eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.3هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔ترس و وحشت امام موسى كاظم از احضارش توسط هارون الرشيد "عجب امامى كه براى جانش اينقدر ميترسد و به گريه مى افتد مگر نه اينكه اينها عاشق شهادت بودند؟ تا كى بايد دروغ اخوندها را باور كرد؟ ❗️❗️ 💠💠 👌آنچه مورد استناد معاند قرار گرفته است ، نقلی است که در کتاب « عیون الاخبار » آمده که راوی می گوید ؛ «وقتى هارون، موسى بن جعفر عليهما السّلام را زندانى كرد، حضرت، شب هنگام، از جهت هارون در ترس بودند كه مبادا ايشان را بكشد. لذا تجديد وضو كردند و رو به قبله ايستادند و چهار ركعت نماز خواندند و سپس دست به دعا برداشته، چنين گفتند: «يا سيّدي نجّني من حبس هارون و خلّصني من يده، يا مخلّص الشّجر من بين رمل و طين، و يا مخلّص اللّبن من بين فرث و دم، و يا مخلّص الولد من بين مشيمة و رحم و يا مخلّص النّار من الحديد و الحجر، و يا مخلّص الرّوح من بين الاحشاء و الأمعاء، خلّصني من يدي هارون». ❕راوى مى ‏گويد: وقتى حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام اين دعاها را خواند، هارون در خواب مردى سياه پوست را ديد كه بسراغش آمده و شمشيرى در دست دارد كه از نيام بيرون كشيده و بالاى سرش ايستاده است و مى‏گويد: هارون! موسى بن جعفر را از حبس آزاد كن و گر نه، گردنت را با اين شمشير مى‏زنم. هارون از هيبت آن مرد وحشت كرده، دربان را طلبيد و به او گفت: به زندان برو و موسى بن جعفر عليهما السّلام را آزاد كن. 🔸راوى ادامه داد: دربان به سمت زندان حركت كرد، به زندان رسيد و در زد، مأمور زندان گفت: كيست؟ گفت: خليفه، موسى بن جعفر را فراخوانده است او را بيرون بياور و آزادش كن. زندانبان فرياد زد: اى موسى! خليفه تو را فراخوانده است. حضرت موسى بن جعفر- عليهما السّلام- ترسان و نگران از جا برخاست و گفت: حتما تصميم بدى در مورد من گرفته است كه در اين دل شب مرا فراخوانده است، حضرت گريان و اندوهگين و نااميد از حيات خود، برخاست و با اندامى لرزان به نزد هارون رفت. ❕حضرت فرمود: سلام بر هارون، هارون نيز جواب سلام حضرت را داد و گفت: ترا به خدا قسم مى‏ دهم آيا امشب دعا كرده‏ اى؟ حضرت فرمود: بله، هارون پرسيد: چه دعايى؟ حضرت فرمود: تجديد وضوء كردم و چهار ركعت نماز خواندم و سر به آسمان بلند كردم و گفتم: يا سيّدى خلّصني من يد هارون.- و تا آخر دعا را ذكر فرمود. هارون گفت: خداوند دعايت را مستجاب كرد، اى دربان! او را آزاد كن! سپس چند خلعت طلبيد و سه عدد از آنها را به حضرت پوشاند و اسب خود را به‏ ايشان را گرامى داشت و احترام نمود و نديم و همدم خويش گرداند. سپس گفت: آن دعاها را برايم بخوان، حضرت آنها را به او تعليم فرمود. » 📚عیون الاخبار ج 1 ص 94 ❕البته ممکن است تعبیر « هُوَ يَرْتَعِدُ فَرَائِصُه‏ » « اعضای بدنش به لرزه افتاده بود » حال از وضعیت هارون باشد که پس از آن رویا ، دچار ترس شده بود . 👌در هر صورت این جریان که سخن از ترس و حزن و گریه امام کاظم علیه السلام به میان می آورد ، نمی تواند مورد پذیرش ما باشد . ❕ امام کاظم علیه السلام هیچگاه در برابر هارون از خود ضعفی نشان ندادند و با نهایت شدت و صلابت با او برخورد می کردند . 🔸در نقلی آمده است ؛ « امام موسی بن جعفر در یکی از کاخهای استوار و زیبای هارون که مانند آن در بغداد و جای دیگر نبود، وارد شد. هارون سرمست از قدرت گفت: این سرا چون است؟ امام بی واهمه و اعتنا از قدرت و جبروت او گفت: این سرای فاسقان است. خدای تعالی فرماید ؛ « کسانی را که در روی زمین، بی شایستگی، بر خلاف حق گردن می‌فرازند از آیات خود روی گردان می‌کنم. هر چند همه آیات را می‌بینند، به آن ایمان نمی آورند و اگر راه رشد را ببینند آن راه را بر نمی گزینند و اگر راه گمراهی را مشاهده کنند آن را انتخاب می‌کنند. (هود - ۱۱۳). ❕هارون از خشم لرزید و موجی از تشویش او را فرا گرفت. آنگاه به امام گفت: خانه از آن کیست؟ - این سرا شیعه ما را مجال است و دیگران را فتنه. - چرا صاحبخانه آن را باز پس نمیگیرد؟ - خانه را آباد از او گرفتند و تا آباد نگردد آن را پس نمی گیرد. شیعیان تو کجایند؟ و در اینجا امام سخن حق تعالی را قرائت کرد: ُ.«کافران از اهل کتاب و مشرکان جدا نبودند تا برای آنان از جانب خدای بینه ای آمد. » هارون را خشم فرا گرفت و گفت آیا ما کافرانیم؟ 🔸امام فرمود نه، اما چنانکه خدای تعالی فرماید: ِ«… آنان که نعمت خدای را به کفر تبدیل کردند و پیروان خود را در سرای هلاکت جای دادند. »ابراهیم - ۲۷ - ۲۸ و اینچنین امام آشکار کرد که هارون منصب خلافت را غصب کرده و سلطنت و حکومت را، دزدیده است. این مطلب خشم هارون را بر او بر انگیخت و به هنگامی که شنید امام او را به مبارزه می‌طلبد و در موضعی است که در آن نرمش نیست، در سخن خود با امام به خشونت پرداخت .» 📚مناقب ج 2 ص 381 🔸ادامه 👇
🤔 ❔ترس و وحشت امام موسى كاظم از احضارش توسط هارون الرشيد "عجب امامى كه براى جانش اينقدر ميترسد و به گريه مى افتد مگر نه اينكه اينها عاشق شهادت بودند؟ تا كى بايد دروغ اخوندها را باور كرد؟ ❗️❗️ 💠💠 👌آنچه مورد استناد معاند قرار گرفته است ، نقلی است که در کتاب « عیون الاخبار » آمده که راوی می گوید ؛ «وقتى هارون، موسى بن جعفر عليهما السّلام را زندانى كرد، حضرت، شب هنگام، از جهت هارون در ترس بودند كه مبادا ايشان را بكشد. لذا تجديد وضو كردند و رو به قبله ايستادند و چهار ركعت نماز خواندند و سپس دست به دعا برداشته، چنين گفتند: «يا سيّدي نجّني من حبس هارون و خلّصني من يده، يا مخلّص الشّجر من بين رمل و طين، و يا مخلّص اللّبن من بين فرث و دم، و يا مخلّص الولد من بين مشيمة و رحم و يا مخلّص النّار من الحديد و الحجر، و يا مخلّص الرّوح من بين الاحشاء و الأمعاء، خلّصني من يدي هارون». ❕راوى مى ‏گويد: وقتى حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام اين دعاها را خواند، هارون در خواب مردى سياه پوست را ديد كه بسراغش آمده و شمشيرى در دست دارد كه از نيام بيرون كشيده و بالاى سرش ايستاده است و مى‏گويد: هارون! موسى بن جعفر را از حبس آزاد كن و گر نه، گردنت را با اين شمشير مى‏زنم. هارون از هيبت آن مرد وحشت كرده، دربان را طلبيد و به او گفت: به زندان برو و موسى بن جعفر عليهما السّلام را آزاد كن. 🔸راوى ادامه داد: دربان به سمت زندان حركت كرد، به زندان رسيد و در زد، مأمور زندان گفت: كيست؟ گفت: خليفه، موسى بن جعفر را فراخوانده است او را بيرون بياور و آزادش كن. زندانبان فرياد زد: اى موسى! خليفه تو را فراخوانده است. حضرت موسى بن جعفر- عليهما السّلام- ترسان و نگران از جا برخاست و گفت: حتما تصميم بدى در مورد من گرفته است كه در اين دل شب مرا فراخوانده است، حضرت گريان و اندوهگين و نااميد از حيات خود، برخاست و با اندامى لرزان به نزد هارون رفت. ❕حضرت فرمود: سلام بر هارون، هارون نيز جواب سلام حضرت را داد و گفت: ترا به خدا قسم مى‏ دهم آيا امشب دعا كرده‏ اى؟ حضرت فرمود: بله، هارون پرسيد: چه دعايى؟ حضرت فرمود: تجديد وضوء كردم و چهار ركعت نماز خواندم و سر به آسمان بلند كردم و گفتم: يا سيّدى خلّصني من يد هارون.- و تا آخر دعا را ذكر فرمود. هارون گفت: خداوند دعايت را مستجاب كرد، اى دربان! او را آزاد كن! سپس چند خلعت طلبيد و سه عدد از آنها را به حضرت پوشاند و اسب خود را به‏ ايشان را گرامى داشت و احترام نمود و نديم و همدم خويش گرداند. سپس گفت: آن دعاها را برايم بخوان، حضرت آنها را به او تعليم فرمود. » 📚عیون الاخبار ج 1 ص 94 ❕البته ممکن است تعبیر « هُوَ يَرْتَعِدُ فَرَائِصُه‏ » « اعضای بدنش به لرزه افتاده بود » حال از وضعیت هارون باشد که پس از آن رویا ، دچار ترس شده بود . 👌در هر صورت این جریان که سخن از ترس و حزن و گریه امام کاظم علیه السلام به میان می آورد ، نمی تواند مورد پذیرش ما باشد . ❕ امام کاظم علیه السلام هیچگاه در برابر هارون از خود ضعفی نشان ندادند و با نهایت شدت و صلابت با او برخورد می کردند . 🔸در نقلی آمده است ؛ « امام موسی بن جعفر در یکی از کاخهای استوار و زیبای هارون که مانند آن در بغداد و جای دیگر نبود، وارد شد. هارون سرمست از قدرت گفت: این سرا چون است؟ امام بی واهمه و اعتنا از قدرت و جبروت او گفت: این سرای فاسقان است. خدای تعالی فرماید ؛ « کسانی را که در روی زمین، بی شایستگی، بر خلاف حق گردن می‌فرازند از آیات خود روی گردان می‌کنم. هر چند همه آیات را می‌بینند، به آن ایمان نمی آورند و اگر راه رشد را ببینند آن راه را بر نمی گزینند و اگر راه گمراهی را مشاهده کنند آن را انتخاب می‌کنند. (هود - ۱۱۳). ❕هارون از خشم لرزید و موجی از تشویش او را فرا گرفت. آنگاه به امام گفت: خانه از آن کیست؟ - این سرا شیعه ما را مجال است و دیگران را فتنه. - چرا صاحبخانه آن را باز پس نمیگیرد؟ - خانه را آباد از او گرفتند و تا آباد نگردد آن را پس نمی گیرد. شیعیان تو کجایند؟ و در اینجا امام سخن حق تعالی را قرائت کرد: ُ.«کافران از اهل کتاب و مشرکان جدا نبودند تا برای آنان از جانب خدای بینه ای آمد. » هارون را خشم فرا گرفت و گفت آیا ما کافرانیم؟ 🔸امام فرمود نه، اما چنانکه خدای تعالی فرماید: ِ«… آنان که نعمت خدای را به کفر تبدیل کردند و پیروان خود را در سرای هلاکت جای دادند. »ابراهیم - ۲۷ - ۲۸ و اینچنین امام آشکار کرد که هارون منصب خلافت را غصب کرده و سلطنت و حکومت را، دزدیده است. این مطلب خشم هارون را بر او بر انگیخت و به هنگامی که شنید امام او را به مبارزه می‌طلبد و در موضعی است که در آن نرمش نیست، در سخن خود با امام به خشونت پرداخت .» 📚مناقب ج 2 ص 381 🔸ادامه 👇