَادُنَا فِي الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّةِ ع أَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ أَنَّهُمْ لَا يُذْنِبُونَ ذَنْباً صَغِيراً وَ لَا كَبِيراً وَ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ وَ مَنْ نَفَى الْعِصْمَةَ عَنْهُمْ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ فَقَدْ جَهِلَهُمْ وَ اعْتِقَادُنَا فِيهِمْ أَنَّهُمُ الْمَوْصُوفُونَ بِالْكَمَالِ وَ التَّمَامِ وَ الْعِلْمِ مِنْ أَوَائِلِ أُمُورِهِمْ إِلَى آخِرِهَا لَا يُوصَفُونَ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ بِنَقْصٍ وَ لَا عِصْيَانٍ وَ لَا جَهْلٍ " 📚اعتقادات الامامیه ص ٩٦ ❕این اعتقاد شیعه بر گرفته از آیات قرآن است , چرا که خداوند در سه آیه " ابتلاء " و آیه " تطهیر " و آیه " اولی الامر " با صراحت تمام , عصمت امامان علیهم السلام را بیان می دارد , در ذیل پیرامون این سه آیه توضیح داده ایم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/8271 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/13894 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/13232 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/13610 👌پیامبر گرامی و امیر مومنان و سایر امامان علیهم السلام هم با صراحت تمام تصریح بر عصمت خود می کردند , چنان که پيامبر گرامی فرمود : " هر كسى خوشش مى‏آيد تماشا كند شاخه ياقوت قرمز را كه خداوند بدست خويش كاشته و مايل است چنگ به آن بزند علي و ائمه بعد از او را دوست بدارد آنها برگزيدگان خدا و برجستگان هستند و از هر گناه و خطائى معصوم و پاكند. " "مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى الْقَضِيبِ الْيَاقُوتِ الْأَحْمَرِ الَّذِي غَرَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِيَدِهِ وَ يَكُونَ مُتَمَسِّكاً بِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَة " 📚امالی صدوق ص ٥٨٣ _ عیون الاخبار ج ٢ ص ٥٧ 👌و باز فرمود : " جبرئيل به من گفت دو ملك و فرشته‏اى كه بر علي موكلند گفتند كه تاكنون از موقعى كه همراه آن جناب بوده‏اند گناهى بر او ننوشته‏اند. " "أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ عَنْ كَاتِبَي عَلِيٍّ أَنَّهُمَا لَمْ يَكْتُبَا عَلَى عَلِيٍّ ذَنْباً مُذْ صَحِبَاه‏ " 📚کنز الفوائد ج ١ ص ٣٤٨ 👌و باز فرمود : " دو ملك نگهبان علي بر ساير فرشتگان موكل بر مردم افتخار ميكنند كه موكل بر علي هستند زيرا آن دو به جانب خدا نرفته‏اند با گناهى از علي كه موجب خشم خدا گردد. " "إِنَّ حَافِظَيْ عَلِيٍّ لَيَفْخَرَانِ عَلَى سَائِرِ الْحَفَظَةِ بِكَوْنِهِمَا مَعَ عَلِيٍّ ع وَ ذَلِكَ أَنَّهُمَا لَمْ يَصْعَدَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهُ فَيُسْخِطَهُ " 📚کنزالفوائد ج ١ ص ٣٤٨ _ اثباه الهداه ج ٣ ص ٢٦٩ 💠 👇
💠 💠 👌ما معتقدیم که امامان ما علیهم السلام از همان ابتدای تولد تحت عنایت الهی بودند و در عین کودکی , رشد یافته و آگاه و برگزیده الهی بودند ❕خود امیر مومنان علیه السلام هم در نهج البلاغه تصریح می کند که در کودکی رشد یافته و عقل محض بوده و حقائق را دریافت کرده و هیچ خطا و اشتباهی از ایشان صادر نمی شد , چنان که می فرماید : " او ( پیامبر ) مرا در دامان خويش در حالى كه كودك (خردسالى) بودم مى‏نشاند و (همانند فرزندش) مرا به سينه خود مى‏فشرد و در بستر خويش در كنار خود مى‏خوابانيد، به گونه‏اى كه بدن خود را (همچون يك پدر مهربان) به بدن من مى‏چسبانيد و بوى خوش خود را به مشام من مى‏رساند و (چون بسيار كوچك بودم و توان جويدن غذاى سخت را نداشتم) غذا را مى‏جويد و در دهان من مى‏گذاشت. 👉او هرگز دروغى در گفتار من نيافت و در كردارم خطا و اشتباهى نديد.👉 ❕از همان زمان كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله از شير بازگرفته شد، خداوند بزرگ‏ترين فرشته از فرشتگان خود را مأمور ساخت تا در طول شب و روز وى را به راههاى فضيلت و محاسن اخلاق جهانيان وادارد و من هم مانند كودكى كه به دنبال مادرش حركت مى‏كند از او پيروى مى‏كردم. هرروز نكته تازه‏اى از اخلاق برجسته خود براى من آشكار مى‏ساخت و مرا فرمان مى‏داد كه به او اقتدا كنم. 👌او در هرسال مدتى را در مجاورت غار حرا به سر مى‏برد (و به عبادت خدا مى‏پرداخت) من او را مى‏ديدم و كسى ديگر او را نمى‏ديد (و از برنامه عبادت او خبر نداشت و هنگامى كه آن حضرت به نبوت مبعوث شد) در آن روز خانه‏اى كه اسلام در آن راه يافته باشد، جز خانه پيامبر نبود تنها او و خديجه در آن بودند و من نفر سوم بودم. 👉من نور وحى و رسالت را مى‏ديدم و بوى نبوّت را استشمام مى‏كردم. 👉 من صداى ناله شيطان را در آغاز نزول وحى بر آن حضرت شنيدم و گفتم اى رسول خدا اين ناله (از كيست و براى) چيست؟ فرمود: اين ناله شيطان است، زيرا از اينكه پيرويش كنند مأيوس شده است. ❕ (سپس پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به من فرمود:)👉 تو آنچه را من مى‏شنوم مى‏شنوى و آنچه من مى‏بينم مى‏بينى (و چشم و گوش تو حقايق عالم غيب را درك مى‏كند) جز اينكه تو پيامبر نيستى؛ ولى وزير منى و در مسير خير و سعادت قرار دارى! 👉 " " وضعني في حجره و أنا ولد يضمّني إلى صدره، و يكنفني في فراشه، و يمسّني جسده، و يشمّني عرفه. و كان يمضغ الشّي‏ء ثمّ يلقمنيه، و ما وجد لي كذبة في قول، و لا خطلة في فعل. و لقد قرن اللّه به- صلّى اللّه عليه و آله- من لدن أن كان فطيما أعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم، و محاسن أخلاق العالم، ليله و نهاره. و لقد كنت أتّبعه اتّباع الفصيل أثر أمّه، يرفع لي في كلّ يوم من أخلاقه علما، و يأمرني بالاقتداء به. و لقد كان يجاور في كلّ سنة بحراء فأراه، و لا يراه غيري. و لم يجمع بيت واحد يومئذ في الإسلام غير رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله- و خديجة و أنا ثالثهما. أرى نور الوحي و الرّسالة، و أشمّ ريح النّبوّة. و لقد سمعت رنّة الشّيطان حين نزل الوحي عليه- صلّى اللّه عليه و آله- فقلت: يا رسول اللّه ما هذه الرّنّة؟ فقال: «هذا الشّيطان قد أيس من عبادته. إنّك تسمع ما أسمع، و ترى ما أرى، إلّا أنّك لست بنبيّ، و لكنّك لوزير و إنّك لعلى خير». 📚نهج البلاغه خطبه ١٩٢ 💠 👇
💠💠 👌باز شاهدیم ملحدین مدعی علم و دانش و روشنفکری , بیسوادی و جهالت خود را به ما نمایانده اند و اشکالاتی که ناشی از جهل و بیسوادی می شود را مطرح کرده اند . ❕کلمه " حیوان " در اصل به معنای " حیات و زندگانی " است , چنان که برخی می نویسند : " «حيوان» (بر وزن ضربان) به اعتقاد جمعى از مفسران و ارباب لغت، به معناى حيات است (معناى مصدرى دارد). اين كلمه در اصل از «حى» گرفته شده و «حييان» بوده كه ياء دوم تبديل به «واو» گشته و «حيوان» شده است. " 📚لغات در تفسير نمونه، ص: 198 👌بر این اساس , این کلمه بر هر موجود زنده و دارای حیاتی اطلاق می شود , چه انسان باشد یا غیر انسان , چنان که لغت شناس بزرگ , فراهیدی می گوید : " مقصود از حیوان هر موجود زنده ای است " "و الحَيَوان: كل ذي روح. " 📚كتاب العين، ج‏ 3، ص: 317 ❕ابن منظور , لغت شناس نامی نیز به همین نکته تصریح می کند که معنای حیوان : " هر موجود زنده ای است " " الحَيَوانُ: اسم يقع على كل شي‏ء حي‏ " 📚لسان العرب، ج‏ 14، ص: 214 💠 👇
💠💠 👌متاسفانه هم وهابی و هم کمال حیدری وهابی زده , در بیان دیدگاه آیت الله خویی در قضیه شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها , خیانت ورزیدند و دروغ می گویند . ❕در کتاب سلیم بن قیس روایات متعددی نقل شده است که همگی حاکی از به شهادت رسیدن فاطمه صدیقه س است . ❕سليم بن قيس از عبد اللّه بن عباس كه جابر بن عبد اللّه هم در كنارش بود نقل می کند که گفت ؛ « پيغمبر پس از يك خطبه طولانى به على گفت: ، به زودى قريش بر ضدّ شما دست به دست هم مى‏ دهند و به منظور ظلم و ستم، و شكست تو با هم متّحد مى ‏شوند. اگر يارانى پيدا كردى، با آنان جهاد كن و الّا دست نگه دار و خونت را حفظ كن. اما شهادت در پى تو است. خداوند قاتل تو را لعنت كند». ❕سپس پيغمبر رو به دخترش كرد و گفت ؛ «تو نخستين كس از اهل بيت من هستى كه به من ملحق مى‏ شوى، و تو سرور زنان اهل بهشتى. به زودى پس از من مورد ظلم و خشم قرار مى‏ گيرى تا آنجا كه تو را مى‏ زنند و يكى از دنده ‏هاى پهلويت را مى ‏شكنند. خداوند قاتل تو را لعنت كند ...». " ... ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى ابْنَتِهِ فَقَالَ: إِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي، وَ أَنْتِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ سَتَرَيْنَ بَعْدِي ظُلْماً وَ غَيْظاً حَتَّى تُضْرَبِي وَ يُكْسَرَ ضِلْعٌ مِنْ أَضْلَاعِكِ. لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكِ وَ لَعَنَ الْآمِرَ وَ الرَّاضِيَ وَ الْمُعِينَ وَ الْمُظَاهِرَ عَلَيْكِ وَ ظَالِمَ بَعْلِك‏ ... " 📚كتاب سليم، ج 2، ص 907. ❕سليم از ابن عباس نقل می کند ؛ « در ذو قار بر على عليه السّلام وارد شدم. صحيفه ‏اى برايم بيرون آورد و گفت: پسر عباس! اين صحيفه ‏اى است كه رسول خدا بر من املا فرمود و من، به خط خودم نوشتم. گفتم: يا امير المؤمنين! آن را برايم بخوان. على عليه السّلام آن را برايم خواند. همه حوادث پس از رسول خدا تا شهادت حسين و اينكه چگونه كشته مى ‏شود، چه كسى او را مى‏ كشد و چه كسانى با او به شهادت‏ مى‏ رسند، همه و همه در آن آمده بود. على عليه السّلام سخت گريست و مرا به گريه انداخت. از جمله مطالبى كه على عليه السّلام خواند، اين بود: چگونه با او رفتار مى‏ شود، و چگونه فاطمه به شهادت مى‏ رسد، و چگونه حسن شهيد مى‏ شود، و چگونه امّت با او مكر مى‏ ورزد .. » " ... فَكَانَ فِيمَا قَرَأَهُ عَلَيَّ: كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ وَ كَيْفَ يُسْتَشْهَدُ فَاطِمَة " 📚كتاب سليم، ج 2، ص 915 ❕سليم بن قيس می گوید ؛ « عمر بن خطاب نصف اموال همه عمّال خود را از آنان گرفت‏ مگر قنفذ عدوى- او نيز يكى از كارمندان او بود- كه چيزى از او نگرفت و آنچه از او گرفته بود بيست هزار درهم مى ‏شد، به او بازگرداند، و نه از او عشر گرفت و نه نصب عشر. 👌 سليم گفت با على عليه السّلام ملاقات كردم و از اين كار عمر از او پرسيدم. فرمود: آيا مى‏ دانى چرا از قنفذ دست برداشت و چيزى از وى غرامت نگرفت؟ گفتم. نه. فرمود: زيرا او بود كه وقتى فاطمه آمد تا بين من و آنان قرار گيرد، با تازيانه ‏اش او را زد، چنان كه وقتى فاطمه از دنيا رفت، جاى تازيانه همچون بازوبند روى بازويش مانده بود. » "لِأَنَّهُ هُوَ الَّذِي ضَرَبَ فَاطِمَةَ ع بِالسَّوْطِ حِينَ جَاءَتْ لِتَحُولَ " بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَمَاتَتْ ص وَ إِنَّ أَثَرَ السَّوْطِ لَفِي عَضُدِهَا مِثْلُ الدُّمْلُج‏ 📚كتاب سليم، ج 2، ص 674 👌آیت الله خویی هم معتقد بود که هم سلیم بن قیس از بزرگان است و هم کتابش از معتبرترین کتابها است و هر چه در آن است صحیح است , و متذکر این نکات می شد که : ❕ "سلیم بن قیس انسان جلیل القدر و عظیم الشانی است که از اولیاء و اصحاب خاص امیر مومنان بود , کتابش از اصول معتبره بلکه از بزرگترین اصول معتبره است و تمام آنچه در آن است , صحیح بوده و از معصوم صادر شده است و تمام روایاتش را باید تصدیق و تایید کرد , و نیز ایشان , کلام شیخ حر عاملی را تایید می کند که کتاب سلیم بن قیس از کتب مورد اعتمادی است که قرائن بر ثبوت و انتسابش به سلیم وجود دارد و شکی در این رابطه نیست " 💠 👇
پاسخی به هتاکی وهابی ملعون نسبت به امام کاظم علیه السلام !!!! 🤔 : ❓شیخ کلینی : امام کاظم از همسرِ پدرش، صاحب فرزند بود ‼️ [والعياذ بالله] ⚠️ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِيسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ : إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِي أَدْيَانِكُمْ‌.. قَالَ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي مَنِ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ؟ فَقَالَ يَا بُنَيَّ عُقُولُكُمْ تَصْغُرُ عَنْ هَذَا.. ✍🏻 على بن جعفر [معروف به علي عُریضي] از امام کاظم نقل می‌كند كه ایشان فرمود : هر گاه پنجمين فرزند از هفتمين [امام]، ناپديد شود؛ خدا را، خدا را، نسبت به دين‌تان مواظب باشيد. علی‌عریضی می‌گوید : عرض كردم : سرور من! پنجمين فرزند از هفتمين، كيست‌؟ 👈🏻 امام فرمود : ای پسر کوچک من! عقل شما کوچکتر از آن است که این را درک کند. 📚 اصول کافی، شيخ کلینی 336/1 📚 علل الشرائع، شيخ صدوق 244/1 📚 الغيبة، شيخ طوسی 166/1 📚 بحارالأنوار، علامه مجلسی 150/51 ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ 🔥 در حدیث فوق، امام کاظم صراحتاً بیان می‌دارد که برادرش [علی عُریضی] درحقیقت، پسر خود اوست. لذا از واژه‌ی «بُنَيَّ» استفاده کرده. که به معنای «پسر کوچک من» است. و اگر برادرش می‌بود، قطعاً باید کلمه‌ی «أُخَيَّ» به معنای «برادر کوچکم» را به‌کار می‌بُرد. 👨🏻‍🦳 ممکن است یک پیرمردی به پسری بگوید : پسرم! این یعنی تو را مانند فرزند خودم می‌دانم. 🚫 ولی هرگز یک برادر جوان، به برادر خودش نمی‌گوید : تو درحقیقت، پسر من هستی. ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ علی عريضي، دو سال قبل از وفات امام صادق [یعنی در سال 146] به دنیا آمد. 📚 مستدرك الوسائل 626/3 📚 تاريخ قم /244 و امام کاظم، در ابتدای سال 128 هجری متولد شده. 📚 کافی 476/1 ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ يعنی : ایشان در حدود 18 سالگی، از همسرِ پدرش صاحب فرزند شده. و پدرش نیز در قید حیات بوده است. ❗️❗️ 💠💠 👌وهابی هتاک و بی تربیت در بیان مطلب فوق , از چهار نکته غافل شده است : 1⃣مطابق روایات شیعه و سنی , برادر بزرگتر به مانند پدر است و همان نقش پدر را برای برادر کوچک بازی می کند . ❕علمای اهلسنت نقل می کنند که پیامبر گرامی فرمود : "حقّ كبير الإخوة على صغيرهم كحقّ الوالد على ولده " حق برادر بزرگ بر برادرهاى كوچك مانند حق پدر بر فرزند است. " 📚شعب الایمان , بیهقی , ج ٦ ص ٢١٠ _ الجامع الصغیر , سیوطی , ج ١ ص ٥٧٨ _ ربیع الابرار , زمخشری , ج ٤ ص ٢٩٢ ❕یا نقل می کنند که فرمود : " الأكبر من الاخوة بمنزلة الأب " برادر بزرگتر به مانند پدر است " 📚مجمع الزوائد , هیثمی , ج ٨ ص ١٤٩ _ المعجم الکبیر ج ١٩ ص ٢٠٠ _ کنزالعمال ج ١٦ ص ٤٦٦ ❕همین سخن در روایت امام رضا ع هم مورد تاکید قرار گرفته است که فرمود : " الْأَخُ الْأَكْبَرُ بِمَنْزِلَةِ الْأَبِ. " " برادر بزرگتر به منزله پدر است " 📚تحف العقول ص ٤٤٢ _ تهذیب الاحکام ج ٧ ص ٢٩٣ 👌قرآن از کسانی یاد می کند که گره ازدواج به دست آنان است : " الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاح‏ " ( بقره ٢٣٧ ) ❕در روایات ما بیان شده است که مقصود از تعبیر فوق , پدر و برادر بزرگتر است که فرزندان کوچکتر باید با اجازه آنان ازدواج کنند , چرا که برادر بزرگتر همچون پدر است : " عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ قَالَ هُوَ الْأَبُ وَ الْأَخ‏ ... " 📚التهذیب ج ٧ ص ٣٩٣ _ وسائل الشیعه ج ٢٠ ص ٢٨٣ 👌امام کاظم ع هم برادر بزرگتر علی بن جعفر بوده است و برای او چون پدر محسوب می شده است که فرزندش را مورد لطف و مهربانی و حمایت خود قرار می دهد , لذا امام ع از برادر کوچکترش با عنوان فرزندم یاد می کند , این تعبیر مطابق روایات شیعه و سنی است که وهابی بیسواد و هتاک بدون توجه به این نکته لجن پراکنی می کند !!!! ❕لذا می بینیم علامه مجلسی در شرح روایت می نویسد : " امام کاظم ع از برادرش علی بن جعفر با عنوان پسرم یاد می کند چرا که این تعبیر برای بیان لطف و شفقت و مهربانی نسبت به او بود و برادر کوچکتر به مانند فرزند است " سماه ابنا على وجه اللطف و الشفقة، و الأخ الصغير كالابن " 📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏4، ص: 34 💠 👇
دشنام دادن به اصحاب پیامبر اسلام !!!!! 🤔 : ✍حکم دشنام دادن به صحابی پیامبر چیست ؟ ✍حکم دشنام دادن نزد اهل سنت واضع هست و تحریم سب به صحابه از پیامبر ص در کتب ما اهل سنت بیان شده اما اینبار از معصوم شیعه به نقل از پیامبر ص در کتب شیعه پاسخ میدهیم ❗️❗️ الفضل بن الحسن الطبرسي باسناده في (صحيفة الرضا) عليه السلام عن آبائه عن رسول الله صلى الله عليه وآله قال: من سب نبيا قتل، ومن سب صاحب نبي جلد. أقول ويأتي ما يدل على ذلك. با اسناد نقل شده امام رضا(عليه السلام)فرموده از فرستادۀ خدا(صلى الله عليه و آله) فرموده: هر كس پيامبرى را دشنام دهد شايستۀ كشته شدن است و هر كس صحابى پيامبرى را دشنام دهد سزاوار تازيانه است. نام کتاب : وسائل الشيعة - ط الإسلامية نویسنده : الشيخ حرّ العاملي   جلد : 18  صفحه : 460 ❗️❗️❗️ 💠💠 👌چنان که وهابی بیان داشت , در روایتی آمده است که هرکسی نسبت به صحابی پیامبری , سب و ناسزا بگوید , تعزیر می شود و تازیانه می خورد : "مَنْ سَبَّ صَاحِبَ نَبِيٍّ جُلِدَ _مَنْ سَبَّ أَصْحَابِي جُلِدَ " 📚صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، ص: 43 _ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏76، ص: 222 ❕در این که مقصود از صحابی که مورد بیان روایت فوق است , چه کسانی است , دو مفهوم مورد توجه است : 🔸 ١ _ در لسان روایات ما از اهلبیت علیهم السلام به عنوان اصحاب و صحابی پیامبر گرامی اسلام یاد شده است , چنان که وقتی پیامبر گرامی ص فرمود " مثل اصحاب من به مانند ستارگان اند که به سخنان هر یک از آنان اخذ کنید , هدایت می شوید " از پیامبر گرامی ص سوال کردند که مقصود از اصحابتان چه کسانی اند ? پیامبر گرامی ص پاسخ داد که مقصود اهل بیتم هستند " " مَثَلُ أَصْحَابِي فِيكُمْ كَمَثَلِ النُّجُومِ فَبِأَيِّهَا أُخِذَ اهْتُدِيَ وَ بِأَيِّ أَقَاوِيلِ أَصْحَابِي أَخَذْتُمْ اهْتَدَيْتُم‏ ... قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَنْ أَصْحَابُكَ قَالَ أَهْلُ بَيْتِي. " 📚معانی الاخبار ص ١٥٧ _ بصائر الدرجات ج ١ ص ١١ _ الاحتجاج ج ٢ ص ٣٥٥ 👌بنابراین اگر در روایت مورد استناد وهابی هم آمده است که هرکس به اصحاب پیامبر سب و ناسزا گوید , تازیانه می خورد , مقصود از اصحاب , اهل بیت پیامبر گرامی اسلام علیهم السلام هستند که به حسب سایر روایات , پس از آنکه سب کننده تازیانه خورد , باید اعدام شود : 📚وسائل الشیعه ج ٢٨ ص ٢١٥ باب ٢٧ " باب قتل من سب علیا او غیره من الائمه .... " 💠 👇
ازدواج حضرت علی با فاطمه به پیشنهاد ابوبکر و عمر !!! 🤔 : ❓نقش حضرت ابوبکر و عمر در ازدواج سیدنا علی و فاطمه رضی الله عنهم اجمعین !!! ⬅شیخ طوسی علامه شیعه معروف به شیخ الطائفه روایتی را به این صورت نقل میکند 📤ترجمه: «ﻃﻮﺳﻲ از ﺿﺤﺎك ﺑﻦ ﻣﺰاﺣﻢ آورده ﻛﻪ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ از ﻋﻠﻲ ﺷﻨﻴﺪم ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: اﺑﻮﺑﻜﺮ و ﻋﻤـﺮ ﻧـﺰد ﻣﻦ آﻣﺪﻧﺪ و ﮔﻔﺘﻨﺪ: اﮔﺮ ﭘﻴﺶ رﺳﻮل ﷲ ص رﻓﺘﻲ، ﻓﺎﻃﻤﻪ را از او ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎري ﻛﻦ. ﻋﻠﻲ می ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﻧﺰد وي رﻓﺘﻢ و دﻳﺪم ﻛﻪ رﺳﻮل ﷲ ص ﺗﺒﺴﻤﻲ ﺑﺮ ﻟﺐ دارد و ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ : ﺗﻮ را ﭼﻪ ﺷـﺪه اي ﻋﻠﻲ، و ﭼﻪ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻲ؟ ﻋﻠﻲ ﮔﻔﺖ: ﻗﺮاﺑﺖ و ﺳﺎﺑﻘﻪي اﺳﻼم را و ﻳﺎري ﻛﺮدن اﺳـﻼم و ﺟﻬـﺎد ﺧﻮد را ﺑﺮاي ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ص ﻳﺎد آوري ﻛﺮدم. ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ص ﻓﺮﻣﻮد: اي ﻋﻠﻲ، ﺗﻮ راﺳﺖ ﻣﻲ ﮔـﻮﻳﻲ، ﺗـﻮ ﺑﺮﺗﺮ از آن ﻫﺴﺘﻲ ﻛﻪ ذﻛﺮ ﻛﺮدي. الخ» [الامالی لشیخ طوسی ص۳۹ ح۴۴ المجلس الثانی] 🔵از این روایت دوستی و محبت و دلسوزی حضرات ابوبکر و عمر و علی نسبت به یکدیگر کاملا واضح است و ثابت است که حضرت ابوبکر و عمر خیرخواه سیدنا علی بوده اند به قدری که او را پیشنهاد ازدواج با سیدة النساء اهل الجنة میدهند و حضرت علی هم احترام ان دو بزرگوار را به جا می اورد و از حضرت فاطمه خواستگاری میکند. 👌اگر بین آن حضرات دشمنی می بود یقینا حضرات ابوبکر و عمر مانع این ازدواج میشدند نه اینکه باعث ازدواج باشند. ❗️❗️❗️ 💠💠 👌ما معتقدیم که عملکرد مذکور از ابوبکر و عمر , عملی ریاکارانه و منافقانه بوده است تا چنین وانمود کنند که خیر خواه امیر مومنان علیه السلام هستند , شاهد این سخن آن است که طبق روایات اهلسنت , ابوبکر و عمر در ابتدا خودشان مشتاق بودند که با فاطمه صدیقه سلام الله علیها ازدواج کنند , اما با پاسخ منفی حضرت مواجه شدند , در این هنگام خودشان را ناچار دیدند که با پیشنهاد ازدواج به علی علیه السلام , ظاهر سازی محبت را کنند . ❗️ابن اثیر نقل می کند که علی علیه السلام فرمود : " «ابو بكر» و «عمر» به حضور رسول خدا شرفياب شده و حضرت زهراى مرضيه عليها السّلام را از آن حضرت، خواستگارى كردند. رسول خدا خواستگارى آنان را پاسخ نداد و از ازدواج حضرت زهرا با آنان، امتناع ورزيد. وقتى كه آن دو تن به آرزوى خود نرسيدند، «عمر» در ملاقاتى كه با حضرت على عليه السّلام داشت، خطاب به آن حضرت گفت: تو يا على، شايسته‏اى كه دختر پيغمبر را به همسرى خود درآورى. على عليه السّلام فرمود: من تهيدستم و جز زرهى كه آنرا در معرض گرو درآورم، چيز ديگرى ندارم. سرانجام حضرت على عليه السّلام به خواستگارى آن حضرت اقدام كرد. رسول خدا پيشنهاد خواستگارى او را پاسخ داد. هنگامى كه پاسخ خواستگارى على عليه السّلام به اطلاع حضرت زهرا عليها السّلام رسيد، گريست؛ رسول خدا به ملاقات حضرت تشريف فرما شد و فرمود: اى فاطمه! چرا گريه مى‏كنى؟ به خدا سوگند! تو را به همسرى بزرگوارى در آوردم كه عملش، از همگان بيشتر، و بردباريش، از همه‏ بيشتر، و نخستين كسى است كه اسلام آورده است. " " خطب أبو بكر و عمر- يعنى فاطمة- إلى رسول اللّه صلى اللّه عليه (و آله) و سلم فأبى رسول اللّه صلى اللّه عليه (و آله) و سلم عليهما ..... " 📚اسد الغابه ج ٥ ص ٥٢٠ _ کنزالعمال ج ٦ ص ٣٩٢ ❗️یا در نقل دیگر علمای اهلسنت آمده است : " «ابو بكر» براى خواستگارى حضرت زهرا بحضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد. نبى اكرم فرمود: اى ابا بكر! هنوز قضاى الهى به مرحله اجرا نرسيده است تا او را به همسرى تو در آورم. پس از او، «عمر» با گروهى شرفياب شدند. همان سخن را به آنان فرمود كه به «ابو بكر» فرموده بود. در اين هنگام به حضرت على عليه السّلام پيشنهاد شد كه اگر تو زهراى مرضيه عليها السّلام را خواستگارى نمائى، بديهى است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله پيشنهادت را مى‏پذيرد و او را به همسرى تو در مى‏آورد. حضرت على عليه السّلام فرمود: چگونه من مى‏توانم از دختر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با تهيدستيى كه دارم، خواستگارى نمايم؟ حال آنكه ثروتمندان قريش با همه مال و جاهى كه دارند به خواستگارى آن حضرت رفتند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله جواب مثبت ندادند.در عين حال حضرت على عليه السّلام به خواستگارى حضرت زهرا عليها السّلام اقدام كرد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پيشنهاد مولاى متقيان را پذيرفت و فرمود: پروردگار جهان به من دستور داده تا خواستگارى على عليه السّلام را بپذيرم و دخترم را به همسرى او در آورم. " "خطب أبو بكر إلى النبى صلى اللّه عليه (و آله) و سلم ابنته فاطمة عليها السلام فقال النبى صلى اللّه عليه (و آله) و سلم:يا أبا بكر لم ينزل القضاء بعد، ثم خطبها عمر مع عدة من قريش كلهم يقول له: مثل قوله لأبى بكر ... قد أمرنى ربى عز و جل بذلك " 📚الریاض النضره ج ٢ ص ١٨٣ _ ذخائر العقبی ص ٢٩ 💠 👇